آیا واقعاً تغییر حال می خواهیم؟ چگونه و چطور؟

شمار خوانندگان این مضمون: 0

۲۰۲۲/۰۲/۱۰
محمد عارف عباسی

آیا واقعاً تغییر حال می خواهیم؟ چگونه و چطور؟

ما فرزندان اصیل و صدیق افغانستان که برای مدت های متفاوت بیرون ز میهن محبوب خود بوده ایم، به نام افغان در برابراین حالت قهقرایی ورشکستگی و شرائط بی نهایت ناگوار باشندگان سخت رنج دیده، بلا کشیده، درد مند، غمگین و افسرده، فقیر، محتاج  و بی نوا و بی صدایش  رسالت ما چیست و مسؤولیت ما کدام؟

من و تو در طول این چهاردهه و اندی غمگساران، مزور، محیل و مطلب آشنای بیگانه  را بیازمودیم و باید خوب شناخته باشیم و مدرسۀ زمانه ما را دروس گران قیمت ولی سود بخشی داد. اگر اراده و توان آموختن می داشتیم.

آیا در برابر این تحولات ناگهانی ولی قابل پیش بینی آگاهانه، این  فروریختگی، بربادی و از هم گسستن شیرازۀ  نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افغانستان و تلاش های مذبوحانه  غرض منزوی ساختن پیکرۀ جغرافیایی افغانستان از نقشۀ دنیا، به حیث یک مملکت مغضوب و محکوم  و با سیاست های خلاف حقوق حقۀ آدمی در مستولی ساختن عمدی هیولای مرگبار فقر و مسکنت بر اکثریت ملت. آیا منادی خرد و عقل قافلۀ روزگار در ندای صبحگاهانش بر ما نهیب بر نمی آورد که برخیز و بدان که خدمت خلق خدا بهتر از خوابیدن و بی تفاوتی است، برخیر و به پا خیز، ای فرزند این وطن تو هستی و فقط تو که درد وطن می دانی و تنها تویی که علاجش دریابی

آیا هنوز هم بی تفاوت، تماشاچی بوده  فضل و دانش خود را برای خود نمایی  در خدمت انتقاد و تحلیل های گوناگون  می گماری و در جامعه ذهنیت آن می آفرینی که ما ییم دانا، اهل خبره و نخبه، منور و دانشمند، چنین خوشنودیم و مغرور و از خود راضی که  با  زاغ انگورنخوریم و با جنگ سالار کباب بودنه.  

انتخاب این روش معتادی تمثیل فضل و دانش، کاری است که تا حال بهترین و گران بهاترین آثاری از آن به جا مانده، علمی بوده؟ آری بدون شک خدا و راستی که پخته علمی بوده، ولی با استثناء چندکی متباقی، در عمل مداوای دردی نبوده و راه بیرون رفت در آن سراغ نه شده  و لو که تحقیقات اکادمیک بوده  ومأخذ مفید درسی پوهنتونی.

این که جامعۀ امروز افغانستان با پریشانی احوال عیانش بی حاجتی به بیانش، از آگاه، دانا، منور خبیر و بصیرچه می خواهد، رسالتت درک ات بدان و مسؤولیت ات بشناس که گفتنی و نوشتنی ات مشعلی باشد برای گیر ماندگان دالان دراز و  تنگ و ظلمانی گمراهی و نادانی که در تکاپوی پالیدن و یافتن راه بیرون رفت اند.

این پدیده های حیرت برانگیز علوم و فنون وسایل و امکانات وسیعی چون مواهب بی حساب را غنایم گویا در اختیارت گذاشته  که به سرعت و سهولت با این امکانات معجزه آسا اندیشه های عالی انسانی ات را در راه تعلیم، تدریس و روشن فکری و گرد همآیی به سادگی در  حیطۀ اذهان همگانی انتقال دهی، و با نیروی گفتارت و کرامت قلمت کاخ های ملعون تزویر های نفاق اندازی و تفرقه افگنی را از بیخ و بن فرو ریزی.

نماز فردی مقبول درگاه است ولی در جمعیت خواندن اجرش زیاد و ثوابش بیشتر است  در ساختار ها و ساختمان ها فزیکی مهندسین و طراحان نقشه می سازند ولی جمعیت غفیر کارگران ماهر و یا زور بازو والا ساختمان را به پایۀ اکمال میرسانند.

در تحولات اجتماعی برای ایجاد اصلاح، بهبود و تغییر وضع ، نارضایتی اکثریت، ناگواری و نا هنجاری وضع و نا برابری ها ، اختناق آفرینی ها و نادیده گرفتن حقوق مدنی و مشروع اتباع، با استفاده از جبر، زور و تخویف و هلاکت در پی گیری مبارزه در چنین طریق،فردیت و اندیشه های فردی عاری ازمؤثریت بوده سازمان دهی و تشکل از ایجابات حتمی است. تعیین  اهداف عمدۀ مبارزه برای رسیدن  و  تنویر، تدریس و آگاه ساختن اکثریت از وضع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مملکت از رسالت فرهیختگان است.

ما را دو راه رسیدن به هدف در پیش است یکی ستیز مسلحانه و قهر آمیز. دومی مبارزۀ مسالمت آمیز است عاری از خشونت بر مبنای سازمان دهی اندیشه ها و هم بستگی کردار ها با اندر کار بستن عقل، خرد، تجربه و فراست سیاسی.

جنگ مسلحانه و ریختن خون، خشونت، و ویرانی ما را به این روزگار رساند و به این احوال رساند.

جای خواندم که نقش علمای روشن گر در بهبود حال، به مراتب در یک جامعه متبارز تر از زمام داران است. در شرائط خاص چون امروز افغانستان به چاره سازی و حل مشکل کم تر توجه صورت گرفته مثل این که هزاران طبیب و محقق سال ها را در تحقیق آثار، علایم و باحی سپری کردند ولی هیچ یک در صدور نسخۀ علاج فائق نیامدند، و این تحلیل و تحلیل گری های ما به مراتب بیشتر از گلوله های است که در این چهل و جند سال فیر شده و هم وطن ما را  به خاک و خون غلتانده.

سالهای قبل نوشتم که در معبری جوانی بایسکل سواری با موتری تصادم نموده سخت مجروح می گردد ، موترران فرار و مردمانی دور این جوان خون آلود جمع حالت را توضیح می دهند یکی دفتر ترافیک را ملامت می کند و دیگری دریور تیزران را و سومی می گوید بایسکل سوار موتر دادید و توقف نکرد، آخری گفت ای کاش داکتری می بود اما به نظر من خلاص است و شهید شده. ملایی صدا زد که فتوای شهادت کار علما است. در آن آوان تلفون جیبی نه بود. در میان این جر و بحث پیر مرد هزاره ای کراچی ران جوان را برداشته به کراچی انداخته دوان دوان سوی شفاخانۀ ابن سینا می برد و حیات او نجات می یابد. ما باید کار بابای پیر هزارۀ کراچی ران کنیم و مملکت را از فلاکت و هلاکت نجات دهیم و یا راه نجات آن را در صدر اندیشه های خود قرار دهیم.

کمال مسرت است که بعضی از وبسایت ها به اهمیت این موضوع پی برده و توجه همکاران خود را برای حق صلابت و قدامت بخشیدن و اهمیت دادن اوضاع کنونی وطن تشویق نموده و تصمیم بر آن گرفته اند که گلیم هرکارۀ پهلوانی منازعات، مشاجرات و مناقشات بی حاصل فتنه بر انگیز را برچیده واز پس دیوار های سطر و اخفای اسم مستعاراز  سنگ باران  تحقیر، تعجیز و توهین دیگران را متوقف سازند، ورنه وخامت اوضاع کنونی وطن سزاوار توجه و غور آنی بوده نیازمند فعالیت های به مراتب سودمند تری است. اگر فهم، درک و ارادۀ آن باشد.

هکذا از نویسندگان فرهیختۀ صاحب قلم چیره دست توقع می رود تا با درک اوضاع بحرانی کنونی و رویداد های روزمره، و نقش برازندۀ شان در تغییر حال، در صورت امکان اگر اثر آماده به نشر خود را قبل از تصمیم نهایی و فشاردکمۀ «نشر» و یا انتظار برای ارزیابی خوانندگان خود شان از لحاظ مرتبط بودن به مقتضیات کنونی، مفیدیت و مؤثریت و سود بخشی آن در احوال کنونی افغانستان عالمانه ارزیابی نمایند که آیا  همین معلومات هفت بخشی را که در تهیۀ آن زحمت کشیده ام و دراین نشریه زیر عنوان تحقیق به خواننده پیشکش میکنم،  با در نظر داشت ترکیب سنین مهاجرین این اثر من برای چند فیصد مردم آموزنده و مورد دلچسپی است؟

پسر و دختر افغان متولد در بیرون مملکت و یا بزرگ شده در مهاجرت چه علاقه به چنین معلومات صد سال پیش دارد؟   

 بهترین و مفید ترین اثر همان است که آراسته به نیازمندی های فعلی و آنی وطن بوده و ایفای صادقانۀ رسالت روشن گری و تدریس عوام باشد،  نه این که برای آرامش خاطر و روان مضطرب انتقام جویانه بر مبنای علایق شخصی.آگاهان عدول از این اصل را به وضاحت  درک نمود آن را صواب نمی دانند. و چنین اعتیادی در آفرینش آثار(حتی ثقه بودنش مشکوک است)اعتبار نویسنده را خدشه دار می سازد، چه این نوع آثار ولو که تراوش اندیشۀ صاحب قلم متبحری باشد متأسفانه تخریش ایجاد کرده و تفرقه بر می افگند که در واقعیت روغن اندازی در شیطان چراغک دشمنان وطن ما است

برای آنانی که با تبانی افغان های سست عنصر، ضعیف النفس، خود پرست ، ثروت اندوز قدرت طلب، شرف و جدان باخته این وطن را به پرتگاه نابودی کشاندند هنوز هم با مصائبی  که به طور علنی خود آفریدند، برای پوشاندن خبط، خطایای و اشتباهات پیهم با دست پاچگی با جمعیتی دَور میز مذاکره نشستند و برایش امتیازاتی دادند که گریبان گیری و ملامت کردن شان آسان است و دو دهه پیش آن ها را به نام تروریست قتل عام کردند،  مقصر دانستن این جمعیتی که خود  به قدرت رسانیدند، در واقعیت روپوشی است برای تخریب، توبیخ و تعذیب ملت افغانستان، و هنوز هم زیر نام بشریت به سرنوشت یک ملت سی وچند ملیونی هریک بازی قدرت و منافع  خود می کند.

داعیۀ بشر دوستی،  کمک های بشری   بشر و بشریت برای شان در واقعیت مفهوم نه داشته صرف ابزاریست برای مکیدن آخرین قطرات خون طفل و کلان سال افغان با گسترش فقر و ناچاری و بیچارگی. یکی گوید که کمک ام را دو چند کردم و دیگری گوید که چنین مبلغی تخصیص دادم. بزک بزک نمیر….

این عوام فریبی ها نقابی است که به رخسار و اعمال ضد بشری خود می کشند.

اگر تنها امریکا ۱۴۶ بلیون دالر برای باز سازی داد و احتمالاْ برابر  نصف آن را دیګران \رداخته اند که در مجموع در حد ود ۲۱۰ بلیون دالر می شود  که در تأریخ کمک های انکشافی به یک مملکت برابر به ایالت تکساس بی سابقه و معتنابه بوده. پس می توان پرسید که   ُ  کجاست این باز سازی و دست آورد این سرمایه این مبلغ گزاف در تغییر بنیادی وضع مملکت و سطح زندگی باشتدگانش. ۹۰ فیصد زیر خط فقر و دو ملیړن معتاد و ۶ ملیون دیګر مبتلا به مصایب روحی و روانی،

با این سرمایه گزاری ما فوق تصور  چرا این مؤسسات تحقیقاتی علمی و هزاران مؤسسۀ انکشافی غیر دولتی NGO  ها و مؤسسات مهم انکشافی امریکا  ،USAID ، و سازمان های انکشافی ممالک اروپایی در ایجاد یک طرح وسیع البنیاد انکشاف  ساحوی و زیر بنایی و بالاخص در ساحۀ زراعت و انرجی  در افغانستان کوتاه آمدند و در ظرف ۲۱ سال اقامت کل مختاری چگونه این وطن غنی با منابع سرشار طبیعی به سوی خود کفافی و به صوب ایستادن به پای خود نه رفت و یک رژیم علنی دزد پرور فساد گستر  فاقد صلاحیت در دو دهه مورد حمایت قرار گرفت.

آن چه در بالا گفته آمد سخن های تکراری بی حاصل است.

چه باید کرد؟ به همین روش فضل فروشی، انتقاد، تحلیلات و تحقیقات  سیاسی عالمانه و ریشه پالی های انگیزه ها و عوامل این مصیبت ادامه داد ویا به سناریوی افسانه های دیو و پری بی حاصل فتنه برانگیز  یک قرن پیش و ملامت ساختن این و آن  پرداخت، یا جداٌ با در نظر داشت واقعیت های عینی حاکم بر جامعه در اندیشۀ فردا بود و آینده نگری پیشه کرد.

اگر ادعای علمیت است و فهم و دانش و غم صادقانۀ وطن و مروت و عطوفت به حال ملیون ها مظلوم بینوای  در چنین محیط مشاجرات، مناقشات، منازعات و ضدیت های شخصی تطابقت نه داشته نا خود آگاه منتر شده در طلسم مزوران است.

افغانستان بر من و تویی که در آغوش پر مهرش پرورش یافتیم و از های پاک و صافش تنفس کردیم و از آب زلال چشمه سارانش نوشیدیم و از حاصل کار دهقان و تاجر و دکاندارش تحصیل کردیم و از کوهساران با هیبتش از مرغزارانش، دره ها، وادی های  ودشت های  های قشنگش و رنگین بودن نسج جامعه و فرهنگ های زیبایش درس محبت صمیمیت و هم بستگی آموختیم و آبدات تأریخی اش و مزار شهدایش افسانه سرای  افتخارات  آزاد منشی و حریت پرستی  نیکان ما بود.

پیشنهاد دارم به اجماع ملی و وصلت اندیشه های انسانی و اتصال اراده های صادقانۀ بهبود و اصلاح طلبی به برنامۀ وسیع البنیاد یک مبارزۀ ملی مترقی مسالمت آمیز عاری از خشونت ارجحیت قائل شده هستۀ تشکل بنیان گزاران و مؤسسین را ایجاد نیرو های متفکر ملی را بسیج و  بدین صوب مسیر دهیم.

همه نشرات ملی با تخصیص یک بخش خاص از اقشار منور و آگاه و دانای با احساس و با مسؤولیت دراک و هوشیار کشور برای یک نظر سنجی فوق العاده غرض یافتن طریق به راه انداختن چنین حرکتی دعوت به عمل آورده تا با در نظر داشت واقعیت های عینی و توان مندی های واقعی پیشنهادات خلص و عملی رانه خیال پدازی و هوس رانی را ابراز نموده پیشنهاد که چه می تونیم و چه باید کرد و چطور؟

ختم