کلکین مناظرات

لطفاً پیام ها و نظریات خود را در مورد مطالب مورد نظر تان در دریچهٔ پائین درج نموده ممنون سازید.

چند ماده از پالیسی نشراتی آریاناافغانستان:

  • آریانا ـ افغانستان خود را به اصول نشراتی قبول شدۀ جهانی پابند می داند. به این اساس آزادی بیان با در نظرداشت حفظ کرامت و حیثیت دیگران، احترام به انسان و شرافت انسانی حق مسلم هر نویسنده بوده، ممانعتی در برابر شان وجود نخواهد داشت.
  • آریانا ـ افغانستان مضامینی را که در آن تعرض به دیگران، خلاف آداب و اخلاق انسانی، عدم رعایت حرمت به عقاید دینی و خاصتاً بی احترامی به میراث های وطن ما باشد نشر نخواهد کرد.
  • آریانا ـ افغانستان مسؤول محتویات نشر شدهٔ یک نویسنده نبوده بلکه مربوط به شخص نویسنده می باشد.
  • نوشتۀ هر کسی که در (آریانا – افغانستان)  مورد انتقاد قرار گیرد شخص موصوف حق دارد در همین سایت (با مراعات شرایط مادۀ پنجم این پالیسی نشراتی) از خود دفاع نماید.
  • نشر مناقشات شخصی به هیچ صورت در صفحات این پورتال گنجایش ندارد.
  • آریانا ـ افغانستان در چوکات رعایت دیموکراسی فعال بوده و ارگان نشراتی این سایت روی همین پرنسیپ وزین در خدمت خوانندگان خود خواهد بود.

200 thoughts on “کلکین مناظرات

  1. ​خوانندگان محترم سلام بر شما!

    وقتی به گذشتۀ مناسبات قدرت در عرصۀ بین المللی نظر می اندازیم، بعضاً، در مشی سیاست خارجی و روابط دولت ها، ترمینولوژی ها و یا ترکیب کلمات، بعضاً هر ترمینولوژی مهر یک دورۀ معینی را حمل می کند. از جمله در تحت نام “شرق و غرب”در سال های بعد از جنگ دوم جهانی، سیاست طوری مطرح بوده است، که در آن زمان، در جهان “دو قطبی”، فقط دو “قدرت” چون “اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” و “ایالات متحده” در رأس “دو بلاک نظامی” سرنوشت “صلح” و “تشنج زدائی” را در دست داشته اند و ممثلین “جنگ سرد” هم چنان آن دو مرکز قدرت شناخته می شده اند. نبض مناسبات “شرق و غرب” در آنزمان هم چنان فقط توسط آنها کنترول می شده است، نه توسط دیگران. با انحلال اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، بلاک “وارسا” هم چنان منحل شد، جهان به جهان “یک قطبی قدرت” قدم گذاشت. دیگر آن کلتور سیاسی رخت سفر بسته است. از جانب دیگر با وجود همه تشکلها و مناسبات بعدی، که اگر بین هر تعدادی از کشورهای در شرق و یا غرب، روابطی را ایجاد کنند، ممکن است، یک مشی دیگر و یک قوت دیگر باشد، اما اجندای فعالیت آنها، کاملاً آنچه نخواهد بود، که با آن شرایط قبلی وفق نشان دهد. از جانب دیگر تا حال هیچ کسی که از تعقل سالم برخوردار باشد، ممکن حل مسائل یک کشور را به اختیار یک کشور خارجی مدعی نشده باشد، که حال ما ادعا کنیم که “خارجی ها … نمی توانند.” از جانب دیگر خیلی دشوار است که درجۀ خستگی کشورهای خارجی را در جنگ افغانستان هم، سنجش بتوانیم. ما سالها از جانب بازیگران قدرت نیز شنیده ایم که “مردم افغانستان از جنگ خسته شده اند.” مگر چه وقت تمام مردم و یا اکثریت جنگ می خواسته اند؟ آیا همه جنگیده اند و یا اینکه “اقلیت نفوس” در “جنگ” سازمان داده شده و به انسان نا توان و غیر مسلح صدمه وارد کرده اند. با احترام، یوسفی

  2. خوانندگان محترم!

    سلام به همهٔ شما! (یک اشتباه تایپی اصلاح شد و مکرراً تقدیم است!)

    استعمال کلمهٔ «غدار» و هم «آل» که قبل و بعد از نام انسانها، توسط برخی ها، در مناسبات سیاسی – اجتماعی، استعمال می گردد، نه تنها با کینه و نفرت نسبت به انسان انفرادی ملوث است، بلکه از جهت سیاسی اجتماعی، از دید این نویسنده مورد استعمال درست ندارد. طوری که استدلال فیلسوف و دانشمند آلمانی «هنس پیتر دیور» را که گفته است، «من خودم هستم» و در عین حال تذکر می دهد که همه انسانهای انفرادی، یکتا و خود اوست، پس نمی توان جرم یکی را به شانهٔ دیگر بار کرد. تا کنون ثابت نشده است، که در تولید بالمثل انسان، همه آنچه که یک فرزند پسر و دختر، در زندگی خود انجام می دهد، حتماً در خون او از پدرو مادر، در وجودش انتقال یافته باشد و با عمل نا شایستهٔ پسر و دختر، به پدر و مادر پیام نفرت و مسئولیت، آنهم پس از مرگ آن انسان، فرستاده شود. از جانب دیگر وقتی هیچ دو انسان را نمی توان، کاملاً یک نوع یافت و هم اینکه وقتی نه تنها انسانها متفاوت اند، بلکه همان انسان نیز با گذشت هر لحظه احساس تغییر را در حیاتش درک خواهد کرد. زندگی انسان را فیلسوف معروف «هنا آرینت» «خطی» می داند، با تولد درین دنیا، در اجتماع و ما حول خود درین طبیعت همه چیز را خود می آموزد و هم اینکه همین انسان را «هنا» در مقایسه با دیگر حیوانات «فهما» دانسته، همه آنرا «ناطق» و متحرک با دو پا با قد راست می شناسند که، ظاهر می گردد، وقتی زندگی او به پایان می رسد، همه چیز محو می گردد. بناءً وقتی با گذشت زمان ضرورت ایجاد نظم در حیات اجتماعی با صرفنظر از همه ادعاها محسوس شده است، چه بسی کلمات «اخلاقی» که عمدتاً منشاء دینی داشته است، نیز ورد زبان شده است. اینکه در جمع انسانها تمایل به قدرت و ایجاد تشکل های اجتماعی – سیاسی از چه زمان آغاز و چه مراحل خونین را هم طی نموده است، همه واقف اند. اما وقتی ضرورت ایجاد دولت ها و نظامهای سیاسی مطرح گردیده است و به اقدامات سیاسی به عنوان یک «امکان» برای بهبود وضعیت نا مطلوب فهمیده شود، طبیعی است که دو هدف متضاد با یکدیگر مقابل شده می تواند. درینجاست که انسان نمی تواند به آنچه اعتماد کند که خطری به زندگی فردی خود او وهم در برابر نتائج منتظره از مفکورهٔ خود او که برای اجتماع می طلبد، متصور باشد. وقتی یک انسان از راه زندگی خود رفع خطر را هدف دارد، نمی تواند آن عملی را در پیش گیرد، که دشمن و یا مخالف او می خواهد. از اینجاست که عوامفریبان مخالف او از کلمات غافل کنند، چون «خائن» و «غدار» و غیره کار می گیرند. در جوامع اروپائی که پادشاهی ها ی آنها سابقهٔ طولانی تر نشان می دهد، درین جوامع، «راسیزم» هم چنان از خود، رد پای خونین به جا مانده است. با احترام، یوسفی

    1. ((محترم محمد آصف فقیری! با کمال حرمت ، یادداشت ارسالی شما هم ازلحاظ متن – استعمال کلمۀ “…” – و نیز از نگاه ترکیب جملات زبان دری، عمیقاً و وضاحتاً مشکل دارد، آنچه را که شما در یادداشت تان “وجدان” نامیده اید، در عمل بنام “حس مسئولیت” می شناسند، از لحاظ درست نویسی املائی “وابسطه” نمی نویسند، زیرا املای درست آن “وابسته” می باشد از شرح سایر اشکال و نارسایی ها می گذریم.. به این ترتیب یادداشت ارسالی تان نمی تواند، قابلیت نشر را نصیب گردد، زیرا باعث کسر شأن نویسنده و وبسایت ناشر آن خواهد شد. ))

  3. هموطنان عزیز سلام بر همه!
    برای جهانیان، که با “مُدرنیزم” و پیشرفت تکنالوژی و تولید صنعتی سروکار دارند، ارزش های کلتوری و فرهنگی که انسان ها، ایجاد نموده و به عنوان یک سیستم باز در اختیار همه قرار دارد، برای استفادۀ هر فرد انسانی، آشنائی و تسلط بر آن ارزش ه مطرح است و استفاده از آن هم در اختیار و توان فرد است، اینکه آیا استفاده از آنرا بر زندگی خود تشخیص می تواند یا نه و آیا می تواند از آن کار گیرد و یا نه، فقط محدود به خواست و توان فرد است. تکیه کلام های چون “احترام به کدام لسان” داشتن و یا “احترام به تأریخ” (تأریخ نه کدام هدف دارد و نه برای انسان می گوید که چه کند. بناءً به چه چیز احترام شود؟ و یا “افتخارات” یعنی چه؟ از یک زبان، بر طبق احترام کردن به آن، منفعت برده شده نمی تواند. زبان به احترام ضرورت ندارد، بلکه هرگاه کس بخواهد از آن سود ببرد و در زنده گی از آن کار گیرد، فقط زمانی ممکن است، که آن زبان را به اندازۀ توان و رفع احتیاجات خود، بیاموزد. نه اینکه با ذکر کلمۀ “احترام” در انتظار منفعت و بهره از آن و هم خود را صاحب اعتبار در جامعه ، فکر کند. با احترام. یوسفی.

  4. هموطنان گرامی و خوانندگان عزتمند!
    سلام و احترام حضور همه تقدیم می دارم.
    عزیزان!
    ممکن واقف باشند، که نخست از سال ۲۰۱۱م به بعد مقالات و ترجمه ها، به آدرس «افغان جرمن آنلاین» برای نشر می فرستاده بودم. طوری که قبلا‌ نیز خدمت شما از طریق متون دیگر اطلاع داده شده است، تا زمان ختم همکاری با آن، به تعداد ۴۱۱ مقاله و ترجمه در سایت افغان جرمن نشر شد. حال خدمت همه باید به عرض رسانیده شود، که ایجانب هیچگاه از «فیسبوک»، «تویتر» و غیره، کار نگرفته ام. فقط در زمان حیات مرحوم ولی احمد نوری، دریافتم که ایشان، بر مقالات نشر شده، «لینک» «فیسبوک» و «تویتر» را می گذارند. حال حضورهمه خوانندگان محترم بار دیگر به عرض می رسد، که اگر از منابع انترنت، مقالات و ترجمه های این نویسنده را با «لوگو» یا لوحۀ “افغان جرمن آنلاین” باز می کنند، این نویسنده مسئوولیت متن را بدوش گرفته نمی تواند. متأسفم از اینکه چنین اطلاعیه را خدمت شما، تقدیم میدارم. با احترام، یوسفی، مقیم آلمان.

  5. هموطنان گرامی!
    سلام بر همۀ شما!
    در جهان امروز، در جوامع بشری تلاش های وسیع جریان دارد، تا بر گنجینه های معلوماتی و علمی نسبت به کائینات و جهانی که در آن بسر می بریم افزایش بعمل آید، و بطور عمده در بخش های مختلف چون، علوم طبیعی، علوم اجتماعی و “الهیات” با طرق مختلف به تحقیقات و مطالعات مصروف اند. در بخش علوم، برای افادۀ لازم از اصطلاحات و “ترمینولوژی های مختلف” کار گرفته می شود. فیلسوفان و دانشمندان، منجمله می دانند که علم، “مستقل از ارزش ” های اخلاقی یا اجتماعی و یا دینی” می باشد، که به زبان آلمانی “ویرت فرای” (Wertfrei) و به زبان انگلیسی “ویلیو – فری” (Value – free) می فهمند. به همین ترتیب مفاهیم چون “حقوق بشر”، “آزادی بیان”، “دیموکراسی”، “سیکولاریزم”، “آزادی”، “لیبرالیزم”، “جمهوری” و غیره، که تعاریف خاص خود را دارد، همه و همه مفهوم تعریف شده است. از زمانی که “تکنالوژ – اطلاعاتی” و دسترسی به “انترنت” برای “هرکس” عرضه شده است، بعضی از مبلغین که در تلاش جذب “شنونده” به هدف تثبیت منبع عاید و هم چنان، برای اهداف “سیاسی” ازین وسیله کار می گیرند، وقتی با چنان تعاریف موافق نیستند، فوراً مثالهائی را جستجو می کنند که از دید آنها، در جامعۀ مورد نظر، به آن توجه ندارند. یکی از مبلغین، که ممکن استعداد هنری داشته باشد، در یکی از برنامه های خود، اصطلاح “آزادی بیان” را مورد سؤال قرار می دهد، می گوید این یعنی چه؟ چوان از دید او در افغانستان نمی بیند؟ بهمین ترتیب کلمات دیگر هم از دید افراطیون مذهبی، به عنوان، “بیگانه” از اسلام و کلمات “غربی” و “کفر” مهر می خورد. وقتی کسی درین و یا در آن کشور، تطبیق و تخلف را از محتوای یک ارزش مستقل می بیند، معنی آنرا داشته نمی تواند که غیر منطقی و یا در همه جا مردود، باشد. با حترام، یوسفی.

  6. . خوانندگان محترم، سلام عرض می کنم
    یقین است که دانشمندان به استعمال اصطلاحات و ترمینولوژی ها، توجه می داشته باشند. بخصوص وقتی در یک زبان کلمات بیگانه هم راه می داشته باشد. درین روز ها، “سرپرست” وزارت دفاع ” امارت اسلامی” مصاحبۀ نسبتاً نادری را با یک تلویزون افغانستان انجام داده است. بعداً یک “تلویزون” نامنهاد “افغانستان انترنیشنل” با گردانندگی یک “جوان که نسبتاً حمله ور” بنظر می رسید، از شنوندگان سیاسی که در محفل حضور داشته است می پرسد، اما خودش به حیث گرداننده، مدعی شد، که گویا “وزیر سر پرست” جوابات “صریح” نداشته است و بطور مشخص ادعا نموده است، که گویا در رابطه با حل معضلات با همسایگان، مانند موضوعات سرحدی، راه “دیپلوماسی” را ترجیح داده، اما در بعضی «حالات”، “راه نظامی” را هم که به حل می انجامد؛ ممکن شمرده است. این “ژورنالیست افغانستان انترنیشنل” مدعی شد که گویا درین موضعگیری او “تناقض” یافته است. به حیث “ژورنالیست” باید فقط دو “وضعیت” و حالت “مختلف” را که “وزیر سرپرست” یاد نموده است، به حیث “خبر”، از موقف انسان “نیوترال” یاد می کرد، نه اینکه خود موضعگیری کند و تشخیص “تناقض” را باید به خود شنوندگان اختصاص می داد. در دهه های طولانی در ادارۀ ایالات متحده که عمدتاً در حزب جمهوری خواه جا گرفته بودند، معتقد بوده اند و می خواسته اند که معضلات و منازعات بین المللی را از طریق کاربرد قدرت نظامی حل کنند. مثال برجستهٔ آن وقایع افغانستان و عراق است. در جملۀ آنها در یک مقطع زمانی از نامهای “ولفویتس”، “چینی”، “رمسفیلد” و “زلمی خلیلزاد” و دیگران نیز نام برده شده است. در تلویزون “افغانستان – انترنیشنل” جوانانی مصروف اند که اکثراً نه تنها در زبان معمولی وطن ما، گاه گاه خیلی ناقص حرف می زنند، بلکه بدون شک از یک موقفی بیشتر حمایت می کنند که جامعه را به خطر پارچه پارچه ساختن، مواجه می سازد، حتی تنفر علیه بعضی از گروپ های اجتماعی و لسان آنها، محسوس است. ختم. با احترام. یوسفی

  7. «دریا از ما نیست… از منطقه است!»
    این ادعای پوچ و نا درست را، ممکن از زبان شخصی به نام «شفیع عیار» شنیده باشید. دقت کنید که فریب این عوامفریب ومبلغ سیاسی را نخورید. تعریف علمی و منطقی چنین است که: «آب جاری سطح زمین (دریا) و هم آب زیر زمینی “قابلیت ملکیت شدن” را ندارد. در کشوری که جریان دارد، چه در سطح و چه در عمق چون مادۀ حیاتی است، پس هر کس که به آن ماده دسترسی داشته باشد، چون ملکیت کس بوده نمی تواند، حق استفادۀ آزاد مطابق هر گونه نیازمندی و نحوۀ استفاده از آنرا دارد. وقتی در یک قلمرو “قابلیت ملکیت شدن” را نداشته باشد، پس در هیچ جا، طور دیگر فهمیده شده نمی تواند. پس چنین تعریف در منطقه هم صدق می کند.شرط اینست که جریان آب از مرز یک کشور فراتر برسد. حق استفاده از آب، در مکانی تحقق یافته می تواند، که آب موجود باشد.
    دیپلوم ریاضی و دوکتور فلسفه محمد اکبر یوسفی.
    از آلمان

  8. هموطنان گرامی سلام بر شما!
    از مدت زمانی که” رئیس جمهور” دست نشانده از افغانستان، که با نمایشات انتخاباتی “جعلی”، به آن “لقب منسوب” و “فرار داده شده” است، و در عین زمان، “گروپ جنگی” مسلح افراطی را در ختم “مذاکرات چندین ماهه دوحه”، که بین “قدرت بزرگ اشغالگر” و “گروپ مسلح” در تحت نام “طالب” پس از تخلیه نمودن “مشکوک” محلات، ولسوالی ها و ولایات، وارد “کابل” ساخته اند، یک وضعیت کاملاً کمیاب و “بیگانه” را در تأریخ بیش از ۷۸ سال پس از «جنگ دوم جهانی»، در مناسبات بین المللی، تمثیل نموده اند. از آنجائی که با «فرار دادن رئیس جمهور»، امکان معمول «انتقال قدرت» در کشور، به “تسخیر کنندگان” برهم زده شد، در برابر تسخیر کنندگان، چنان وضعیتی را تعریف نموده اند، که بتوانند، در تحت نام «تعامل»، بدون «برسمیت شناختن» در رابطه با کشوهای دیگر و هم در داخل در تحت نام ” حکومت سرپرست”، به حکومتداری آنها، فرصت میسر سازند. در عین زمان در رابطه با «شرایط» برسمیت شناختن، موضوعات عجیب و غریبی را توسط نطاقان رسانه ها پخش کنند که از دیدگاه «حقوق بین الدول» بی سابقه است. سازمان ملل متحد، اتحادیۀ دولت هاست، نه “دولت دولت ها” که نقش آنهم معلوم است. این سازمان، دولت ها را به عضویت می پذیرد. رسمیت شناختن از جانب دولت های منفرد صورت می گیرد. ممکن اتحادیه منطقوی، مانند اتحادیۀ اروپا، مشترکاً کاری کنند. هیچ کنفرانس سازمان ملل متحد برای برسمیت شناختن یک کشور، تدویر نمی گردد. این کار آن نیست. وظیفۀ سازمان ملل متحد تلاش در جهت حفظ صلح و جلوگیری ممکن از جهنم هستوی… سازمان از خود دارای منشور است، خود می داند که یک دولت مستقل دارای «حاکمیت ملی» را، تحت چه شرایط به عضویت سازمان پذیرفته می تواند. در طی دهه های طولانی معمول چنین بوده است، که دولت ها بطور منفرد، یک دولت تازه تشکیل شده را که خود می خواسته اند، برسمیت می شناخته اند که کاملاً مربوط هر یک از دولت های مستقل بوده است و با یک عمل و معرفت دو جانبه یکدیگر را می شناخته اند. حال آنچه به ارتباط این تسخیر کنندگان تبلیغ می شود، چنین افاده می کنند که گویا «بطور غیر معمول» ممکن است، که «سازمان ملل متحد» بطور «جمعی»، این «تسخیر کنندگان» را به حیث دولت برسمیت شناخته می تواند. نویسنده متخصص حقوق بین الدول نیست اما کمی تجربۀ کاری در سازمان ملل متحد، در نیویارک، به نمایندگی از کشور خودش، افغانستان دارد. افسوس است که هر نوع تبلیغات و پروپاگند ها را می شنود، که سابقه ندارد. با احترام، یوسفی.

  9. جناب محترم حکیمی!
    با عرض معذرت که در کشور انگلیسی زبان زندگی نکرده ام که بتوانم در وقت کم استدلال خود را برای شما طوری بنویسم که صریحتر افاده شدود که برداشت منطقی ام چه است و خود مفاهیم را چه نوع بکار می برم. “عاشق” هیچ ساحۀ علم نیستم. تعالیم را به امید خدمت به وطنم بسر رسانیده ام که مهاجرت مرا از آن هدف محروم ساخت. هدفم هیچگاه رد طرز دید شما و یا از دیگران، نیست. این حق همۀ ما و شماست. از جانب دیگر در اظهار نظر هیچگاه به درجۀ احتمالی علمی کس کدام اعتبار خاص نمی دهم. ممکن در مقایسه با عمر من جوان باشید. وقتی از زبان و سخنگویان حرف می زنیم، نخست باید ترکیب کلمات را از حروف در نظر بگیریم. صرفنظر از اینکه ساحۀ آموزش اینجانب “فیلولوژی” نیست، اما مطالعات محدود و منجمله “کمبیناتوریک تیئوری” در ریاضیات می آموزد که زبان های متعدد وجود داشته، بصورت عموم یکی زبان هایی اند که انسانها آنرا اختراع نموده و با گذشت زمان کلمات را مفاهیم ممکن متعدد منسوب ساخته اند و دیگری هم زبانهای تصنعی یا ماشینی است، که حال در “دیجیتال سیستم” رشد یافته است. بار دیگر یادآور می شویم که زبان و کلمات آن در جملۀ آن اختراعات و یا جز کلتور انسانی شمرده می شود، دارائی شخصی کس نیست، در قدم اول وسیلۀ تفاهم و آموزش نیز است. این بدان معنی است که زبانهای متعدد ممکن در ذخیرۀ معلومات از هم فرق داشته باشد. در یک مرحله ممکن سخنگویان آن زیاد باشند و در مرحلۀ دیگر کم. در مقالات این نویسندها ز آن، به عنوان اجزای سیستم باز کلتوری یاد شده است. آنچه در تحت مفهوم فرهنگ و ادبیات یاد می شود، هم چنان انسانها چنین ارزش ها را بوجود آورده اند. سیاست از مفاهیی اسفاده می کند که انسانها به حیث نظرات غیر الزامی پیشنهاد می کنند و اگر در ادارۀ اجتماعی، آن نظرات به حیث قانون تصویب شود، حیثیت امریه را بخود می گیرد که عمر مراعات از آن هم تابع زمان است. کلمه که ذخیرگاه مفاهیم است، خود حرف نمی زند و جای استعمال خود را خود تعیین نمی کند، این در توان صحبت کننده است، که از آن ممکن برای اهداف سیاسی کار گیرد. اینکه زبانهای اجتماعات با وجود ریشۀ واحد متفاوت رشد می کند، هم چنان به همگان معلوم است. در چنین یک محل تفصیل بیشتر ممکن نیست. وحدت سیاسی در یک دولت دارای قلمرو می تواند از ترکیب “ایتنی های” متفاوت وکلتورهای متعدد بوجود آید. با احترام یوسفی.

  10. ​هموطنان ګرامی!

    سلام بر همۀ شما!

    در فشارهای ظالمانه و جنایتکارانه ای که امروز علیه مردم افغانستان و بیشتر علیه زنان و دختران جریان دارد و می خواهند، که جدائی “جنسی” را در اجتماع ما عملی کنند که بدون شک، یک جنایت بی سابقه است، لازم است که زنان و دختران کشور ما تنها گذاشته نشوند. این تبعیض، محروم ساختن آنها از شانس زندگی مثمر درین عصر و زمان معنی دارد و بدینترتیب فامیل های ما را هم بدبخت و ناتوان می سازد. چنین بنظر می رسد که این به اصطلاح رهبران خود آنها نیستد. مردم ما با یک توطئۀ نهایت خطرناک و تباه کنندۀ بیرونی مواجه اند. والسلام.

  11. محترم دودیال صاحب!
    سلام او احترام می ومنیـ
    ستاسی د مقالی عنوان ته متوجه سوم، چی تاسی د “تکنوکراتان او تخصصواکی؟ اصطلاحات ذکر کړی. ستاسی د تعبیراتو څخه داسی معلومیږی چی د «واک د خاوندانو» او د کار د قواو تر مینخ واضح توپیر مو نده توضیح کړی. «واک داران» هغه سیاسی تشکل ته ویل کیږی چی د دولت په جوړښت کښی چی د یوی ډلی ټولنه کښی جی په دولتی چارو بخت دی د سیاسی تصمیم نیولو صلاحت ولری، یعنی په دولت کښی د قدرت د تعمیل او کنترول صلاحیت ولری، نه داسی کسان چی تاسی په ګوته کړی. په درناوی، یوسفی.

  12. خبردار!
    “حامد کرزی”، “رئیس جمهور اسبق”، دروغ می گوید، یا اینکه حافظه را از دست داده است. بهر صورت از قابلیت لازم در ارائه معلومات و یا طرح سیاسی برخوردار نبوده غیر دقیق و متزلزل صحبت می کند. در یک صحبت با یک “ژورنالیست”، که تحت عنوان “روایت فرار” در بارۀ حضور قوای خارجی در رأس، ایالات متحده و “شکست ایالات متحده” از او به حیث رئیس جمهور وقت، معلومات طلب می کند، “حامد کرزی” مدعی می شود که گویا امریکائی ها” بر اساس فیصلۀ سازمان ملل متحد، به افغانستان آمده بودند. او حتی اظهارات دوست خود که لقب ویسرای را هم کمائی کرده است، به یاد نداشته که مکرراً تذکر داده است، که امریکا ضرورت به دریافت اجازه از جانب هیچ کس نداشته است که به افغانستان بیاید. و حال هم هر وقتی که بخواهد بدون مانع خود می رود که در وقت خروج هم نیازمند به اجازه نیست. او باید اقلاً می دانست که وقایع ۱۱ سپتمبر چگونه رخ داده است، و «جورج دبلیوبوش»، این حوادث را به تاریخ ۱۲ سپتمبر به معنی «حنگ علیه کشورش» دانسته است. به تأریخ بیست سپتمبر در بیانیۀ خود در جلسۀ مشترک مجالس کشورش، در رابطه با اقدام خود گزارش داده است. اضافه ازین درینجا، گنجایش ندارد. ملل متحد در ختم کنفرانس “بن” موضوع قوی امنیتی یا “صلح؟” را برای کارکنان سازمان ملل متحد تصویب کرده است. بیش از۵۵ روز عملیات قوای «سینتکوم» و متحدان «ناتوی» قبل ازین فیصله جریان داشته است. والسلام. یوسفی.

  13. ډیر ګران او محترم لالپوروال صاحب!
    تر هر څه د مخه زما د زړه له کومی سلامونه ومنی. که ستاسی د لنډی تبصری څخه د یوی پتی به توګه کار اخستل سوی وی او څه دلایل می لیکلی وی، نو هدف می دا نه وه چی د خبلی پوهی او د بل نا پوهی په باب کومه مقایسوی کتنه وکړم. هدف می شخصاً تاسی نه واست. هدف موضوع وه. پدی کی شک نسته چی د هر انسان پوهه نسبی ده او د وخت په تیریدو سره هم بدلون مومی. نوی معلومات د زړو ځای نیسی. همدا رنګه هر انسان د شرایطو سره سم او د هغه انسان د علاقمندی سره سم زده کړی لری. د هر انسان پوهه چی په هره برخه کښی وی، خپل ارزش لری. د معلوماتو حجم ارزش نلری، ځکه د یو مشهور فیلسوف د خبری پر بنسټ٫ هر انسان د کلتوری خلاقیت استعداد لری. د شلمی پیړی یو بل مشهور فیلسوف، وایی چی د معلومو معلوماتو په اړوند ممکنه ده چی یو بل سره لږ توپیر ولرو، مګر په ډیرو نا معلومو موضوعګانو باندی، ټول مساوی یو. یو ځل بیا تاسی ته خپل د زړه له کومی احترامات وړاندی کوم. بریالی او روغ اوسی. په درناوی، یوسفی.

  14. ​هموطنان گرامی سلام بر شما!

    شخصی با نام “احمد آریا” در تحت نام “فیئودالیز”م تمایلات “راسیستی” خود را در ضدیت و تنفر علیه “قوم پشتون” تبارز داده است، موضوعاتی را طرح می کند که اصلاً هیچ ربطی با مناسبات “فیئودالی” ندارد. طرح های این شخص اصلاً ارزش به بحث ندارد. وقتی او نمی خواهد بداند، که در مراحل مختلف، کدام مناسبت های اقتصادی و سیاسی به “فیئودالیزم” منسوب است. فیئودالیزم، افراد نیست، بلکه یک سیستمی از مناسبت ملکیت بر وسایل تولید و شیوۀ خاص تولیدی است که در مرحلۀ تولید زاراعتی قبل از تولید صنعتی و ماشینی رژیم های پادشاهی را تأسیس نموده بودند. تعریف اساسی آن، یک زمان در اروپا صدق می کرده است. و آن نمونۀ کامل حاکمیت فیئودالی اروپائی، که در نتیجۀ انقلاب فرانسه ریشکن شده است، در افغانستان که ترکیب اجتماعی بغرنج داشته است، آن فیئودالیزم نوع اروپائی، در افغانستان، ریشه ندوانیده است. “فیئودالیز” یک نوعی از جامعۀ طبقاتی است، که “فیئودالان”، یعنی مالکین بزرگ زمین انسانها را استثمار می نموده اند. اینکه دولت ها نفوس کشور خود را چگونه مسکن گزین می ساخته اند، در اختیار ساکنین نبوده است. با احترام، یوسفی

  15. جناب محترم لالپوروال!
    سلام و احترام حضور تان تقدیم می دارم. به احترام اینکه به چند سطر نوشتۀ اینجانب توجه کرده اید، تشکر می کنم. فرا گرفتن تحصیل و دریافت درجۀ اکادمیک مانند کدام بیمه نیست، که به رضایت و خوشی هرکس انسان، جواب داشته باشد. من به نظر شما و هم به نظر آزاد هرکس احترام دارم. متمایل نیستم که در موضوعات “آیدیالوژیکی” با کسی بحث کنم. فیلسوفان معروف جهان، هر گونه آیدیالوژی را “وعده های میان خالی نامیده اند. از جانب دیگر در طول عمرم خودم را با دیوان های شاعران چون اقبال، بیدل، مولانا، سعدی و غیره مصروف نه ساخته ام. و بنابر فرمودۀ خانم “ماری فًن ایبنر ایشنبخ” که گفته است: “وقتی انسان از هیچ چیز خبر نیست، مجبور است همه چیز را بپذیرد.” این درست است، که تا جائی که بیاد دارم، تقریباً از دهۀ هفتاد به این طرف این اصطلاح “جهان سوم” شنیده شده است، اما آنرا که بعضاً در صف “تیئوری سه جهان” ذکر می کنند، دیگران نمی پذیرند. به جای آن اکثراً کشورهای رو به انکشاف می نامند. وقتی تیئوریسن معروف قرن بیست، می گوید که: («جایگزینی سرمایداری – سوسیالیزم، هیچ جایگزینی حقیقی نیست. اینها عین برادران استند با کلاهک های غیر مساوی») (“هنا آرینت”). در جای دیگر همین تیئوریسن سیاسی و فیلسوف معروف و متفکر قرن بیست گفته است که: “جهان سوم یک واقعیت نیستت، بلکه یک آیدیالوژی است.” چون کلمۀ “ریالتی” را امریکائی ها به مفهوم “حقیقت” یاد می کنند، بناءً اجازه دهید که متن اصلی نقل قول را که یاد شده است، بزبان انگلیسی خدمت شما تقدیم دارم: (Hannah Arendt)(„The third world is not a reality, but an ideology.“). اینکه یک نظر را می پذیرید و یا رد می کنید، اختیار خود شماست. اما آنچه را که شما می پذیرید، نه باید انتظار داشته باشید که دیگران هم از شما اطاعت کند. با احترام، یوسفی از آلمان.

  16. هموطنان گرامی سلام بر شما !
    درین روزها، تبصره ها و مناقشات هم از هر طرف راجع به موضوعات “افتخارآمیز” و “قهرمانی ها” شنیده می شود. یکی استعداد خود را در شاعر شناسی و اهمیت شعر و شاعران تبارز می دهد و دیگری هم نمونه هایی از وقایع غیر دقیق را حتی از کشور های دیگر بیان می دارد، تا به عنوان دلیل بر ضد این و یا آن پادشاه و شخصیت های سیاسی قرن بیست در افغانستان، استعمال کند. برای این نویسنده حمایت از کدام پادشاه و یا شخص سیاسی گذشته مطرح نیست، بلگه نگرانی من از وارد شدن صدمه بر پروسۀ تحکیم دولت حقوق است. این نویسنده ترور را به هر نوع شکل و در هر نوع شرایط محکوم و رد می کند. کسی هم خواسته است، تا با عوام فریبی، دروغ و جعلیات، برای تحقق اهداف خصمانه توجه خوانندگان را به نقل قولی از “افلاتون” نیز جلب کند. اینرا هم نمی گوید که “افلاتون” اگر “حقیقت را “تلخ” تشحیص داده بوده باشد، ولی در طی مدت بیش از دو هزار سال در رابطه با دولتداری و حاکمیت مورد انتقاد شدید قرار گرفته و او را مخالف دیموکراسی نیز شناخته اند. احساس میشود که ممکن این شخص بعضی از ترمینولوژی های علمی را هم چنان درست نفهمیده باشد. پس چگونه یک ارزیابی تأریخی را بسر خواهد رساند؟. تشخیص غلط از مشی سیاسی، در تحت نام مشروطیت و هم چنان استعمال اصطلاح غیر علمی “جهان سوم” را بکار برده است، که چندین دهه بعد از وقایع افغانستان، از آدرس “ماؤئیزم” شنیده شده است و افغانستان را در جمله به حساب اورده است. او هم چنان “پان اسلامیزم” را با مشروطیت خلط نموده است. افلاتون وار مدعی می شود که “حقیقت” تلخ است، بدون اینکه ثابت کرده باشد که ادعاهای او حقیقت است. این شخص در عین حال ممکن درک نکرده باشد، که حقیقت مالک ندارد… با پیشرفت علوم و حجم ذخایر معلوماتی در جهان ، با وجود آنکه هرکس تلاش می کند، تا تنفر و دشمنی خود را توأم با جعلیات و اتهامات در تحت نام حقایق تأریخ جا دهد.این مفهوم هم عمومیت کسب نموده است، که تأریخ نویسی هم “کار هر کس نیست”، در حالیکه تأریخدان باید با «میتود» های علمی آگاه بوده، درعین حال تحلیل او “نیوترال” و از اعتبار در بین خوانندگان برخوردار باشد، نه اینکه شخصی را “قهرمان” می سازد که او یک “پادشاه” را به قتل رسانیده است. این شخص”قاتل” و “تروریست” را که بنام “عبدالخالق” یاد کرده است از نگاه روانی و موقف اجتماعی جز یک تروریست فریب خورده، نادان و افراطی عجیب، کس دیگری بوده نمی تواند، نه یک قهرمان. موقف فردی او در اجتماع، کاملاً با آنچه شباهت نشان می دهد که “ماری فُن ایبنر ” در مورد برده های خوشبخت، تشخیص کرده است. او میگوید:
    «برده های خوشبخت، دشمنان سر سخت آزادی اند.» (ماری ماری فُن ایبنر – ایشنبخ” ،(Marie von Ebner-Eschenbach

    با احترام
    یوسفی

  17. : یادداشت
    در مناسبات بین المللی، هر آنچه مآموران، چه دیپلومات انفرادی یک کشور باشد و چه «هیأت» چندین عضو، نتائج اجرای وظایف، نه باید بر شخص که در آن فرصت توظیف شده است، محدود ساخته شود. چنین مآموران که در آن لحظه توظیف اند، می توانند خود هم کدام نظر خود را داشته باشند، اما در آن لحظه که توظیف است، مکلف به برداشتن قدم هائی است، که مقامات با صلاحیت برایش اجرای این وظیفه را سپرده است. از جانب دیگر همچو مقامات می توانند، از آن وظیفه سبکدوش شوند، که بعد از آن، ارائهٔ نظر او شخصی بوده به هیچ صورت از حمایت قانونی برخوردار بوده نمی تواند. حال نمی توان راز این موضوع را درک کرد که گردانندگان قبلی تلویزون «طلوع» در افغانستان که پس از بیست سال، طفل نوی را در امریکا، با نام «افغانستان انترنیشنل» به دنیا آورده اند، آیا هدف رساندن اطلاعات درست به جهانیان و برای مردم داشته اند و یا در فکر گمراهی انسانها بوده اند. در صف گردانندگان رسانه های متعدد مربوط «جمهوری اسلامی افغانستان»، کسانی هر روز شنیده می شوند که به پخش چرندیات آنها می پردازند. در صف آنها، حتی کسانی وجود دارند که به مفهوم «جنگ سرد» و یا «جنگ نیابتی» پی نبرده اند. جنگ «سرد» این نیست که بطور نمونه «منازعات» بین افراد دو گروپ مستخدم در افغانستان، چون «حزب اسلامی» و «حزب جمیعت » بدون استعمال اسلحه صورت گیرد. این مفهوم در سال ۱۹۴۷م زمانی بروز کرده است، که در رقابت های قدرت در جهان، توان دسترسی به پیشرفته ترین سلاح ها برای کسب برتری مشغول بوده اند و در تولیدگاه های خود آنها داشته باشند. در جنگ نیابتی، به این مسنخدمین قدرت بزرگ، که نقاب «حهاد» را پوشیده اند، فقط وظیفه اجیر جنگی به آنها سپرده می شود. چنین شرایط، به هیچ کسی موقع نمی دهد که بطور مثال، سیاست ماؤ ویا ستالین و غیره را عملی بتوانند. با احترام، یوسفی.

  18. توجه!
    جهان یک قطبی و چند قطبی قدرت محصول اتحاد دو یا چند گروپ کشورها از طریق کنفرانس ها تصور شده نمی تواند. وقتی جنگ داخلی اروپا پس از انقلاب فرانسه در دوران تشدید صنعت و مٌدرنیزم، در نتیجه رقابت های ناسیونالیستی کشورهای ارپائی در سال ۱۹۱۴م به جنگ اول حهانی منجر گردید، هیچکس نمی دانست که اروپا از ریشه تغییرخواهد کرد.. در آلمان پادشاهی سقوط می کند و با کشته شدن قریب ۱۰ میلیون انسان در جهان، که اردوها درهم کوبیده شده بود و اروپا بطور واضح “جلال و شکوه” قبلی خود را از دست داده بود و درآلمان واطریش بخصوص اردوها و سیستم ها درهم کوبیده شد. جمهوری وایمر در آلمان و انقلاب اکتوبر در روسیه به جای تزاهای روس، به دیکتاتوری پرولتاریا اعلان شد. به ظاهر امر از نگاه آیدیالوژیکی دو سیستم متخاصم و قوی بوجود آمد. در جنگ دوم جهانی سلاح اتومیک تولید و استعمال گردید. از آنوقت به بعد جنگ های نیابتی آغاز یافت و در “جنبش عدم انسلاک” هم که بوجود آمد، با وجود آنکه در پیمانهای نظامی رقیب عضویت نداشته، باز هم چون کشورهای دیگر در مواضع ضعیف وعقبماندگی قرار داشته اند، پیوندها به این و آن قطب قدرت ایجاد شده بود. با احترام، یوسفی

  19. ډیر د تعجب ځای دی چی يو افغان لیکونکی د ښاغلی «دودیال» په نوم، داسی لیکنو ته ادامه ورکوی چی ګواکی دی د افغانستان په باب یوه داسی د څیړنی د مٌدل به توصیه کول غواړی چی ممکنه ده د نورو ټولنو د څیړنو څخه کاپی کړی وی، چی په هغو ټولنو کښی دولت، د هری ژیږیدنی په ثانیه کښی د خپل اتباعو دی ژوندی نفوس په مختلفو تقسیمبندی باند لری او هم د مړو حساب ثبتوی. په افغانستان کښی پرته له نیمګړی احصایی څخه چی د ملل متحد په مرسته شروع شوی وه او د تیر قرن د اویایمی په نیمائی کی ودرول سوه، نور په افغانستان کښی هیڅکله یو ه د سر شمیرنی پروګرام ندی تر سره سوی. د غربی نشراتی منابعو پر اساس کله چی سلطنت ته سقوط ورکول کیږی، منابع لیکی، چی هیچکوک، نه پوهید، چی دا حکومت پر ۸ میلیون٬ ۱۲میلیون او یا پر ۱۸ میلیونو انسانانو باندی حکومت کاوه. اوس هم داسی نه ښکاری، چه د نفوس ثبت، پر مرکزی کمپیوتر باند تکمیل سوی وی. فکر کیدای سی چه داسی مشوری، چی پر اصلی معلوماتو باندی په علمی توګه لاس رسی وجو و نلری، بیهوده وخت ضایع کول وی. په درناوی، یوسفی

  20. ​هموطنان گرامی سلا و احترام تقدیم تان باد!

    از مدتی بدینسو، کسی با نام “حبیب هوتک” با همکاری شخص دیگری به نام “سمسور سافی؟ یا صافی” برنامه های “سرگرمی” را که بر آن مهر “اجتماعی – سیاسی” و حتی تأریخ “شفاهی” می کوبند و از افراد دلخواه دعوت بعمل می آورند، تا پس از معرفی فرد برای خود بیوگرافی ثبت کنند، به نشرات مصروف اند. تعجب اینست که هیچ کس درین مورد چیزی نه گفته است، که سوء استفاده از چنین لحظات صورت گرفته می تواند. یقین است که انسان های سالم می دانند که معلوماتی که در بارۀ تأریخ بشر افاده شده است، می تواند.، عمدتاً به دو مرحله تقسیم شود. نحستین را ماقبل تأریخ و بعد از اختراع الفبا و ماشین های چاپ را بخش تأریخی یاد کرده ااند. حال اگر هدف این باشد که تأریخ وقایع کشور بررسی شود، مهمترین آن بخش اجرای امور دولتی است، که هر اجراء کننده در برابر ساعت کار چه ماهوار و چه ساعتوار معاش گرفته است و نتیجۀ کار او چه ارزش داشته است. حال وقتی کدام فرد فرصت می یابد که بدون سند، ترشحات ذهنی را به قیمت حقیقت اجراآت خود جا دهد، افسوس به حال آیندگان، که آنها در بارۀ حقایق گذشته، چه ارزش ها را حاصل خواهند نمود. بخصوص وقتی شخص از وظیفۀ دولتی منفصل می شود، دیگر در پروسه شامل نبوده و حرف های او هم ارزش ندارد. و السلام” یوسفی

  21. دنن اسیا پورتال کښی د نشر مضمون په هکله :

    دا جاهلان او د کوکریانو په شان د اسلام دین پر ضد تربیه شوی شغالان په واقعیت کښی اسلام مقدس دین نړۍ کښی بدنام کړ ، ای ځناورو اسلام انسانانو ته په خپلو مینځو کښی ددی رهنمائی کوی چی د خدای پاک اوامرو سره سم ګډ ژوند سره وکړی او د یو او بل حقوقو ته احترام ولری اوهر یو د شخصی زندګی ازادی ولری او داسی نور نور د ګډ ژوند قوانین باید مراعات کړی دا د خدای پاک اوامرو سره سم د ژوند شرائيطو ته دیموکراسی ویل کیږی ، ای جاهلو تاسی په مردارو ږیرو او قدیانی ساختګیو پرپړو باندی اسلام مبارک دین په جهان کښی بد نامه کړ او د تاسو ناپوهو ځناورو له خوا اسلام مقدس دین ته د تروریزم لقب ورکړ شوۍ دی په هر صادق او پوه مسلمان باندی فرض دی چی تاسی د طالبانو نام لاندی او نورو چټلو تنظیمونو ږیرو سره د کمونیستانو ( تاسی خائينین اوس د اسلام دین تخریب او د افغان ملت تباهی لپاره سره متحد یاستۍ ) پر ضد راپورته او افغان غیرتی ملت ځانونه د تاسو اسارت څخه خلاص کړی !!!!

  22. ​جناب الله محمد خان!

    صحتمند باشید. من از مدت ها تصمیم گرفته بودم که با شما مکالمه صورت نگیرد. آخر من نام شما را ذکر نکرده بودم. انسان امروز، از یک دانشمند نقل قول می کند. “کارل رایموند پوپر” یک فیلسوف و تحلیلگر مسائل سیاسی – اجتماعی “اتریشی – انگلیسی” نویسندۀ آثار مهم چون “جامعۀ باز و دشمنان آن” در دو جلد،، تفکر منطقی و انتقادی، “هیستوریسیزم” و غیره. همین اکنون در کلیفورنیا، برای آثار او پس از مرگش، چنان “آرشیفی” را ساخته اند تا در برابر توفان و آتش سوزی، محفوظ بماند. از او نقل نشده بود، که مانع نظرات دیگران شود. انتقاد و یا اعتراض او در آنجهت بوده است، که راه به تحلیل فلسفی را دشوار نسازد. رهنمود این این حقیقت بوده است، که هر یک ما “پیشداوری ها” را در ذهن خود داریم. توصیۀ او این بوده است، که باید خود ما تلاش کنیم تا ثابت بسازیم، که تا چه حد در پیشداوری ما، حق بجانب هستیم او هم چنان گفته است، که “ما نمی دانیم، بلکه حدس می زنیم. او هم چنان برین عقیده بوده است، که یک تیئوری را” تصدیق” (ratification نه، بلکه همواره در پی جستجوی غلطی (falsification) یا تحریف آن بود. به عبارت دیگر باید پذیرفت که یک تیئوری می تواند غلط باشد اما غلطی را باید دریافت. یعنی هموارۀ در پی دریافت فکت ها و حقایقی بود که می تواند، غلط باشد و تصدیق” ما را نا آگاهانه به گمراهی می برد. در مورد تعریف یک مفهوم گفته است، که تعریف نتیجه بدست نمی دهد. فقط وضع موجود را مشاهده می کند. امید است، تا کسی در مورد حرفهای تان چیزی نه گفته باشد، بیمورد حمله نکنید. و السلام. یوسفی.

  23. کی هستیم، چه کاره هستیم و برای کی می نویسیم!

    یک زمان یک نقل قول معروف ترین “فیلسوف” قرن بیست، کارل “رایموند پوپر”، در یک مقاله نقل شد که به عنوان، هوشداری و در حقیقت اعتراض به طرزالعمل بعضی از “فیلسوفان”، که عادت کرده اند، تا قبل از بررسی یک موضوع، نخست یک تعریف را اساس قرار دهند و بعد به مطالعه و بررسی، بپردازند. او واضح می گفته است، که تعریف ما را به کدام نتیجه نمی رساند. حال از دهه های طولانی بدینسو، ما با انواع مختلف نوشته های “مهاجرین افغان” هم بر می خوریم که از مواضع مختلف و از کشورهای مختلف، با الهام های احتمالی از کشورهای گوناگون، هر چه در ذهن آنها خطور می کند، می نویسند. بسیاری ازین نویسندگان، فرق بین نظرات شخصی توصیه آمیز، اشخاص صاحبنظر بین المللی را از نورم های حقوق بین الدول و مواضع کشورهای مستقل را تفکیک نمی توانند و یا نمی خواهند در مورد، بیندیشند. از روی منطق، در حل معضلات، لازم شمرده می شود، تا نخست دریافت که ماهیت مسئله چه است؟ جوانب درگیر چه می خواهند؟ در صورت تفاوت در موقف ها، در صورتی که هر یک از جوانب درگیر، با نیت صادقانه برای حل حاضر باشد، در آنصورت در سطح بین المللی، کارشناسان، “نیوترال” وجود دارند، که برای نزدیک ساختن مواضع، به صحبت های توضیحی و قانع کننده، برای همه جوانب درگیر بپردازند و در یک حل معقول و ثبات آورند، می شود تضمین کننده های بین المللی هم یافت شود. معقولتر از همه باید تشخیص شده بتواند، که چه کاری باید انجام یابد، بعد برای انجام آن، افراد برای بسر رسانیدن وظایف از روی شایستگی و مهارت لازم انتخاب گردد. با احترام. یوسفی.

  24. ! هموطنان گرامی سلام و احترام به همه تقدیم است
    درین اواخر، بخصوص پس از “فرار غنی” و “فروپاشی نظام نامنهاد او” که با تسخیر دوباره توسط “جنگی های طالب” انجامید، علاوه از اینکه دروغ پراگنی و دشمنی شخصی نیز بالا رفته است، انتقاد از موضعگیری های سیاسی، بیشتر به توهین و تخریب شخصیت فرد که از تعرض مصوون است، جهتگیری نشان می دهد. در جملۀ تمام صفحات مجازی و میدها، فعالیت های تعدادی از آنها چون “رزاق مامون”، گردانندۀ خبر رسانی “رها”، “زرین ضیا؟”، “جنرال انفو”، زنگوله و غیره که دارای محتواهای تخریش کننده و تخریبی می باشد، نشر می شود. در یکی از خبر ها، “رزاق مامون” خبر می دهد که گویا خانوادۀ “حامد کرزی رئیس حمهور وقت” به ترکیه رسیده است. بی شرمانه تر اینست که در بارۀ شهر و محل سکونت آنها، تبصره می کند. حال اگر کسی بر فعالیت های سیاسی “حامد کرزی” اعتراض دارد، چه کسی به او حق می دهد که به شکلی از اشکال امنیت “اعضای خانواده” را به خطر اندازد. به شخص حامد کرزی و خانوادۀ بزرگ آنها، این نویسنده نه تنها شناخت و به هر یک احترام دارد، اما تبصرۀ سیاسی اگر به رد موقف او افاده شود، از احترام ثابت نمی کاهد. پخش این چنین اطلاعات را دور از انسانیت شمرده می شود. با احترام یوسفی.

    1. Dear Mark,
      Thanks for your interest in this site. Some health issues have prevented me to be at full capacity, which hopefully will be eliminated soon. Yet, I have done my best to carry the torch after the passing of Late Mr. Wali Ahmad Nouri. I have kept my promise of “Quality over Quantity”. So…. No Sir!!!!, I will not Stop. I am NOT A Quitter!
      سیدال هومان
      متصدی آریانا-افغانستان .کام
      info@ariana-afghanistan.com

  25. محترم آقای عباسی صاحب سلام!
    خدا حاظی شما را از برنامه تلویزیونی دیدم و شنیدم ، راستی یک نوع جگر خونی و تأثر برایم دست داد، احساس کردم تپ و تلاش نسل من و شما به دل خواه نه انجامید، پیری و ضعف جسمی دیگر اجازه فعال بودن ایام جوانی را بما نمی دهد، از سوی دیگر متأسفانه کشور در راه قهقرا قرار گرفته آینده را سایه های تیره پوشیده، برای نسل جوان خارج از کشور موضوع افغانستان به یک قصه و افسانه مبدل شده است. باز هم خوب شد که گفتید راه تان را در فیسبوک دنبال می کنید موفق باشید برای تان آرزوی صحتمندی کامل می نمایم

  26. جناب محترم خلیل الله معروفی!
    سلام و احترام حضور تان تقدیم می دارم. از توجه شما ممنونم. از آن نام فقط برای ذکر منبع یادآوری بعمل آمده است. متن نشر شده به زبان خارجی بوده است. بار دیگر تشکر، درست می نویسید. با احترام مکرر.
    یوسفی

  27. «احمدی نژاد، مهد کینه علیه بیگانه»
    مقالۀ جالب وطندار نهایت عزیزم، “داکتر صاحب محمد اکبر یوسفی”، را با عنوان بالا همین اکنون خواندم و از محتویاتش مستفید گشتم. جناب “داکتر یوسفی” این مقاله را نیز مانند همه مقالات دیگر خود با سند و حجّت محکم مصور مزین ساخته اند، که کسی قدرت انکار و تردیدش را ندارد. این مقاله سند استوار و مستحکم دیگری ست، از مداخلات نامردانۀ رژیم سفاک مذهبی ایران در امور داخلی افغانستان.
    در جائی از مقاله به نام Mojtaba Samareh Hashemi برخوردم، که جناب “داکتر صاحب یوسفی” آن را به فارسی در هیئت «مجتبی سماریح هاشمی» نوشته اند. به عرض داکتر صاحب عزیز برسد، که Samareh مراد از “ثمره” است، که مختوم به “های غیر ملفوظ” میباشد، منتها ایرانیان وقتی آن را به لاتین مینویسند، در آخرش (eh) مینگارند، که یک “غلط مشهور” ایرانیان است!!!
    فقط یک یادآوری دوستانه بود برای وطندار عزیزم، جناب “داکتر اکبر یوسفی”، که مقالات مستند ایشان را همیشه میخوانم و از آن لذت میبرم.
    با محبت فراوان او په درناوی
    خلیل الله معروفی ــ جرمنی ــ 18 جولای 2022

  28. جناب محترم عباسی صاحب!
    سلام و احترامات حضور تان تقدیم است. سؤال شما مبنی بر اینکه: «آیا واقعاً توافق نامۀ دوحه یگانه عامل سقوط جمهوریت بود؟» یک سؤال معقول است. اما عنوان حکومت “سقوط یافته” مکمل ذکر نشده است. نام مکمل “جمهوری اسلامی افغانستان” که در طول بیست سال علاوه از نا لایقی و دست نشاندگی توسط قدرت اشغالی، قهرمان فساد در ادارۀ کشور نیز شناخته می شده است. رهبران قراردادی استخدام شده از جانب قدرت بزرگ اشغالگر را “گروپ مسلح افراطی دینی” برسمیت نمی شناخت. صرفنظر از فعالیت های مخفی احتمالی قدرت بزرگ در هر دو جانب حقایق و واقعیت های زیادی را ممکن از انظار عامه پوشیده نگه داشته باشند که در تشخیص نسبی نزدیک به حقیقت باید غیر مؤثر نبوده باشد. وقتی در طی سالها حس بی اعتمادی نسبت به عاملین و اعمال آنها وجود داشته است، حال باید دقت شود که در تشخیص به اظهارات مستخدمین، قیمت زیاد داده نشود. سرنوشت این “جمهوریت غیر جمهوری” در همان لحظات رقم خورد که قدرت بزرگ تصمیم گرفت تا پای عسکر خود را ازین کشور بکشد. وقتی “جمهوری فاسد” محتاج ادامه کمک های همه جانبه بوده و اقلاً سه ماه قبل نل های سابق کمک ،خشکانده شد، یک امر طبیعی است، که توافق “دوحه” فقط راه بیرون رفت “قدرت بزرگ” را هموار ساخته است، نه اینکه مسائل حل شود. مردم ما بیست سال در تحت حاکمیت “جمهوری اسلامی” که باز هم بر دولت “دینی” تکیه کرده بود و هم از “مقابلۀ طالب” علیه آن صدمه دیده و رنج کشیده اند، حال تلاش محسوس است که اذهان عامه با افسانه ها و اظهارات مستخدمان معاشخور و مرموز مصروف نگهداشته شود. والسلام. یوسفی از آلمان.

  29. هموطنان گرامی بار دیگر سلام!
    ممکن است خوانندگان محترم، در مقالات قبلی این نویسنده مطالعه کرده باشند، که نتیجگیری یکی از فیلسوفان معروف “اتریشی – انگلیسی”،با نام “کارل رایموند پوپر”، بدین متن نقل شده است: “آیدیالوژی ها جز وعده های میان خالی چیز دیگری نیست.” او هم چنان تأکید می ورزیده است، که هیچگاه به “آیدیولوژی ها” باور نمی کند. اصطلاح “مشروطیت” پس از انقلاب فرانسه، در برخی از “پادشاهی های شمال اروپا” و کشورهای “سکاندناوی” اعلان شد، که در آن “کار و مقام سلطنت” از حکومتداری جدا شده و در حقیقت آغاز دوبارۀ “دیموکراسی” را در اروپا مهر زده است. اما در بسیاری از کشورهای دیگر، در آسیا، افریقا و امریکای لاتین استعمار مسلط بوده است. “پان اسلامیزم” یکی از حرکاتی بوده است، که برخی از رهبران آنها با “کلونیالیزم” مخالفت داشته اند. اما اینکه آیا به مشی سیاسی آن مفاهیم، چون “مشروطیت” که در کشورهای یاد شده مروج شده است، وفق داشته بوده باشد، قرضدار توضیح دقیق علمی می باشد. “اسلامیزم” به عنوان “آیدیالوژی”، بشمول “پان اسلامیزم” با “دیموکراسی” و حق “آرای مردم” و سهمگیری آنها در فعالیت های سیاسی، سازگار نیست. یک مشروطیت با مشروطیت دیگر می تواند فرق داشته باشد. با احترام، یوسفی

  30. هموطنان گرامی!
    این وطن از دهه های طولانی در آتش بحران “بنیادگرائی اسلامی”، در اتحاد با متنفذین محلی کهنکار، جنگ سالاران و “راسیست های” متنوع می سوزد که همۀ آنها در قید مأموران استخبارات خارجی عمل می کنند و “جنگ نیابتی” را رهبری می کنند. اینها همه مانع تحکیم و استقرار دولت مدرن و متمدن می گردند. در حیات دولتی – سیاسی، سرمشق اتباع جامعه نمی تواند افکار دینی و یا تمایلات فریبندۀ “نژادی” باشد. ما به دولت «سیکولار» با قوانینی نیازمند هستیم که همزیستی صلح آمیز پیروان همه ادیان و همه ایتنی ها را ممکن سازد. آیندۀ دولت های دینی و طبقاتی، با دیکتاتوری، جنایت و خوریزی پیش بینی شده می تواند. با احترام، یوسفی.

  31. ! هموطنان گرامی
    سلام و احترام حضور همۀ شما تقدیم می دارم.
    اینکه ما در چه یک مرحلۀ “بحرانی” قرار داریم، برای همه معلوم است. اما در بارۀ ساختار جامعۀ ما با بقایای دیرینه هم آگاهی داریم. اینرا هم باید بپذیریم که “مهاجرت” در کشورهای بی شمار، نسل جوان ما را هم تا حدی از وطن ما بیگانه ساخته است. شبکه های جاسوسی، با استخدام افراد منحرف و مفسد، راسیستی در تحت نام “حقوق زن”، از افراد فتنه و فاسد، “فیمینیست” و “راسیست” برای تشدید تشنجات کار می گیرند. این افراد که از یک طرف در سطح بین المللی، از به اصطلاح کته کته حرفها چون “جامعۀ مدنی” در داخل و “جامعۀ بین المللی” در صحنۀ بین المللی کار می گیرند، اما در داخل کشور وطن ما را به شمال و جنوب و یا به پیروان اقوام و مذاهب مختلف تقسیم می کنند و انسانها را در برابر همدیگر، به وضعیت دشمنی تحریک می کنند. یکی از طرق رسوا،درین روزها، استفاده از گروپ کوچک “فیمینیست هاست” که حتی در “سایت رزاق مامون”، تاریخ را ذکر ماه “ایرانی” ذکر کرده اند که همین لحظه ۱۴۰۰بهمن ۶, چهارشنبه”). نمی دانم که با ماه جدی و یا دلو مطابقت دارد و یانه.(”
    شخصی را که خود آنها باید به “اوسلو” به کمک استخبارات خارجی اعزام داشته باشند، برای تحریک «اذهان» عامه می نویسند که: « افغانستان را باید یک زن رهبری کند». این نویسنده که مردم “شمال” را از “جنوب” جدا می سازد، به جای اینکه درک نماند که کلمۀ “باید” را در کجا باید استعمال کند، فرد “فیمینیست” را که نمی تواند، نمایندۀ تمام زنان وطن ما باشد، حتی رهبری جامعه را برایش تحفه می دهد. او هم چنان باید بفهمیده که اصلاً خود او هم این صلاحیت را ندارد. از جانب دیگر، کلمۀ “باید” در هیچ وقت “باید” به ارتباط رهبری به زبان آورده نشود، بلکه نخست یک سیستم سیاسی با قوانین لازم مستقر گردد، در آنصورت می توان گفت که باید کار به اهل کار سپرده شود و در نقش رهبری فردی باشد، که استعداد و فهم لازم را برای رهبری داشته باشد و خودش هم متعهد و مصمم باشد. مهم نیست که زن باشد یا مرد، از جنوب باشد و یا از شمال و هم اینکه از شرق باشد و یا از غرب. حتی می تواند به عنوان تبعۀ کشور مسلمان باشد و یا هندو. فقط تعهدات قانونی در عمل پیاده شده بتواند.
    با احترام
    یوسفی

  32. ! جناب محترم و عزیزالقدر مومند صاحب
    احتراماتم را بپذیرید. شما ممکن واقف باشید که اینجانب یک زمان بیش از ۴۱۱ مقالۀ تحقیقاتی و ترجمه در افغان جرمن آنلاین به نشر سپرده بودم، اما بنابر دلایل خاص که خودم داشتم، همکاری و یا ارتباطات را قطع کردم. اگر فضای سالم مناسبات وجود می داشت، ممکن در رابطه با نوشتۀ محترمه «داکتریاسمین»، هم چنان، نظر خود را ارائه می داشتم. اینجانب واقعاً درست درک نکرده ام که نویسندۀ محترمه “داکتر یاسمین” با این نوع سوالات شان، چه چیز را می خواسته اند، ثابت سازند. آیا این هم امکان نداشته است، که تا همین آخرین لحظات از جانب کسانی که تمام اوضاع را تحت کنترول داشته اند، سنجیده شده شامل پلان، ساخته شده باشد؟ هدف چه است؟ می خواهیم دلایل “مدال بخشیدن” را اختراع کنیم و یا دلایل طوق لعنت به گردن کسی آویزان کردن را مستدل بسازیم؟ در بیش از سی سال کامل، برداشت واحد علمی و حقیقی حاصل نشد، که تشدید “بحران بنیادگرایان” را با جنگ داخلی، چه مراکز سازمان داده و از آن بهره برده اند. بعد “طالبان” را کی سازمان داد و بالاخره در این بیست سالی که گدشت، مگر چه وقت یک توافق نظر کامل در رابطه با این سیاست بیست ساله وجود داشته است؟ “شاه امان الله” در شرایط خاص مناسبات بین المللی پادشاهی کرد، که جنگ دوم جهانی رخ نداده بود و گلیم استعمار کهنه هم جمع نه شده بود. به همین ترتیب قریب ۴۵ سال بعد از جنگ دوم جهانی در شرایط جنگ سرد، و در تحت شرایط مناسبات قدرت بین قدرت های بزرگ، که به عنوان جهان دو قطبی یاد می شده است، گذشت. «کمونیزم» شکست خورد. «داکتر نجیب الله» در یک «رژیمی» خدمت کرد و مدتی هم در «رأس» آن قرار داشت، که فضای “جنگ سرد” گلیم خود را جمع کرده بود. قریب چهار سال در حریم سازمان ملل متحد، پناه برده بود. تا امروز معلوم نیسست که او و برادرش را چه کسانی به آن شکل به قتل رسانیدند. اینکه “اشرف عنی” که برخلاف “داکتر نجب الله” در رأس قدرت بود و زیر سایۀ حمایوی قدرت بزرگ قرار داشت، چه نوع استدلال می کند، برای این نویسنده ارزش ندارد. در بیست سالی که این حاکمیت برقرار بوده است، نه از آن و نه هم از مخالفین آن حمایت کرده ام. از “داکتر نجیب الله” به ارتباط مشی مصالحۀ ملی ایشان حمایت کرده ام. اما سیاست “اشرف غنی” برایم قابل حمایت نبوده است و حال هم خیلی خنده دار بوده می تواند، که به عنوان اشتباه در ناکامی خود می گوید که “من به امریکا” اعتماد کردم. “شاه شجاع هم یک زمان اظهار مشابه در امید به سیکه ها و انگلیسها” کرده بود، که “کوه نور را از دست داد؟” حال خود تان قضاوت کنید، در سیاست این حرف را ممکن یک طفل هم به زبان نیاورد. سیاست و امکان سیاسی چیزی نیست که بر حسب اعتماد انسان اختیار سرنوشت یک کشور را بسپارد. این فرق نمی کند که مصیبت بر سر مردم ما، یکباره آمد و یا در چند مرحله. با احترام. یوسفی.

  33. بسیار گفتم و زیاد نوشتم و مباحث داغ آفریدم در بعضی سهم گیری دوستان بی سابقه بود و با کمال افتخار این صفحه جایگاه دل پذیری خود نگهداشته.
    دیشب خواب رهایم کرد و چرت، سودا و تشویش بر افکارم غلبه کرد. ندایی شنیدم که تا به کی شکوه، شکایت، یخن دریدن و مو کندن، به رخ زدن و سرشک بی حاصل ریختن، راه نجات چیست؟
    بیا وطن دار مهربانم که اگر تا حال در حلقۀ شامل نیی، نظرت بیان کن که با در نظر داشت جمیع شرائط عینی کنونی ، تحول سر گیچ کنندۀ بعد از ۱۵ اگست سال پار ، کلیه پیامد های مشهود و محسوس آن با عوامل سیاسی و اقتصادی آیندۀ این وطن گیرمانده در گرداب نابودی را چگون می بینی و این موضوع را همه بایددر صدر اندیشه های خود قراردهیم.
    از شما نظر می خواهم که با تأنی، حوصله مندی ، خاطر آرام ،فارغ از سایه انداختن هرگونه علایق ضد منافع ملی، بدون تعصب و خصومت عاملانه، معقول و منطقی و عملی بنویسید که جه چاره داریم؟ چه کنیم؟ برای افغان بیرون وطن و درون وطن چه امکانات عملی غرض آشوب، دگر گونی و خون ریزی نه بلکه امکان راه اصلاح و تغییر مسالمت آمیز وجود دارد؟
    آیا در برابر این شرائط زانو بزنیم و تسلیم شویم و وجایب ملی خود را نادیده بگیریم؟ از این ۵۰ سال پر حادثه و ماجرا آفرین رنگارنگ چه آموختیم؟
    من این نظر سنجی وسیع البنیاد را برای همه جریانات سیاسی برای ده روز باز نگه می دارم تا با خواندن و خموش بودن بیاموزم و بدانم و اگر امکان داشت نتیجۀ بردارم.
    به انتظار سهم گیری عالمانۀ شما.
    لطفاً چاره جویی ها را دراین مقاومت های شناخته شدۀ پوشالی آزمون شده نپالید.

  34. لوی قدرتونه لکه پخوا شوروی ( اوسنی روسیه ) ، امریکا او چین خپل غلامان کله په ځمکه غورځوی او کله ئی پورته کوی اما ددی قدرتونو له خوا بیا هم نازولی ساتل کیږی او کرزۍ سره د نورو امریکا ته پوره اعتبار او مهموالۍ لری او هیڅکله باید د ډالرو او چوکیو غلامانو ددوی امریکا تنقیدونو باندی ځانونه خطا ونه باسی دا یوازی د فریبی انتقادونه دی!
    که دوکتور اشرف غنی واقعآ ملی شخصیت وای نو د ملت په زیان به ئی هیڅکله د معاملو څخه کار نه اخیسته او که واقعی د دنیا دوهم متفکر وای نو دده شاوخواته به ئی ټول فسادګر او قاتلان ملی محاکمو ته سپارلی وای او که صادق افغان وای نو داسی ډراماتیکه تیښته به ئی نه وای کړی بلکه ښودلی به وای چی د افغان ملت نجات لپاره د هر ډول قربانی ته تیار یم اما افسوس د نوموړی د بادار په امر میدان وحشی پنجابی پاکستان طالبانو ته مفت پریښود!!!!! دده دا اوسنی بابولانی چی هغه نامرد په کابل کښی که پاتی شوۍ وای نو کابل کښی به د وینو دریاب جوړ شوۍ وای اما نوموړی دروغجن ( دروغجن حافظه نلری ) دده او د کرزی دوره کښی لیدل چی افغان ملت د تباهی سره مخامخ دی او ترلیونو ډالره ددوی په مینځ کښی سره وویشل شول او افغان ملت ورځ په ورځ د لوږی سره مخامخ کیدل اما د افغان ملت تباهی دداسی چټلو لپاره بی تفاوته وه او دی !!!!
    اوس که ددوی غلیس پلویان هر څومره د امریکا غلامانو باندی تنقیدونه هم ونیسی دا کوم ځای نه نیسی او دداسی مرتجعو اشخاصو تنقیدونو باندی اعتبار کول ستره تیر وتنه دی !!!!!

  35. چه خوشبختیم، که دو “سال نو” داریم!!!
    ما مردم شرقزمین و بالخاصه مردم بلادیده و فلاکتزده و ستمکشیدۀ افغانستان در حالی، که در گرداب حوادث گیر آمده و راه نجات و خلاص هنوز درست معلوم نیست، اگر خوب دقت کنیم میتوانیم از جریانات و حوادث بسیار کوچک هم، دل خود را شاد کنیم. طور مثال:
    ــ مردم اروپا و امریکا و جهان به اصطلاح “متمدن غرب”، فقط یکبار حلول سال خود را تجلیل میکنند ….
    ــ مامردم مگر نه تنها سال و ماه و عید و برات و نوروز خود را داریم و حساب و نصاب و کتاب ما با دیگران فرق میکند، خود را با روز و ماه و سال عیسوی و میلادی هم آراسته ساخته ایم.
    دیروز اول جنوری ۲۰۲۲ بود و مقدم سال جدید. سال قبل به خاطر رویدادهای ناگوار و ناخواسته و خلاف انتظار، بر بسا فرزندان زمین خوش نگذشت و درین میان مردم مظلوم افغانستان فرسنگها و به گفتۀ اعراب، “فرسخها”، را دور از خوشی و سعادت و سلامت و صلح و آرامش بسر بردند ….
    خواستم به مناسبت سال جدید عیسوی چیزی بنگارم، به قلمم اجازه دادم تا هرچه دلک تنگش میخواهد بگوید و روی پرده آرد؛ و ماحصل را هم خواندیم. اگر قلم “بی وقوف” من بد نوشته است، شما خوانندۀ عزیز، به گل روی “سال نو”، نادیده و ناخوانده اش بینگارید!!!
    سال نو برای همه مردم جهان و خاصتاً برای مردم مسکین افغانستان، مبارک گردد و مملو از خیر و برکت!!!
    با ایدآلهای “پوهاند صاحب دودیال عزیز” خود را همنوا ساخته، ارزو میکنم، که دریچۀ مناظرات این وبسایت گرامی، به سوی صلح و صفاء و آشتی و تفاهم برود و صفحه ای باشد، که از آن بیاموزم و لذت ببریم. من شخصاً به آثار وطنپرستان میبالم و قلم یکایک ایشان را به دیده میمالم.
    زنده باد افغانستان
    سربلند باد قلمهای نیکخواهان

    با یک جهان محبت او په درناوی

  36. »!« از مقتضیات و مشخصات علمی در هرنوع تحقیق نه باید عدول کرد
    با مرور این عنوان، ذهن اینجانب را زیاد با خود مصروف ساخت و جرئت مطالعۀ متن مکمل را هم در خود ندیدم. از یک جهت درست است، که علم و تخنیک در زندگی بشر یک ضرورت است و استفادۀ مثبت از نتایج آن در حقیقت باز هم به تطبیق کنند اختصاصی نیاز مند است. صرفنظر از اینکه تحقیقات علوم در ساحات مختلف صورت می گیرد. وقتنی نویسنده از هر گونه تحقیق سخن می زند و تأکید می ورزد که “نه باید عدول کرد!” این چه نوع حکم است؟ اول آیا هر انسان این قابلیت را خواهد داشت که به همه مشخصات علمی بفهمد؟ و در زندگی عدول از نتائج آن، نه کند. دوم درینجا دو مثال را یاد می کنیم: الف: در فزیک ذروی علم و تخنیک بطور نمونه تولید “بمب هایدروجنی” و انفجار آنرا ممکن ساخت. استعمال آن، می تواند تا ده میلیون انسان را، از زندگی محروم سازد. استعمال آن، یک طریقت را تشخیص و به عنوان هدایت، بدسترس بشریت قرار داده است. حال اگر از تطبیق آن، عدول صورت نگیرد و آنچه علم و تخنیک امکان داده است، عملی شود، کار معقول است؟ ب: به تأریخ اول ماه می ۲۰۱۱م، در شرق افغانستان، یک طفل ۱۲ ساله با یک عمل انتحاری، ۴ نفر دیگر را هم به مرگ می سپارد. اگر او این کار را نمی کرد، گناه داشت؟ امید است، خوانندگان محترم، نه تنها ساحات علمی مختلف را با تفکیک در نظر بگیرند، امید است، تا هم چنان میان فهم و دانش علمی و عقیدت دینی نیز فرق را در نظر بگیرند. با احترام، یوسفی.

  37. دا خیټور د مکروبو ږیره متقی باید د کوکری په شان د پنجابی پاکستان عمران خان دفاع لپاره غپا وکړی دا ځکه چی دوی ئی همداسی غپا لپاره غلامان تربیه کړیدی ، دا باید مسلسل تکراری وویل شی چی پنجابی پاکستان په خپل چټل تاریخ کښی د افغانانو مقابل کښی هیڅکله داسی جرأت نشو کولای لکه چی اوس ئی د خپلو غلامانو دورو کښی کوی ، پنجابی پاکستان ته دا جرأت امریکا او انګلیس ورکړیدی او دی ممالکو قدیانی طالبان غلامان دوهم ځل لپاره پلانیز په ارګ کښی داخل کړل او ددوی په دستور د ډالرو غلامانو ادنا ترین مقاومت ونه لیدۍ شو ولو چی عسکری او پولیس ددی قاتلو چورکوونکیو تر قومانده لاندی وه دوی ټول د امریکا او انګلیس قوماندی لاندی وتښتیدل او ددوی دا خائین عمل د غلامو قاتلو طالبانو خیانت سره هیڅ توپیر نلری ، دا خائینه ډرامه د امریکا او انګلیس تر رهبری لاندی صورت موندلۍ دی او دا خائینه وظیفه ستر جاسوس او وروسته خائین دیپلومات خلیلزاد په فوق العاده صورت سره پای ته رسولی دی !!!
    اوس همدا ممالک ددیموکراسی بابولانو شعار لاندی د همه شمول حکومت چیغی وهی ددی شعار لاندی هڅی کیږی چی افغانستان کښی د قوم ، لسان او مذهب بی اتفاقی لا د ژور تهداب ایښودو سبب کړی او افغان ملت په خپلو مینځو کښی په خونړیو جنګونو کښی مشغول وساتی او پنجابی پاکستان ته تامه زمینه مساعده کړی چی د غلامو وحشی طالبانو په کومک د افغانستان رهبری په رسمی شکل سره تر لاسه کړی ، بلی د امریکا ډالر د افغانانو لپاره د زهر شکل نیولۍ دی !!!
    دا هم باید یاداوری شی چی د ډالرو شغالانو په اروپا او امریکا کښی د غولولو لپاره د غازی امان الله خان او غازی شهید نادر خان بابولانی رامینځ ته کړیدی ، ای پاکو او صادقو افغانانو تاسی باید ددی ډالرو شغالانو توطیو او دسیسو باندی ځانونه خطا نکړۍ ددی ډالرو شغالانو په وسیله غوښتل کیږی چی د افغان غیرتی ملت ځلانده تاریخ تر پښو لاندی کړۍ شی دا هم د اجنبیانو ستر ارمان دی !!!!!!

  38. محترم کلیوال صاحب!
    لمړی سلام وړاندی کوم.
    ما ستاسی شعری استعداد ته په درنه سترګه کتلی وه. خو دومره هم د کلماتو د معنی او مفهوم څخه به لیری نه یم. که مو په کلی کښی «جاهل» ځوانان، پر مځکی او یا د اوبو د ویش پر وخت، یو پر بل باند د یامه واری کړی وی، نو کیدای سی چی د کلی مشران ورته، د جاهلانو د کار حکم کړی وی. دا جنګ د «کلی» څخه شروع سوی نده او د کلی په ساحه کښی محدوده نده پاته سوی. پدی «نیابتی» جنګ کښی چه تر ۴۳ کاله زیات دوام کړی، مختلف اشکال ځان ته نیولی. دا جنګ د سوټی جنګ ندی. دلته ګرمه او ثقیله سلاح استعمال سوی او استعمالیږی. مجریان ئی جاهلان نه بلکه استخدام سوی جنګیالی یادیږی. که یواځی د وروستی ۲۵ کلونو واقعو ته وګورو، د عادی «جنګیالی» چی د «شترن» د راپور پر اساس، ورته د «مدرسی» شاګردان، نومول سوی، د میاشتی په هغه وخت کښی ۱۳۰ دالر او قومندان ته ئی هم ۳۰۰ دالر، مزد ورکول کیده. (اوس به شاید پورته وی) دا چی څه نوم ورباندی ایښودل سوی، دلته بحث ګنجایش نلری. خو دا تاسی ته وایم، چی د نا پوهی او جهالت جنګ ندی. پدی جنګ کښی انسانان وژل کیږی. پام وکړی، پر هر څه باندی شاید خیالی شعر مناسب نه وی
    خو ستاسی د تصور او تعبیر په اړوند، همدا شیبه د ملا نصرالدین یوه قصه را به یاد سوه، چی ستاسی په اجازه بیانول غواړم. ګوندی لوستونکو ته هم د خندا سبب و ګرځی. «یوه ورځ ملا نصرالدین دانګور د باغ د باندی روان وو. فوراً اشتها ئی تحریک سو، نو باغ ته ننوت، چی یو څه انګور وږی وشکوی. کله چی لا انګور نه وه شکولی، باغوان را ننوت. ملا وارخطا سو، نو فوراً د آزاد رفع حاجت په پلمه کښیناست. باغوان غوښتل چی د باغ ور وتړی، نو منتظر وو، چی کله ملا نصرالدین خلاصیږی. کله چی و ځنډید، نو باغوان ږغ پورته کړ، چی «څه کوی»؟ ملا په تلوار ولاړ سو، وی ویل چی «غول کوم». باغوان شکمن سو، او هغه ځای ته راغی. کتل ئی، چی اصلاً د غوا او یا د غویی وچ خوشائی دی. باغوان و ملا نصرالدین ته وویل، چه دا خو د غوایی وچ خوشائی (سرګین) دی. ملا نصرالدین ورته وویل، تا زه پرینښودم، چی انسان غوندی وکړم.»
    په احترام
    یوسفی

  39. جناب یوسفی صاحب مننه، دا کلمه خاصه نه بلکی عامه کلمه او هغه چاته راجع کیږی چی د بلچا خبره نه اوری او نه ورته سمه ښکاری. تر آخره په خپله خبره ولاړوی. شعر به مو لوستلی وی که تاسو ته د داسی کسانو د پاره کومه بله ښه کلمه معلومه وی نو مه یی دریغوی د مهربانی له مخی راسره شریکه کړی. روغ اوسی.

  40. ګران او محترم شاعر کلیوال صاحب!
    سلام او احترام می ومنی ستاسی شعری استعداد ته په درنه سترګه ګورم. خو د افراطیت جنګیان، د جاهل تر کلمی لاندی یادول، او که مو امید دا وی چی ګوندی د دی عمل څخه لاس واخلی، هغسی تیر وتنه به وی چی نور حکومتونه «خطا وتلی وطنول» یادوله خو ادیری زموږ د وطنوالو ډ شهیدانو څخه ډکی سوی، موږ عدالت او انصاف غواړو.
    په درناوی
    یوسفی

  41. جناب محترم حکیمی صاحب!
    سلام عرض می کنم.
    یکی از نقل قول های “هنا آرینت” برایم رهنمود است، که یک زمان گفته است: “فیلسوفی که در افکار عامه، مداخله می کند، دیگر فیلسوف نیست، او دیگر متوجه حقیقت نیست، بلکه خود.” سیاست می کند.
    ممکن همۀ ما نظر به امکان و توان خود تلاش کنیم که ذرۀ از حقایق را درک کنیم. شیوۀ برخورد شما با موضوعات، طوری است که خود تان حکم می کنید و یا قضاوت می کنید و فوراً بر بعضی حلقات قدرت اشاره می کنید.این چنین برخورد در حقیقت تخریب اصل واقعیت است. من یک زمان، به لکچر یکی از معروف ترین فزیکدانان فزیک ذروی گوش دادم او در عین حال یک فیلسوف ضد جنگ بوده است، از خصوصیت عمومی انسان ها چنین افاده کرد. او گفت انسان عادت دارد، یک شی را تجزیه و تحلیل کند. با این کار در حقیقت پدیده را تخریب می کند.او در یکی از مقاله های خود ثابت ساخت، که آنچه ما حقیقت می گوئیم، در حال تغییر است. امریکائی ها “ریالیتیت” (واقعیت؟)می گویند. لیکن او تأکید می ورزید، که “حقیقت” و “واقعیت” یکی نیست. او مثالی می آورد، که: “کسی بر یک تصویر می نگرد و ادعا می کند که چه زیبا تصویر است. وقتی به جهات مختلف تصویر، به عنوان صفات حرف می زند، در حقیق تصویر را تخریب می کند. انسان نمی تواند با علاقه حکایت کدام موضوع را به کسی ادامه دهد، وقتی بداند که شخص مقابل در مورد واقف است. شما از روی کدام اسناد و منطق باور کرده باشید که من حق بجانب بوده باشم و شما لازم دیده باشید که از من حمایت کنید، برای چه؟ من سیاستمدار نیستم که به حمایت شما ضرورت داشته باشم. این آخرین تماس من با اظهارات شما می باشد. با احترام
    یوسفی

  42. دا قاتل خیټور وحشی انس ناحقانی انسانیت او د انسانانو حقوقو سره هیڅ بلدیت نلری دا وحشیان افغان ملت ته کله قدیانی حدیثونو او فتواګانو وعضونه کوی او افغان ملت ته دا خیټور کفار چیغی وهی چی تاسی ته د روزی مسؤلیت مونږ نلرو تاسی باید خدای ته د ډوډی زارۍ وکړۍ او روزی باید خدای درکړی ! نظر ددوی نفرت افغان ملت سره باید افغان ملت د لټۍ خوب څخه بیدار شی او ځانونه ددی قدیانانو تخریبکاری په مقابل کښی متحد راپورته شی او پری نښودل شی چی افغانستان کښی داقاتلین ( کمونیستان ، منافق خرڅ شوی تنظیمونه او جاهل غلام طالبان ) په بل شکل سره دوزخی اور رامینځ ته کړی ، افغان سپیڅلۍ ملت دداسی رنګارنګو منورینو؟ له خوا د ۴۲ کالونو څخه زیات د تباهی سره مخامخ دی او ددی تباهی باید مخنیوۍ وشی !!!!!

  43. دا قدیانی کفار د افغان ملت واقعی اسلام دین دوښمنان دی تر څو چی ددی کفارو، د تنظیمونو منافقینواو کمونیستانو څخه دا افغان ملت نجات ونه مومی نو د افغان ملت حالت به نور هم بدتره شی او پنجابی پاکستان به ددی خرڅ شوو په وسیله په نیږدی وخت کښی د افغانستان حکمرانی علنی جهان ته تمثیل کړی او د پنجابی پاکستان باداران به خپل شوم هدف ته ورسیږی ، حتی ځینو کمونستانو د منورینو فریبی لپاره د غازی شهید محمد نادر خان پرپړی شروع کړی دی او غواړی چی خپله قدیمه خائینه تاریخچه راژوندی کړی ، افغان ملت د همدی تخریبکارو له کبله په دوزخی اور کښی سوزی !!!!

  44. هموطنان عزیز سلام و احترام به همه تقدیم می دارم
    اخیراً در یک سایت به امتیاز و یا به گرداننده گی “رزاق مامون” موضوعاتی جریان دارد که نمی توان، محتوای آنرا در سطح نظرات “علمی” و یا “سیاسی” دانست. همه موضوعات او در جهت تحریک شورش مسلحانه متمرکز می باشد. “رزاق مامون” در یک برنامۀ تبلیغاتی و ویرانگر، از یک شخص با نام “فرید یونس” کار می گیرد، و از این شخص، طوری توصیف نموده است، که گویا کدام دانشمند و یا تیئوریسن سیاسی و علوم بشری باشد. صرفنظر از همه شعارهای تبلیغاتی او، جالب اینست، که از تألیفات این شخص نیز ذکر می کند که از کدام کتاب او تحت عنوان “دیموکراسی اسلامی” نیز نام برده است. درین چند سطر نمی شود توضیح داد، که این فرد از دین اسلام به مفهوم سیاسی چه می خواهد به سود شخصی بهره برداری کند. او با کمال سبکسری و بی منطقی، ادعا دارد که چون در کمیت “طالبان” پشتون ها بیشتر شامل اند و “خلیلزاد” و “اشرف غنی” هم پشتون استند، در عین حال رهبری امریکا را به “معامله” متهم می سازد، که گویا امریکا با یک معامله قدرت را به “طالبان” توسط این دو پشتون تسلیم داده است، زیرا طالبان “پشتون” اند. از یک طرف ادعا می کند که خودش نظریات امروزی خود را در سال ۲۰۰۹م به گنگرۀ امریکا طی بیانیه ارائه داشته است، حال باز به چنان چرندیات متوسل شده است، که بدون ارائه ثبوت، امریکا، ‌را به معامله به نفع «طالبان» متهم می سازد زیرا اینها، “پشتون” هستند، اینکه “طالبان” یک حرکت سیاسی – نظامی است، که طرح خاص “آیدیالوژیک” خود آنها را از” دین اسلام” دارند و می خواهند یک دولت دینی مستقر سازند، این هدف با پشتون بودن ربطی ندارد. با این قضاوت در حقیقت یک اهانت را به میلیونها انسان وطن ما روا می دارند، زیرا به جز منحرفین “راسیست” و نفاق افگن، دیگر هیچ کسی به خود احازه نمی دهد که به همچو نتیجگیری از سیاست یک قدرت بزرگ باور کند. وقتی او از سیاسی ساختن اسلام نام می برد، با کدام منطق، به دیموکراسی یک پسوند اسلامی را پیوند می دهد؟ در صحبت با “رزاق مامون” مدعی می شود، که اسلام “تحمیلی نیست”. مگر کدام مسلمان نمی داند که دین به جبر نیست. حال وقتی این شخص اسلام را که دین است، به عنوان اصول رهبری کنندۀ دولت بپذیرد، و برای رئیس دولت نقش پیشوای مدهبی بدهد، پس در آنصورت، با تطبیق شیوۀ حکومتداری که رئیس “دولت” می شمارد و می خواهد که “رئیس دولت” در نقش پیشوای مذهبی” شود، پس برای دیموکراسی چه جای پا می ماند. چنین قدم مشابه را “بنیادگرایان اسلامی” در “جمعیت اسلامی (برهان الدین)” برداشتند که از یک طرف قدرت “باد آورده” قبول کردند که “ریاستی” و متمرکز به قدرت “رئیس جمهور” بوده است، تا جانب مقابل در پسوند “جمهوری”، کلمۀ “اسلامی” وصل کنند و اصلاً از آن یک “جمهوری ناقص” بسازند. در حالی که از همان آغاز همین فعالین آنها بشمول “برهان الدین ربانی” و “عبدالله عبدالله” اصطلاح “فیدرالی” را زمزمه می کرده اند. چون چور و چپاول می توانستند، بیست سال تحمل کرده اند. حال باز می خواهند”جهاد بیش از ۴۰ سال قبل” دوباره آغاز کنند، برای آن، به استخدام کنندۀ نو برای “جنگ نیابتی” با شرایط و ترکیب دیگر و با طرح دیگر نیازمند اند. ختم

  45. انا لله و انا الیه راجعون.
    په ډیرې خواشنې سره می د استاد اسحاق نګارګر د ناڅاپی مړینې تریخ او درد ونکی خبر واورید. استاد نګارګر د افغانستان د فرهنګی کور ډیره درنه او پخه سټه وه، د هغه نه شتون به د تل د پاره په دی کور کی محسوس وی. مړینه یی ډیره لویه ضایعه ده. زه د هغه ټولې درني کورنې او د افغانستان ټولو فرهنګیانو ته دزړه صبر او د دی درد زغم ورته غواړم.

  46. به ادارۀ محترم نشراتی!
    نویسنده برین عقیده است که تصویر انتقال دهندۀ حقایق است که هر کس بدون خواندن مطالب، برداشت مفید داشته می تواند. علاوتاً مجلات و روزنامه ها هم چنان با نشر مکرر عکسها که تکرار احسن می دانند، مفاهیم کوتاه متفاوت را هم اشارتاً در پایان تصاویر به یاد خوانند می آورند. در صورتی که شما نمی خواهید تصاویر نشان داده شود، پس می توانید مطلب را هم دور کنید. صفحۀ دعوت نیزن در مورد تصاویر چنین برخورد می کرد که بالاخره این نویسنده از ارسال مقاله به آنها منصرف شد. با احترام، یوسفی.

  47. د افغان ملت د خپلی خاوری او استقلال سره مینه جهان ته د صادقو تایخپوهانو ( اونه د جعلی فریبکاره تش په نامه تاریخپوهانو ) په وسیله ډیره ښه څرګنده شوی ده او د افغان ملت دا مینه د ۱۹۷۳ کال وروسته کله چی د شوروی غلامانو د لعین او جاسوس حسن شرق په لمسون احساساتی او بی صبره شهید محمد داؤد خان تر نامه لاندی کودتا صورت وموند نو لږه موده وروسته دی خائینینو شهید محمد داؤد خان باندی هم کودتا وکړه او دوی دی پلیت اقدام سره خپلی خائینی غلامی څیری افغان ملت ته روښانه ښکاره کړی او افغان ملت هم په جوش راغۍ او ملی مقاومت د شوروی غلامانو پر ضد شروع شو با وجودی د امریکا ، انګلیس ، پنجابی پاکستان او ایران ددوی غلیسو اغراضو په خاطر د افغان مهاجرینو او هم ددوی اولادونو څخه ظالمترینی سوء استفادی شروع شوی اما بیا هم افغان غیرتی ملت خپل پخوانۍ ځلانده تاریخ جهان ته بیا تکرار کړ ( لکه د غازی امان الله خان په ابتکار افغان ملت انګلیس ئی د خپلی خاوری څخه وشړلو اما دی ساده او خوشباوره غازی امان الله خان شاوخواته کمونیستان راتاؤ شوی وو چی دی پلیتو په وسیله بچة سقاؤ ته زمینه برابره کړۍ شوه لکه وروسته د احساساتی شهید محمد داؤد خان څخه همداسی کمونیستان راچاپیره شوی وو او غلامو تنظیمونو او طالبانو ته د حکمرانی تهداب کیښودای شو) او شوروی ئی له خاوری څخه وشړلو او امریکا ، انګلیس ، پنجابی پاکستان او ایران د افغان غیرتی ملت جهاد قربانی او بریالتوب ئی د خپلو غلامانو ( ددوی له خوا ایجاد شوی تنظیمونه او تربیه شوی قدیانی طالبانو ) په نام تمام کړ او اوس کوشش کوی چی د افغانستان کنترول ددی تربیه شوو غلامانو په وسیله تضمین کړی همدا ئی علت دی چی دوی مسلسل د همه شمول ( تنظیمونه + طالبان )حکومت رامینځ ته کیدوچیغی وهی اما اجنبیان به پدی پلیت پلان کامیاب نشی دا به وروسته هم څرګنده شی !!!!!!

  48. د کمونیستانو تخریبی او عوام فریبی تاریخچی پدی ملی ؟؟؟ ( افغان جرمن ) پورتال کښی ډیر جوش لری ، د ملی شخصیت او صادق تاریخ لیکوونکۍ جهانی صاحب ددی جعلی او فریبکاره تاریخچیانو نه یوازی چټلی څیری بلکه ددوی د بیا فعالیت شروع ډیر ښه په ګوته کړۍ دی اما دوی باید پدی پوه شی چی دافغان ملت استقلال ، ازادی او پر مخ تګ مسلسل همدی کمونستانو داجنبیو په هدایت تر پښو لاندی کړی دی او ددوی تر مینځ اوس هم جعلی لیکنی او جعلی تاریخچی پخپلو مینځو کښی اول په ادبی الفاظو تیت کیږی او که د عکس العملونو سره مخامخ شول نو بیا کوڅائی الفاظو ته خیز اچوی او همدا کمونستان هغه وخت بی سواده بچة سقاؤ ته زمینه برابره کړه او وروسته بیا همدی لعنتی کمونستانو اوسنیو بی سواده تنظیمونو او طالبانو ته د حکومتداری زمینه برابره کړیدی ، ډیر افسوس دی چی غربی نړۍ کښی همدا کمونستان د رنګارنګو مفادو خاوندان دی او بیا هم پدی هڅه کښی دی چی د پخوانیو خونکارو کمونستی رژیمونو تبلیغ د ساده او نازدانه شهزاده غازی امان الله خان تر نام لاندی ددی ملی ؟؟ ( افغان جرمن ) پورتال کښی دوباره راژوندۍ کړی د تاسو دا لعنتی هڅی به په افغانستان کښی دوباره ځای ونه نیسی ! دا هم باید ذکر شی چی همدی لعنتی کمونیستانو ټول خپلوان او هم دوی د مرحوم ظاهرشاه دوره کښی دهرډول استفادو څخه برخورداره وو اما دا کسان نه افغان ملت ته احترام لری او نه انسانی کرامت پیژنی !!!!
    افغان جرمن به د ما کومنت د نورو په شان نشر نکړی ځکه داسی دکتاتور خصلت د کمونستانو دی او ګیله باید ورڅخه ونه شی !!!!

  49. ! عزتمند مومند صاحب
    ستاسی د توجه څخه مننه. زه د یوه بازاری او جنګجو عادت نلرم، چی پر هر چا باندی لاس پورته کړم، او په کنایو او په غیر مستقیم ډول د داسی کلماتو څخه کار واخلم، چی څوک دی تحقیر سی او د فضل فروشی د هنر په ځنګل کښی ځان پټ کړم. ادب او سیاسی کلتور او کلتوری سیاست به هم، ځانته قواعد لری. زه د ټولنی «کلتور»، «فرهنګ» او د ژبی ودی ته اهمیت ورکوم، خو لکه څنګه چی پوهان وائی، کلتور د «هنر» او «فن» محصول دی، نه د «ژبی». د بلی خوا څخه د انسان «کرامت» او «شان» په جهانی سویه، یو تعریف لری. د ټولنیز قوانین چی د انسانو له خوا جوړیږی، البته مراعات ئی هم باید وسی. د افغانستان بحران داسی ساده نه حلیږی، چی څوک، فقط افسانوی جملی و لیکلای سی. وطنوال مو باید د ده، پر دی افادی باندی چه ده لیکلی عمیق فکر وکړی:«تبصرۀ شما را خواندم و با تعجب فراوان باید بگویم، که شما حتی با از دست دادن دو برادر نازنین خود هم روادار نیستید، که مجرمین و مق ِّّصرین و مسببین چنین جنایت هولناک، مورد توهین قرار بگیرند!!! آفرین بر “صبر ایوبی” و “مشرب قانونی” شما!!!» دا سړی نور ما ته دا حیثیت نلری چی زه د ده سره کومه مکاتبه یا د افکارتبادله ولرم. ما پر همدی مفهوم باندی اقلاً دری واره اشاری کړی. ده ته که څوک مجرم دی، او زه خبر نه اوسم، او یا د قاضی مقام ونلرم، دی څه حق لری چی ما پدی متهم کړی چی ګواکی، ما د مجرم حمایت کړی وی. دا سړی څوک دی؟ نور که هر څه و وائی، ما ته ارزش نلری. فکر نه کوم، چی ټول لوستونکی به عقل و نلری.
    په درناوی
    یوسفی

  50. ! جناب محترم خلیل الله معروفی
    متعجب و متحیر شدم که شما باید خیلی قدرت و توان کینه توزی داشته باشید. ضرب المثلهای شما استعداد شما را در قضاوت نشان می دهد. فکر می کنم که هیچکس شاید، این انتظار را نداشته باشد، که به معنی و فضای جنگ وارد باشد، باز هم انتظار “حلوا” داشته باشد. با این کلمات کی را فریب می دهید؟. هر کس شاید حلوا هم خوش نداشته باشد و یا برای صحت هر کس خوب نه باشد. کرامت انسان تابع شرایط جنگ و یا صلح نیست بدین معنی که اگر جنگ بود، هر کس اجازۀ توهین داشته باشد و اگر صلح بود به توصیف بپردازد. من از شما خواهش می کنم که در خطاب به من، نام رسمی ام را که “محمد اکبر یوسفی” است، ذکر کنید. از استهلاک پسوند “جان” صرفنظر” نمائید. ممنون خواهم شد. انسان اگر جرمی مرتکب شود، جزای او را محاکم عدلی پس از ثبوت با توهین و بی عزتی تعیین، نخواهند کرد. ممکن حکم اعدام هم صادر کند، مگر به کرامت انسان حق صدمه زدن ندارد. من نمی گویم که تفاوت نظر نداریم. این نویسنده ممکن مانند شما سیاسی نباشد. هر کسی که بخشی از عمر خود را برای آموزش می گذراند، ممکن کم و یا بیش، بیاموزد، اما شاید همه خود را قاضی مستقل نسازند. من یک زمان یک نقل قول “رومل” را در مقدمۀ یک مقاله نوشتم: «در جنگ “آیدیالوژیکی” کسانی یکدیگر را، قتل می کنند، که یکدیگر خود را نمی شناسند، به امر کسانی که یکدیگر خود را می شناسند، اما قتل نمی کنند.« )” مارشال ایروین رومل”».از شما می پرسم، چرا جنگ باشد؟ وقتی برای تمام انسانها کرامت مساوی قایل شویم، معنی آنرا ندارد که از جرایم شخص که به ارتکاب آن متهم باشد، چشم پوشی می شود. جرم مجرم باید ثابت شود. جرم تنها از روی شنیدن اخبار ثابت نخواهد بود و تطبیق کنندۀ قانون هم هر کس نخواهد بود، که به معنی قانون بفهمد. اگر در نظم سیاسی – حقوقی دولت توافق کرده باشد، افراد را باید قانون تعیین کرده باشد… من با تخلفاتی که در سیاست جهانی اشاره کرده اید، چه سروکار دارم؟ دیگر معتقدات دینی و مذهبی و ادبی خود تانرا، با سائر هدایات و احکام ذهنی تان، جای دیگر بفروشید، این نویسنده مصرف کنندۀ آن نخواهد شد. با احترام، یوسفی.

  51. هموطنان گرامی
    سلام بر همۀ شما!
    یقین است که همه متوجه شده اند که “کانالهای” خبر رسانی و هم چنان نویسندگان بی شمار، درین شرایط بحرانی کشور، به پخش اخبار جعلی و غیر دقیق نیز متوسل می شوند. کسانی هم هستند، که ممکن بیشتر عاشق حدسیات خود باشند و مطابق ذوق و میل خود، با خوش بینی و یا بد بینی می نویسند که “طالب به قدرت آورده شده است” و یا “طالب کشور را تسخیر نموده است” که در هر دو حالت ثبوت ادعا مستور و موهوم می ماند. اینکه “طالب به قدرت رسانیده شده است” و یا خود “به قدرت دست یافته است” یک حالت است. متعاقباً مهم اینست که همین به قدرت “رسانیده شده” و یا “به قدرت رسیده” چه مشی سیاسی را پیاده خواهد کرد، مهم است. بناءً لازم است، تا از حدسیات بدون ارائۀ ثبوت فاصله گرفته شود. یک نقطۀ دیگر که توسط بعضی از منابع نشراتی ذکر می گردد، اینست که گروپ ها را با نام محل سکونت و یا ولایات نسبت می دهند. افغانستان به ۳۴ واحد اداری تقسیم شده است، مردم ما در هر یک ازین مساحت ها زندگی می کنند. همه افراد مسکون وطن اگر مرد هستند و یا زن، از هویت واحد «ملی» که در قانون اساسی زمان سلطنت «افغان» تعریف شده است، برخوردار اند و همه به ارتباط تابعیت از دولت مفهوم شده است، دارای حقوق و مکلفیت های انفرادی مساوی می باشند. وقتی اگر افراد یک گروپ و یا سازمان سیاسی، با نام کدام ولایت ذکر می شود، چنین یک نسبت می تواند، بوی بد هم پخش کند. زیرا همه باشندگان آن ولایت ممکن در آن سازمان خاص سیاسی – نظامی شامل نباشند. بناءً شایستۀ کلتور سیاسی متمدن نیست، که اتباع کشور، بطور مثال با مهر “قندهاری”، “کابلی”، “هراتی” و یا “پنجشیری” و غیره افاده شود.

    با احترام
    یوسفی

  52. کونړیو بیدارو ځوانانو! بلی، پخوا قاتل تنظیمونه په ملت خوشی کړۍ شول او اوس ئی دوهم ځل دا وحشی کفار قادیانی طالبان په ملت خوشی کړی دی او پنجابی پاکستان د امریکا ( خلیلزاد خائین په واسطه ) او انګلیس په مټو د افغان ملت تباهی ته ملا تړلی دی او دی قادیانانو اوس د قادیانانو مشر کریم اقاخان هم رسمی کابل ته دعوت کړۍ دی ، تر څو چی بیداره ځوانان او ولسونه راپورته نشی دا قتلونه او تباهی به روانه وی ، راپورته شۍ او خپل د مقاومت اوازونه مو نړۍ ته ښکاره کړۍ که دا کار ونشی نو د مردود همه شمول حکومت کښی به افغانستان په رسمی شکل سره د پنجابی پاکستان تر رهبری لاندی راوستل شی ، اوس ئی وخت دی چی ددی خائینو تنظیمونو او طالبانو پر ضد مقاومت شروع شی !!!! دی دوزخی اور ته د قاتلو کمونیستانو له خوا تهداب ایښودل شوۍ دی !!!!!

    د کونړ ځوانانو د غم اواز په تاند کښی راپورته شوۍ دی !!!!

  53. جناب محترم خلیل الله معروفی!
    سلام عرض می کنم. با وجود باور کامل به آگهی های ادبی، علمی و تأریخی شما و جناب محترم محمد داوود مومند، با تأسف باید بگویم که من با این نوع برخورد شما، نسبت به “لت و کوب” یک فرد انسان به نام «الله گل مجاهد» و توهین و بی عزت ساختن این انسان توسط افراد مسلح به نام «طالب»، نه تنها همنوا نیستم، بلکه خلاف نورمهای قانونی و خلاف حفظ کرامت انسانی می دانم. ما وطن ما را با انتقام جوئی و باز شدن گره های عقده، از طریق اعمال غیر قانونی و غیر انسانی نمی توانیم، به آرامش برگردانیم. من “الله گل مجاهد” را نمی شناسم، اگر هم می شناختم، بازهم برین موضعگیری ام که احترام به کرامت انسان است، تغییر وارد شده نمی توانست. من شخصاً دو برادر، یکی برادر بزرگ و “صوفی مشرب”، متدین و معلول الاندام و دومی معلم و افسر را که کوچکتر از من بوده است از دست داده که با بی رحمانه ترین شکل توسط همان افراد مربوط حلقات «جهادی – اخوانی» کشته شده اند، که قاتلین و عاملین را هم می شناسیم. اما معتقدم که جزای چنین اعمال را باید از راه قانون مطالبه کرد. من با هیچ یک کدام خصومت نداشته ام. خانوادۀ من با برادرانم، شهرت “معلم ها” را کسب کرده بودند. چون در تأسیس مکتب دختران محل نقش داشته ام و در زمان سلطنت معلم بوده ام، نه تنها که برادرانم را کشتند و مکاتب را ویران کرده اند، حتی خانۀ گلی ام را که با برادرانم، بدست خود آباد کرده بودیم، ویران کرده اند. شما حق دارید هر چه فکر می کنید، بکنید. اما این چنین بیگانگی با حقوق انسان و دشمنی با نظم و قانون و ترجیح دادن خود قاضی شدن، بدون صلاحیت قانون، راه ما را از هم جدا می سازد. من “کلپ” را دیدم و صداها را شنیدم و آنرا علامت خیلی بد و غیر انسانی می دانم. با احترام، دیپلوم ریاضی و دوکتور فلسفه محمد اکبر یوسفی.

  54. «سزای قروت او گرم!!!»
    مردم بیسواد، امّا بی اندازه درّاک و سخنگوی و فهیم کابل قدیم ضرب المثلهائی ساخته و به ارمغان گذاشته اند، که همه حکم “آیت منزل” را دارند و یکه و تنها روی هزاران دلیل منطقی و استدلال ارسطوئی را میشویند. یکی از مثلهای مشهور مردم قدیم و بیحد نازنین کابل، «سزای قروت اَوِ گرم» است. مدلول این مثل چیست؟؟؟
    اگر یک توته “قروت” را در “آب گرم” بگذارید، فی الفور میشارد و میپوسد و از حالت “جامد” به حالت “مایع” و به اصطلاح عامیانه، “خَلَو”، می انجامد. این پروسه وقتی بیشتر و بهتر و سریعتر رخ میدهد، که حرارت آب بسیار بالا و در حدِّ “غلیان” باشد!!!
    ثبوت عملی این مثل را اینک با آمدن “طالبان کِرام” دیدیم، که با آمدن ایشان تمام “لانه های شرّ و فساد” ازهم پاشیدند و در زیر زمین فرورفتند. بلی؛ “مذهبخانه های” دزدی و قاچاق و زورگوئی و ظلم و ستم و هزاران کار ناروای دیگر، همه و بلااستثناء متواری گشتند و دستنگر و “پیش پای خور” ممالک دور و نزدیک!!!
    “آب جوش” طالبان قصۀ “قروت”ِ رشید دوستم و عطاء نور و عبدالرب رسول سیاف و کریم خلیلی و محمد محقق و اسماعیلخان و مسعودیان بدنام و هزاران “الله گل مجاهد” را مفت ساخت و به اصطلاح بسیار شیرین عوام کابلی، “در کون همۀ شان خِت مالید!!!”
    مردم قدیم و فهیم کابل همچنان گفته اند، که:
    «چوب خدا صدا نداره، که اگه زد دوا نداره!!!»
    خداوند عادل و منتقم، “طالبان” را نازل ساخت، تا گلیم همه «دزدان و رهزنان و زورگویان و مفسدان و فاسدان و فاسقان و در یک کلام “حرامزادگان تأریخ”» را جمع کنند. واقعاً باید از دل و جان بپذیریم، که:
    «سزای قروت اوِ گرم است!!!»
    طالبان در واقع انتقام یک ملت مظلوم و هردم شهید را ازین مفسدان فی الارض گرفتند؛ و هنوز اول کار است!!!
    حضرت “مصلح الدین سعدی شیرازی” هشت صد سال پیش، ضمن قصیدۀ غرائی در وصف “بهار” سرود:
    این هنوز اول آثار جهان افروز است +++++ باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار
    “نیسان” و “ایار” نام ماههای سُریانی ست، که به حساب تداول ما مردم، ماههای “ثور” و “جوزا” میشوند!!!
    کامنت کوبندۀ نویسندۀ حقگوی و شجاع وطن، “جناب داوودجان مومند” را در صفحۀ امروز ــ ۳ نومبر ۲۰۲۱ ــ مناظرات وبسایت معزز و محبوب “آریانا افغانستان آنلاین” در مورد “لت و کوب کردن” و بلکه “درونکوب ساختن”ِ عُنصر پلیدی به نام “الله گل مجاهد” را خواندم و خواستم بر آن تبصره ای بکنم!!!
    «بی شک، که خداوند منتقم اس!!!» و «چوب خدا صدا نداره!!!»

  55. از یک عضو برجسته ای حزب دموکراتیک خلق، چوکی دار بلندترین مقام، شعار دهندۀ به پیش و تجلیل کنندۀ شهادت محمد داوود و خاندانش که آن را پایان ظاهر شاهی و ذاوود شاهی گفت آیا توقع دارید که در مورد شخصیت عالی ناجی فداکار افغانستان و و معمار واقعی افغانستان ویران شده و رهسپار به سوی تجزیه حقیقت بگوید و او را مورد سرزنش قرار نه دهد.. کسی که برای شست و شوی مغز ها تربیه و فن غلط را صحیح گفتن از مکتب ک ج ب آموخته باشد ابداً شخصیت های ملی ضد شوروی را قدر نه می کند. سیاست مدارعاقل و مدبری که درب افغانستان به روی کرملن بست.
    این کاندید اکادمسین که اکادمسین نه شد در یافتن پهلوی ضعیف خود پرستان مهارت دارد و با مدح و ثنا منم گویان به حیث دم شاهد خود می سازد و اسناد مطلق جعلی را که توسط چوب دست از هندوستان به یک محبوس سیاسی رسیده برای ثبوت ادعای پوچ خود که در زمان سردمداری کمونستان به نام آسمایی در انیس چاپ کرد حالا به یاری عقده مند دیگری به خور مردم می دهد. مورد تائید یک بیخبر از خیر و شر دنیا به نام انجنیر قرار می گیرد.
    مردم دیگر بیدار اند و فریب نمی خورند..

  56. ګران عبدالباری جهانی!
    لمړی سلام درته وړاندی کوم. ستاسی د مقالی او د «څیړنی» دا عنوان، زه سخت متعجب کړم، چه «کیش شخصیت» د تآریخ سره به څه اړیکه لری؟ او د بلی خوا څخه دا نقل او استدلال، سړی و لیونتوب ته بیائی: «حتی محمود طرزی هم بعد از اغتشاش خوست بر آزادی زنان، کمافی
    السابق، تاءکید میورزید و با الفاظ بسیار تُند عکس العمل نشان میداد: » افغانها شیر جهالت را از پستان مادران شان
    مکیده اند و تا زمانیکه زنان این کشور تعلیم یافته نګردند پیشرفت غیر ممکن است. in Fire, Stewart
    Afghanistan p 295» ستاسی په نظر د «طرزی» دا استدلال علمی ده؟ دا چه ښځی تعلیم و وینی ښه خبره ده، خو مګر «شیدی» جهالت انتقالوی. مګر د «عاقلی ښخی» شیدی د «حهالی ښخی» د شیدو په کیفیت کښی دا نقیصه مقایسه سوی؟ پدی ترتیب باید شیدی هم د عاقل او د جاهل په مهر نښانی سی. که تاسی د تأریخ «شاګرد یاست» او کومه موضوع مو نه وی لوستی، نو ستاسی په نظر حتماً وجود نلری؟

    په درناوی
    یوسفی
    آلمان

  57. چند حرف کوتاه با “اشرف غنی” و پیروان او در “میدیاهای الکترونیکی”!
    اطمینان کامل وجود ندارد که این شخص تا چه حد قدرت درک و قضاوت خواهد داشت. که مناسبات اجتماعی ماحول خود را درست بررسی کند. در مورد او و هم در مورد صاحب مقام قبل از او، هوشداری های جدی و اشارات مشهود در رابطه با تکالیف روانی تذکر یافته بود. اما بازهم، رسانه های خبری «حامد کرزی» را از «قوم پادشاه ساز» یاد می کردند و این فرد را هم در یک محفل نمایشی جهان، در صف «۱۰۰؟ نفر» انتصابی مجله، «دومین متفکر دنیا» لقب دادند. به جای اینکه این چنین سنجشها را نه باید برای استعداد و کرکتر خود ارتباط می داد، برخلاف ممکن فکر کرده باشد که هر حرف او نتیجه اختراع باشد. با شناخت کم از سابقۀ او که خیلی مهم است اگر انسان می دانست که با استفاده از مسیری که این شخص، در صحنۀ سیاست افغانستان بعد از حوادث ۲۰۰۱م قدم برداشته است، با همه ابعاد معلوم می بود. فرار اخیر را ممکن پیروان او هوشیارانه ارزیابی کنند، اما اگر این شخص در خدمت کدام قدرت نمی بود، هیچگاه احتمال حفظ راز هم وجود نمی داشت. از همه جالبتر اینست، که هواداران او خبر می دهند‌ که ‌برخلاف خبرهای قبلی نشر شده، او در دوبی «نظر بند نیست» اوضاع افغانستان را از آنجا تعقیب می کند و ملاقات های او مطابق تعاملات کشور میزبان تنظیم‌ می شود. در عین حال تبلیغ می کنند که گویا او روی یک کتاب» کار می کند. افسوس به حال تبعة کشور که فریب همجو یک اجنت سوچه دیوانه را بخورد و کتاب او را قابل خواندن بدانند.
    نویسنده: یوسفی

  58. هموطنان گرامی!
    از زمان “فرار” اشرف غنی و سقوط سؤال بر انگیز “جمهوری اسلامی”، تسلط “حرکت طالبان” که در دوباره برقراری نظام دورۀاولی متوسل گردیده است، در برابر مردم افغانستان، آیندۀ تاریکی را ترسیم نموده است. همه به یاد دارند، که در مقدمۀ آغاز عملیات نظامی ۷ اکتوبر ۲۰۰۱م، که سقوط حکومت «طالبان» ناگزیر بوده است، زمینۀ تسلط شبکۀ معلوم الحال در تحت نام “اتحاد شمال” ممکن گردید که سایۀ شوم آنرا در مدت بیست سال متحمل شده ایم. یکی از فضولهای بی مغز و فاقد کلتور سیاسی، معاون «اول» رئیس جمهور فراری، اخیراً مدعی شده است که گویا «خلیلزاد» می خواهد نواقص کار خود را به گردن “افغانها» بیندازد. اولاً در طول این مدت همه افغانها موقف و صلاحیت مساوی در ادارۀ دولت نداشته اند. این فضول که ممکن حزب فیسبوکی داشته باشد، مدعی می شود که «طالب باید گم شود» از جزئیات می گذریم، این فضول با «سابقۀ» کار به حیث گارسیون یا “چایدار” در مهامانخانۀ امنیت دولتی که به دربار “امر” خود نیز راه یافته است، جز همه اعضای یک شبکۀ “جنگ نیابتی” است. افغانها می توانند همان افرادی باشند، که همیشه از جنگ این جوانب درگیر صدمه دیده اند. حال اگر “جنگ ختم است؟»، هیچ کس نه باید گم شود. این شخص کلمۀ “جمهوری” را تنها ذکر می کند. پسوند “اسلامی” که “برهان الدین ربانی” به آن علاوه نموده بود، باز هم دولت را “دینی” ساخته است که توسط “جمعیتی ها” و”شوران نظار” و دیگر متحدان “اتحاد شمال” اداره می شد. آن حاکمیت با چتر «دینی»، فاسد ترین اداره را به پیش می برده است.این شخص ودیگر یاران او باید به میز محاکمه کشانیده شوند، تا از پادشاهی فیسبوکی، نویتر و یوتوب و غیره هم خلع گردند.
    نویسنده: یوسفی

  59. مأموریت خلیلزاد و مستخدمان قدرت اشغالی در افغانستان!

    افتضاح بی مثالی که حین خروج قوای امریکا و متحدان۰ از افغانستان ‌در آستانۀ ختم «مأموریت» اخیر”زلمی خلیزاد” دیده شد، نیازمند تحلیل و بررسی وسیع بوده که، به سبب حجم جوانب درگیر و عوامل احتمالی بی شمار متنوع که دارای ابعاد مختلف نیز می باشد، تنها برای یک فرد ممکن نخواهد بود. ضرورت این چنین فرصت، اخیرا با شنیدن اخبار متضاد در رابطه با کنار رفتن «خلیلزاد» از آن مآموریت شنیده شد که قریب دو سال قبل، پیشبرد وظیفه برایش سپرده شده بود، احساس گردید. در یک مورد که مطبوعات “متحدان غربی” ایالات متحده، این گونه حوادث را افتضاح آمیز و فاجعۀ بی مثال ارزیابی نموده اند، که در نتیجه حکومات و احزاب رهبری کنندۀ آنکشورها را، تحت انتقاد شدید قرار داده اند، آقای “داکتر زلمی خلیلزاد”، در رابطه با “خروج”، فقط گفته است، “خروج بد بوده است.” در “جائی” دیگر، “سقوط” را با “لجاجت” رئیس جطمهور دست نشاندۀ قدرت بزرگ “دوکتور محمد اشرف غنی” ارتباط داده چنین مدعی شده است: « خلیلزاد: ‘لجاجت’ غنی و ‘خودخواهی’ نخبگان افغان سبب سقوط حکومت افغانستان شد.» کلمۀ “کلانهای” افغانستان، از کلمۀ “نخبگان” گرفته است. اما هدف همان مستخدمین قدرت بزرگ بوده اند، تا از آنها در مطابقت اهذاف آنها استحصال خدمت کنند. اینها را مردم افغانستان نخواسته بودند و مستحدمین نامنهاد آنها هم نمی توانند در ضف مردم عادی کشور ما حساب گزدند. اینها همه مجرمین شناخته شده، فقط محکمۀ حقیقی مردم افغانستان می تواند، حکم عادلانه صادر کند. وقتی او به زبان دری و پشتو صحبت میکند، چنین انتباه هم حاصل می گردد، که سطح دانش لسانی او، باید خیلی ضعیف باشد.ّ بهر صورت بهتر است، هر آنچه توسط “خلیلزاد” انجام یافته است، به بخش تأریخ سپرده شود. حال در قدم اول وظیفۀ سیستم سیاسی – اداری و حقوقی ایالات متحده است، که ارزیابی نماید. اما دیده شده است، که اظهارات او بر مستخدمان او در تحت نام “افغان” اثر غصه بر انگیز داشته، “امرالله صالح” که گاهی خود را ممکن رئیس جمهور و گاهی هم خود را در بیعت “پسرآمر” خود احساس می کند، با چشم گریان در انتظار به انقره و از آنجا به دوبی خواهد بود، مدعی می شود که گویا “خلیلزاد” می خواست، “جمهورت” را مانند “گوسفند؟” قربانی کنند. یک *** دیگر ازین “مستخدمان” که نام طولانی دارد و درینجا فقط “سپنتا”(به حیث ماؤئست، بعد عضوحزب سبزهای آلمان، که در جملۀ باند چهار نفری، به افغانستان اعزام شدند.)، کوشیده است، تا نقش شاهد را در رد اظهارات کارفرماش” که از۲۰۰۱م ببعد در خدمت بوده است، صاحب شو. نه خیر، مجرم درین قضا، باید در محاکم عادل جواب خود آنها را بدند. ادعای افغان بودن آنها به حساب مجرم بودن، باید به تعلیق انداخته شود. نخست امریکا باید موقف خود را نسبت به کار هر یک ابلاغ نماید.
    نویسنده: یوسفی.

  60. هوطنان گرامی سلام بر شما!
    بیدار و هوشیار باشید. بحران طولانی و خونین افغانستان، از همان آغاز، جوانب درگیر و دخیل متعدد داخلی و خارجی داشته است، همۀ آنها در حال حاضر نیز شب و روز از فعالیت نمانده اند. بر طبق اطلاعات میدیاهای کنونی، قرار است به ابتکار “ملا خامنه ای”، “رهبر ملاهای شیعۀ جهان” جانشین “ملا خمینی” در تهران، به اشتراک چند کشور، چون “پاکستان”، “چین”، “روسیه” و کشور “ملا خامنه ای” و غیره (سه کشور صاحب سلاح های اتومی و “ملا خامنۀ هم در فکر” نشاندن دندان های اتومی، به جای دندانهای معمولی و خداداد می باشد). اینها می خواهند در رابطه با موضوع “به رسمیت شناختن”، حاکمیت “امارت اسلامی” تشکیل جلسه داشته باشند. درین حرکت یک “توطئه خطرناک” علیه استقلال و، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی افغانستان،محسوس است. وزیر فضول آنکشور مدعی می شود که اگر “تشکیل” و “ساختار حکومت” که کاملاً حق اتباع کشور افغانستان است، مطابق طرح آنها باشد، در آنصورت ادعا دارند که گویا آنرا بطور “گروپی” به رسمیت می شناسند. این نوع طرز تفکر و حرکت این کشورها، فقط می تواند به یک “باندیتیزم” جدید دولتی در مناسبات بین المللی شمرده شود. آنچه به افغانستان ارتباط دار “تهدید” جدی است که در آلمانی “ارپریسونگ” (Erpressung) و در زبان “انگلیسی” (blackmail) نیز، گفته می توانیم. فشار دیگری که ازین توطئه محسوس بوده می تواند، در جملۀ این کشورها، دو کشور آن از حق “ویتو” در شورای امنیت سازمان ملل متحد در تصامیم برای حفظ امنیت و بطور جدی جلوگیری جهانیان از جهنم اتومی برخوردار اند. وقتی “وزیر خارجۀ روسیه” از کشورهای منطقه تقاضا به عمل می آورد که به تلاشهای “ایالات متحده” که می خواهد در منطقه پایگاه نظامی ایجاد کند، جواب مثبت ندهد، چه هدف دارد؟ فضا را طوری پیچیده می سازد که به حیث یک قدرت بزرگ قبلی که قریب سه دهه، این موقف را نداشته است، باز به حرف آمده است. حضور مشترک قوای “روسیه” و “ایران ملا خامنه ای” در سوریه و همکاری های مشترک آنها، در منطقه و جهان برای “ملا خامنه ای” جرأت داده است، تا شخص خودش، در هر حادثه در جهان، از دست داشتن امریکا تبلیغ کند. وضعیت جدیدی که در افغانستان رخ داده است، باید به استقرار و ثبات بینجامد. این نویسنده معتقد است، که حل سالم معضلات ما در “سیکولاریزم” و ضد “راسیزم” نهفته است، اما تلاشهای جنایتبار این کشور ها را در رابطه با سرنوشت افغانستان محکوم می کند. برسمیت شناختن یک دولت معمولاً، از جانب یک دولت مستقل، به اختیار خود آن دولت است. حال چه هدف نهفته است، که گروپ کشورها، می خواهند با دادن رشوه “گروپی از رهبران طالب”، استقلال افغانستان را صدمه زنند، که موجودیت را، به خطر جدی روبرو می سارند. تنها رسمیت شکلی، همه چیز نیست. به رسمیت شناختن دوحانبه و بعد قرارداد های متنوع دوجانبه و چندین جانبه، می تواند شیریانهای روابط را فعال سازد و آنهم در شرایطی که امن برقرار باشد. اگر “رهبران” امارت اسلامی، می خواهند که چوکی عضویت افغانستان رادر سازمان ملل متحد اشغال کنند، باید بدانند که “پادشاهی” افغانستان” از اعضای اولی سازمان ملل متحد و هم متعهد به اعلامیۀ حقوق بشر و منشور سازمان ملل متحد و هم عضو فعال میثاقهای متعدد بین المللی بوده است. بار دیگر تأکید می گردد، راه مطمئن برگشت به صلح و ثبات در تشکیل حکومات “همه شمول” و یا “فراگیر” که فقط “مهره های” شناخته شده به انتخاب دشمنان باشد، نه، بلکه “سیکولاریزم” راه با ثبات و روشن است، که “ساختار دولت حقوق” قادر خواهد بود، تا به همه اتباع بدون در نظرداشت وابستگی نژادی و یا “ایتنی” که وابستگی مذهبی را نیز شامل می باشد، برخورد مساوی قانونی داشته باشد. از امنیت آنها ضمانت کند. سیکولاریزم است که همزیستی پیروان همه ادیان و مذاهب را در صلح ممکن می سازد و به آزادی انسانها و کرامت مساوی آنها، ارج می گذارد.
    با احترام
    یوسفی

  61. افغان ملت همدی کمونیستانو ( خلق + پرچم ، ستمیان او شعلیان )، تنظیمونو او طالبانو غلامانو د تباهی کندی ته اچولۍ دی. اوس حتی د دوی له برکته بی غیرته غلام پنجابی پاکستان د افغانستان کنترول تر لاسه کړۍ دی او قلمی خطرناکه کمونیستان او ستمیان په افغان جرمن پورتال کښی د افغانستان د ځلانده تاریخ د بدنامولو لپاره د محقیقینو او تاریخپوهو تر القابو لاندی علنی شروع کړی ده، غواړی چی د افغانستان ځلانده تاریخ تر پښو لاندی شی او د امریکا/انګلیس د یرغلونو پړه په شهید غازی محمد نادرشاه واچوی تر څو د دوی بادارانو ته دا خائین خدمت تر سره کړۍ شی او بادار ته ئی ثابته کړی چی افغان ملت تام جاهل او د حکومتداری نه استعداد لری او نه د دی توان ، ددوی لپاره غازی امان الله هیڅ اهمیت نه درلود او نه لری بلکه دوی یوازی د بادارانو د رضایت لپاره دا چتلی او درواغو داسی پرپړی شروع کړی دی اما دا چالاکه کمونیستان او ستمیان که هر څومره چرندیات د افغانستان ځلانده تاریخ په اړه نوشته هم کړی بیا هم دوی په دی خائين پلان کامیابیدلای نشی او نه د دی له لاری افغان ملت کښی بی اتفاقی راوستلۍ شی!!!!

  62. همدا مصنوعی خیټور ملاګۍ متقی او دده په شان نور خیټور طالبان او تنظیمونه د امریکا په ډالرو او د خلیلزاد تر رهبری او د پنجابی پاکستان د ISI تر کنترول تربیه شوی دی ددوی لپاره د افغانستان خاوری تمامیت او استقلال اندکترین اهمیت نه درلود او نه ئی اوس لری او سربیره ددوی غیری افغانی تربیی سره بیا هم دا پنجابی چټلستان به ددی خائینینو خیټورو په واسطه د افغانستان مصنوعی د انګلیس توطیی سرحد په افغان ملت تحمیل نکړۍ شی اودا خرڅ شوی او تربیه شوی غلامان په داسی وطنفروشی اعمالو سره ځانونه افغان ملت او جهان ته لا ښه تره په ګوته کوی !!!!! اجنبیان همیش د خپلو شومو هدفو تر لاسه کولو لپاره همداسی جاهل بی سواده قاتلین په کار دی او دا رنګارنګ قاتلین د سترنج ګوټکو په شان سره بدلوی او فعلآ ئی احمق ترین جاهلین ئی هم په اول ځل او اوس ئی بیا دوهم ځل په ډرامائی شکل سره کابل ته داخل کړل او دا نوره غلامان ئی دوهم ځل لپاره په تیښتو کړل داسی لوبی به دوام ولری تر څو اجنبیان خپلو مردودو اهدافو ته ورسیدای شی !!!!!
    دا باید هم وویل شی چی د ملی حکومت رامینځ کیدو څخه وروسته د افغان ملت ستر دوښمن خلیلزاد او دده فامیل فعاله اعضی د افغانستان په برخه کښی ملی او همدارنګه بین المللی قضی ګانو ته وړاندی کړۍ شی !!!!

  63. محترم انجينير صاحب قيس،
    شايد با بسيار نوشته ها وطرز نظر هاى جناب مومند هم نظر نباشم، اما ما بايد اقرار كنيم كه شهيد نادر خان افغانستان را از حالت چون امروز بيرون كرد. انگليس ها بواسط بچه سقو و افراد چون اتحاد شمال امروز و همچنان طرفدارن روس ( بنياد گران ح د خ)افغانستان را به تجزيه نزديك كرده بود. ان مرد تاريخ بود كه دست انگليس و دست روس را همزمان قطع كرد. در صورتی كه نادر خان نمى بود شايد جناب شما بنام قيسوف شناخته مى شديد. باز هم همان مردم بيسواد دور غازى جمع شد و دست اجنبى را از ريشه بيرون كرد. تاريخ را اشخاص مربوط ح د خ و اعضاى ستم ملى ( چون فرهنگ) با دو انگشت پنهان كرده نمى تواند.
    امروز كسانیكه كه از قرار داد هاى امنيتى شوروى/افغانستان و يا كسانیكه كه از قرار داد امنيتى امريكا/افغانسنتان دفاع مى كردند و در شوراى انقلابى و بانك هاى شان عضو بودند مى خواهند تاريخ خود را پنهان كنند. نوشته هاى اين اشخاص در همين افغان جرمن نشر شده است. اين اشخاص بايد اول از اعمال و صداقت خود به افغانستان صحبت كنند و تاريخ بنويسند تا اكاذب را كاپى و برف خيانت خود را به بام شهيد نادر خان پرتاب كنند.

    په در ناوى

  64. ! جناب محترم عبدالباری جهانی سلام بر شما
    لطفاّ برای حفظ نام و نشان تان، و این سابقۀ فعالیت سیاسی، اجتماعی و استعداد شعری تان، از احساسات فردی کمتر مصرف کنید. هیچ کس حق ندارد که کسی را به نسبت عضویت او در کدام “حزب” محکوم کند و یا کدام “مدال افتخار” به گردنش اویزان کند، وقتی آن حزب را ترک می کند. اصلاّ خود تان ازین نویسنده بهتر می دانید که تمایل به فعالیت سیاسی، جبری نیست و هم چنان فاصله گرفتن از آنهم، اختیار فرد است. شما از سال ۱۹۷۱م نام برده اید. در آن سال اینجانب بعد از فراغت از پوهنځی علوم پوهنتون کابل، با دریافت بورس «تحصیلی» به آلمان آمده ام. من و شما دوستان مشترک داشته و داریم. در آن سالهای بعد از سال ۱۹۶۷، چون محصل ممتاز پوهنځی علوم بوده ام، حتی دوستان نزدیک و شخصی ام که «حزبی ‌تان» بوده اند، برایم در بارۀ مسائل انشعاب در “جریان دیموکراتیک خلق” تبلیغ می کردند، تلاش می کردند تا مرا به عضویت آن حزب دعوت کنند. من فقط نظر به وضعیت اجتماعی ام، و انتباهات فریبنده، فقط بیشتر تحت تأثیر شناخت فردی از افراد محل، در مظاهرات پوهنتون در جمع آنها گاه گاه اشتراک می کردم. همۀ مبلغین این “جناح”، فقط از پارچه های حزب حرف می زدند، اما ریشۀ سازمانی را یکی می دانستند و مدعی بوده اند که باید، “کنگره” صورت گیرد. بدین معنی که آنها تا سال ۱۹۷۶م؟ خود آنها را از مبداء یک حزب می دانستند و اختلافات داشتند. حال هم این مربوط شماست که به کدام کار خود تان افتخار می کنید، یا نمی کنید. شما جناب محترم عبدالصمد ازهر را طوری مورد سؤال قرار داده اید، که شایستۀ یک شخص دانا، مانند شما نیست. توجه کنید به وقایع تاریخی. یک فیلسوف معروف قرن بیست، “کارل رایموند پوپر” از عضویت کوتاه مدت خود در حزب کمونیست گزارش می دهد و بعد دلایل ترک نمودن آن حزب را نیز بیان می کند، با آثار بی نظیر خود، راه های روشنی را در برابر بشریت در قرن بیست، باز ساخته است. یک جملۀ مشهور او را هم درینجا، تذکر می دهم که گفته است: “آیدیالوژی ها، جز وعده های میان خالی چیز دیگری نیست” و در عین زمان می گوید: “تأریخ وقایع پیش چشمان ماست، ما آن وقایع را دیگر تغییر داده نمی توانیم. با وجود آنکه در برابر کردار جوابگو هستیم. هر کس حق دارد در هر زمان آنچه بگوید که خود می اندیشد و می خواهد بگوید. شما هم می توانید، نظر خود تانرا بیان کنید، نه اینک مانع گفتن دیگران شوید. از تفصیل بیشتر معذرت می خواهم، همین چند سطر هم زیاد است.این جمله هر کس را باید به حیرت غرق کند: “… خلقیها خداحافظي نموده و شریک هیچګونه جرم و جنایت رژیم خلقي و یا پرچمي نبوده ام”. چه عجیب ارزیابی, شما مدعی می شوید که: « در هیچگونه جرم و جنایت رژیم خلق و یا پرچمی نبوده ام» ازین نوع استدلال چنین تصویر بدست می آید که پس شما، “جرم و جنایات رژیم خلقی و یا پرچمی” را تشخیص کرده بودید. در غیر آن از عدم اشتراک تان، هم ممکن مدعی شده نمی توانستید. از شما می پرسیم، آیا شما به حیث یک مبارز، به مراکز بین المللی “اقامۀ دعوی” پیش کرده بودید. از دوستان مشترک شنیده بودم، که شما در آنزمان، به خاطر دیدار با آنها به “مسکو” نیز سفر می کردید. آن دوستان شما، مقامات بلند رتبۀ حزبی و مأموران ارگان امنیتی افغانستان بوده اند. آیا در مورد چیزی گفتنی دارید؟ شعر هم نگوئید. از کس بیم ندارم. در مقالۀ قبلی تصویر کلبۀ ویرانم را که بیش از پنجاه سال آباد کرده بودم از دست مخالفین همان حکومت ویران شده است که تصاویر بعد از قریب ۳۵ سال بدستم رسیده است، منتشر ساخته ام. می دانم که شعرا هجو گوئی هم می توانند.
    . با احترام، یوسفی، از آلمان

  65. دا چی مسلسل د غازی شهید محمد نادرشاه په هکله نوشتی صورت نیسی او د غدار په لقب یادیږی نو که مقائیسه صورت ومومی او د هغه وخت حالات او د کمونیستانو ، تنظیمونو او اوسنی طالبانو حالاتو سره صادقانه مقائیسه شی او همدارنګه د ځینو اشخاصو د روسیی، شوروی او امریکا و انګلیس پلوی او د هغوی تبلیغاتو ( په علومو اکادیمی او روزمره اخبارونو او د شخصی مفاد تر لاسه کولو لپاره ) او ددوی مستقیمو اړیکیو درلودل که ولیدل شی نو دا کسان هم د قلمی او هم زبانی تبلیغاتو تحفو له خاطره بدترین غداران دی ، پدی کښی شک نه شته چی غازی امان الله خان د افغانستان ترقی او پر مخ تګ ډیر تږۍ وو اما دده ضعف دا وو چی دده شاو خوا ته مرتجع اود روسیی طرفداران زیات وو حتی دی خیائینینو بچة سقاؤ ته زمینه برابره کړه چی د غازی امان الله خان ملی ارمانونه تر پښو لاندی کړۍ شی او همدارنګه غاری امان الله خان ډیر ژر د دوکتور اشرف غنی په شان د وینو نه تویولو شعار لاندی ایتالیې ته په تيښته کښی شو ، دا واقعیت دی چی غازی شهید نادر خان د غازی امان الله خان جنرال وو او ډیر صادق کسان ددی حق لری چی په غازی شهید نادرخان باندی انتقاد ونیسی او ادعا وکړی چی نوموړی هم دده جنرال په حیث او هم دځینو قومی مشرانو ارزوګانو له خاطره باید دا ځوان تښتیدلۍ پادشاه دوباره ارګ ته راولی دا کار هغه وخت صحت پیداکولای شوو چی غازی امان الله خان دده سره منظم اړیکی ساتلی وای اما دا کار ئی ونکړ ، غازی شهید نادرخان هغه کسان له مینځه یووړل چی هغوی د روسیی اجنټان وو او همدارنګه د غازی امان الله خان پادشاهی نسکوریدو کښی ئی رول لوبولۍ وو او مرحوم غبار سخت چپی افکار درلودل نو دده تحلیلونه او تاریخ لیکنی هیڅ بیطرفه ندی او نه وو !!! لکه اوسنی وخت کښی ددوکتور اشرف غنی شاوخوا ته مرتجع او چاپلوسه اشخاص وو او دا خیالی متفکر سربیره د بین المللی تجروبو و نه توانیدو چی خپلی ویناوی او عمل په یو چوکات کښی راولی نو هغه باید ددی امید ونلری چی راتلوونکۍ ملی شخصیت وروسته د کمونیستانو ، تنظیمونو او طالبانو له مینځه وړلو مفتخور او ډرامی دوکتور اشرف غنی دوباره ارګ ته داخل کړی شی دا نا ممکنه ده !!!!

  66. هویت ام را خلص چگونه تعریف می توانم!
    یکی از دوستان بشکل کنایه و کتره ای نوشته بود، که گویا من علیه “راسیزم” زیاد می نویسم. حضور ایشان تکرار می کنم، تا زنده ام و این جهان درین وضعیت باشد، همیشه به راسیزم نفرین خواهیم گفت. متأسفانه که این «راسیزم» با اشکال مختلف، در تلاش کسب نفوذ و قدرت است، تا از روی فساد، ظلم و تعدی و تعمیل اعمال ضد انسانی بر بشریت، مسلط شود. همین امروز تصادفاً با یک خانم، تبعۀ ایران مقابل شدم. از من پرسید که: “افغانی هستید؟” به جواب گفتم که نه، من افغان هستم. “افغانی” نام واحد پولی وطن ماست، که با آن خرید و فروش و یا تبادله ممکن می گردد. گاهی ارزش بالا می رود و گاهی پائین. “افغان” به صفت انسان، کرامت خود را حفظ می کند. این هویت در یک قانون اساسی تعریف شده است، که نیاکان ما، در تشکیل یک دولت پادشاهی درین قلمرو متعهد شده بودند. وطن ما کثیرالایتنی است. بعداً در یک زمان برای این قلمرو، بر طبق معمول موجود بین دولتها، برای این “پادشاهی” نام “افغانستان” را گذاشته اند. بعضی از هموطنان ما، که عمدتاً در ایران در “مهاجرت” بسر برده اند، خود شان را “افغانستانی” مهر زده اند. این نسبت را هم چنان نا درست، می دانم. وقتی “افغانستانی”، به جای “افغان” ذکر می کند، خودش را خود، به یک “مال” یا “کالای مصرفی”، که تولید و یا ساخت “کشور افغانستان” باشد، پائین می آورد. اما من خودم را انسان می شمارم، من کالای مصرفی و فروشی نیستم. کسی می تواند مرا قتل کند، اما اراده و درک و ایمانم را نمی تواند، از من بگیرد. اگر کسی این هویت را با گروپ خون ارتباط می دهد، نمی دانم که این خون من در نسلهای گذشته با کدام رشتۀ انسانها، رابطه خواهد داشت، که در تثبیت و تعقیب آن هم چنان علاقمند نیستم. من به هموطنانم، بنابر رابطه و پیوند خونی (“بیولوژیکی” است تعهد نبسته ام. تعهد من بخاطر امنیت مشترک، احترام متقابل، همبستگی در بهبود شرایط زندگی اجتماعی و بالاخره احترام حفظ عزت و کرامت هر انسان. من در کشور ما انسانها را با زبانهای مختلف و عقاید مختلف می شناسم. هیچکس نزدم نسبت به دیگر انسان برتر نیست و هیچ کس هم کهتر نیست. در خاتمه انسانم و در هویت “افغان هستم” یعنی تبعۀ دولت افغانستان هستم. با احترام، یوسفی

  67. جناب یونس نګاه
    غازی نادر خان دشمن کمونیزیم و روس بود و جان خود را قربان وطن خود نمود. دست لنین پرستان را قطع کرد و افغانستان را از سلط چوچه انګلیس بچه سقو و حکومت شر و فساد ان خلاص کرد.
    اولین کار ان مرد تاریخ و غازی از بین بردن هر جاسوس روس بود که در خفا در دولت غازی امان الله خان لانه کرده بود. بدترین خاین به دین وطن و مردم همان نوکران بی وجدان روس بودند و هستند.
    کمونستان از ۷ ثور تا امروز همین دهل خودت را می زنند مګر تاریخ و عمل کرد ان غازی هویدا و ثابت است. برای کمونستان سوخته بهتر است ابه کار کرد های خود شان افتخار کنند تا زیر نام امان الله خان و داود خان سایه کنند.

  68. جناب فقیر صاحب ته سلامونه رسوم.
    ستاسو ډیر ګټوره او د بانکی ټول اصولو سره برابره علمی لیکنه می د بانکی پشتوانی په هکله په دقت سره ولوستله. تاسو ته تر ټولو د مخه کورودانی وایم او بیا د طالبانو د چارواکو نه هیله لرم چی دا لیکنه په دقت سره ولولی او د مسلکی کدرونو په استخدامولو سره داقتصادی ټولو ستونزو د حل په لاره کی عملی ګامونه واخلی. همدارنګه د طالبانو د مشرانو نه دا هیله هم لرو چی د پاکستان د دوکو او فریبونو نه هر څومره ژر چی کولی شی ځانونه خلاص کاندی. که خپلو ستونزو ته خپله رسیدګی ونکړی پاکستان به یی یو وار لکه د لومړی وار په څیر په کوم بل هیواد مثلاً چین باندی وپلوری او د ملت محاکمی ته به یی جوړ کاندی. بیا هم مننه جناب فقیر صاحب.

  69. فريد فرهنگ
    كابل
    جناب محترم داكتر كاظم،
    اوضاع خراب اقتصادى وطن حاصل يك حكومت فاسد و دست نشانده اجنبى بود كه در ٢٠ سال نتوانستند با وجود هزار ها مليون دالر مردم را از اين حالت نجات بدهند. همان خارجى كه ما از امدن شان دفاع مى كرديم ما را به اين روز رسانيد. همان اشخاص با سواد ما ديروز اين ملت را به روس و امريكا فروخت. هر كدام با سواد امد وطن فروخت، عزت فروخت و چور و چپاول كرد. همان بى سواد بود كه قربانى داد ولى عزت و استقلال نفروخت.
    براى طالبان شايد توصيه خوب اين باشد كه پول دزدان ۲۰ سال اخير را تعقيب كنند ، خانه ها و اموال شان را ضبط كنند. اگر در خانه دوست ما صالح ٦ مليون دالر پيدا شد،بدون شك كه هزار هاى مليون ديگر در بانك هاى خارجى موجود أست.
    حد اقل امروز در ارگ ١٦ رقم گوشت صرف نمى شود. نه، ديگر معاش عسكر ها و مكاتب خيالى وجود ندارد.
    ٦٠٪؜ مردم افغانستان مى توانند از راه زراعت خود را نان بدهند. ضرورت أست به كمك هاى تخنيكى و پولى. طالبان به كمك هاى مردم خود ضرورت دارد. ما بايد به عوض اينكه انها را به بى سوادى توهين كنيم بايد راه حل را برايشان رهنماىي كنيم ، گر چه از ريش و زبان شان شايد نفرت داشته باشم.

  70. نه دا مفسدین او قاتلان د تاجکو نمایندګان اونه دوستمیان د اوزبکو او نه محققیان او خلیلیان د هزاره ګانو نمائيندګان او همدارنګه نه نوره قاتلان لکه ګلبدین، سیاف، افغان ملتیان او طالبان د پښتنو نمایندګان نه وو او نه دی دا ملی خائنین د اجنبیانو له خوا پلانیز د تفرقو د ساتلو لپاره په غیږو کښی نیول شوی دی او غوښتل کیږی چی ددوی په وسیله د افغان ملت له هره حیثه د تباهی سره نوره هم مخامخ کړی او باالاخره ددوی په وسیله افغانستان د عصری مستعمری لاندی راوستل شی او افغان ملت باالاخره تام غلام کړی او ددی کنترول د پنجابی پاکستان له خوا باید وی ، ځینی منورین لا تر اوسه د غازی امان الله خان او شهید نادرخان تاریخچو باندی مشغول دی او دا فریادونه کوی چی ولی غازی امان الله خان د شهید نادرخان له خوا په افغانستان کښی دوباره پادشاه نکړ ۍ شو؟ ځینی منورین د دوکتور اشرف غنی تیښتی علتونو باندی لګیا دی اما دا منورین کوشش کوی چی د واقعی واقعیتونو څخه شعوری سترګی پټی کړی او غیری مستقیم د پورته یادو قاتلینو شتوالۍ نه یوازی قوی کړۍ شی بلکه د اجنبیانو په خواست سره دوامداره د افغان ملت په اوږو د مردود همه شمول حکومت شعار لاندی سپاره کړۍ شی ، افغان ملت د تباهی په اور کښی سوزی او باالخصوص ښارونو کښی انارښی ددی یادو قاتلینو له خوا روانه وه او دی.
    ای افغانانو د بی تفاوتی حالت څخه راووزی او په اتفاق سره د واحد افغان ملت لاندی اواز راپورته کړۍ او دا باید ومنو چی با استعداده ، پاک ، صادق او په واحد ملت ایمان لرونکی هزاره ګان د حکومت چارو توان ولری نو باید افغانان ئی نه یوازی استقبال وکړی بلکه دافغانانو له خوا داسی ملی حکومت تام حمایه شی !!!!
    صادقی تاریخچی هر مملکت لپاره حتمی او ضروری دی او باید ترتیب او وساتل شی اما اوس ملت د بدبختی سیلاب کښی نوره هم غرقیږی باید منورین ددوی خلاصون لپاره په صداقت او اخلاص سره متحد اواز جهان ته پورته کړی !!!!

  71. هوشداری کوتاه به هموطنان در کشور بحران زده و خونین
    در مدت بیش از شصت سال کشور ما را با ترکیب «کثیرالایتنی» با تعدد در پیروی ادیان و مذاهب مختلف شعوری می شناسم. برای اینکه بشکلی از اشکال در دام «راسیزم» نیفتیم، باید دقت نمود، که ریشۀ بروز بحران اخیر وطن ما، نه در تفاوتهای “قومی” و نه هم در “تفاوت های عقیدوی” نهفته بوده است. در نوشته های متعدد، همواره تأکید به عمل آمده است، که بحران اخیر در کشور ما، مانند سائر بحرانات، بر سر “قدرت” بوده است، که در سیاست با استفاده از “وسایل زور” توسط حلقات و مراکز “قدرت،” برای تغییر تناسب، به کار برده می شود وقتی اجتماعات در مناسبات مروج کنونی در عرصۀ “بین المللی”، به “تشکیل دولت” می پردازند، دولت در قدم اول برای باشندگان انسانی آن در داخل قلمرو آن،حقوق و مکلفیتها را تعریف می کند. در عین حال “دولت” معینه، نیازمند ایجاد روابط با «دولت های» دیگر است. این چنین روابط دولتها، بر اساس مقررات و قوانینی طی قراردادها، مشخص می گردد، که مناسبات سیاسی، اقتصادی و هم چنان روابط علمی و فرهنگی بین دولتها، برای اتباع دولتها، بر طبق قوانین و توافقات بین المللی مشخص می گردد. هوشدار به کسانی که بطور مثال در تحت نام اینکه در دو دولت “تاجیکستان” و “افغانستان” جمعییت های” تاجیک” وجود دارند، حتماً در مناسبات دولتی، باید هر دو در هر وقت، کدام احساس “برادری” ایجاد کنند. حرف بر سر احساس نیست. حرف بر سر منافع، حفظ امنیت و شانس به زندگی فرد است و در مناسبات آنها، مغایر از مناسبات با دیگر دولتها، نه باید عمل کنند. بدین معنی که انتظار نه باید داشت، که حتماً “امتیاز نژادی” داده شود. همچو برخورد، بی اعتمادی دولت دیگر تحریک شده می تواند. یک “تاجیک افغان” و یک “پشتون افغان” و هم “هزارۀ افغان” اگر به یک کشور دیگر با پاسپورت سفر می کنند، صرفنظر از اینکه آیا به زبانهای همدیگر می فهمند و یا نمی فهمند، اگر مأموران دولتی کشورهای دیگر بر طبق قوانین آنها، عمل کنند، همه فقط با صدور ویزه، به اتباع کشور ما، مانند اتباع کشورهای دیگر، مطابق توافقات بین دولتها حق استفاده از قوانین و پیروی از قوانین صادر می کنند.. متباقی مناسبات انفرادی، نزد دولتها اهمیت ندارد. متوجه باشیم که تذکر کلمۀ “برادر” اگر در یک کشور به حساب فامیلی ذکر می شود، در مملکت خود شخص اقلاً در بخش میراث ممکن از ملکیتها مستفید شود. در داخل کشور خود با همه مساوی الحقوق اند. هر گاه کسی در تحت نام “تاجیک”، به حیث تاجیک افغان و به حیث تبعۀ افغانستان، بطور مثال در مناسبات دولتین، به تبعۀ “تاجیکستان” نسبت به تبعۀ “هندوستان” امتیاز بیشتر دهد، این خود به شکلی از اشکال “تبعیض” و “راسیزم” شناخته می شود. این درین حالت که همه انسانها از یک “نژاد” اند، باید از همچو کلمات رهبر و رهبر مآبی فاصله گرفته شود. به هر انسان حق داد که در سرنوشت سیاسی جامعه سهم، بگیرد. تفصیل بیشتر ممکن نیست. با احترام، یوسفی

  72. ښاغلی محترم محمد شعیب هوشدار
    زما نوم محمد داؤد مومند دی او د اعلحضرت محمد ظاهر شاه (رح) د دیمکراسی د دوری نه راپدی خوا مطبوعاتی فعالیت راته په برخه دی، زه د استاد نوری صاحب، افغان جرمن او د هومان صاحب په دی نوی سایت کی تر دوه سوه زیات مضامین لرم، زه کوم مسلکی لیکوال نه یم، ولی د هیواد او افغان اولس سره لیونۍ مینی، د لیکوالۍ سره آشنا کړی یم.
    ددی تمهید نه زما منظور دادی چی زه غواړم ستاسی نوری لیکنی هم ولولم، ځکه ستاسی د یوی لیکنی پر بنسټ ستاسی په سیاسی ذهنیت قضاوت کول به بی انصافی او د واقعیت نه فاصله نیول وی.
    په ډاګه ویلای سم چی دا ستاسی لمړۍ مقاله نده، نو په همدی منظور غواړم ستاسی نوری لیکنی د سالم قضاوت دپاره ولولم، نوستاسی نه محترمانه هیله کوم چی د هغو سایتونو آدرس راته څرګند کړۍ په کوم کی چی ستاسی مضامین نشر شوی دی.
    ګرانه وروره ستاسی د مقالی نوم دی (سراب ناسیونالیزم در عشوه های «شاید منظور موعشوه ګریهای … و
    ی-مومند»)
    لمړی غواړم پوه شم، چی ستاسی منظور د ناسیونالیزم څخه څه شی دی؟ ملت ګرايي ده که قوم ګرایی او یا هم نژاد پرستی؟
    د پوهنتون په دوره کی زموږ یوه استاد، فاشیزم او نازیزم هم د (ناسیونالیزم ها) تر عنوان لاندی تشریح کړی وه.
    دوهم عرض دا دی چی تاسی د طالبانو د ناسیو نالیزم په سراب باندی په مشخصه توګه رڼا نده اچولی به بل عبارت ددی سراب مثالونه مو ندی څرګند کړی، هیله په دی مورد کی د څو مثالونو په تذکر او توضیح سره دا کم سواده تنویر کړۍ.
    دریم عرض دادی چی تاسی یو عده وطنوال متهم کړی چی د ناسیونالستی احساس د اغیزی لاندی د طالبانو په حمایت کی ولاړ دی.
    دلته بیا هم دا سؤال پیذا کیږی چی څرنګه ناسیونالستی احساس؟
    دوهم، د مثال په توګه دداسی وطنوالو د یو څو نومونو تذکر غوره بریښی تر څو ستاسی ادعا د هوایی ډزو بڼه ونه لری. او غوره به دا وی چی حد اقل داسی یوه لیکه د تحلیل لاندی ونیسۍ تر څو ستاسی طرز دید په ښه توګه څرګند شی.
    هیله ده په پورته مواردو کی دا کم سواده هم وطن مو تنویر کړۍ
    مننه او درناوی

  73. لکه د کمونیستانو وخت کښی شورویانو له خوا دا تربیه شوی کمونیستی غلامان رهبری کیدل همداسی د امریکا انګلیس په رهبری دا په پنجابی پاکستان او ایران کښی مصنوعی مذهبیان ( تنظیمونه او طالبان ) او ددوی سره څنګ کښی تش په نامه دیموکراتان ئی وروسته د شورویانو او ددوی غلامانو شړلو څخه په مختلفو زیرنګیو نظر و ضرورت ته په قدرت راوستلی دی او دا د فریبی تیاتر لا تر اوسه تکمیله ندی ، دا چی د ۱۹۷۹ کال راپدی خوا د افغانستان بحران له مینځه وړلو لپاره فعالیتونه شروع شوی دی او ددی کال راپدی خوا کمونیستی غلامان او ددوی بادار او همدارنګه قیدانی مذهبی تنظیمونه په پنجابی پاکستان کښی او افراطی اخوندی شعیه ګانو تربیه شوی تنظیمونه په ایران کښی ډیر منظم تعقیب شوی دی چی دا مضر مکروبونه په پنجابی پاکستان او ایران کښی څه ډول ایجاد او څه ډول تربیه مومی ، دا ستر ملی خیانت دی چی د افغان ملت جهاد قربانی شعوری د اجنبیانو بابولانو په اعتبار همدا مرتجع منورین ؟ ئی پدی تنظیمونو او طالبانو ختموی ، دا کاملآ څرګنده دی چی د امریکا او د امریکا پلویانو خیانتونه د افغان ملت مهاجرینو سره په پنجابی پاکستان او ایران کښی د همدی خائین جاسوس خلیلزاد له خوا رهبری کیدل او همدی مضر مکروب ایران سره هم مستقیمآ تماس درلود اما نظر د امریکا لعینی پالیسی په خاطر دا موضوع همداسی مخفی پاتی شوی دی ، دی مرتجع منورین خپلی حنجری د ملت په چیغو پړسوی اما کوشش کوی چی د امریکا او د امریکا انډیوالانو د افغان ملت سره وحشیانه خیانتونه مستقیمآ او د تربیه شوو تنظیمونو او طالبانو په وسیله او همدارنګه د افغان ملت ستر دوښمن خائین خلیلزاد خیانتونه ناچیز کړی ، باید تکرارآ وویل شی چی د افغان ملت خاوری باندی د هر اجنبی یرغل په صادقو الفاظو بی له پله بینی په سختو ټکیو نه یوازی وغندل شی بلکه ددی ممالکو نومونه په جرأت سره واخلی او د واقعیتونو ګډوډیو کولو څخه ژغورنه وکړی !!! لکه چی وروستۍ نشر شوۍ کومنت ( په افغان جرمن کښی ) بیرته ایستۍ شوی دی علت به ئی د امریکا او خلیلزاد یادونه وی ، شورویانو د افغانستان خاوری اشغالګری شروع کړی او امریکا او انګلیس په فریبی سره د افغانستان خاوری اشغالګری په هڅو کښی دی!!!! شاید دا کومنت به هم د افغان جرمن له خوا نشر ته ونه سپارل شی !!!!

  74. د افغان ملت په ستره قربانی د غلام قاتل کمونیستی رژیم بادار شوروی د افغانستان خاوری شړلو څخه وروسته د پر له پسی مصیبتونو رامینځ ته کیدو اساسی مجرم د افغان ملت ستر دوښمن خائین لعین خلیلزاد دی دده مضرتوب او خائینو اعمالو په واسطه افغان ملت نه یوازی د زیاتره د تباهی کندی ته واچول شو بلکه دده ( امریکا او انګلیس ) مضرو خیانتونو په وسیله پنجابی پاکستان او اخوندی رژیم ایران ته د شومو او غلیسو هدفونو رسیدو لپاره زیاتره زمینه هم برابره کړه او ۳۰ کاله ئی دا رنګارنګ تربیه شوی غلام قاتلین او وحشیان ئی په بدلون سره د افغان ملت په اوږو سپاره وساتل او اوس ئی بالاخیره د دوحی خائینی فریبی صلحی شعار لاندی ئی زیاتره جاهل وحشیان په ډرامیی شکل سره ارګ ته داخل کړل لکه چی په ۲۰۰۱ کال کښی په ډرامیی شکل سره روزل شوی قیدانی طالبان بی له ادنا مقاومت د خپل بادار امریکا ( د نورو ممالکو یو ځای والۍ د امریکا افغانستان هجوم لپاره ئی د نیویارک ترور موضوع راپیداکړۍ شوه ) او انګلیس مقابل کښی غلام پنجابی پاکستان ټاټوبی ته ولیږل شول ( او ددوی پر ځای د منفور همه شومول حکومت لاندی قاتل وحشی تنظیمونه او خاص تربیه شوی کسان د دیموکراتانو شعار لاندی ئی واکداران کړل ) همداسی ډرامیی صحنه ئی اوس په تنظیمونو اودیموکراتانو ؟ تکرار کړه یعنی بی له ادنا مقاومت زیاتره وحشی طالبان ئی په ارګ کښی داخل کړل ، اوس د فریبی لپاره د افغان ملت ستر دوښمن خلیلزاد مصنوعی انتقادونه د دروغګوی ستر جاسوس اشرف غنی او دده حلقی باندی شروع کړی دی او هغه غلام او دده حلقی ځانونه کاملآ خاموشه نیولی دی او د بادار مقابل کښی اواز نشی راپورته کولۍ !!!!

    د امریکا انګلیس دیرینه ارمان چی پنجابی پاکستان په افغانستان حاکمیت باید پیدا کړی دائی د خائین خلیلزاد په وسیله اوس مؤقتی تر لاسه کړ او پنجابی پاکستان اوس دی طالبو وحشیانو ته د ټولو وزارتونو کارونه په اوږو اخیستۍ دی او دا د افغان ملت دوښمنان پنجابیان پلان لری چی میرمنی په تام ډول د هر ډول دولتی او شخصی کارونو څخه د قیدانی مضر زیکتی ایاتونو او حدیثونو لیری وساتل شی او هم جلکۍ د مکتبونو او پوهنځیو څخه دقیدانی مذهب( زیکتی ) په اساس محرومی شی !!! افسوس ډیر افسوس چی ستره صادقه مبارزه خدای بخشلی وطندوسته ژوندی ندی ، میرمنو همیش میدان ګټلۍ دی او دا میدان به هم ګټی !!!!!

    اما پنجابی پاکستان باید پوه چی دوی او ددوی باداران نشی توانیدای چی د خپلو روزل شوو وحشیانو په وسیله پر افغانستان حاکمیت پیداکړی او د افغان راتلوونکی جامعه په مختلفو قیدانی فریبیو تام بی سواده وساتل شی ، د افغان غیرتی میرمنی او جلکۍ د لوړ شجاعت خاوندانی دی او نه یوازی خپل حقوق به په متانت سره غواړی بلکه ددی وحشیانو غلامی پر ضد به دا مقاومت لا پراخه کیږی تر څو چی ددی رنګارنګو وحشیانو څخه افغانستان پاک شی !!!!! دا باید واضح شی چی د افغانستان استقلال همیش بی سواده افغانانو تر لاسه کړۍ او ساتلۍ دی او دی مرتجع نیمه منورینو سره د مصنوعی مذهبیو افغانستان خرڅون ته مسلسل وړاندی کړۍ او یرغلګرو ته ئی زمینه برابره کړیدی !!!!

  75. هموطنان ستمدیده و غمدیده، سلام های صادقانه را بپذیرید و بیدار شوید!
    (هفتاد و سه سال عمر دارم، در شتۀ ریاضی و فزیک تحصیل کرده ام در علوم اجتماعی دوکتورا دارم. فقط این اولین بار است، که با چنین متن کوتاه به دربار همه هموطنان مراجعه می کنم.)
    دشمنان قسم خوردۀ قرون، علیه مردم ما با عوامفریبی که همیشه خواسته و می خواهند ما را بر طبق گروپ های اجتماعی و “ایتنی” و “مذهبی” که سابقۀ دیرینه دارند، تقسیم کنند. آنها کلمات عوامفریبانۀ “فراگیر” و یا “همه شمول” را در ترکیب “حاکمیت” سیاسی به زبان می آورند. مردم ما با این ترکیب “کثیر الایتنی” و یا تنوع قومی” در طی قرون پهلوی هم زندگی کرده اند و از خاک خود دفاع کرده اند. مردم ما باید بدانند که در تشکیل نظام سیاسی عادلانه که بتواند حلال مشکلات حیاتی ما باشد، هیچ فرد با هر رنگی که متفاوت باشد، به حیث انسان مساوی الحقوق این وطن از اشتراک و سهمگیری در آبادی وطن تحریم نشود. ما هیچ تبعیض را باید راه ندهیم. این یک امر طبیعی است که اشتراک از هر گروپ اجتماعی از جهات روانی هم چنان برای حفظ اتحاد و ثبات در جامعۀ ویران ما ضروری و لازمی است، اما تنها ترکیب رنگه بدون اهلیت، صداقت و نیات قاطعانۀ فردی در انجام وظایف برای همه کافی نیست. لطفاً از استعداد و تعقل سالم خود در همکاری با یکدیگر کار بگیرید. به دشمن راه ندهید. از طریق تقرب با یکدیگر، بر یکدیگر اثر مثبت وارد شده می تواند. هیچ یک ما از دیگر نه بهتر و برتر هستیم و نه حقیرتر و کم ارزش تر هستیم. اینجا وطن ماست نه وطن “عمران خانها” و یا “رحمانفها” و “خامنه ایها” و غیره. بس است. ما هم آگاه هستیم که مردم ما در بیش از هزار سال، با پیروی از دین مقدس اسلام زندگی کلتوری و ثقافتی خود آنها را به پیش برده اند. حال هم ما این عادت و استعداد را از دست نداده اید. طالب این وطن باید راه خود را از بیگانگان جدا سازد و به خانه و کاشانۀ ابا و اجداد برگردند. با احترام فراوان، دوکتور محمد اکبر یوسفی

  76. جنگ “قاچاقبران زمرد و لاجورد” بر سر چیست؟؟؟
    تأریخ شاهد است، که با تهاجم امریکا بر افغانستان و روفته شدن رژیم طالبان، قوای هزیمت یافتۀ جبهۀ شمال در رکاب امریکا درامده و به حیث “پیاده نظام” و در واقع به حیث “شاطر شیطان” در خدمت ایشان قرار گرفتند. همان بود، که با پدید آمدن چهرۀ جدید دولتداری و حکومتداری در وطن، همه پوستها حساس و پردرامد در داخل و خارج افغانستان در انحصار همین مفتخوران و غاصبین و فاسدین فی الارض درآمد. “سقوها”، یکشبه “قومندان” شدند، “لندهورهای” بیمایه و بی مغز و بی کله، “مارشال” و “جنرال” و “وزیر” و “رئیس” و “سفیر” و … گشتند و برای یک “زمردفروش معروف”، لقب “قهرمان ملی افغانستان”، اعطا شد و قس علی هذا ….
    حالا، که ورق برگشته است و طالبان نظام سابق را برهم زده و همه چیز را در ید قدرت خود آورده اند، مفتخوران فاسد همه چیز خود را از دست داده و متواری غارها و مخفیگاههای پنجشیر گشته اند و از همین پناهگاه طبیعی میخواهند “بهشت مفقود” خود را دوباره به دست آرند!!! “مسعو چوچه”؛ یعنی “مسعود بچۀ مسعود”، که هنوز بوی شیر از دهانش می آید، قیادت گروه “لندغرهای پنجشیر” را به دست گرفته است و از جاهای معلوم و نامعلوم برایش کمک میرسد….
    جنگ این فاسدان و غداران و غاصبان و زورگویان و قاچاقبران، نه برای افغانستان است و نه برای احقاق حقوق بشر و نه برای احقاق حقوق زنان و نه برای محقق گشتن حقوق محرومان ….
    جنگ اینان را نویسندۀ عالیقدر و بادرد وطن، جناب “عارف جان عباسی” ضمن کامنت دهم سپتمبر خود، به تفصیل و شرحه شرحه و به صورت جامع ترسیم کرده اند و من نیازی ندارم، که آنها را مکرراً تکرار کنم. امید است، که آخرین لانۀ “شر و فساد” هم از پای افتد و آرامش عام و تام در وطن برقرار گردد!!!
    از دل و جان آرزو میکنم، که “طالبان فاتح جنگ”، به “فاتحان میدان صلح” مبدل گردند:
    ــ رُموز ادارۀ کشور و مملکتداری را یاد بگیرند!!!
    ــ امن و امان و عدالت اجتماعی را تأمین کنند!!!
    ــ با تمام تواضع در برابر زنان و حقوق زنان سر فرود آرند!!!
    ــ زن و مرد را یکبرابر و متمم و مکمل همدگر قبول کنند!!!
    ــ بر زخمهای مردم هردم شهید و وطن دردمند ما مرهم نهند!!!
    ــ و با استفادۀ سرشار از خبرگان دلسوز و صادق و لشکر نیروهای جوان و ورزیده، یکسره در ساختن افغانستان آزاد و آباد و مستقل و مرفّه و شگوفا و بدون هرگونه تبعیض، قد علم کنند!!!
    «کور از خدا چه میخواهد؛ دو چشم بینا!!!»

  77. از « داکتر صادق فطرت ناشناس :» می پرسیم، که لطفا آن «ملت» را تعریف کنید، که پس از چهل و سه سال خونریزی در قلمرو آن، تکرار تشدید و تعمیق بیشتر خونریزی را می خواهید و مدعی می شوید که از «از قیام ملی حمایت می کنم». این «قیام» شما، دارای چه خطوط عمل است. این قیام اصولاْ از قیامی که در سال ۱۹۷۹م، «جنرال اختر» رئیس «آی اس آی» پاکستان، توسط «احمدشاه مسعود» و دیگر یاران «افراطی» اسلامیستی او، خود از «پنجشیر» و «هرات» آغاز کرد، چه تفاوت دارد؟ این «قیامی» را که شما می خواهید، کی «رهبری» می کند؟ سفیر مخلوع دولت سابق، که خود دیگر رسمیت ندارد، با کمال بی شرمی، از سازمان ملل متحد می طلبد، که “حکومت طالبان” را به رسمیت نشناسد. این شخص کیست؟ همین اکنون همه کشورهای عمده گفته اند، که در به رسمیت شناختن “عجله” ندارد. این بدان معناست که رسمیت شناختن از هدف آنها “حذف” نشده است، بلکه “تأخیر” را تابع سیاست “حکومت طالبان” در عمل می دانند.آنانی که در سال ۲۰۰۱م، دستگاه دولت را تسخیر داشتند، در برنامۀ “خلع سلاح”، به جای اینکه سلاح های سنگین مانند “تانک ها” و غیره را به “اردوی ملی” تسلیم داده شود، زیر خاک کرده و حال بیرون کشیده شده است. از جانب دیگر کسانی که “جنگی های طالب” را جز اردوی پاکستان می دانند و صلح را با آنها نمی خواهند، مگر رهبران همین افراد، چون “برهان الدین ربانی” و “احمدشاه مسعود” وغیر”بنیادگرایان” نبوده اند، که اردوی “ملی” را “خلع سلاح” و منحل ساختند. آن سلاحها را، به کی فروختند؟ با چنین فریبکاران و خواسته های آنها که درین کشور به اقدامات غیر کنترولی و بدون رهبری معقول دست می برند، کی اعتماد دارد؟ …”دولت دو سرۀ” وابسته، سقوط کرده است، این افراد خود رسمیت ندارند. شعارهای افراطی آنها، از دیگر تروریستان فرق کلی ندارد. آیا تأسیس “دولت خراسان” را در برنامه دارید؟ با احترام. یوسفی

  78. نوشتۀ زیر توسط ایمیل از درون وطن برایم فرستاده شده که بدون تصرف در صفحۀ فیس بوک خود اقبال نشر بخشیدم

    چرا قیام؟؟؟ و برای چه بجنگیم؟؟؟

    برای اینکه شما در عیش و عشرت بمانید، و امتیازات تان پا برجا بماند؟ ما بمیرم ولی قهرمانان شما محسوب گردید؟
    بجنگيم تا تمام پسران قدرتمندان در کشورهای جداگانه دیپلومات بلندرتبه باشند و دیگر جوانان کشور از بیکاری ترک وطن کنند؟
    بجنگيم تا پسر مارشال فهیم به یک لک دالر اسپ بزکشی و بیست هزار دالر سگ جنگی بخرد ولی یتیم وطن نان خوردن نداشته باشد؟
    بجنگيم برای اینکه تو باید امتیازات هر نظام را بگیری ولی هیچگاه نظام را از خود ندانی؟
    بجنگيم برای اینکه معیارات مشروعیت هر نظام برای تو گرفتن وزارت ها، سفارت ها و ولایات است، تا از آنها مستفید شوی؟
    بجنگيم برای اینکه ولایت تو پناهگاه امن برای مفسدین چون کرام الدین کرام و دزدان بيت المال باشد؟
    بجنگيم تا زمرد که مال ملت است توسط چند تن در بازار های فرانسه و روسیه فروخته شود و به جیب همان چند تن بیافتد؟
    بجنگيم تا برای همیشه بیسواد بمانيم و فارغ صنف ششم و كلينرهای تو جنرال باشد؟
    بجنگيم تا برای همیشه قراردادی های تمام ارگان های دولتی از نزدیکان تو باشد و در صورت افشا شدن دزدی شان به خاطر راحت در همان منطقه مصئون باشند؟
    بجنگيم تا تو در قدرت باشی و نزدیکان ات مصروف دزدی، زورگویی، چپاول و اختطاف باشند، و در صورت دستگیری آنها را از زندان رها بسازی؟
    و بجنگيم و بجنگيم چرا که امتیازات را تو خواهی گرفت، و اگر کشته شد، خیر است اولاد غریب کشته خواهد شد؟
    و بجنگيم اگر وفات شدی مقبره میلیون دالری با پول بیت المال برایت ساخته شود و اگر زنده بودی از پول قاچاق زمرد و بخششی های خارجی ها صاحب زندگی پر از عیش و عشرت خواهی بود.
    ولی اگر ما کشته شويم اولاد و خانم مان گدایگر و اگر زنده مانديم باز هم همان اولاد غریب، که برای تو بی تفاوت است؟.

    #هموطنان_عزیز_بیدار_شوید!
    جنگ بس است دیگر فریب اینها را نخورید. از این به بعد هر کاری که میکنید به خاطر افغانستان بکنید.
    تا که ما یک ملت واحد نشویم همین قسم بدبخت میمانیم. بیائید از تجربه این چهار دهه درس عبرت بگیریم و به این معامله گران نه بگوییم و از جنگ بی زاری بجوییم و گرنه سرنوشت مان بدتر از کشورهای همچون سوریه، عراق، لیبیا و یمن و… در آینده خواهد بود.

    و ما علینا الی البلاغ المبین

  79. دوستان عزيز! سلامها و احتراماتم را بپذيريد!
    به تاريخ ششم سپتمبر يک تبصرۀ کوتاه در مورد پيامى که از جناب کاسى در بارۀ “باقيات سکندر” در پيامخانۀ افغان- جرمن منتشر شده بود، نوشته و به آدرس افغان-جرمن فرستادم. متأسفانه، تا کنون نشر نشده است. چون پيامهاى ارسالى روزهاى بعد منتشر شده اند، حدس ميزنم که پيام من بنا بر هرملحوظى که بوده، قابل نشر دانسته نشده است. اگرچه تبصرۀ من در مورد پيامى بود که مژدۀ يک دست آورد ساينتفيک از جانب جناب کاسى را ميداد، اما علت سانسورشدنش مرا متعجب ساخت. از کسى گله ندارم و طالب توضيح هم نيستم. چون هدفم از نشر پيامم بود، اينک آن را در زير نقل کرده، به ادارۀ آريانا-افغانستان ميفرستم تا در صورت امکان نشر نموده، ممنون سازند.

    جناب کاسى!
    گفته اند که جوينده يابنده است. احسنت به تلاش و پشت کار تان! باورى را که شما در صنف دهم مکتب داشتيد، بلاخره بعد از چندين دهه به اثبات رسيد. سندى را که با نقل از يکى از صفحات فيسبوک اراٸه کرده ايد، بدون شک و شبه به اثبات ميرساند که اين مردمان “باقيات” سکندر اند. و يک تشکرى خاص هم از فيسبوک بايد کرد که زمينۀ خاصى را براى تحقيق و تتبع در اختيار ما قرار داده است، که با نبودش دسترسى به چنين پيشرفتهاى عملى هرگز امکان پذير نبود.

  80. سنگر تسخیر نا پذیر شورای زمرد فروشان نظار و جنایت کاران جهادی سقوط کرد.
    دو سه روز قبل پوتین گفت که ما تمام افغانستان را اشغال نمودیم و لی نتوانستیم دره پنجشیر یا آنچه را ما دره جهنم نامیده بودیم اشغال کنیم.
    امروز طالبان این به اصطلاح دژ تسخیر نا پذیر را با قوت ایمان در ظرف کمتر از یک هفته اشغال نمود و بچه قهرمان خیانت و جنایت و هم چنان امرالله نا صالح و بسم الله محمدی لافوک و باتوک و گ…ک را مجبور به فرار ساختند.
    قهرمان کاغذی بنجشیر و هم چنان بحران الدین جنگانی لعنت الله، در زمان هجوم طالبان سوار بر موتر های پیکپ، با داشتن تمام تجهیزات نظامی در نیمه شب از کابل فرار نمودند و تنبان های خود را از ترس تر کردند.
    بچه موش بزرگ پنجشیر چند روز پیش ادعا نمود که تا مرگ استادگی خواهند نمود. ولی طوریکه من در نوشته هایم پیش گویی نموده بودم این رهبران بی ننگ شورای نظار و ایجنت های قدرت های خارجی مانند قهرمان پوپکی، احمد شاه مسعود در طیاره های از قبل تعبیه شده پا به فرار گذاشتند.
    پنجشیر یگانه منبع نور لرزان و نحیفی بود که به نام مبتذل مقاومت دوم، جانیان جهادی جمعیت، ستم، پرچم و شورای نظار و حامیان مارشال جنایت و خیانت رشید دوستم، محقق ملعون، تورن اسمعیل ایجنت ایران و غیره شرف باختگان را امیدوار میساخت که در روشنی آن با زعامت جدید طالبان برای تمدید قدرت شیطانی خود چنه زنی واستفاده نمایند.
    اکنون با سقوط شرم اور پنجشیر و انقطاع نور لرزان متذکره تمام این شرف باختگان در تاریکی مطلق نا امیدی قرار دارند. خداوند منتقم حقیقی است و سر انجام انتقام مردم مظلوم افغانستان را از این فرعونان، نمورودان و ابو جهلان که دعوای خدایی میکردند گرفت.
    عجب اینکه بادران ایرانی شان نیز امروز در غم و سوگ کشته شدگان حامی این جنایت کاران گریه سر دادند و از ایشان به نام «افغانستانی» یاد نمودند.
    به احتمال قوی این موش های سه گانه فعلاً به تاجکستان فرار نموده اند.
    این جنایت کاران حرفوی با اعلان مقاومت دوم، یک خدمت غیر شعوری و غیر عمدی بزرگی را به مردم افغانستان انجام دادند و آن اینکه با مقاومت مبتذل به اصطلاح دوم خود، طالبان را مجبور ساختند که به عون الله، پنجشیر را کاملاً تسخیر و پاک از این کرگسان مردار خور و خوکان گندیده سازند. و به این ترتیب مردم بیچاره پنجشیر را از یرغمل این عناصر کثیف رهایی و نجات دهند.
    منجنیق آه مظلومان به صبح
    سخت گیرد ظالمان را در حصار

  81. مشکل عدم اطاعت پنجشیر به تدوین قانون اساسی آینده چه ارتباط دارد؟
    مشکل پنجشیر و عدم اطاعت سه نفر، صالح، مسعود بسم الله، در همین مرحله خاص، نظامی است و مشکل نظامی باید با زور حل شود.
    اگر این سه نفر در جنگ پیروز شوند، دست بالا در قسمت امتیازات سیاسی خواهند داشت که نوش جان شان باد، و اگر مغلوب طالبان شوند، طالبان مجبوریتی نخواهند داشت که مانند حکومات کرزی و غنی مزدور و محتاج به جنگ سالاران، که با زور به یرغمل نمودن و انحصار قدرت مردم و ملت پرداخته اند، بپردازد.
    در طول این یک دهه ایشان در دستگاه دولت در مقام آمریت و حکم روایی و حکم چلانی قرار داشتد.
    حکومت دو سره اشرف غنی در دوره ریاست جمهوری اش، مثال روشن مدعای فوق الذکر است.
    اجازه و دادن مجال چنه زنی با جنگ سالاران به اصطلاح جهادی، جمعیت و شورای نظار در قسمت قانون اساسی آینده، حیثیت خود کشی سیاسی را به طالبان خواهند داشت، و مردم افغانستان به طالبان لعنت خواهند فرستاد.
    از وضع جنگ در پنجشیر چنین معلوم میشود، که پنجشیر در حالت سقوط است و به زودی احمد ولی نماینده دولت فرانسه و انگلیس از روی خدعه و چال و فریب و فرصت طلبی و استحکام موقفش، حاضر به مذاکره فریبنده خواهد شد.
    طالبان باید فرزندان اصیل تمام اقوام کشور مانند داکتر رمضان بشر دوست و امثالهم را در اداره کشور راه بدهند، نه جنگ سالران مفسد جهادی را.
    دادن امتیازات سیاسی و سازش به غداران ملی، خیانت ملی تلقی میشود.
    کاڼی به وروست نشی
    مسعود به دوست نشی
    غده سرطانی علاجی ندارد به جز سوختاندن و یا عملیات

  82. نظر حنیف اتمر یک نظر احمقانه است
    حنیف اتمر ادعا نموده است که جنګ پنجشیر عواقب وخیمی در بر خواهد داشت.
    این ادعای حنیف اتمر طفلانه، سفیهانه و احمقانه است.
    وقتی شخصی در موضوعی ادعا میکند باید دلایل علمی و عملی آن را نیز ابراز داشته و اکتفاء به گفته های شعار گونه نکند.
    اگر تمام کشور تحت سیطره و تسلط طالب است، چرا یک ولسوالی که آن را شورای نظار با قوت بالاتر از قوت کرزی و غنی به ولایت پندادند، علم بغاوت را به نام مبتذل مقاومت دوم، بالا کرده اند؟
    چشم تمام جنگ سالاران فراری مانند عطاء محمد و دوستم و دیگران به طرف پنجشیر است.
    با سقوط کامل پنجشیر به حیث قوی ترین مرکز و هسته عدم اطاعت و مقاومت، آرزو های جنگ سالاران برای اعاده قدرت مادام الحیات، به گور خواهد رفت.
    الغیب و عندالله

  83. مقاومت دوم یعنی چه؟
    جبهه مقاومت ملی یعنی چه؟
    اصطلاح مقاومت دوم در پنجشیر طوریکه میرزاده صاحب توضیح نموده اند، یک اصطلاح بی محتوی و نادرست است.
    بهترین نام و عنوان برای این مقاومت، مقاومت پنجشیر است، نه «مقاومت دوم» که ضرورت به توضیح ندارد.
    هم چنان نمیتوان عدم اطاعت رهبران شورای نظاری پنجشیر را جبهه مقاومت ملی نام داد.
    جنگ سالاران فاسد و سیاست پیشگان شورای نظار، تنها به منظور مقاصد سیاسی و دوام سلطه قدرت لایتناهی شان مانند ادوار حکومت ضد ملی جهادی به رهبری بحران الدین، حامد کرزی و اشرف غنی، میخواهند مردم بیچاره پنجشیر را قربانی آمال و نیات پلید شان سازد، و در صورت باخت و شکست، مانند دوستم، عطاء نور، محقق و دیگران فرار خواهند نمود.
    جبهات مقاومت ملی در تاریخ کشور، قیام آزادی خواهانه تمام مردم افغانستان در برابر اشغال کشورهای خارجی و یا انتصاب مستقیم یک یک ګوډاګی استعمار در کشور،شمرده میشود. چنانکه قیام ملی مردم افغانستان در برابر انتصاب شاه شجاع توسط دولت انگلیس و انتصاب ببرک توسط شوروی.
    شورای نظاری ها و جمعیتی ها نخست توسط یک کاروانی که از پاکستان گسیل شد، ذلت قدرت توسط یک کشور خارجی را پذیرفتند، بار دوم نیز تحت چتر بمباردمان طیارات جهنمی ب 52 ذلت قدرت را استقبال نمودند.
    این جنایت کاران و اهرمنان شورای نظاری که تا آخرین روز حکومت اشرف غنی، سر مست از باده قدرت بودند و سرنوشت و مقدرات مردم افغانستان در دست شان بود، هیچ مشکلی با نظام دست نشانده نداشتند، به مجرد رسیدن به کابل، منافع گروپی و حزبی خود را در خطر دیدند، البته یک تعداد شان که درشمال کشور و هرات دعوای خدایی میکردند مانند موش پا به فرار گذاشتند و اکنون تنها سه نفر جنگ سالار و مزدور بیگانه، مانند بچه جنگ سالار بزرگ مسعود، امرالله صالح و بسم الله با استفاده نا جائز از موقیت ستراتیژیک دره پنجشیر و دیپو های عظیم اسلحه میخواهند تا بخت خود را بیازمایند و مردم بیچاره پنجشیر را قربانی مطامع شوم قدرت طلبی خود سازند و در صورت شکست توسط طیارات آماده پرواز به کشور های مطلوب شان پرواز کنند.
    لذا همچو عدم اطاعت را صرف و منحصر در پنجشیر به هیچ وجه من الوجوه، نمیتوان مقاومت دوم یا جبهه مقاومت ملی خواند.
    جنایتکاران حرفوی نمیتوانند که مدعی زعامت قیام ملی و مردمی شوند.
    نام های بزرگان قیام ملی علیه استعمار مانند غازی وزیر اکبر خان، غازی عبدالله خان اڅکزایی، نائب امین الله خان لوګری، میر مسجدی خان کهدامنی، ملا مشک عالم اندړی و غیره در تاریخ کشور به خط زرین نوشته شده است، نمیتوان خائنان وجنگ سالاران بزرگ ملی مانند بحران الدین جنگانی، احمد شاه مسعود که به قرار داد اسارت بار خنجان و جبل السراج تن داد، ملا سیاف وهابی، گل بیدین، تورن اسمعیل هراتی و امثال و آران شان را در ردیف آن قهرمانان واقعی کشور حساب کرد.
    احمد مسعود میراث خوار مطامع آزمندانه و قدرت طلبانه پدر خود است، نغز گفته اند که:
    عاقبت گرگ زاده گرگ شود
    گرچه با آدمی بزرگ شود
    اگر امروز به عوض طالب، عطاء محمد نوریا بچه ربانی یا یونس قانونی ، قدرت را بدست می گرفت، احمد مسعود، دست به شورش میزد؟
    استغفرالله

  84. ډیره مننه محترم دروند انجنیر سلطان جان کلیوال صاحب د تاسومفصلی تشریح د غیرتی شهیدی شا پیری د واقعیت کیسی په هکله ! بلی افغانانی میرمنی د غیرت ټوټه دی او دوی د افغانستان په تاریخ کښی ډیر ستر رول لوبولۍ دی او دا به دوام ولری ! د افغانستان با غروره ملت مینه د خپلی خاوری ، د واقعی مذهب ( نه قیدانی او تجارتی لکه چی اوس جریان لری)، خپل کلتور او استقلال ساتلو لپاره همیش ستری قربانی ورکړی دی او اجنبیان ئی مسلسل له خپلی خاوری څخه شړلی دی او مشکل د ملت لپاره د ګوډ ملا څخه شروع او وروسته تش په نامه مرتجعو منورینو اتحادی شوروی یرغل ته زمینه برابره او ورپسی امریکا او انګلیس ته د تش په نامه ملایانو مصنوعی مجاهدینو تنظیمونو او د کوچنیوالی څخه تربیه شوو طالبانو په واسطه د غلام پنجابی پاکستان په فوق العاده همکاری او همدارنګه د اخوندی ایران رژیم له خوا تربیه شوو غلامانو په واسطه افغان ملت ئی تباهی سره مخامخ کړۍ دی او ددی دوام نا معلومه دی مونږ او تاسی ټول شاهدان یو چی امریکا په څه فریبی سره د ۱۹۸۱ راپدی خوا خپلو چټلو شومو پلانو لپاره هلی ځلی کولی چی د انګلیس په کومک او د پنجابی پاکستان په ملاتړ یو خطرناک پروګرام د افغانستان عصری استعمار لپاره عملی کړۍ شی او دی کار پیاده کولو ته ئي تربیه شوی تنظیمونه او طالبان د همه شمول ( د جنګ سالارانو څخه د قومونو تر شعار لاندی ) حکومت لاندی متحد د افغان ملت په اوږو سپاره کړی او فعلی مخالفت شرائيط په مینځ د وطنفروشانو شورای نظار او طالبانو تر مینځ پروګرام شوۍ دی او امریکا ته لکه شوروی ته تاجک ملائيم او پښتانه سر سخته قوم دی ( البته کرزۍ استثنا دی ) او دا نښانی ئی په اشرف غنی کښی هم په ګوته کړی او همدا سبب وو چی د شورای نظار په کومک د حکومت دفاع وزارت له خوا د عسکرو تسلیمی پر له پسی صورت وموند دا کاملآ معلومه ده چی دفاع او داخله وزارتونه د شورای نظار په لاس کښی وو او د اشرف لومړۍ معاون دوښمنی چیغی ساختګی وی لکه چی پخوا د شورویانو مطیع وو اواوس د امریکا مطیع دی او هزارګانو باندی د ایران نفوذ له خاطره ورته مهم ندی اعتبار قطعآ نه پری لری او اوس په فریبی سره د قومی جنګونو تبلیغات شروع شول که ټول منورین افغانان د ټولو قومونو په صداقت سره د خپل متحد ملت ، د افغانستان استقلال او د خاوری تمامیت او ازادی طرفدار وی نو اوس ئی وخت دی چی په اتحاد سره په یو غږ راپورته شی اودا شوم مضر پلان شنډ کړی !!! دا اوږد کومنت می ځکه درته وړاندی کړ چی د تاسی سره په صدق سره د ملت غماو درد موجود دی !!! خوشحال جوړ او بریالۍ اوسی !!!!

  85. جناب دا کتر صاحب غروال سلامونه او ښی چاری.
    زه د دی کیسی عینی شاهد خو نه یم، خو ستاسو په څیر یوه صادق او با ایمانه دوست راته نه ویشت یا دیرش کاله پخوا دا کیسه کړی وه. هغه د همدی شهیدی پیغلی د کلی د پاخه عمر سړی و.ما او هغه په یوه موسسه کی کار کاوه. هغه ماته د کونړ په ولایت کی د شهیدی ښاپیری قبر هم را ښولی دی او دعا می هم ورته کړیده. نور نو الله ج پوهیږی چی واقعیت به څه وی؟ ما کوشش وکه چی د ښاپیری پلار پیداکړم خو له بده مرغه هغه د دی ترخی واقعی نه وروسته کلی کور پریښی وه او چاته پته نه وه چی چیری به تللی وی. که څه هم ډیر می غوښتل او لایی هم غواړم چی یو ځل بیا د هغی کلی ته لاړ شم او په پوره واقعی ځان خبر کړم خو له بده مرغه لا تر اوسه ماته داسی فرصت په لاس نه دی راغلی چی کونړ ته لاړ شم او په پوره حقیقت ځان و پوهوم. خو که ژوندی وم او موقع می پپدا کړه حتمی دا کار کوم او غواړم چی د یوه ناول په ټوګه یی یادداشت کړم. هیله ده چی دا هیله می پوره شی. روغ اوسی محترم دا کتر صاحب.

  86. محترم انجنیر سلطان جان کلیوال صاحب د تاسو د شاپیری کیسه که دا دا فسانی کیسه نه وی بلکه واقعیت وی نو د غیرتی شاپیری افغانی همت د ټولو افغانانو لپاره بهترین د عبرت درس دی او د ځان په قیمت ئي څرګندوی چی داسی منافقو او دوه مخه ملایانو د افغانانو کور تباه کړۍ دی او اوس هم په لګیا دی ، اوس افغان ملت دوی پیژندلی دی او د پنجابی پاکستان قیدانی ملایانو منترونه هم کومک نشی ورسره کولای دوی ( تنظیمونه او طالبان ) په افغانستان کښی سربیره د اجنبیانو ملاتړ خپلی چټلی پښی نشی ټینګولۍ !!!!!

  87. تنها دو نفر صلح نمی خواهد
    طالبان ګفته اند که در پنجشیر تنها دو نفر صلح نمی خواهند: امرالله صالح و بچه جنگ سالار کبیر احمد شاه مسعود.
    این ذوات مفسد و فتنه جو، حرکات و فعالیت های جنگ جویانه خود را نام مقاومت دوم گذاشته اند.
    درین جا پاراگرافی را از مقاله شاغلی عبدالقیوم خان میرزاده به ارتباط ماهیت این به اصطلاح مقاومت دوم، خدمت تقدیم میدارم، میرزاده صاحب مینویسند:
    «…از طرف دیگر از جانب احمد مسعود طبل مقاومت در پنجشیر بالا گرفته و ملاقات های وی با (برنارد هنری لیفی) یهودی عضو فعال استخباراتی و مشوق اکثریت جنگ های کشور های اسلامی با شعار (همدیگر را بکشید و مرمی مصرف کنید، این هم برای اسلامیت شما مفید است و هم برای اقتصاد ما) او را با ملاقات با احمد مسعود در پنجشیر و تخار نشان میدهد و پرده از عمق ماجرای مقاومت بر میدارد…احتمالاً کشور یا کشور های در عقب این مقاومت قرار دارد و از این جوانک تحصیل یافته انگلیس سوء استفاده میکنند، حالا به واقعیت مبدل گشته و معلوم شد که کی ها در عقب این مقاومت قرار دارد.)
    تشکر میرزاده صاحب که بر ماهیت ضد ملی و هم چنان عنصر گماشته شده صهیونیزم جهانی یعنی احمد مسعود، پسر جنگ سالار و جنایت کار بزرگ ملی احمدشاه مسعود پنجشیری روشنی انداختید.
    دانشمند محترم داکتر صاحب زمان ستانیزی نیز در مضمون خود از این عنصر خطرناک یهودی ضد جامعه اسلامی به تفصیل صحبت نموده است.
    این گروه نابکار پنجشیر از کدام مقاومت گپ میزنند و پف میکند؟
    مگر احمدشاه مسعود پنجشیری در وقت والاحضرت سردار صاحب داوود خان به دشمن عنعنوی وطن ما، پاکستان فرار نکرد و تحت تریننگ و رهنمای جنرال حمید گل به عملیات تروریستی در کشور نپرداخت؟
    آیا موش بزرگ پنجشیر به امضاء قرار داد های ذلت بارخنجان و جبل السراج تن در نداد؟
    آیا در دوره حکومت و قدرت ضد ملی بحران و مسعود، غرامت جنگ یا حق خونین کفنان کشور به پوتین بخشیده نشدد؟
    مگر این جانیان بزرگ تاریخ مشرق زمین به قوت جهنمی نظامی اضلاع متحده مجدداً به قدرت نرسیدند؟
    پس این خائنان بزرگ ملی از کدام مقاومت پف میکنند.
    طالبان احمق باشند که به این نمایندگان و گماشتگان قدرت های فاسد جهانی، چیزی به نام مشارکت ملی بسازند.
    امروز وزیر خارجه روسیه توصیه میکند که مشکل پنجشیر که اکنون به پنجشیرستان تغییر شکل داده است، از راه مفاهمه حل شود.
    این را گویند دایه مهربانتر از مادر.
    مردم ما وجیزه پر مغزی دارد که میگوید:
    جنگ شدیار، سر شدیار
    طالبان نباید به این غده سرطانی فرصت و مجال تورم بدهد.
    عطاء محمد نور اعلام نموده که وی نیز به حمایت زعامت فاسد جنگی پنجشیر، به کشودن یک جبهه اقدام خواهد نمود.
    طالبانو: طلایی فرصت د لاسه مه ورکوۍ او د لستوڼی ماران مه روزۍ.
    د ملی شخیت پوهاند اسمعیل یون پیشنهادونه به غور سره ولولۍ او عمل پری وکړۍ.
    بیا وروسته پښیمانی ګټه نلری

  88. طالبان باید در اسرع وقت به تصرف و تصفیه کامل پنجشیر اقدام نمایند
    تعلل و تأخیر بیشتر و کار گرفتن از صبر و حوصله در برابر دژخیمان و جنایت کاران شورای زمرد فروشان پنجشیر، به سر کردگی بچه جنگ سالار و جنایت شعار بزرگ قرن احمد شاه مسعود پنجشیری و مار آستین اشرف غنی، یعنی امرالله صالح پنجشیری وبسم الله محمدی پنجشیری، دو دوره وزیر جنگ حکومت دست نشانده دولت اضلاع متحده در کشور، و تمام جنایت کارانی که پنجشیر را به یک پناه گاه سرزمین خود مختار، در قلب کشور ساخته اند، از هرنگاه موجب تقویت بیشتر این به اصطلاع مقاومت ضد ملی، ایشان میگردد.
    دوام وضع ستاتسکو، از یکطرف موجب بلند رفتن مورال و غرور این عناصر مزدور بیگانه میگردد و از جانبی دلالت بر ضعف رژیم طالبان مینماید، و همچو تلقی و توهم در اذهان مردم تقویت میابد که گویا پنجشیر مطابق، ادعای بچه جنگ سالار بزرگ مسعود، تسخیر نا پذیر است.
    آن ها خواهان خود مختاری پنجشیر در داخل کشور اند، و هرگز حاضر به چیزی کمتر از آن نخواهد شد.
    معضله پنجشیر شکل سرطان خبیثه را اختیار نموده است و علاج آن عملیات فوری است و بس. انتظار بیشتر و مصلحت گرایی دادن وقت و فرصت به انکشاف مزید این غده سرطانی میگردد.
    یا تخت است یا تابوت

  89. دا عجیبی ډرامی امریکا او انګلیس په خپلو غلامانو په کالونو را په دی خوا شروع کړی دی او بالاخره وحشی تره بی سواده تش په نامه طالبان ئی د خپلو شومو پلیتو هدفونو لپاره په عجیبی ډرامه یي شکل سره دوباره ارګ ته داخل کړل او اوس دی خیټورو خبیثو مزدورو ږیروته ته د انګلیس غلام، پنجابی پاکستان تبلیغاتی وظیفه د بادار په حیث اجرا کوی. د دې تشو په نامه طالبانو د تربیی او روزلو ته ئي اساسی تهداب په ۱۹۸۱ کال کښی د خائين جاسوس خلیلزاد په هلو ځلو کیښودای شو او د همدی خائين خلیلزاد په واسطه ئي دا زیاتره بی سواده وحشیان په ۱۹۹۶ کال کښی د نورو وحشیانو څخه د سلاح جمع کولو پروګرام سبوتاج باندی د بین المللی شهرت خاوندان کړل او د کمی مودی لپاره ئي امیرالمؤمنین کړل او وروسته ئی د نیویارک جعلی پیښی رامینځ ته کیدو سره دوی دوباره پنجابی پاکستان ټاټوبی ته ولیږل او لږ وروسته ئی بیا دا تربیه شوی غلامان سیاسی صحنی ته راداخل او بالاخره ئی په ارګ ننه باسل او نوره وحشیان ئی مؤقتاً تار په تار کړل او یوازی د هره جانبه جاسوس احمد شاه مسعود نازدانه زوی احمد مسعود ئی د مقاومت مشر په حیث د مصنوعی مخالفت ډرامی باندی تبلیغ کړۍ شو تر څو جهان ته وښودل شی چی طالبان او شورای نظاری اساسی مخالفین وو او اوس د دوی تر مینځ همه شمول حکومت ددی مخالفت وروسته رامینځ ته کیدۍ شی ددی خبیث پلان په اساس به بالاخره د دی ټولو قاتلو وحشیانو وحدت د همه شمول حکومت بین المللی په رسمیت وپیژندل شی او افغان ملت به دی خائينو غلامو قاتلینو په وسیله له هره حیثه نوره هم زیاتره او دوامداره بدبخته وساتل شی او د داسی خائينانه او ظالمانه پلانو شومی علامی اوس هم څرګندیږی !!!!!
    ټولو ته دا ښکاره دی چی پنجابی پاکستان د زرنګ چالاکه احمد شا مسعود په نام کوڅه د امریکا او انګلیس په رهنمائي اسلام اباد کښی ونومول شوه، ولو چی احمدشاه مسعود د خپلو همکارانو په کومک د هغه خپلو اجنبی دوستانو له مینځه یووړ اما ددی لپاره چی قومی نفاق په افغانستان کښی دوامداره ژوندۍ پاتی شی نو شورای نظار ته د مقاومت کولو اجازه ورکړه شوه او ګلبدین خان قاتل وبایلله او همدا سبب دی چی د ګلبدین خان قاتل طرفداران اوس خپلی چټلی حنجری د طالبانو حمایت لپاره په شور راوستلی دی !!!!!

  90. اظهار امتنان از استاد معروفی
    این جانب به حمایت از اصل مقدس پرنسیپ و وظیفه اخلاقی، در اختلاف نظر میان قیس جان کبیر و غوربندی صاحب مجبوراً درین سایت مداخله نمودم، چون دروازه ها و کلکین و کلکینچه های سایت افغان جرمن، طبق فیصله کمیته مرکزی شان برویم بسته است.
    این جانب نوشته ها و جواب های انجنیر صاحب قیس جان کبیر را عنوانی شاغلی غوربندی حد اقل در ده مورد، مورد سؤال قرار دادم.
    قیس جان کبیر از تمام همان موارد، زور زدند و تنها در یک مورد به توضیح ناصواب کلمه ساینتفیک پرداخته اند.
    داکتر اقبال در خطاب به غازی امان الله میفرماید:
    برق سینا در کهستان تو هست
    منظور علامه اقبال همان بوعلی سینای بلخی است که تقریباً هزار سال قبل درین سرزمین کهن و باستانی و لرغونی تولد یافته بود، و کتاب معروف او در رشته طبابت به نام «شفاء» شهرت جهانی دارد.
    ارنست رنان فیلسوف بزرگ فرانسوی در یک مذاکره خود با علامه جمال الدین افغان، چنین وانمود میسازد که گویا با بوعلی سینای بلخی طرف است.
    استاد خلیلی در یک شعر مطنطن خود، مناظره علامه صاحب را با ارنست رنان به وجه بسیار مقبول در جامه نظم گنجانیده اند.
    تشکر از استاد معروفی که در زمینه کلمه ساینتفیک به توضیح استادانه و عالمانه پرداخته اند و کار این طالب العلم را آسان ساختد.
    ژوند زوند ګرانه استاده

  91. “قیس جان کبیر” معنای “ساینتفک” را درست نفهمیده است!!!
    مناقشه ای، که بین جناب “رحمان غوربندی” و آقای “قیس کبیر” در مناظرات “افغان جرمن آنلاین” درگرفته است، هم “خواندنی” ست و هم “تماشائی”!!!
    ــ “خواندنی” ست، به خاطر وفاداری به عهد جناب “رحمان جان غوربندی”، که میخواسته است، از کامنتهای گزنده و خراشنده در مناظرات پورتال “افغان جرمن آنلاین” حتماً و هرومرو جلوگیری کنند؛ و ازین بابت کاملاً حق بجانب هستند و آفرین و صد آفرین بر ایشان. جناب “غوربندی” با عهدی، که با جناب “سیدال جان هومان” ــ مبنی بر “جلوگیری از تشنج” ــ بسته بودند، وفادار ماندند و این امانتداری و وفاداری ایشان واقعاً قابل قدر است!!!
    ــ “تماشائی” ست برای این، که آقای “قیس جان کبیر” به حیث یک “دپلوم انجنیر” و علاوه بر آن به حیث متصدی “قاموس کبیر”، هنوز معنای “ساینتفک” را درست نفهمیده است!!!
    “قیس جان عزیز”!
    کلمۀ فرنگی science به معنای “علم” است ــ هر علمی، که باشد ــ و جمعش sciences به معنای “علوم”. و اگر ازین کلمه “صفت” بسازیم، “ساینتفِک” scientific به دست می آید، که معنای “علمی” را میدهد!!!
    مطالب ساینتفک، تنها منحصر به “علوم طبیعی” نمیماند، بلکه به هر رشتۀ علمی یی، که باشد اطلاق میگردد ــ از علوم اجتماعی و بشری گرفته تا اقتصاد و سیاست و علوم طبیعی!!!
    اگر حلاوتی در نوشته بیاریم و به تعبیر شیرین و رسای عوام قدیم و نازنین کابلی متوسل شویم، میگویم، که:
    «خرکاری هم دریای علم اس!!!»
    امروز همه رشته ها و شؤون حیاتی را داخل چوکات “ضوابط علمی” آورده اند و رشته ای را نمیتوانیم بیابیم، که از این قاعده مبرا و مستثنا باشد. حتی موسیقی یا موزیک را، که “هنر” است نیز “علمی” ساخته اند!!!
    از طرف دیگر نوشتن مقالات و آثار علمی یا ساینتفک مربوط به جهان پیشرفته نیست!!! چه بسا، که از ممالک به اصطلاح “پسرفته” هم کسی یا کسانی پیدا شوند و موضوعات و مسائل “ساینتفک” و “علمی” یی را مطرح کنند، که ممالک پیشرفته حیران بمانند و به اصطلاح عوام کابلی «پیششان نَی بزنند!!!»
    اگر “قیس جان کبیر” قانع نشود، حاضرم در زمینه مقاله ای مفصل بنویسم و موضوع را همه جانبه تشریح نمایم!!!
    ــ و ازین هم تماشائی تر است، که آقای “قیس جان کبیر” یک نام مستعار مشهور را پیش میکشد و “قاسم قاسمی” را مثال میزند!!!
    “قیس جان عزیز”!!!
    لطف کن و دنبال نامهای مستعار را رها کن!!!
    امروز «کور هم میفهمد، که دلده شور است!!!»
    با تقدیم محبت او په درناوی

  92. اعتذار انجنیر صاحب قیس جان کبیر از غوربندی صاحب
    غوربندی صاحب به حیث یک آدم صادق و با پرنسیپ که خود را به پیمان و تعهد خود که در سایت افغان جرمن بدست نشر سپرد و محتویات آن اجتناب از منازاعات و مناقاشات بیرون از دائره ادب و اخلاق مطبوعاتی با سایت آریانا به مدیریت شاغلی هومان ، از وظیفه محوله مسئولیت ویب سایت افغان جرمن بود، خود را مستعفی دانست.
    انجنیر صاحب قیس جان کبیر در جوابش چنین نوشت:
    «رحمن جان، چون من دو نظر را بدون مشوره با شما به دلیل درست بودن آن، آن لاین کرده بودم، از شما معذرت خواهی میکنم و در اینده از آن جلوگیری خواهم نمود.»
    در نوشته فوق الذکر، قیس جان به اصطلاح معروف مردم ما یعنی از «لغمانی چل» کار گرفته است، یا به عبارت دیگر خواسته است با یک تیر دو نشان را هدف قرار دهد، بدین مفهوم که از یکطرف ظاهراً از غوربندی صاحب معذرت میخواهد و از جانبی هم دخالت نادرست خود را وجه حقبینی و طرفداری از حق میدهد.
    در نوشته فوق الذکر قیس جان کبیر، عنوانی غوربندی صاحب مطالب ذیل قابل تأمل است.
    یک- انجنیر قیس کبیر با دخالت در کار مربوط به غوربندی صاحب خود را مافوق تعاملات مطبوعاتی متبارز ساخته است.
    دو- انجنیر صاحب قیس کبیر ابلاغیه منتشره سایت افغان جرمن را به تمسخر گرفته است.
    سه- قیس جان با همچو کار نادرست و برائت کار خود، بر حقانیت گفتار شخص برقع پوش یعنی قاسم قاسمی نام، اتکاء میکند.
    چهار- اگر قیس جان کبیر مرد میدان حقانیت است، پس چرا از غوربندی صاحب معذرت بعد از وقت می خواهد؟
    پنج- چرا قیس جان از حمایت حقانیت پشیمان شده و مدعی است که در آینده از همچو دخالت جلوگیری خواهد نمود؟
    شش- یک بار دفاع از حق و متعاقباً ندامت و عذرت خواهی از آن ابن الوقتی تلقی نمیگردد؟
    به قول مرحوم داوی صاحب:
    جزئیات مسئله را علماء دانند.
    یکی جوی و یکی بین ویکی باش

  93. توضیح، تدریس و تنویر غوربندی صاحب توسط انجنیر صاحب قیس جان کبیر، مالک سایت افغان جرمن:
    رحمان جان، نوشتن راجع به مسائل مدرن سایتفک در جوامع پیشرفته صورت میګیرد، نه در جوامع مانند افغانستان…
    این که دوست قدیمی ام سیدال این طور مینویسد بازی با کلمات است.
    اگر راجع به مسائل تاریخی، سیاسی، ادبی، اسلامی ….چیزی نوشته شود، همه توسط سیستانی صاحب، کاظم صاحب، آریا صاحب، میرزاده صاحبف جهانی صاحب، محق صاحب …..صورت میگیرید.
    این دلایل درست در نوشته های «قاسم قاسمی» بود.
    ختم مواعظ کبیر صاحب به غوربندی بیچاره و بی خبر از همچو مطالب مدرن و سایتفیک .
    ادعای های نوشته انجنیر صاحب کبیر صاحب در موارد ذیل قابل تأمل شمرده میشود.
    یک-فهمیده نشد که مطالب و نوشته های نویسندگان محترم فوق الذکر در تمام ساحات جزء مسائل مدرن سایتفیک است و یا نه؟
    دو-اگر نوشته های نویسندگان فوق الذکر با مسائل مدرن سانتفیک فرق داشته باشد، پس نویسندگان مسائل مدرن سایتفیک افغان جرم کیانند؟
    سه-تفاوت میان نوشته های نویسندګان محترم فوق الذکر و مسائل مدرن سیانتفیک چه خواهد بود؟
    چهار-مګر تمام نویسندگان محترم فوق الذکر از افغانستان نیستند؟
    پنج-آیا نویسندگان محترم فوق الذکر در افغانستان تعلیم نکردند و سوابق علمی نداشتند، و یا اینکه علم و دانش شان به نظر انجنیر صاحب کبیر محصول زندگانی در جوامع پیشرفته است؟
    مگر ذواتی از نویسندگان و دانشمندان لست متذکره با شاغلی سیدال هومان همکاری قلمی ندارند؟
    در صورتیکه همچو ذوات محترم با شاغلی هومان همکاری داشته باشند، پس چرا نوشته شاغلی هومان بازی با کلمات تلقی میگردد؟
    قرار معلوم غوربندی صاحب به حیث عضو و یا هم آمر کمیته نشراتی ، صلاحیت نشر و یا عدم نشر مضامین وارده را دارد، به این صورت چطور ممکن است که غوربندی صاحب به مواعظ متذکره انجنیر صاحب کبیر وقوف نداشته و از آن بی خبرباشد؟
    آیا اینگونه مواعظ، یک نوع کم شمردن لیاقت و اهلیت غوربندی صاحب نیست که از مدت پانزده سال با سایت افغان جرمن همکاری صادقانه دارد؟
    عقل خود بین دگر و عقل جهان بین دگر است

  94. دی پر مخ تللو او متمدنو ممالکو عجیبه ډرامه په افغانستان کښی شروع کړی ده. په ۱۹۸۹ کال کښی ئي وحشی تربیه شوی ظالم قاتل تنظیمونه په کابل ورخوشی کړل، کابل ښار ئی ویجاړ او کابل اوسیدونکی ئی چور او میرمنی ئی بی ستره کړی بیا همدی پر مخ تللو او متمدنو ممالکو د افغانانو د سلاح جمع کولو پروګرام سبوتاج کړ. د تنظیمونو د وحشیانو په عوض ئی د طالبانو زیاتره وحشی تره ګروپ افغانستان کښی حاکم کړ. وروسته د نیویارک حادثه رامینځ ته شوه او ستر بادار امریکا او همکارانو ئی تصمیم ونیو چی دا راوستل شوی طالبان دوباره خپل وفادار غلام پنجابی پاکستان ته ولیږی او دا کار ئی هم د خپل یرغل په واسطه تر سره کړ. وروسته همدی متمدنو او پر مخ تللو ممالکو معلومداره قاتلان او د کابل تخریبکاران د خاصو تربیه شوو دیموکراتانو؟ سره دوباره متحد او د افغان ملت په اوږو سپاره کړل او دوی ته ئي د افغان ملت د ابادی د شعار لاندی د ډالرو ، ایرو او پونډونو باران شروع کړ نتیجه دا وه چی دا قاتلان ملیاردران شول او افغان ملت زیاتره بدبخت کړۍ شو. په اخیر کښی بیا همدی متمدنو او پر مخ تللو ممالکو همدا شړل شوی طالبان دوباره د هولیؤد په ډرامی سره روی کار کړل او اوس لګیا دی چی هغه افغانان د ځانو سره خپلو ممالکو ته انتقال کړی کومو چی ددوی په مختلفو دندو کښی مشغول وو ! ددی متمدونو ممالکو چی رهبری ئي امریکا کوی، همیش او مسلسل ئی شعار ورکولو چی افغانستان ته دیموکراسی، د افغان ملت لپاره د ژوند ابرومندانه شرائط، امنیت او صلحه تضمینوی اما دا د دغو متمدنو او پر مخ تللو ممالکو ارزو او نیت نه وو او ندی چی دا متمدن او پر مخ تللی ممالک نورو ملی افغانانو ته د افغان ملت خدمت موقع ورکړی بلکه دی ممالکو دا قاتلان ظالمان تش په نامه اسلامی تربیه شوی ګروپونه محکم په غیږ کښی نیولی دی او لګیا دی چی دا ملی خائینین څه ډول سره متحد او د ملت په اوږو ئی دوامداره سپاره کړۍ، او عین وخت کښی په تاکید سره ویل کیږی چی افغان جامعه هیڅکله سره متحد کیدۍ نشی د دوی په نظر به د قومونو، ژبو او مذهبونو په اساس سره جدا جدا حکومتونه جوړ کړی نو اوس نظر د دی متمدنو او پر مخ تللو ممالکو چی رهبری ئي امریکا لری باید د دوی شعوری فجایعو رامینځ ته کیدلو ته د امریکا اشتباه وویل شی. نو دا د افغان ملت سره ستره جفا دی تر څه حده او څومره باید افغان ملت وټکول شی او وځپل شی او د افغانستان د خاوری استقلال او د ملت ازادی مجهولیت شکل ونیسی او بیا هم مونږ په ارامو زړونو د امریکا څخه د اشتباه ګیله کوو او په جرأت سره واضح نه وایو چی امریکا او د امریکا همکارانو افغان ملت د شوروی ضد ستری قربانی سره ستر خیانت وکړ او پر افغان ملت باندی ئی اخوندی ایران او باالخصوص غلام پنجابی پاکستان د یادو قاتلانو په کومک باداران کړل او د افغان ملت ئی د تباهی کندی ته واچاوه !!!!!

  95. به جای اشک خون ز دیدگان فرو می ریزد، آه در سینه ها گره خورده، از گلو ها صدا بر نمی آید. چون خواب های ترسناک، سیاهی پخش کردن، فریاد ها از حنجره بر نمی آید. دیگر قاموس های فرهنگی در عرضۀ کلماتی که شرح واقعی حال گوید عاجز مانده، سیاهی، اندوه، ابهام و نا امیدی بر اندیشه های بهی خواهان و اصلاح جویان مستولی گریده. مردم از فروپاشی نظام دست نشانده سوگوار نیند، در حقیقت اسرای
    این دائرۀ شیطانی زوال و گریز اهریمنان خون و آتش و رهزنان ستم پیشگان ، ظالمان، خون خواران رهبران دروغین و پوشالی، مزدوران اجنبی را جشن می گیرند، ولی این جا بحث نظام و سیاست نیست، موضوع قوم و تبار و زبان و مذهب مطرح نیست، بلکه زندگی واقعی سی وچند ملیون انسان است که در لای این دگرگونی در ترس، هراس، دلهره، و عدم اطمینان به آینده در ژرفنای فقر و ناداری شب و روز می گذرانند و همه زندانی سر درگمیاند، حتی شکل و شمایل و کالای این شریعت مداران وهمناک و باعث واهمۀ طفلکان است.
    با فهرست دراز همه جنایات ۲۰ سال گذشته، حکومت ضعیف و ناتوان ناکاره و دوسره خود پرست مصلحت گراء و باج ده به زور آور و نوکران اجنبی همه بدبختی ها و سیه روزی ها به هیچ وجه سوگواری زوال سردمداران قدرت نیست.
    ولی این ماتم و غصۀ از دست دادن و محو داشتنی های امیدوار کنندۀ۲۰ سال است، دست آوردش گویند، که زائیدۀ شرائط و رشد سطح دانش مردم بود نه تدبیر زعامت که نمی توان از همه چشم پوشید و انکار کرد. این مواهب تمدن و پیش تازی روزنه های امیدی برای تجلی نور معرفت و بیرون رفتن از ظلمات نادانی جهل زدایی بود.
    این همه فر آورده هایی بود که با تسریع و تکامل آن امید هر نوع تغییر و اصلاح متصور بود و این بستر ساز خیزش یک قشر مترقی وطن دوست فارغ از هرگونه تبعیض و تعصب بود و امکانات پیوند نسج از هم گسیختۀ وحدت ملی دیده می شد.
    بلی تحقق این آرمان ها شاید در حیات من میسر نمی شد ولی شاید اولاد من و اولاد های شان شاهد این تحول می بودند.
    هم وطن! برای من و ملیون ها افغان خیر اندیش، بشر دوست ، اصلاح طلب، معرفت پرور و مسلمان مؤمن و معتقد گردن بریدن این دارایی ها سترگ معرفت و تهداب های مستحکم برای آیندۀ مسعود و مرفوه افغانستان توسط شمشیر شریعت و جلادان نا بخرد و نا بلد به اسلام قابل قبول و پذیرفتنی نیست.
    چکیدۀ از قلم شکسته و دل پرخون عاشق گریبان دریدۀ افغانستان.

  96. شهامت غوربندی صاحب قابل تمجید و تحسین است
    غوربندی صاحب به حیث شخص مسئول جدید سایت افغان جرمن، تعهدی سپردند که از طرف زور مندان افغان جرمن نقض گردید، غوربندی صاحب به حیث یک شخص با پرنسیپ از وظیفه محوله مستعفی گردیدند، من این شهامت شان را قابل تقدیر دانسته برای شان تبریک میگویم.
    من به محترم هومان عرض نمودم که غوربندی صاحب صلاحیت تغییر پالیسی دو و دشنام و فحاشی قلمی سایت افغان جرمن را که جزء کلچر مطبوعاتی آن سایت گردیده تغییر داده نمیتواند و نباید در زمینه بر زعامت آن سایت اعتماد نمود.
    من به هومان صاحب گفتم که در دو طرف تخته بازی شطرنج افغان جرمن دست های به مراتب از صلاحیت غوربندی قرار دارد، توهین ها و تذلیل های اخیر سایت افغان جرمن نشان داد که من در ادعای خود در مورد شناخت نبض سایت افغان جرمن درست فکر میکردم.
    شاعری گفته است:
    نیش عقب نه از پی کین است
    مقتضای طبیعتش همین است
    من بر شکل مماثلی در مورد سایت افغان چرمن میگویم:
    مقتضای طبیعتش همین است
    کاڼی به وروست نشی
    دشمن به دوست نشی

  97. عجیبه دنیا ده!
    له دی شیبی څخه وروسته، په افغانستان کښی څوک د علم د زده کړی حق نلری، تر څو چی د «ملا حقانی» څخه اجازه نوی اخیستی، چی د څه شی په باب ولولی او څه و نه لولی. «دطالبانو له لوري دلوړو زده کړو دسرپرست وزیر په توګه تازه معرفي شوي وزیر عبدالباقي حقاني پرون /یکشنبه/ په یوه غونډه کې وویل، باید دافغانستان په تعلیمي نظام کې ددیني علومو زده کړه زیاته شي. حقاني وویل، تیر حکومت دغیرمسلمانو په تقلید دیني او طبیعي علوم سره بېل کړي وو. ده وویل اسلام، ددیني او ساینسي علومو ترمنځ هیڅ توپیرته قایل نه دی.»
    د دی ملا «حقانی» څخه باید د پوښتنی اجازه وی چی آیا مځکه «ګردی» ده او که «پلن». آیا لمر ساکنه ده او که مځکه. عیسویان دوه زره کاله د ارسطو نظریه د دینی عقیدی په توګه منله. ممکن مسلمانان هم هغه نظریه د حقیقت په توګه منلی وی. اوس څه فکر کوی. حقیقت څه دی. مځکه ساکنه ده، او که لمر. مځکه د لمر پر مدارګرځی او که برعکس. د قرنونو په اوږدو کښی د دنیا د پیژندنی په باب هڅی سوی. د علم او د دینی عقیدی تر مینځ توپیر قبول سوی. دا چی دا ملا توبیر نه وینی د ده اختیار دی. مګر دا حق لری چی پر نورو انسانانو باندی د توری په زور ومنی؟ په درناوی.

  98. طالبان او تنظیمونه د افغان ملت، اسلام او کلتور لکه د هغه وخت کمونیستانو په شان شعوری او پلا نیز د پنجابی پاکستان او قیدانی ملایانو تر رهبری لاندې له مینځه یوسی دا جرأت دی لعنتی مکروبونو ته امریکا انګلیس هم ورکړۍ دی چی د افغان ملت اسلام، کلتور او د خاروی استقلال مینه او د دی لپاره ئی قربانی هڅی کاملآ پڅی شی دا چی د شاهی له وخته افغان ملت د تعلیم او د لیک او مسلکی زده کړو ته پاملرنه نه وه شوی او ۹۰٪ د افغان ملت بی سواده پاتی شوۍ او د افغانستان طبعی معادنو استفادی ته شعوری پاملرنه نه وه شوی نو دا نیمګړتیاوی سب د دی شوی چی کمونیستان په فریبی سره د شوروی اتحاد په ملاتړ د احساساتی شهید محمد داؤد خان د ملت لپاره د مثبتو ارمانو لرلو څخه سوء استفاده وکړه او د خپل لستونی مار مردود حسن شرق په کومک ئی دا احساساتی کودتا ته وړاندی کړ او ددی ورځی راپدی خوا افغانستان کښی تباهی روانه او ختمیدل ئی درک نلری. اوس د امریکا ، انګلیس او پنجابی پاکستان تر رهبری لاندی ئی خپل تربیه شوی جاهلان او د اسلام او افغانستان واقعی دوښمنان تنظیمونه او طالبان رامخ ته کړی دی او هڅه کښی دی چی دا مضر مکروبونه په یو قالب کښی سره راغونډ کړی د دی جاهلو قاتلو وحشیانو په وسیله غوښتل کیږی چی د افغان ملت حقیقی اسلام او د دوی ځلانده کلتور د قیدانانو تر رهبری لاندې په جعلی ایاتو او حدیثو له مینځه یووړل شی دا وحشیان د ښځینه شکنجو بیماری لری دا جاهل وحشیان غواړی چی نارینه باید جبری ږیری ولری او ادعا لری چی دفاتر، مکاتب او مسلکی کارونه بی اهمیته دی حتی منع ئي کړی بلی د بچة سقاؤ توره دوره بیا تکراریږی !!! او دا بی سواده وحشی مکروبونه د قیدانی ملایانو تر رهبری لاندې داسی مضرو اود اسلام تخریب پرپړو باندی لګیا دی او وائی چی اسلام کښی ساز او سندری نا روا دی ، اجنبیانو د افغان ملت تخریب لپاره همداسی تربیه شوی وحشی جاهلان په کار دی او اوس د دوی سره اکثره خائین کمونستان هم ګډ شوی دی او ځانونه حاجیان او الحاج هم نوموی اما بیا هم پدی پوره باوری یم چی صادق اصیل افغانان د دی دوزخی اور ختمیدو توان لرلۍ شی تر څو چی دا رنګارنګ مکروبونه له بیخه له مینځه یووړل شی او د اجنبیانو خائین پلانونه ددائیم لپاره شنډ شی !!!!!

  99. افغان جرمن تعهد خود را نقض نمود
    افغان جرمن با محترم انجنیر صاحب هومان تعهد نموده بود که از نوشته های تخریش آمیز علیه همدیگر اجتناب ورزند.
    انجنیر صاحب هومان به تعهد خود پایدار ماند، مگر متأسفانه یک برقع پوش معروف در سایت مذکور به تذلیل انجنیر صاحب هومان پرداخته است.
    گفته اند:
    آزموده را میازمای

  100. عدالت در محکمۀ «پیروزمندان» ممکن نیست!

    در بیش از چهار دهه اصطلاحات “عدالت” و عفو عمومی که سخنگویان آن، از آدرس صاحبان قدرت سخن می گفته اند، شنیده ایم. روزی “حامد کرزی” هم چنان در سال ۲۰۰۱م، وقتی در کنفرانس بن رئیس «ادارة جدید» تعیین شد، در کندهار صدای اعلان عفو عمومی که رهبران «طالبان» نیز شامل بوده اند، بگوش رسید، که بزودی در تحت فشار واشنگتن پس گرفت. اما در آنوقت هم کسی نپرسید، که آیا مردم هم امکان آنرا داشته اند، تا «حامد کرزی» و یاران او، چون «فهیم»، «عبدالله عبدالله»، «تورن اسمعیل هراتی»، «شیرزی کندهاری» و «دوستم»، «محقق» و صدها فرد مجرم دیگر را عفو کنند؟ حال که پس از بیست سال همۀ اینها، هر چه دار و ندار باقیماندة مردم را از جنگهای گذشته به تباهی سوق داده و هزاران انسان بی گناه این وطن قتل شده اند و قرار اطلاعات جدید بیش از ۱۵ میلیون دهقان و زارع این کشور، در نتیجۀ خشک سالی محصولات را از دست داده اند، گرسنگی و مرگ آنها را تهدید می کند، فاتحان جدید، که خود ادغای ختم جنگ را بزبان می آورند و لازم می دانند تا اعلان کنند که “اجنت های” معلوم الحال «آی اس آی» چون “حامد کرزی” و “عبدالله عبدالله”، که زمینه دخول، «طالبان» آنها را به شهر کابل و به “ارگ” ممکن ساخته اند، تحت “نظارت و قید خانگی” نیستند و انکار می کنند که خانه های آنها هم تلاشی نشده است، اما نمی گویند که “انس حقانی”، “خلیل حقانی” و سائر تفنگداران دارای چه اعتبار اند، که دیگران را عفو می کنند. تفنگی های آنها دروغ نمی گویند، اینها بگویند که این تفنگ ها را از کی و از کجا بدست آورده اند. خود آنها را کیها عفو کرده اند؟ حال باز بازی شیطانی دهٔ هفتاد، نود و دوهزار و یک، تکرار می گردد. .. با احترام، محمد حسن وفا، کندهار

  101. هموطنان عزیز بیدار باشیید!
    وزیر خارجۀ پاکستان؛ به نام “قریشی” به هدایت استخبارات نظامی پاکستان، از جهانیان می طلبد که با “طالبان” صحبت کنند و مدعی می شود که “طالبان” که هم چنان پیرو قوم “قریش” هستند، تغییر کرده اند. آفرین. کورسهای “حمیدگل” نتیجه داشته است. این شخص و تمام دستگاه حاکم در آن کشور که خود “طالبان” را سازمان داده و به جنگ برای خونریزی فرستاده اند، تا نظام سیاسی طبق دلخواه آنان را برقرار نمایند، خیلی متمایل اند، تا شانس بیشتر کشتار رسمی را نیز حاصل دارند. طراح حکومت “همه شمول” و “شورای هم آهنگی” همین پاکستان است، تا “اجنت های” خود آنان، چون “گلبدین” “حامد کرزی”، “عبدالله” و “اتمر” و غیره را توسط “انس حقانی”، و “خلیل حقانی” قوماندانان “القاعده” و پرورده های “آی اس آی” برای یک مرحله محافظت کنند و برای فریب غوام شامل عفو عمومی سازند و میدان کشتار و استبداد بی پایان قرون اوسطائی، تحت نظر افراطیون مذهبی پاکستانی و سعودی ادامه یابد. در قدم بعدی توسط همینها طرح “کنفیدراسیون” پاکستان – افغانستان را در تحت نام یک “دولت مذهبی اسلام افراطی (سنی) ” در ین منطقه ایجاد نمایند.با احترام، محمد عالم.

  102. چند دقیقه قبل خواندم که وزیر خارجۀ بریتانیا در تماس تلفونی با وزیر خارجۀ پاکستان در فراهم آوری تسهیلات برای خروج اتباع انگریز از افغانستان از پاکستان استعانت طلبیده.

    در جو سیاست این کمک خواستن از غلام پیشین به نحوی تائید و شناسایی سلطۀ پاکستان بر افغانستان است.
    انگلیس کتاب تأریخ خود را از رفه پائین و خاک روی آن را پاک و مرور مجدد کند. تو که بر این قلمرو حکمروایی نتونستی چگونه آزاده سالاران کوه پایه های هندو کش، بابا، سلیمان و سپین غر و تور غر حاکمیت غلامت را می پذیرند.
    پاکستان بداند که که با گوداگیانش به سرنوشتی دچار خواهند شد که شوروی و چاکرانش شدند.

    ژوندی دی وی افغانستان او بریالی او سرلوړ دی وی دا ننګیالی او توریالی اولس.

  103. د مراد زی صاحب دا بیت باید په طلایی رنګ ولیکل شی:
    لوی لعنت دی وی پر هغه افغانانو
    چی یو برخه صفویان شی، بل اورنګ شی
    مرحبا مرادزی صاحب

  104. راوستل شوی طالبان اوس د SIS له خوا په کابل کښی مستقیمآ رهبری کیږی ، دوکتور اشرف غنی امریکا په ډیره زیرنګی سره له صحنی لیری کړو او شورای نظار په هدایت سره پنجشیر ته ولیږل شو اواوس د هولیؤد شرائیطو لاندی غوښتل کیږی چی طالبان او شورای نظار د راتلوونکی شیطانی لپاره سره یو ځای کړی او تهدابی جاسوس کرزۍ او ګلبدین هم پدی خائينی حلقی کښی رول ولری ( دا معلومات پرون راورسید ) !!!

    اشرف غنی په خپله دوره ډیر خائين قدمونه واخستل یعنی ددوه سره حکومت منل او د قاتلانو او چورکوونکیو څخه ځان نه جداکول او په پټو سترګو د امریکا امرونه منل ! اوس که هغه هر ډول فریادونه د ملت طرفداری هم وکړی نو دده دا خائين اقدامونه ثابتوی چی نوموړۍ ملت ته وفادار نه وو او ویاړنه دده په پلار ( شاه جهان ) چی خپل نازدانه زوی ئي د کمونیستانو غلامی رهبری سره په یو قطار کښی اچولۍ وو او عاق کړۍ ئی وو !!!!

    یاده : د محترم عباسی ادعا د مرحوم شاه جهان باره کښی حقیقت نلری !!!
    افغان ملت خاوره د هیڅ کوم اجنبی له خوا مستعمره کید ۍ نشی ولو چی د رنګانګو خائينو چمونو څخه استفاده هم وکړی !!!!

  105. طالبان نباید حماقت های دیروز را تکرار کند
    حکومت طالبان زمانی مشروعیت حاصل میکند که از طرف جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود، اګر طالبان در ساحه حربی و جنگ پوز قدرت بزرگ استعماری دولت اضلاع متحده و شریکان ناتو را به خاک مالید، « مقاله جدید استاد معروفی در زمینه یک شاهکار شمرده میشود» چنانکه فرار شبانه عساکر امریکایی از بگرام موجب ریشخند جنرال گروموف روسی گشت و مؤفقیتی بود بس بزرگ برای کشور های ایران، چین و روسیه و همانا خود طالبان.
    امروز در مضمون گرانقدر عباسی صاحب از انتقال پول هنگفت ماهانه یکصد ملیون دالری، از بانک مرکزی اضلاع متحده به افغانستان بانک تذکر رفته بود(امیدوارم عباسی صاحب گرامی در مورد چگونگی این پول من و امثال مرا تنویر فرمایند»
    از نظر من جریان همچو یک پول هنگفت به بانک مرکزی کشور حیثیت یک ممر حیاتی را دارد و از دست دادن آن یک خود کشی اقتصادی برای رژیم طالبان و مردم کشور خواهد بود.
    طالبان اعلام داشته اند که به تداوم میعاد هم وطنانی که پاسپورت اضلاع متحده و غیره کشور ها را دارند، بعد ازتاریخ 31 ماه اگست موافقه نخواهند کرد، که یک تصمیم احمقانه است.
    امیدوارم ملاقات رئیس اداره سی آی ای با ملا ورور یا ملا برادر در زمینه، مثمر ثمری گردد، زیرا حیثیت رئیس جمهور و حکومت کنونی دولت اضلاع متحده چه در داخل کشور و چه در ساحه جهانی وابسته به این امر است، و از طرفی هم تداوم یکی دو هفته دیگر میعاد خروج دارندگان پاسپورت غیر افغانی هیچ مشکلی را برای طالبان خلق نمیکند.
    امیدوارم طالبان در کنار سرتمبگی یک کمی از منطق سیاسی نیز کار بگیرند.
    انتحار سیاسی در واقعیت امر جهالت و خر گری است.

  106. اشرف غنی چرا خاموش است.
    به مجرد فرار اشرف شایعاتی علیه او پخش گردید که مستلزم توضیح از طرف اشرف غنی میباشد، به طور مثال:
    اشرف غنی شست یا شصت ملیون دالر در بوجی ها با خود برد.
    اشرفف غنی چهار عراده موتر زره را با خود انتقال داد، قیمت هر موتر زره 350000 دالر تخمین میگردد
    حکومت تاجکستان به اشرف غنی اجازه توقف در آن کشور نداد
    معاون شورای نظاری اش یعنی امرالله صالح ملعون علیه او کودتا نمود ولی کودتای آن عنصر ناپاک و نا خلف به ناکامی و فرارش به پنجشیر منجر شد.
    گارد اشرف غنی توسط عساکر اضلاع متحده خلع سلاح و غنی مجبور به فرار ساخته شد
    بهتر است اشرف غنی واقعیت ها را به حکم وجدان به مردم افغانستان توضح نموده زیرا خاموش ماندن او دلیل تأئید بر تمام اتهامات فوق الذکر است.
    هم چنان اشرف غنی تصریح کند که قرار دادن غداران ملی مانند صالح و دوستم و مخقق و بسم الله و امثالم در کنارش، تکرار اشتباهات نجیب و والاحضرت سردار صاحب محمد داوود خان نبود؟
    سکوت علامت بزرګ بی ایمانی است.

  107. کارروائیها در چوکات چند فارمول
    “حکومت همه شمول” یعنی چه؟؟؟
    حکومت همه شمول = طالبان + چارکلاه قدیم
    “طالبان مدرن” یعنی چه؟؟؟
    طالبان مدرن = طالبانی، که قمچین را با کلشنیکوف تعویض کرده باشند
    احمد مسعود چه میکند؟؟؟
    احمد مسعود چه میکند = زیر سایۀ شتر راه میرود و خود را شتر میپندارد!!!
    فارمولهای دیگر را عزیزان دیگر بنگارند، تا دیده شود چه میشود!!!؟؟؟
    زنده باد افغانستان!!!

    1. محترم معرفي صاحب، نه پوهېږم چي دغه فورمولونه څومره صدق کوي.
      نظام سوچه اسلامي= هر جنايت زير نام اسلام
      عفو عمومي طالباني= قتل های دوام دار و هدفمند
      کار به اهل کار سپردن= کار را توقف دادن

  108. هموطنان گرامی!
    سلام بر همۀ شما!
    “ذبیح الله مجاهد” که حال در صفحات تلویزون ظاهر می شود، خیلی فعال شده است. در بیست سال گذشته تحت این نام، به قول منابع نشراتی، انسانهای زیادی، به صفت “سخنگوی” طالبان از طریق تلیفون تبلیغ می نموده اند، اخیراً به مردم افغانستان با این مفهوم تقریبی خبر می دهد که: “نظام آینده از تمام مردم افغانستان است… مردم در نظام آینده فقط مسلمان و افغان خواهند بود…” اینکه این چنین حرفهای او، تا چه اندازه اعتبار خواهد داشت و با تعاریف، تابعیت در یک دولت، تا چه حد مطابقت خواهد داشت، می گذاریم، به قضاوت شنوندگان. آیا هموطنان اهل هنود ما، شامل این نظام نه خواهند بود؟ این شخص و دیگران که ناظر وضعیت میدان هوائی کابل نیز می باشند و از کسانی که در یک وضعیت وحشتناک در تحت تأثیر واهمات غیر قابل تصور از جهات مختلف عملکرد “طالبان” فرار را نسبت به قرار ترجیح می دهند، می خواهند که این اتباع افغانستان نروند. به وطن بمانند. آیا علت فرار را این جنگی های طالب و رهبران آنها درک کرده اند؟
    والسلام
    وفا

  109. دا چی زه د سلاح جمع کولو موضوع کښی داخل ووم نو ددی موضوع عملی کیدو تعقیب هم موجود وو اما د امریکا سیاستمدارو د مونږ اقدام د خپلو پلیتو هدفونو لپاره د خائين خلیلزاد ( د ۱۹۸۱ کال راپدی خوا د سی آي اي جاسوس پنجابی پاکستان ته مسلسل اوږده سفرونه درلودل او دی خائین ته په جدیت سره وویل شول چی د مهاجرینو تنکی اولادونو ته په پنجابی پاکستان کښی خاصی مذهبی مدرسی جوړول د افغانانو اولادونو راتلوونکی لپاره ضرری دی او علاوه دا به وروسته ډیرنور مشکل هم رامینځ ته کړی اما دی خائين دا موضوع په خندا تیروله ، اصلی د افغانستان بدبختی تهداب د ۱۹۸۱ څخه د همدی خائين له خوا ایښودل شوی دی او ۱۹۹۶ کال کښی ئی د سلاح جمع کولو پروګرام هم همدی خبیث جاسوس سبوتاج کړ داچی مرحوم پخوانۍ پادشاه محمد ظاهرشاه شاوخواته چاپلوسه او مفتخواره ( غیر له څو ملت ته صادقو اشخاصو لکه مرحومان دوکتور علی احمد پوپل ، دوکتور صمد حامد او لږ نور ) راتاوو وو او ملت سربیره د مرحوم پادشاه بی پروائي بیا ئي هم ډیر اعتماد پری درلود او دا امریکا او غربی نړۍ ته هم پوره معلومه وه او امریکا د سلاح جمع کولو سبوتاج وخت کښی طالبان دی ته رهنمائي کړی وو چی ځانونه ملت ته د ظاهرشاه عسکرو په حیث معرفی کړی او دا لاره ئي هم د محدود وخت لپاره تعقیب کړه ، روم سره جدی بحث شروع شو اود خبرو جریان کښی شهزادګی بلقیس وویل چی غروال اوس مونږ ته د عبدالحیم زی په شان امرونه کوی نو ما ورته وویل چی محترمی د ا سی شکایت د ولی دوه کاله پخوا نه کولو؟ خیر په هر صورت ما بیا کابل کښی د خائين کرزی معاون ارسلاح موجودیت کښی پادشاه ته وویل چی د کابل حاکمان د ستا د کابل موجودیت څخه سوء استفاده کوی زه د تاسو سره رادیو او تلویزون ته ځم ملت ته اعلامیه خپاره کړه چی د کابل حکومت د ما کابل موجودیت څخه سوء استفاده کوی او دوی په عوض چی د تاسو خدمت وکړی د خپلو جیبو ډکولو او قومی تفریقو باندی لګیا دی زه دوباره ایطالیا ته ځم نو دوی وویل چی دا ښه نظر دی سبا به پدی مفصلی خبری سره وکړو او ارسلاح هم د خپل تلیفون نومری نوشتی باندی لګیا شو او صبا بیا لیدنه نور نه وه ، مرحوم ظاهرشاه د خپلی لور بلقیس او جنرال عبدالولی د ډالرو حریصی تر تاثیر لاندی راغلۍ وو او ملت باندی پښی کیښودای شوی !!!!
    په ۲۰۱۲ کال کښی چی کابل کښی ووم نو د مرحوم پادشاه المسۍ ظاهر خبر شوۍ وو او د ما لید و ته راغۍ نو ضمن کښی ئي وویل چی پخوا د جنرال عبدالولی لور همیرا پر تاسو ډیره نازیده او نن می ورته وویل چی غروال کابل ته راغلۍ دی نو هغی وویل چی غروال کی است من اورا نمی شناسم بلی د مرحومو شخصیتونو دوکتور علی احمد پوپل او دوکتور عبدالصمد حامد ددوی په برخه کښی اعلی نظر درلود یعنی پردوی باندی اعتبار کول ستره اشتباه دی او د کالونو تکلیفونه عبث شول !!!!

  110. حالت سر درگمی، بی نظمی، پراگندگی و بی سرنوشتی در مملکت حکم فرما است، دفاتر دولتی، بانک ها، مکاتب و پوهنتون ها همه مسدود است.
    بعضی مأمورین سابقۀ دولت به اساس ابلاغیۀ طالبان بر سر قدرت به دفاتر خود مراجعه کردند ولی اجازۀ ورود نیافته به انتظار کشیدن توصیه شدند. البته که به معنی تغییر موقف نخواهد بود بلکه عدم آمادگی است.
    بسته بودن بانک ها و گمرکات توقف واردات از بعضی بنادر بر مشکلات مردم افزوده باعث بلند رفتن سرسام آور قیمت ها و حتی قحطی گردیده.
    این حالت به وضاحت نشان دهندۀ عدم آمادگی مطلق طالبان در این انتقال آنی و غیر مترقبه است. رسیدگی بر همه امور و احیای مجدد فعالیت های اقتصادی در جال عنکبوت روابط بین المللی که در این بیست سال با اقتصاد افغانستان پیوند خورده مربوط کسب مشروعیت طالب توسط جامعۀ جهانی است که به حیث یک قوۀ فشار طالبان را مجبور به اتخاذ روش اعتدال و صیانت از حقوق بشر نموده که درب های بسته به روی شان باز شود.
    در صورت توقف انتقال یک صد ملیون دالر ماهانه از بانک مرکزی امریکا به بانک مرکزی افغانستا ن اقتصاد مملکت فلج شده باعث سقوط تجارت و رکود کامل اقتصادی می گردد..
    تداوم این وضع مرجع دیگری عایداتی برای دولت طالب وجود ندارد و حتی در سقوط سیستم بانکی کمک خارجی هم از دول حامی طالب نا ممکن است.
    لذا طالب برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و متلاشی شدن نظامش باید در تطبیق سیاست های اجتماعی اش و روابطش با مردم نهایت دقیق و محتاط باشد و برای کسب اعتبار و مشروعیت و شناسایی رسمی به دنیا ثابت کند که حقوق بشر در چوکات شریعت اسلامی مراعات می گردد.

  111. آیا د ملی غدارانو سره مذاکره او مصالحه، سیاسی مصلحت ګرایی نده؟
    د اسلامی او بشری او ملی عدالت اصول وایی چی د خائن، غدار، وطن پلورنکی او د ملی نوامیسو مادر زادو دشمنانو سره، سازش، د ملی د ملی غدارانو سره، توافق،مذاکره، د قدرت ویښ او تقسیم، مصلحت ګرایی او خیانت بلل کیږی.
    نن ددی ملی مادر زادو غدارانو د خولی نه د نعره تکبیر او الله و اکبر رمباړی اوریدل کیږی!!!!!
    نن ددی مفسدو غدارانو لخوا د هیواد دری رنګه بیرق پورته کیږی!!!!!!!!!
    نن ددی ملی غدارانو د خولی نه د بشری حقوقو، د میرمنو د حقوقو، د معتدل اسلام بغاری اوریدل کیږی!!!!
    نن دا بی ناموسان او د بچه سقاو پلویان د آزادی، ملی وحدت او استقلال نه خبری کوی !!!
    ملی غذار مسعود پنجشیری د سردار داوود خان په وخت کی د بحران الدین او کلب الدین لعنت الله علیهم سره د هیواد عنعنوی او د استعمار میراث خور پاکستان ته وتښتیدل، نه د هماغه ملی غدار سرنۍ چیان، بیام هم پاکستان، ایران، تاجکستان، ازبکستان او شیاطین ثلاثه یعنی د مسعود زوی، ملعون امرالله صالح او بسم الله ملعون پنجشیرستان سوړو او غارونو ته وتښتیدل.
    د مسعود بی وجدانه زوی همدا اوس د بهرنی هیوادونو نه د نظامی او مالی مرستو هیله کړیده.
    تاجکستان ورته فوراْ لبیک ووایه او عسکری هیلوکپتر طیاری یی ورته رولیږلی.
    د فرانسی فاسد استعماری دولت همدا اوس د مسعود د زوی نه خپل ملاتړ اعلان کړ.
    د فرانسی دولت د مسعود حامیانو ته چی د وطن نه د وتلو اراده ولری د اولیت حق ورکوی، ځکه د فرانسی مشر په اصطلاح د مسعود د خور میړه کیږی.
    که طالبان په اسلامیت واقعاْ معتقد وی باید د ملی غدارانو سره د مصلحت ګرایی او تقسیم قدرت نه ځان وژغوری.
    بنجشیرستان باید د الله و اکبر په چیغو سره فتح شی او ملی مفسدین دی، لکه بچه سقاو او نجیب په دار وځړول شی.
    ستر خوشحال بابا فرمایی:
    به جهان د ننګیالی وی دا دوه کاره
    یا به وخوری ککرۍ یا به کامران شی
    څو وانخلی له غلیمه انتقام
    مرد نه خوب کا نه راحت کا نه آرام
    د منافق کرزی حکومت او د اشرف غنی مسامحه کار حکومت او اردو، د ملی غذارانو د قدرت د تداوم ضامن ګڼل کیږی.
    ملی غداران لکه امرالله صالح، بسم الله، دوستم، بی نوره عطاء او د مسعود زوی په دغو حکومتونو کی د ټولو امتیازاتو خاوندان وه او ددولت د مخالفت رمباړی او بغاری نه جګیدی، نو اوس چی ددوی حکومت ړنګ شوی دی نو زمکه او آسمان یو پر بل ولګیذل او ټوله نړی وظیفه لری چی د د مسعود د زوی نه بل پوشالی قهرمان جوړ کړی.
    دا د وطن د لستوڼی ماران دی، دی مارانو ته امن ورکول ملی خیانت دی.
    زما په عقیده ملی غدارانو ته نباید محترمانه القاب استعمال شی. که دی بی ناموسانو ته محترمانه القاب استعمال شی، نو د شرف خاوندانو فرق به د دوی سره څه وی؟

  112. منلی او ډیر محترم غروال صاحب
    زما متقابل احترامات او نیکی هیلی ومنۍ
    لمړی ستاسی د توضیحاتو نه مننه کوم.
    ثانیاْ ستاسی حضور ته باید په عرض ورسوم چی ما هیڅکله دا ادعا نده کړی، چی طالبانو غوښتل چی سیاسی قدرت د افغانستان پادشاه اعلیحضرت محمد ظاهر شاه(رح) ته تفویض کړی، دا صرف یوه غلط فهمی ده.
    ما په خبل مضمون کی ادعا کړیده چی زموږ په خلکو او اولس کی دا آوازه خپره شوه چی ګوندی طالبان غواړی د جهادی ډلو د قدرت د خنثا کولو وروسته قدرت د هیواد لوی مشر محمد ظاهر شاه ته وسپاری، ولی د طالبانو د قدرت تداوم چی لمړی د نجات فرشتی بلل کیدی او آخر تری د عذاب فرشتی جوړی شوی، ددی آوازو بطلان ثابت کړ.
    څرنګه چی د افغانستان مرحوم پادشاه، د افغان ملت د وګړو په زړونو کی لوړ مقام درلود، چنانکه د شهید ډاکتر بهاء الدین مجروح ، د مهاجرینو په کمپونو کی د جهادی لډرانو او اعلیحضرت تر مینځ د محبوبیت او اعتماد د څرنګدولو په منظور نمونه وی استصواب رآی په نتیجه داکتر مجروح ددی ابتکار قربانی شو، ټولو مهاجرینو په اتفاق آراء سره د اعلحضرت په حمایت کی ودریدل، او کلب الدین بی حکمته د داکتر بهاء الدین د قاتل په توګه وپیژندل شو، منظور دا چی د پاکستان نا مسلمان دولت چی د پادشاه د محبوبیت نه د افغان اولس به زړونو کی با خبره وو، دا آوازه زموږ به اولس کی خپره کړه چی ګوندی طالبان د پاد شاه سپاهیان دی.
    هیله ده پورتنی خبرو زما د لیکنی منظور روشانه کړی وی
    ستاسی نه مننه کوم چی ماته مو ددی وضاحت زمینه برابره کړه
    په درناوی

  113. اشرف غنی باید فوراً مستعفی گردد
    شیاطین ثلاثه پنجشیر، یعنی بچه احمد شاه مسعود، امرالله صالح معاون خائن و محیل اشرف غنی و بسم الله وزیر جنګ اشرف غنی در یک ضلع مثلث شیطانی، با هم در پنجشیر که از سالیان متمادی به این طرف شکل پنجشیرستان و پناه گاه متمردین و جانیان ملی را به خود اختیار نموده است، پلان شر و فساد و تشدد و زور گویی عنعنوی را در نظر و در پیش دارند.
    امرالله صالح در کنار اخطار های زور گویی به طالبان، خود را وارث قانونی تاج وتخت حکومت فراری اشرف غنی نیز میداند.
    گرچه همچو ادعای وارث بودن قانونی حکومت مخلوع و فراری، حیثیت بروز نفخ ناشی از التهاب معده را دارد، ولی باز هم با در نظر داشت شکلیات دپلوماسی بهتر خواهد که این اسلحه زنگ زده نیز از دست صالح بیرون رود، چه خاصه که اشرف غنی زنده و در امارات به سر میبرد.
    لذا اشرف غنی به اسرع وقت باید ضمن خواستن معذرت از مردم افغانستان، استعفاء نامه خود را از قدرتی که عملاً از دست داده است، اعلام دارد.
    این پیشنهاد یک هم وطن در سایت افغان جرمن به طالبان، که اشرف غنی را مجدداً به حیث رهبر سیاسی کشور منصوب نمایند، دور از منطق و الفبای سیاسی است.
    این بیت یک شاعر که سالیان بسیار قبل در مورد شخصی به نام امرالله در هرات سروده بود امروز در مورد امرالله نا صالح پنجشیری مطابقت به هم میرساند.
    نه تنها من همی گویم که امرالله…..است
    خدا خود گفته در قرآن که امرالله مفعولا

  114. محترم مومند صاحب لطفآ سلامونه می ومنه ، تاسو محترم یاده کړیدی چی طالبانو غوښتل مرحوم پادشاه ته قدرت تسلیم کړی نه خیر برعکس ، تاسو ټول ددی شاهدان یاستۍ چی د پنجابی پاکستان له خوا ایجاد شوو تنظیمونو په کابل کښی تام وحشت رامینځ ته کړۍ وو نو تصمیم ونیول شو چی ددی وحشیانو څخه افغانان سلاح ګانی ټولی کړی ددی لپاره په ۱۹۹۵ کال کښی مرحوم جنرال عبدالولی سره د محترم وزیری صاحب پاکستان ته ولاړل او هلته یو ګروپ د ملا بورجان تر رهبری لاندی رامینځ ته شو او دی ګروپ کارشپږ میاشتی ډیر مثبت پر مخ ولاړ او د شپږو میاشتو وروسته مضر خائین خلیلزاد د پنجابی پاکستان په ملاتړ دا د کوچنیوالی څخه تربیه شوۍ طالب ګروپ د ړانده ملا عمر تر رهبری باندی ئی رامینځ ته کړ او د ملت فریبی لپاره ئي د سلاح جمع کولو شعار ته هم ادامه ورکړه او کله چی ډاډه شول نو د ړوند ملا عمر رهبری د بی بی سی او وایئس اف امریکا له خوا تبلیغ شوه حتی د بی بی سی ویاندوی ( مرحوم عبدالنبی مصداق ) په جرأت سره د ځان ملاتړ د غلامو طالبانو سره هم ضمیمه کولو، دا چی محترم وزیری صاحب په امریکا کښی دی نو که جرأت وکړۍ شی دا واقعیت تصدیق کولای شی!!!!

    حقیقت ویل باید تقدیر شی د محترم کاسی صاحب د حقیقت بیان ددی وحشیانو د سی آی اس غلامانو د افغانانو جلکیو په باره کښی د اسلام او افغانیت څخه څه چی حتی د انسانیت څخه هم لیری دی اما دی مصنوعی ملایانو او د پنجابی پاکستان له خوا تشکیل شوو تش په نامه جهادی تنظیمونو دا غیری اسلامی او غیری افغانی جنایتونه پنجابی پاکستان لپاره تر سره کړیدی او همدا د امریکا پلیتو سیاستمدار دی چی دی مضر و مکروبو حکمرانی لپاره د همه شمول حکومت بابولا رامینځ ته کړی او دا ئی د خاصو تربیه شوو غلامانو کرزۍ او غنی په واسطه د خائين خلیلزاد له لاری عملی کړۍ شوی او اوس هم همدا خائينه لار د کوچنیوالی څخه تربیه شوو طالبو وحشی غلامانو باندی عملی کولو هڅو کښی دی ، امریکا مضر سیاستمدار همداسی ددی په تلاش کښی دی چی افغان ملت ددی غلامانو په واسطه د کاملی تباهی سره نوره هم مخامخ کړی او باالاخیره افغانستان ټوټه کیدو ته برابر کړی دا د امریکا اخیری پلیت پلان دی !!!!

  115. ګران او قدردان محمد عالم صاحب
    یو ځل بیا زما سلامونه او احترامات ومنه
    ستاسی د تصریح او توضیح نه مننه کوم، زه باور لرم چی زما په څیر به نور ذوات، ستاسی د تذکر نه د معین صاحب خیرو جان په ارتباط، مماثل استنتاج تر لاسه کړی وی.
    ماته د مرحوم معین صاحب د دوه زامنو د معرفت سعادت به برخه شوی، چی یو یی مرحوم حبیب الله خان کرزی وه چی د بهرنیو چارو په وزارت کی سیاسی مدیر او پیاوړی منطقه شناس شخصیت وه. مرحومی په کابل کی د شوروی د اشغال پر ضد شب نامی لیکلی چی د مرحوم سید عباس خان د غزنی د حاکم اعلی د لوڼو په واسطه په تکثیر کیدی.
    کوم مهال چی د مریلیند په ایالت کی د مرحوم حبیب کرزی صاحب میرمن وفات شوه، نو منافق حامد چی پر دغه مهال د متحده ایالاتو منتصب واکدار ټاکل شوی وه، خپل اکا حبیب کرزی صاحب د تعزیت د اظهار دپاره تیلفون وکړ، حبیب کرزی صاحب ورته په ځواب کی وویل چی زه تا نه پیزنم او د تیلفون ګوشکه یی بیرته کښیښوه.
    دا وه د پرنسیپ، شرف او وقار خاوند حبیب کرزی او دا وه د معین خیرو جان واقعی خلف الصدق.
    د معین صاحب بل خلف الصدق حفیظ الله خان کرزی دی چی یو تعلیم یافته، دانشمند او د پرنسیپ خاوند دی چی شکر حیات لری او په مریلند کی اوسیږی، زه معمولاْ په ځینو مواردو کی د هغوی د معلوماتو نه استفاده کوم.
    ما يو یا دوه ځله حامد د ببرک ثانی په نوم یاد کړ، چی په واقعیت کی دا د ببرک اهانت وه، حامد دومره بی مسلکه او منافق او ټیټ موجود دی چی ببرک پری شرف درلود.
    ببرک خو ځانله د شوروی غلام وه، ولی حامد د لوی کندهار د ستر اولس په وینا د (هیچا زوی ندی)
    یو ځل بیا ستاسی د وضاحت او تنویر نه مننه کوم

  116. قدرمند مومند صاحب سلامونه می ومنی!
    ستاسی د پاملرنی څخه چی زما د دی لنډی لیکنی په باب ښودلی، ډیره مننه. مطمئن اوسی چی د مرحوم او ستر «خیروجان» عزت او اعتبار ته هیڅ ډول بی احترامی هدف نده سوی، روح ئی ښاد غواړم. فقط دا اشاره می د «کرزی» لویی کورنی ته پدی خاطر لازم وبلله چی دوی هم باید دی ته متوجه کړل سی چی د ستر مرحوم «خیروجان» لمسی د هغه قبر لړزولی، نه ما. موږ تر اوسه پوری چی د میوند څخه تیریږو د خپلو نیکونو قبرونو باندی تم کیږو چی د میوند په جنګ کښی چی د یرغلګر انګریزانو پر ضد درلودله، شهیدان سوی او د هغو روح ته دعا کوو، چی زمونږ دا خاوره د دائمی استعمار د ظلم څخه ژغورلی دی. زه د قندهار مشران پیژنم او دا یادونه باید لکه د ویښیدو زنګ او «حامد کرزی» ته د ناراضی پیغور وی چی نیکه ئی څه کړی وه، او دی څه کړی او لا هم خپل دا نا سالمه اعمال پر مخ بیایی.
    په درناوی
    محمد عالم

  117. منلی او محترم وطنوال محمد عالم صاحب
    زما سلامونه او نیکی هیلی ومنه
    ستاسی لیکنه د هغه کسانو په ارتباط چی زه ورته شیاطین ثلاثه وایم یعنی حامد چی د کرزی د کورنۍ نوم یی بد کړ، بچه فلم دبل عبدالله، ګل بیدین چی اصلی نوم یی (کلب الدین) وه، خورا په زړه پوری او د عینی واقعیتونو انعکاس دی، او تاسی ته مرحبا وایم.
    زما یواځنی هیله داده چی دده د پلار په نوم اکتفاء وکړی او د معین صاحب خیرو جان د اهانت نه ځان وزغورۍ.
    معین صاحب خیرو جان د لوی کندهار یو معزز مشر وه او لوی کندهار په ټولنه کی نیک نوم لری. که تاسی محترم د لوی کندهار د ځینو سپین ږیرو او مشرانو سره تماس ونیسۍ، هغوی به درته زما خبره تأئید کړی.
    د افغانستان د تل د معرکی او د بچه سقو او سقوی بی ناموسانو او د هیواد ژغورنکی او ملی اتل غازی محمد نادر خان نه حمایت د معین صاحب خیرو جان، د افتخاراتو نه بلل کیږی.
    هیله ده زما تذکرات ستاسی د ماڼیجنتوب موجب و نه ګرزی.
    مننه

  118. توطئه شاخ و دُم دارد؟
    فعالین توطئه و جنایتکاران بنیادگرای اسلامی را بشناسید! که در بیست سال اخیر قدرتی را در اختیار داشته اند که نه قانونیت و نه هم مشروعیت آن از جانب مردم ما، برسمیت مناسب شناخته شده است. روابط مرموز آنها، با قدرت های خارجی ابعاد گسترده نشان میدهد. در هیچ جا، مسئولیت مستقیم قانونی ندارند. «عبدالله عبدالله» مستخدم از همان آغاز با رهبران و هواداران خود، قانون اساسی و ساختار دولتی را بعد از سال ۲۰۰۲م بطور صریح، تحت سوال قرار داده و در جهت بی اعتباری آن عمل کرده است. کشورهای غربی شکست آنها را ناشی از «فساد» و «دروغگوئی» همچو کارکنان و زمامداران دولتی، تحت حمایت آنها، می دانند. «عبدالله عبدالله» و «باند او»، معاشات غیر قانونی را برای آنها، در «حاکمیت دوسره»دریافت کرده اند. خود آنان را در خدمت بازیگران بین المللی در هر جا و در همه وقت، حاضر می سازند. این سه نفر، «حامد کرزی، پسر عبدالاحد کرزی و نواسۀ ” خیروجان”»، “عبدالله عبدالله بی هویت” در پیوند با “گلبدین حکمتیار”، در لحظۀ کوتاه، ممد تسریع پیشرفت “جنگی های طالب” در شهر کابل شدند. اینها بدون اینکه در برابر سرنوشت مردم افغانستان کدام وظیفۀ مشخص قانونی داشته باشند، نقش دایۀ مهربانتر از مادر را برای این وطن تمثیل می کنند. این سه نفر از تشکیل “شورای همآهنگی” حرف می زنند، منجمله “گلبدین حکمتیار” که مردم عوام او را “قصاب کابل” می نامند، و اصلاً ترجیح می دهند تا نام او را “گل بی دین” یا “گلوی بی دین” یاد کنند. اولاً اینها، خود آنها، از چه اعتبار در جامعه، برخوردار اند؟ “گل بی دین” در چنین شرایط، در مصاحبه، در حالت نهایت غم انگیز با ژورنالیست تلویزون، با لبخند، مدعی است که حکومت “همه شمول” می خواهد، یعنی چه؟ حکومات، جامعه را با “قانون و رهنمود” می توانند ادارۀ بهتر کنندد و یا با انتخاب “افراد طبق دلخواه او؟”. اینها فقط حکومت “مذهبی” را با همان “متنفذینی” می خواهند که از طرزالعمل های “آخوند درویزه” و دساتیر “پادشاهان مغل” و “صفوی ها” پیروی شود. حاکمیت را به “افراطیت دینی” می سپارند. “عبدالله عبدالله” که ادعای رهروان “مسعود” و “حبیب الله کلکانی” را هم در ذهن حفظ می دارد، تبارز «آشتی» را نیز هدف داشته، با نواسۀ “خیروجان” “پوپلزائی” حامی ” نادر خان” برای فریب اذهان عامه، با هم متحدانه، زمینه و بهانه برای “ورود جنگی های طالب هوادار حقانی و القاعده را “، مساعد ساختند، در حالی که هیچ یکی از آنها را قانون و ادارۀ جاری، چنان صلاحیت “قانونی” تفویض نداشته است. صرفنظر از اینکه این به اصطلاح “طالبان”، دولت را از سال ۲۰۰۱م٬ ببعد برسمیت نمی شناختند، پس چرا تقاضای استعفای «غنی» را داشته اند؟ او که یک «مستخدم » بیش نبوده است، فقط لازم بود تا قرارداد “کاری” ای که احتمالاً “قدرت بزرگ” یعنی «کارفرمای اصلی» در خفا، امضاء کرده باشد، یکطرفه فسخ میکرد و بس. “همین دلیل فساد گسترده و دوامدار و دروغگوئی”، کافی بوده است. حال اینها، همه در تلاش کسب امتیاز از “آی اس آی” و از رهبری “طالبان” نیز می باشند. آنچه درین شرایط در بیانیۀ “فاتحان طالب” خجالت آور و شرم آور است، برداشت ناقص آنها از کسب “استقلال” کشور از قدرت استعماری انگلیس می باشد. آنچه با استعمار انگلیس در نیم قارة هند، مربوط است، افغانها با استعمار کهن انگلیسی، در سه جنگ “تجاوزگرانۀ” انگلیس، از خود در دفاع از خاک آنها، مقاومت شجاعانه در مدت هشتاد سال نشان داده اند. افغنستان درین مدت مانند سائر مستعمرات معمول جهان، “مستعمرۀ انگلیس” و یا “هند برتانوی” نبوده است، بلکه در یک مدت از زمان “یعقوب خان” ببعد الی ۱۹۱۹م، سیاست خارجی «پادشاهی افغانستان» توسط غارتگران «انگلیسی» اداره می شده است، که در نتیجۀ “جنگ سوم افغان – انگلیس” استقلال درین ساحه هم حاصل شده است…
    با احترام
    محمد عالم

  119. آیا میتوان بر طالب اعتماد کرد؟
    نه تنها بر طالب بلکه بر هیچ گروه، شخصیت و یا کدام کشور خارجی نمیتوان اعتماد کرد.
    در طول چهل سال اخیر شخصیت بزرگ ملی را ترور کردند و یا هم به دیار حق پیوستند.
    شخصیت ها و گروه های که دعوای ملی گرایی مینمودند، مانند حزب افغان ملت در خدمت اشغال و نوکری حکومات دست نشانده قدرت های خارجی قرار گرفتند.
    در طول چهل سال گذشته کشور ما از حاکمیت ملی محروم بود.
    طوریکه قبلاً نیز عرض کرده بودم، ممکن نسل آینده شاهد آزادی، وحدت ملی، حاکمیت ملی و استقلال باشد. الغیب و عندالله.
    علامه اقبال میفرماید:
    حکایت را به ملا باز گفتم
    دعا فرمود یا رب عاقبت خیر
    بلی، عاقبت خیر و از بد، بدترش توبه

  120. آقای احمد مسعود پسر احمد شاه مسعود برای ایجاد نهضت مقاومت در دژ استوار، محکم و پایدار پنجشیر ترتیبات می گیرد. در حالی که کاکا ها و قانونی و جمعی دیگری از اتحاد شمال و جریان ستمی ها دور کاسۀ دال عمران خان مصروف گرفتن تضمین جان و مال اند و قانونی از این مهمان داری خوشنود است و رضای پاکستان می خواهد و رستگاری پنجشیر. دیده شود که برادر زاده با کاکا ها و کاکا خوانده چگونه جور می آید.
    با تمام احترام به آرمان های پدر مرحوم احمد جان جوان باید بعد از چهل سال خون ریزی و بربادی به خون و زندگی ملیون های دیگر و خانواده های شان توجه نموده ارزش قائل شده و نباید با احساسات و خون مردم بی باکانه بازی شود و خدای ناخواسته در این بازار پر از نیرنگ های سیاسی بالاخره با کسب امتیازی توسط جور آمد، سازش و معامله پایان یابد و این دژ مستحکم بشکند.

  121. لطفآ د مردودو چپیانو د نفاق توطیو ته بیداره اوسۍ حتی کوشش کیږی چی د سقاؤ زوی تیاره دوره د ولس له خوا د دی توری دوری له مینځه وړلو د ملت په قربانی سره برابره وښیۍ ، اوس حتی ددی جرأت کوی چی د ملی خائنینو ملی خیانتونو ته کریدیت هم ورکړی بلی لکه ملایانو غلامانو همداسی چپیان غلاما نو افغان ملت سره اورته اچولۍ ددی مکروبونو باید مختیوۍ وشی !!!!

    https://tvthek.orf.at/profile/Runder-Tisch/70010/Runder-Tisch-Afghanistan-in-der-Hand-der-Taliban/14102261

    محترم عزتمند مومند صاحب ته سلامونه ، د تاسو د ږیری په زړه پوری لیکنه د ویاړنی دی ، کور دی ودان !!!
    لکه چی د شورویانو غلامان کمونیستان د ملت په ستره قربانی سره رانسکور شول او شوروی اتحاد له مینځه ولاړ او د شرقی المان دوباره یو ځای کیدل د المان سره د افغان ملت قربانی برکت وو او افغانان د امریکا ، انګلیس او پنجابی پاکستان له برکته لا تر اوسه په سره اور کښی سوزی!!!!

  122. هوشدار به هموطنان ما در بارۀ اظهارات عوامفریبانۀ رسانه های بی شمار و سیاستمداران کهنکار و فریبکار!
    همه اینگونه جملات را تکرار می کنند: “طالبان، طالبا بیست سال پیش نیستند!”. مگر کدام انسان این ادعا را بزبان آورده است، که “طالبان” پدیدۀ منجمد” است. مگر هر یک ما، مانند بیست سال قبل فکر می کنیم؟ اگر تغییر صورت گرفته باشد، چه کسی مطمئن است که بگوید، که تغییر مثبت انیست و تغییر منفی هم بدتر از قبل ممکن نبوده باشد. ازین حرف های عام چه حاصل خواهد شد؟ وعده های لفظی عام که گویا با جهان مناسبا خوب می خواهند، “تجارت خوب” و غیره. یا اینکه همه چیز را خوب می خواهند، اما در چوکات “شریعت اسلامی”. صرفنظر از اینکه اینها از “شریعت اسلامی” چه تعبیر و تفسیر خواهند داشت، آیا موضعگیری آنها نسبت به ۱۴۰۰ قبل تغییر کرده است و یانه؟ اگر همان تقاضاها را به همان نحوه در نظر داشته باشند، پس به معنی آن خواهد بود، که در مورد اینکه تغییر کرده باشند، شک و تردید می تواند، مجاز باشد.
    با احترام
    محمد عالم.

  123. اندر باب ریش
    من به تائید فرموده داکتر صاحب غروال در مورد داشتن ریش و انواع و اقسام ریش به عرض میرسانم، که ریش خصوصیت و عنعنه خاص اسلامی و وجه تمایز مسلمانان با پیروان مذاهب و ادیان دیگر نیست.
    اگر داشتن ریش عنعنه خاص مسلمانان میبود، درآن صورت مسائله میباید در خور توجه قرار میگرفت.
    چند سال قبل یکی دو نفر پیروان مذهب سک را در اضلاع متحده به فکر اینکه مسلمان هاستند به قتل رسانیدند.
    شکل و شمائل و عرض و طول و انبوه بودن ریش اسلامی و ریش غیر اسلامی نیزمشخص نیست
    کسی ادعا کرده میتواند که ریش کدام جهادی نا مسلمان، اسلامی است؟، سیاف قاتل چهار هزار نفر باشندگان افشار، گل بیدین قاتل شخصیت های بزرگ ملی و باشندگان مظلوم کابل، ریش بز مانند صبغت الله مجددی پیسه دوست و چوکی پرست که رشید دوستم را خطاب خالد ابن ولید داد، ریش کوتاه دانشمند بزرگ اسلامی عبدالستار سیرت، ریش قهرمان بزرگ معرکه استقلال و نجات کشور غازی محمد نادر خان، ریش کوتاه شهید ضیاء جان مجددی وغیره ؟
    یکی از دانشمندان بزرگ فقه اسلامی جناب استاد فضل غنی مجددی ریش نمی گذارند و چه کسی ادعا کرده میتواند که درک بهتر و والاتر از فقه و ارشادات اسلامی، نظر به از استاد بزرگوار، فضل غنی مجددی دارند؟
    زمانیکه نادر بابا بعد از نابودی قدرت سقاویان بی ناموس توفیق حاصل نمود، از مفکر بزرگ اسلامی نیم قاره هندوستان یعنی علامه صاحب داکتر اقبال دعوت به عمل آورد که برای تنظیم نظام و سیستم تدریسی و معارف به افغانستان تشریف آورند، روزی یکی از روحانیون بزرگ جامعه ما به علامه داکتر اقبال گفت که شما یکی از مفکرین بزرگ اسلامی هستید، بهتر میبود که ریش میگذاشتید، علامه داکتر اقبال در جوابش گفت که :«من ریشی نمی گذارم که در هر تار آن یک انگلیس نشسته باشد.»
    ناگفته نماند که آن روحانی بزرگ متهم به انگلیس بودن بود.
    شاعری نغز و پر معنی فرموده است که:
    آدمیت نه به نطق است ، نه به ریش و نه به جان
    طوطی هم نطق و بز هم ریش و خر هم جان دارد.
    به فرموده حضرت علامه اقبال (رح):
    ترک صورت گوی و در معنی نگر

  124. در فرارش تردیدی نیست. این که سرقت کرده و چهار موتر و یک هلی کوپتر پول را برده قابل مکث است. پول بی حد زیاد بوده چگونه به طیاره و توسط کی انتقال داده شده؟ این پول زیاد چگونه در ارگ تیار و آماده بوده.؟ در وقت فرارش کل میدان تخلیه شده بود و هیچ شاهدی وجود نداشت؟ این مقدار پول را خود اشرف غنی ، محب و فضلی به طیاره بار کردند یا همکارانی بوده؟ پیلوت هلی گوپتر و دریوران چهار متر کی ها بودند و کجا استند؟. شاید هرکدام ملیونر های مخفی اند. هلی کوپتر از کجا آمد و باز کجا رفت؟ چرا سفارت روس این خبر را پخش کرد؟ و ترمپ آن را تائید کرد؟. سؤالاتیست قابل غور و تحلیل منطقی. باید طالبان با همکاری شورای هم آهنگی برای پیدا کردن حقیقت تحقیق فوری و جدی نمایند ملت افغانستان حق ره یافتن به حقیقت را دارند.

  125. الله و اکبر
    تقریباً چهل ویک سال قبل، مقارن تجاوز قشون رژیم استعماری مارکسیست، لینینست اتحاد شوروی یا به اصطلاح مبتذل دیگر (دیمکراسی تودۀ) که برخی از احمقان افغان، تا هنوز هم به حمایت آن دیمکراسی همانند حامیان دیمکراسی لیبرال صادراتی اضلاع متحده قوله ها میکشند، حوالی ساعت هشت بجه شب بود که غریو نعره الله و اکبر از حلقوم باشندگان ناحیه جمال مینه بلند شد، نا گفته نماند که اکثریت قاطع باشندگان این ناحیه، هم وطنان هزاره بودند، که به یاری یک شخصیت معصوم و وطندوست کشور یعنی مغفور غلام محمد خان فرهاد، شاروال کابل، صاحبان و مالکان خانه و کاشانه شدند.
    منزل من در سرک مابین شیرشاه مینه قرار داشت، من و خانم من به مجرد شنیدن غریو الله و اکبر به صحن حویلی رفته و وشروع کردیم به الله و اکبر گفتن، بعد از ما، دو همسایه در بدیوار ما نیز شروع نمودند به نعره های الله و اکبر،این جریان یکی دو شب جریان داشت و بعد از شب سوم ما سه همسایه از ترس خاموش شدیم، مـتأسفانه در تمام منطقه شیر شاه مینه، بر عکس باشندگان هزاره جمال مینه، همه از ترس خاموش ماندند.
    یکی دو روز قبل بچه احمد شاه مسعود خمس الاسدی را دیدم که در پنجشیر در برابر گروه چند هزار نفری، مقابل گور پدر ملعونش جمع شده و از قهرمانی های بحران الدین جنگانی و پدر جنایت کارش صحبت مینمود و پنجشیر را یک دژ تسخیر نا پذیذ اعلان نمود.
    بیانیه بسیار طولانی و در چندین ورق نوشته شده بود، در جریان بیانیه اش نعره های الله و اکبر و نعرهً تکبیر بلند میشد، و بچه، بچه سقو ثانی آن را تکرار میکرد.
    در مزار و بلخ نیز از طرف حامیان جانیان بزرگ تاریخ مشرق زمین یعنی چنگیز ثانی دوستم و نمرود زمان عطاء محمد بی نور نعره های الله و اکبر بلند میشد.
    این نعره ها از یک طرف به ابتذال کشیدن کلمات مقدس اسلامی الله و اکبر است، و از طرف دیگر تا زمانیکه سلطه و قدرت این امپراطوران و فرعونان و نمرودان و ابوجهلان در کشور، از برکت دیمکراسی لیبرال صادراتی اضلاع متحده، به سویه ملی گسترش داشت و پنجشیر به پناه گاه جنایت کاران مبدل گشته بود، هیچ مشکلی وجود نداشت و همینکه طلبه یا طالبان بر کشور مسلط شدند، به یاد الله و اکبر افتادند و گویا نو مسلمان شدند.
    بچه جنایت شعار مسعود جنایتکار بداند، که دوران خدایی پدرش گذشته است، و دیگر طیارات بم افگن اضلاع متحده وجود نخواهد داشت که ترا مانند پدر ملعونت بر اریکه قدرت برساند.
    یکی از وظائف، ا صلی طلبه یا طالبان، محاسبه آفتابی با جانیان و جنایکاران به اصطلاح جهادی، مطابق به دساتیر شریعت اسلامی است.
    طالبان به عوض عمل نامشروع پس کردن بیرق های ملی، باید فوتو ها و مجسمه های مسعود جنایتکار را در سراسر کشور معدوم سازد.
    به امید دیدن همچو روزی.

  126. دا ملی خائينین اود اسلام دین دوښمنان باید پوه شی چی افغان ملت په داسی اسانی سره د امریکا او پنجابی پاکستان په وسیله د پلیتو او شومو هدفونو لپاره دداسی روزل شوو بی سواده وحشیانو په وسیله نشی غلام کولای ، په امر سره تښتیدلۍ اشرف غنی او دده ډلګۍ هم د وحشی بی سواده طالبانو او تنظیمونو په شان غلامان دی او د تاسو تر مینځ دا زرګری مخالفت نور ځای نشی نیولۍ او اوس مو خپل اصلی خائين او چټلی څیری نه یوازی افغان ملت ته بلکه جهان ته برمنډی شوی ، نن مجلس کښی وویل شول چی ددی طالبانو څیری او حرکتونه د ځناورانو په شان دی او ددوی څخه انسانی مثبتو کارونو امید به ونه لیده شی او نه ددی انتظار شته بلی هلی ځلی به وکړی چی د افغان ملت بی سوادی څخه به د اجنبیو په کومک د خپل وحشت حکمرانی وچلوی اما دا ځناور وحشیان پاتی کیدای نشی او دا ځل د امریکا مقابل کښی روسیه او چین هم د مداخلو لپاره لاری پیدا کړی دی او امید دی چی د افغانستان غیرتی ملت ژر راویښ شی او د ځانو د راتلوونکیو پر مخ تګ تهداب کیښودو لپاره د صادقو او ملی منورینو شا ته ودریږی !!!

  127. اطلاعات تازه و مؤثق از کابل
    آوازه رفتن علی احمد جلالی به کابل حقیقت ندارد، نه جلالی میخواهد که به کابل برود و نه طلبه یا طالبان قدرت مؤقتی را به جلالی یا ستار سیرت تفویض خواهند نمود، در کابل آوازه سر چوک است که ستار سیرت آرزومند همکاری با حکومت طابان است، الغیب و عندالله.
    در زمره فراریان سیاف و هابی جنایتکارنیز فرار نموده است.
    در روز اول یک تعداد دزدان حرفوی با سوء استفاده از وضع مغشوش، به دزدی و غارت پرداختند ولی در روز دوم وضع کنترول گردیده و حالت به سوی استقرار و نورمال شدن در حرکت است.
    بچه احمد شاه مسعود خمس الاسدی، اعلان بغاوت نموده و مردم بیچاره پنجشیر را برای شورش و بلوا و کشته شدن آماده میسازد.
    از کابل به ازبکستان در حدود پنجصد پرواز طیارات هیلوکپترصورت پذیرفته است.
    خبر بسیار جالب اینکه نطاق حکومت طالبان گفته است که تا تدوین قانون اساسی جدید، از قانون اساسی سال 1964 دوره اعلیحضرت محمد ظاهر شاه (رح) استفاده خواهد شد. نه از قانون دوره موجوده.
    زعامت طالبان تآسیس حکومت مؤقت را بی لزوم و غیر ضروری میدانند
    طالبان گفته اند که جشن استرداد استقلال کشور با مراسم شانداری تجلیل خواهد شد.
    در قسمت بر افراشتن مجدد بیرق ملی، زعامت طالبان تصمیم خواهد گرفت.
    در قسمت نام حکومت کنگاش ها دوام دارد، زعامت طالبان بر نام (امارت) پا فشاری دارند.
    خداوند یار و مددگار ملت افغان باشد
    مرده باد جنایتکاران هفت گانه و هشت گانه جهادی
    با عرض حرمت

  128. جناب محترم محمد دؤد مومند!
    احتراماً بعرض می رسد که شما در استدلال و معلومات مهم تان در بارۀ “حرکت طالبان” و خلص “طالبان” از صورت تحریر “طلبه” کار می گیرید، البته از نگاه مفهوم قابل درک است. در مطبوعات خارجی و داخلی، کلمۀ “طالب” در همه حا “طالبان” یاد کرده اند. در حقیقت یک نام است، که افراد جنگی که توسط استخبارات پاکستانی سازمان یافته است،با نام «حرکت طالبان” معرفی شده است. بهتر نبود، اگر شما هم همان حرکت را در نظر می گرفتید؟ با احترام
    محمد عالم

  129. حضور آنی علی احمد جلالی در کابل
    دیروز هم زمان با فرار اشرف غنی و سقوط کابل، جلالی به صورت برق آسا، در ارگ حضور داشت، یکی از طلبه گفت که جلالی صاحب هم اینجا تشریف دارند.
    حضور جلالی هم زمان با فرار اشرف غنی، مبین یک حقیقت است که این جریان به جز یک پروگرام پلان شده میان حکومت اضلاع متحده و گروپ طالبان چیز دیگری نیست. بخصوص اگر اداره مؤقت حکومت برای یک مدت کوتاه در اختیار علی احمد جلالی سپرده شود.
    موافقت طلبه درین مورد دو دلیل خواهد داشت:
    یک- طلبه در همچو مرحله اظطراری به شخصی ضرورت دارد که در پیشبرد امور حکومتی وارد باشد.
    دو- طلبه با سابقه بسیار بد خود، میخواهد با انتصاب علی احمد جلالی از یکطرف از ترس، هراس و واهمه مردم بکاهد و از طرف دیگر یک حرکت تاکتیکی است که به جامعه جهانی اطمینان بدهد، که طالبان امروز طالبان بیست سال قبل نیستند.
    داوود سلطان زوی شاروال کابل و شوهر زهره یوسف مشاور اشرف غنی در مصاحبه خود با بی بی سی لندن گفت که طالبان از او خواهش نموده است که به کار خود ادامه بدهد.
    البته در شهر کابل یک اندازه گدودی است ولی قتل و قتال تا همین لحظه وجود ندارد.
    در انقلاب کبیر مردمی فرانسه هزاران نفر کشته شد و رهبران انقلاب مانند (روبسپیر) نیز به قتل رسید.
    بچه فلم دبل عبدالله به پنجشیر رفته است.
    قانونی، بچه بحران الدین، برادران احمد شاه مسعود وفدرالیست و فاشیست بزرگ پدرام لعنت الله علیهم ، هم زمان به پاکستان رفتند.
    دلیل بزرگ سقوط آنی دولت و دیمکراسی صادراتی، همانا عدم اعتماد عامه و قاطبه ملت افغان بر رژیم دست نشانده دولت اضلاع متحده و کشور های غربی بود.
    دیمکراسی صادراتی ماهیتاً در تقویت و تحکیم موقف جنایت کاران قرارداشت، موقف جانیان بزرگ مانند رشید دوستم و محقق به حیث معاونین اشرف غنی، مبین واقعیت انکار ناپذیری است که رژیم و در مجموع دولت در تمام ابعاد ثلاثه آن، ضد ملی و ګوډاګی بیگانگان بود.
    بدا به حال ملتی که در رأس اردوی به اصطلاح ملی آن جنایت کار بزرگ مشرق زمین رشید دوستم به حیث مارشال قرار داده باشد.
    کشور با خطر بزرگ تجزیه طلبی و تطبیق نظریه خائنانه فدرالیزم قرار داشت.
    رشید دوستم به ارتباط تقرر والی پشتون تبار اخطار داد، که خود مختاری شمال را اعلام خواهد داشت و اشرف غنی را مجبور به عقب نشینی نمود.
    پنجشیر، پناه گاه مطمئن جنایت کاران ګردیده و پنجشیرستان شد، هزاره جات، هزارستان شد، مزار، مزارستان شد و قس عیهذا….
    تغییر این حالت لابدی بود، ولی ملت افغان یک بار دیگر در مسیر یک آزمون بزرگ و سر نوشت نامعلوم قرار دارد، امیدوارم این تغییر بهتر از بدتر باشد.
    میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
    دیده ام از روزن دیوار زندان شما
    خداوند یار و مددگار کشور و ملت افغان باشد.

  130. گریز مفتضحانهء اشرف خان غنی!
    اشرف غنی، به توصیه و اشارت امریکا، از وطن گریخت، کجاست آن نویسندهء محترمی که در سایت افغان جرمن آنلاین، آقای غنی را، امان الله خان ثانی،قلمداد میکرد!
    آیا امان الله خان، مزدور اجانب بود؟
    آیا امان الله خان،تسبیح به دست خود می گرفت؟
    آیا شاه امان الله، به ملت خود، دروغ می گفت؟
    +++
    همه کارم ز مزدوری ، کشید آخر به رسوایی
    گهی دستار و پیراهن، گهی پتلون و نکتایی!
    +++
    واپسین خبر:

    ( مقامات روسیه میگویند: اشرف غنی، چندین موتر پر از پول را جهت انتقال، با خود به فرودگاه کابل آورده بود، بیشتر پول ها ، همراه طیارهء حامل او ، از کشور خارج شد ؛ اما از بخت بد، یک بوجی پول، بخاطر عجلهء اشرف خان برای فرار از وطن، در میدان هوائی کابل، باقی ماند و معلوم نشد،این پول های باد آورده را چه کسی ، تصاحب کرد!)
    گهی پشت به زین و گهی زین به پشت:
    چنین است اوضاع چرخ درشت !
    با عرض حرمت.
    +++
    ( متاسفانه، افغان جرمن آنلاین، این کامنت را ، منتشر نکرد،آنان، شاید ، گریز ولسمشر را باور نکرده اند!)

  131. اوس د امریکا لعنتی لوبه اهسته اهسته عملی شکل مومی ، لیونۍ ددرواغو چیغی وهوونکۍ او د سی آی ا‍‍‍ ي ستر جاسوس ټټر وهلو چی نوموړۍ به په ژوندیتوب د ارګ څخه ونه وزی اما د بادار په امر په عجلی سره خارج ته په تیښته کښي شو تر څو د کوچنیوالی څخه تربیه شوو بی سواده وحشی او د پنجابی پاکستان بچیانو ته ارګ خوشۍ کړی ، البته دا وحشیان د افغانانو بچیان دی اما د شورویانو په شان دا حلقه د کوچنیوالی څخه د پنجابی پاکستان په غیږ کښی روزل شوی او لوی شوی دی دوی په نام افغانان دی اما د افغانانو اصلیت ئي له لاسه ورکړی دی ! دا بله د پنجابی پاکستان غلامه ډله دپنجابی پاکستان څخه د امرونو اخستلو لپاره ئي ځانونه اسلام آباد ته ورسول او همدارنګه اوازه تیته دی چی بل ستر جاسوس جلالی به د مؤقتی حکومت چاری تر سره کړی حتی ددی جاسوس صفتونه د یو عالم او مدبر شخصیت په نام هم خپوریږی بلی د امریکا اواز په غیری رسمی شکل هم جریان لری !!! څوک چی ددی جاهلو او بی سواده د پنجابی پاکستان تربیه شوو ته ځوانان د افغانستان ترقی او تمدن ته تشویق کوی هغوی هم د ځوانانو سره خیانت کوی او هم غواړی چی د افغانستان خاوره دوامداره مستعمره پاتی شی !!!!

    په ۱۹۸۲ کال کښی مسلسل شکایتونه وکړۍ شول چی د مهاجرینو تنکی اولادونه د مصنوعی مذهبی مدرسو کښی شاملیدل د ددی اولادونو آیندی ته ستر خطر دی او هم د افغانستان آینده لپاره اما همدا بی بی سی او وایس اف امریکا چینلونه وو چی ددی مردود اقدام لپاره ئي تبلیغونه شروع کړی وو او جاسوس خلیلزاد دا ټول شکایتونه په خندا مسخره کول او اوس بیا هم نا وخته ندی او یوازی یوازی صادق پاک او په ملت او خپلی خاوری مین منورین په خارج او داخل کښی لاسونه سره یو کړی او د یو ازاد مستقل افغانستان او واحد ملت لپاره راپورته شی !!!!!

  132. تشکل تیم ثلاثه شیاطین
    مردم کندهار بزرگ، سه نفر چهار کلاه آن منطقه را به نام شیاطین ثلاثه یاد میکردند که عبارت اند از:
    عبدالاحد خان کرزی پدر ببرک ثانی حامد کرزی، سناتور عبدالقدوس خان بارکزی و واصفی رئیس لویه جرګه والاحضرت سردار صاحب محمد داؤد خان.
    اکنون در کابل شیاطین ثلاثه معاصر و زنده یعنی بد معاش و چهارصد وبیست معروف، دبل عبدالله، ببرک ثانی حامد کرزی بی حیاء، سادیست کم نظیر تاریخ گل بیدین، بچه خوانده جنرال ضیاء ملعون، با هم به تشکل یک شورای شیطانی پرداخته اند که میتوان آن را شورا یا تیم ثلاثه شیاطین نام داد.
    این شیاطین برای بقاء خود تلاش به عمل خواهند آورد که در پوست طلبه داخل شده و طالبان را اغفال نمایند.
    قرار یک خبر دیگر علی احمد جلالی قبلاً وزیر داخله حکومت فاسد کرزی از اضلاع متحده به کابل رفته است، نا گفته نماند که جلالی از چوکی وزارت در حکومت حامد مستعفی گردید.
    به نظر میرسد که ممکن جلالی برای یک دوره مؤقت شش ماهه یا بیشتر، ظاهراً برای طمانیت خاطر هم وطنان که در اظطراب به سر میبرند، صلاحیت محدود حکومتی را در دست گیرد.
    رفتن جلالی به کابل که طبعاً به اشاره دولت اضلاع متحده صورت پذیرفته، مبین یک توافق ضمنی میان اضلاع متحده و حکومت جدید طالبان تلقی شده میتواند. الغیب و عندالله.

    1. گر زعامت یک مملکت را چه به آراء مردم، یا به زور و یا وراثت پذیرفتی و بر اریکۀ قدرت تکیه زدی و خود را خادم مردم گفتی در هر حال و احوال با قربانی جان و ریختن خونت ، اگر منافع شخصی وبقای قدرت خودت مطرح نباشد، برای دفاع از منافع ملی و زانو نه زدن در برابر توطئۀ بیگانه و سلب حاکمیت ملی آماده باشی و مرگ را بپذیری و تا در تأریخ نامی کمایی کنی که چنین مرگ های با افتخار نصیب هر کس نمی گردد.
      فرار مکن و برای قبول هرگونه خطر حتی مرگ آماده باش، فرار سرافگندگی ابدی است و بد نامی.
      هیچ گونه دلیلی گریز یک زمام دار را در هنگام بحران و ورشکستگی مملکت توجیه نمی کند و لو که با بهترین ادبیات و صدای گرفته و لرزان ارائه گردد.
      فرار خود مظهر جبن است، سست عنصری و خود پرستی. زمام دار غیور و با شهامت با غرور ملی تا ابد پهلوی ملت و رعیت خود می ایستد و سر و جان خود را فدای آرمان سترگ ملی می کند ولو که مقدرات را تغییر داده نه تواند.
      آنانی که با سوابق روشن سال ها دعوی قدرت می کردند و این آرزو را به دل می پرورانیدند، عملاً شریک قدرت بوده و از صلاحیت های مساوی برخوردار بودند، با مشارکت در دسیسه و طرح بیگانه، سازش و لمیدن به سوی قدرت متهاجم بین مردم آگاه کسب اعتبار نتوانسته خود را در صف وطن پرستان و مردم دوستان شامل نمی توانند. مردم فریب نمی خورند.

  133. پیشنهاداتی به حکومت مجدد طالبان
    دیمکراسی صادراتی دولت اضلاع متحده یعنی دیمکراسی جنگ سالاران، خائنان و جنایتکاران بزرګ ملی با سقوط شرم آوری مواجه ګردید، حاکم این حکومت فاقد حاکمیت ملی یعنی اشرف غنی که به قول شاغلی نعیم بارز مدعی بود، که تجربه داکتر نجیب را تکرار نخواهد کرد، دفعتاً دود کرد و غائب ګردید.
    جنایتکاران و نمرودان بزرګ تاریخ مشرق زمین یعنی چنګیز ثانی دوستم و عطاء محمد بی نور و بی ناموس، تا روز ګذشته حامیان بیچاره خود را به کشته شدن تشوق میکردند، ولی خود شان مانند اجنه ناپدید گشتند.
    دولت اضلاع متحده به اشغال نظامی خود علی العجاله پایان داد، و بعد از ویتنام این دومین شکست افتضاح آمیز شان در تاریخ معاصر شمرده میشود، خروج قوای نظامی، متضمن شکست و سقوط دیمکراسی هشت رخ ونه گرد صادراتی اضلاع متحده است، قدرت و دبدبه جنایتکاران بزرگ ملی شورای نظار، جمعیت، دوستمی ها و جوک های فاسد و مفسد طفیلی، که بستگی مستقیم به همین دیمکراسی اسارت بار اضلاع متحده دارد، متصل با خروج قوای نظامی اضلاع متحده از هم فرو ریخت.
    اینکه طلبه از اشتباهات عظیم و شکست بار اول و هم چنان از اشتباهات و سقوط حکومت منتخب اسلامی در مصر چه آموخته اند، مطلبی است که آینده به آن پاسخ خواهد داد، عجالتاً پیشنهادات ذیل را به سمع شان میرسانم:
    یک- اعلان حالت اظطرار و حکومت نظامی از یک تا دو سال.
    دو- استقرار امنیت دوره سردار محمد هاشم خان.
    سه- انحلال ولسی جرگه و مشرانو جرگه، لانه جنایتکاران ملی.
    چهار- غیر قانونی اعلام کردن تمام احزاب.
    پنج- مسدود کردن دروازه مطبوعات شخصی.
    شش- محاکمه عاجل تمام جنایتکاران ملی.
    هفت- استملاک تمام دارایی های جنگ سالاران در داخل و خارج کشور.
    هشت- شروع کار روی یک قانون اساسی که ممثل شرایط ملی و آرزوهای قاطبه ملت افغان باشد.
    ده- مشارکت عناصر ملی و پاک نفس در ساحه دولت.
    یازده- احترام به وجدان معشری مردم افغانستان.
    دوازده- احتراز از خطا ها و اشتباهات نا بخشودنی و احمقانه گذشته.
    سیزده- پیروی از یک سیاسی ملی.
    چهارده- به رسمیت نشناختن خط دیورند.
    پانرده- عیار ساختن سیاست خارجی بر محور منافع ملی ملت افغان.
    شانزده- اتکاء و احترام بر اراده ملت.
    گر خدا یاری کند در کار ها
    بردمد از خار ها گلزار ها

  134. جناب محترم آقای عباسی و محترم هومان صاحب!
    با عرض سلام و صحتمندی شما محترمین از اظهارات اخیر تان تشکر.
    بنده به اساس انکشافات عینی نظریات خود را غرض راه حل مسالمت امیز ابراز داشته ام که در افغان جرمن انلاین هم نشر گردیده و اینکه طرف قبول کسی واقع می گردد و یا خیر موضوع جداگانه میباشد و بنده بالای ان کدام اثری داشته بوده نمی توانم و استعمال کلمه “تبلیغ” را در این ارتباط نا مناسب دانسته که هیچگاه هم در فکرم چنین چیز ها خطور نمی کند. اساس تفکرات بنده آزاد و مستقل و خیر خواهانه به اساس اموختگی های بنده چه تجربی و چه هم غیر تجربی میباشد. خلاصه اینکه بنده همیشه کوشش می نمایم که انسجام منطقی در اندیشه و افکار بنده به اساس واقعیت های اجتماعی به صورت عقلانی انسجام بگیرد.

    نیست از مشق ادب در فکر خویش افتادنم
    غنچه تا سر در گریبان است پا در دامن است

    بیدل

  135. همین لحظه خبر از الجزیره به استناد «سکای نیوز» که کاب محاصره شده و افراد مربوط طالب به مذاکره با دولت کابل شروع نموده تا صلح آمیز و بدون جنگ کابل و دولت تسلیم داده شود و هم دیشب آقای جلالی با نظامیان امریکا به کابل رسیده است. به هر صورت به امید صلح و قطع خونریزی که در پیش است و یقین که شرف مردم را حفظ خواهند نمود نسبت به:
    از صبغت اله تا ربانی و این مرده گاوان دیگر شان با سند شاهد نویسنده و فلم ساز سویسی و من در سال ۱۹۸۵ که همهٔ ایشان دختران جوان پناهندگان را از خانواده ای ایشان گرفته و به کمپ ناصرباغ میفرستند و از آنجا به افراد استخبارات و نظامیان پاکستان برای خوشگذرانی شان میدادند. شاهد مستند هنوز زنده است.

  136. محترم معزز الله محمد صاحب!

    تحولات امروزی و تصرفات سریع مراکز ولایات مهم ستراتیجیک با خطر احتمالی سقوط حکومت بر سر اقتدار، توسط زور و یا مسالمت آمیز، کل منظر سیاسی افغانستان را به کلی تغییر داده به صوب دیگری با دنیای حدسیات و احتمالات مسیر می بخشد که مترادف به آن هر گونه پیشنهاد صلح در یک آیندۀ مطلقاً نا معلوم و فضای نا مطمئن بایستی تطابق داده شده به تعویق بیفتد و یا بر بنیاد رویداد های سریع و غیر مترقبه بر مبانی واقعیت های اتفاق افتادنی تجدید نظر شود.

    با تمام احترام به نظریات و آرزو های نیک شما به حیث یک افغان با احساس و بشر دوست و صلح خواه پیشنهاد می کنم که با مد نظر داشت چنین تغییرات فاحش برمحتویات پیشنهاد تان تجدید نظر نموده و در ارائۀ آن تا روشن شدن اوضاع صبر کنید تا پیشنهاد روگردان شدۀ شما متکی بر واقعیت های عینی آمدنی باشد و مخصوصاً که اگر مرسل الیه یک جانب باشد..
    پیشنهاد خالصانه، صادقانه و دوستانه ورنه شما خود بهتر می دانید

  137. جناب محترم هومان صاحب!
    بعد از عرض سلام و احترام.

    نوشته بنده ده نقطه داشت و شما باید تذکر می دادید که کدام نقطه ان مطابق نظر تیم مشوره یی شما واقع شده نتوانست تا بنده بالای ان دو باره کار می نمودم.
    هدف بنده نظر به واقعیت های که در جریان است و بوده یک راه حل معقول میباشد و احتمالاٌ شکلی را در نوشته در نظر گرفته بوده باشم تا همه خود را در این اینه دیده بتوانند.

    به هر صورت بنده نوشته را کاملاٌ به شکل دیگر افاده نموده دو باره غرض نشر فرستادم. هر گاه شما در همین مرحله اساس که خود نوشته بودید باید راجع به اوضاع جاری نوشته شود جلوگیری نظریات نویسنده گان را نماید به نظر بنده معقول نیست.

    عالم به وجود تو و من موجود است
    گر موج و حباب نیست دریا هم نیست

    بیدل

    1. جناب الله محمد ،
      ما به غیر از حذف شماره های مطالب ، کدام تغییر و تصحیح دیگری که مضمون تانرا قابل نشر درین سایت بسازدب، ندیدیم.تربیون اریانا افغانستان، برای مرام های تبلیغاتی کسی باز نیست. ما مکلف نیستیم وقت خود و خوانندگان را به تشریحات بی لزوم برای قانع ساختن شما ضایع سازیم. جواب شما در پالیسی نشراتی در قسمت “مطالب اصلی” در دسترس تان است.
      با عرض حرمت
      ادارهٔ اریانا افغانستان آنلاین

  138. جناب محترم آقای عباسی صاحب!

    با عرض سلام و ادب.
    از نوشته اخیر تان تشکر. مسلم که داستان غم انگیز آوارگان هر انسان با احساس را غم انگیز می سازد نه تنها شما را و از اینکه در فکر کار مثمر تر هستید دانسته شدم موفق باشید. مسیر جریانات واضع است که به کدام طرف انکشاف پیدا میکند مخصوصاٌ انکشافات اخیر هرات و تخار و دیگر نقاط نشان دهنده آن است.

    شما می نویسید:” اگر اداره طرح شما را نشر کرد من برحسب وعدۀ قبلی در پخش آن اقدام می کنم.”
    در طرح بنده کدام چیزی خلاف آزادی بیان وجود ندارد که اداره انرا نشر نه نماید. طرح غرض آمدن صلح و ثبات در کشور مثمر بوده از نگاه بنده و لا اقل نظر نویسنده را ابراز میدارد و هر گاه کسانی دیگری ملاحظات در ان داشته باشند می توانند بالای بحث ان نمود.

    ضمناٌ از وعده شما تشکری نموده مزید بر این نمی خواهم شما در بخش ان اقدام نمایید. هر انچه خواست خدا بود همان خواهد شد.

    شما می نویسید که:” اما محترم هومان گفتند که بر نوشتۀ شما ملاحظات زیادی است که نشر آن را اجازه نمی دهد.”

    در بالا می نویسید که اگر نشر شد و در اینجا می نویسید محترم هومان می گوید که اجازه نشر نمی یابد.
    نوشته بنده هیچ ملاحظات ندارد که خلاف پالیسی نشراتی آریاناافغانستان باشد و مسوول محتویات نوشته بنده خودم هستم.

    درین انجمن مشرب غنچه دارم
    زنم شیشه بر سنگ تا جان گیرم

    بیدل

    1. جناب الله محمد با عرض ادب،
      بعد از مشوره و تبادل نظر با همکاران ، با در نظر داشت اوضاع کنونی خیلی حساس در افغانستان عزیز و با تأسی از پالیسی نشراتی این ویسایت، با اکثریت آراء صلاح دیده شد تا مضمون تان از نشر متأسفانه باز ماند. برای معلومات بیشتر در مورد پالیسی نشراتی میتوانید آنرا در صفحهٔ اصلی مطالعه فرمائید
      با حرمت فراوان،
      اداره

  139. جناب محترم الله محمد صاحب!

    با عرض حرمت و ادب، مرا داستان غم انگیز روزگار فعلی آوارگان سرازیر شده به شهر کابل سخت در خود پیچانده ونهایت مصروفم ساخته و در فکر انجام کار مثمری استم. گرچه اوضاع کنونی امر به تأمل و مکث می کند و دیده شود که جریانات به کدام مسیر راه می یابد.
    اگر اداره طرح شما را نشر کرد من برحسب وعدۀ قبلی در پخش آن اقدام می کنم. اما محترم هومان گفتند که بر نوشتۀ شما ملاحظات زیادی است که نشر آن را اجازه نمی دهد.

  140. سپاس فراوان از نوازشهای دوست عالیقدرم، جناب “داوود جان مومند”!!!
    از مدتی ست، که نسبت گرفتاریهای روزگار از قلم و نوشتن دور مانده ام. با آن هم، همه روزمره مطالب و کامنتها را در سه صفحۀ مورد نظرم میخوانم:
    ــ در پورتال خود ما، “افغانستان آزاد ــ آزاد افغانستان”، که فعلاً با آن همکاری ندارم
    ــ در وبسایت معزَّز و موقَّر “آریانا افغانستان آنلاین”، که همکاری من با آن گره خورده است
    ــ در پورتال محترم “افغان جرمن آنلاین”، که سالها پیش از اعضای فعالش بودم
    ….
    تذکرات دوستانه و نوازشگر دوست گرانقدر و حقیقت پسندم، جناب “داوود جان مومند”، اگر از یک طرف باعث سرفرازی و مُباهات من است، مگر این همه ذره نوازیها مرا شرمنده هم میسازند. استعمال کلمۀ مفخّم و باشوکت “استاد” را، که جنابشان پیوسته در حق این مسکین روا میدارند، به هیچ صورت در شأن و استحقاق خود نمیبینم و هر باری، که ایشان و دیگر دوستان مرا با این عنوان نوازش میکنند، خجالت میکشم!!!
    در قسمت ترکیب “بیغرض” باید بگویم، که این کلمه هرگز “بار منفی” ندارد!!!
    کلمۀ “بیغرض” به کسی اطلاق میشود، که به خوب و بدِ کسی غرض نگیرد. این کلمه را میتوان مُعادل “بیطرف” قرار داد و اگر به اصطلاحات عامیانۀ کابلی تمسک بجوئیم، میتوانیم آن را مُعادل و همسنگ کلماتی چون “عاجز” و “بی گپ” و “بی لب و بی لانجه” هم قرار بدهیم.
    در حالی، که ترکیباتی از قبیل “غرضی” و “غرض ورز” و “غرض ورزی”، مشحون و آگنده اند با مفهوم و محمول و بار معنائیِّ منفی!!!
    شاید به اغتنام فرصت در زمینۀ این لغت مفصل بنگارم.
    اضافه ازین مزاحم نمیشوم و کامنتم را با درود و دعاء او په درناوی و سرفرازی آن دوست ارجمند ختم میکنم.
    جرمنی ــ ۱۲ آگست ۲۰۲۱

  141. مورچگان را چو بود اتفاق ++++ شیر ژیان را بدارنند پوست
    در صفحۀ امروز پورتال “افغان جرمن آنلاین” منظومۀ زیبائی از “استاد حامد نوید” نشر شده است؛ با عنوان
    «خیز وطندار که خون تا گلوست»
    استاد محترم “حامد نوید” بیت معروف “سعدی شیرازی” را به حیث “بند” تضمین کرده و آن را اینطور آورده اند:
    «مورچگان گر بکنند اتفاق شیر ژیان را بدرانند پوست»
    تا جائی، که به خاطر دارم این بیت سعدی در اصل خود اینطور است:
    مورچگان را چو بود اتفاق ++++ شیر ژیان را بدرانند پوست
    این بیت مگر در واقع به حیث “بیت دوم” از این قطعۀ مشهور در گلستان همیشه بهار “سعدی” آمده است:
    پشه چــــــو پُـــــر شد بزند پیل را
    با همه مردی و صلابت که اوست
    مورچگـــــان را چــــــو بود اتفاق
    شیر ژیـــــان را بـــــدرانند پوست
    باید تذکر بدهم، که مصراع «مورچگان را چو بود اتفاق»، به مانند “آب روان پغمان”، روان و بی غل و غش است، در حالی، که ورژن «مورچگان گر بکنند اتفاق»، این “روانی وزن” را تضمین کرده نمیتواند!!!
    امید است موضوع در ساعت نیک، از نظر استاد عالیقدر “حامد نوید” بگذرد!!!
    با تقدیم محبت او په درناوی
    جرمنی ــ ۱۲ آگست ۲۰۲۱

  142. عاشق اصیل، صادق و پدر کرده مردم و کشور، حضرت عباسی صاحب
    بعد ارض سلام و احترام
    گرچه مساعدت به مهاجرین و تمرکز اسکان شان در اطراف و نواحی کابل ضرورت عاجل به تأسیس یک اداره و ارگان فعال، صادق و دینامیک را دارد که به اسرع وقت تقاضای کومک بشری را از منابع بین المللی و کشور های ثروتمند اسلامی به عمل آورد، ولی پیشنهاد شما و لو حیثیت یک قطره را هم داشته باشد، باز هم قابل تائید است.
    خداوند به شما اجر بدهد.
    درینجا، بیتی به خاطرم رسید بدین مفهوم، زمانیکه عباسی صاحب بزرګ رئیس روزنامه معتبر انیس مقرر شد، شاعری تحت عنوان «شعر قناسی دار» شعری سرود که یک بیت آن قرار ذیل به خاطرم مانده است:
    رنګ ملی را انیس آخر گرفت
    سر دبیرش تا که عباسی شده
    هم چنان در دوره غلامان روس یک مؤرخ و دانشمند و سیاست مدار معروف، تحت نام مستعار«سیدال» مضامینی در نشرات دولتی به دست نشر می سپرد، یکی از مضامینی که سخت به ذوق نوکران و ایادی شوروی برابر بود، مضمونی بود تحت عنوان (نادر چگونه به قدرت رسید)
    یکی از خویشاوندان بسیار نزدیک همان نویسنده و سیاست مدار و مؤرخ برایم گفت که محترم عباسی در زمینه خیلی متأذی و متأثر بود و به وی گفته بود که چرا آن خویشاوندش، که تظاهر به ملی گرایی میکرد، به همچو عمل ضد روحیه ملی پرداخته است؟
    این بود احساس و تفکر شریفانه و وطن پرستانه یک عضو بزرگ خانواده شما.
    این که منکران حقیقت از روی غرض و خبث باطن چه پف میکنند، باید گفت که نمیتوان آفتاب را با دو انگشت پنهان نمود، چنانکه مقوله معروف و پر مغز مردم ما مشعر است:
    آفتاب امد دلیل آفتاب
    با عرض حرمت

  143. یک پیشنهاد عملی!
    با سرازیر شدن ده ها هزار آوره بی پناه و بی جا شد به کابل
    فکر کردم که :
    اگر برای حد اقل صد تا دو صد خیمه که گنجایش سر پناهی ده فامیل را داشته باشد از چند تاجر نرخ بگیرم و وزن این محموله را دانسته از یک کمپنی هوایی نرخ انتقال هوایی را به آدرس سره میاشت کابل بگیرم . و برای پرداخت این مصرف اعانه جمع کنم و یا Fund Raising چه فکر می کنید؟ عملی است و هموطنان کمک خواهند کرد؟ و یک حساب بانکی چهار نفر معتمد با خدای با وجدان و با شرف افتتاح شده و دخل و خرچ صورت گیرد.

  144. معروفی صاحب بیا هم ښه راغلاست
    از مدتی به اینطرف از مطالعه نوشته ها و تبصره های استاد ګرامی و عزیزم معروفی محروم بودم.
    چند روز قبل نوشته توضیحی و تأدیبی خود را در مورد «صمد داردار ثانی» نیز به ایمیل شان فرستادم.
    مرحوم صمد جان دار دار، پسر عطاء محمد کلاه دوز یکی از معروفترین شاگردان لیسه حبیبیه بود. صمد جان، تیپ، طبیعت و کرکتر منحصر به فرد خودش را داشت.
    تقریباً دوازده سال قبل صمد جان را که مدیر ناحیه شیر شاه مینه بود به ارتباط ترتیب یک وکالت خط ملاقات نمودم، از صمد جان در مورد فرزندانش پرسیدم ، وی با همان نهج کلام و کرکتر منحصر به فردش جواب داد (….مادر ها در کانادا هستند) که موجب خنده من گردید.
    صمد جان در دوره اشغال ناتو و اضلاع متحده در پروگرام های تلویونی و رادیویی منظماً اشتراک میورزید.
    مرحومی گرچه آدم به اصطلاح بد زبان بود، ولی مانند «صمد دار دار ثانی» از خبث باطن و طینت مبرا بود، روح و روانش شاد.
    معروفی عزیز در نوشته اخیر خود از جناب استاد نوری صاحب شکایت نموده اند که در پیام تودیعی خود از نقش و سهم گیری متبارز و حقی که ایشان به حیث یک همکار دائمی و صادق، رولی که در زمینه انکشاف و تکامل این سایت بازی نموده اند، یاد آوری ننمود، که الته کاملاً حق به جانب هستند.
    استاد نوری در یک صحبت تیلفونی با من در زمینه نادم و خود را مقصر میدانست، همچو اعتراف و ندامت از خصائص انسان های متواضع و نجیب است.
    استاد گرامی معروفی در نوشته اخیر خود ادامه داده مینویسند:« من هیچگاه یک همکار بی غرض و سیل بین نبوده ام»
    کلمه غرض در نزد بعضی مردم انعکاس تبارز تمایلات عندی و انفسی تلقی شده میتواند، ولی غرض گرامی ام معروفی در قسمت اصلاح و رشد این سایت، متکی بر موازین دانش و فرهنگ و تسلط منحصر به فرد شان در زمینه دستور و ادبیات زبان دری است، یا به عبارت دیگر، غرض استاد معروفی در زمینه پاک و بی شائبه است.
    مساعدت معنوی استاد معروفی درین فرصت زمانی برای خدایی خدمتګار بزرګ، انجنیر صاحب سیدال هومان که بیچاره درین خدمت بزرگ ملی که نه تنها تک و تنهاست، بلکه با تخریبات زیر پرده داخلی نیز دست و پنجه نرم میکنند، حیثیت به اصطلاح (آب حیات) را دارد.
    ژوند، ژوند معروفی

  145. جناب محترم آقای عباسی!
    با عرض سلام و آرزوی صحت و سلامتی جسمی و روحی تان امروز به اداره محترم آریانا افغانستان یک پیشنهاد غرض حل قضیه افغانستان ارسال نمودم که انرا بعد از مطالعه ارزیابی نموده به زودترین فرست ممکن از طریق نشرات تان و غیره چینل های ارتباطی بخش نموده تا دیده شود که مردم، حکومت، طالبان و جامعه جهانی چقدر به صلح در افغانستان علاقمند هستند زیرا به نظر بنده بهترین راه ممکن صلح و نفع همه در نکات ده گانه نوشته گنجانیده شده است.

    البته نوشته در مجموع فشردهء آرزومندی جامعه مدنی، حکومت، طالبان و جامعه جهانی را بر اساس معلومات های که از منابع مختلف میدیایی جمع آوری فکری شده طرح ریزی گردیده است . توکل به خدا.
    بنده فکر میکنم هر گاه بالای این کار گردد و همهء چهار “ضلع” در آن سهم خود را بازی کنند انشالله ما موفق خواهیم شد خود را از هر نگاه آزاد کنیم و آینده صلح امیز و خوب اجتماعی اقتصادی داشته باشیم.

    ز پا نه نشست آتش تا نشد خاکستر اجزایش
    به سعی نیستی هم غیرت کار این چنین باید

    نفس هر دم ز قصر عمر خشتی میکند “بیدل”
    به سعی نیستی هم غیرت کار این چنین باید

  146. عزتمند او ډیر ګران مومند صاحب!
    لمړی سلامونه می ومنی.
    زما وړکتوب په یوه پښتنی لویی کورنی کښی پداسی يوه ټولنه او محیط کښی تیر سوی چی د مور او پلار له خوا مو مهربان او په دوو ژبو ملبس لویی کورنی درلودلی. موږ ته د مشر او کشر موقف روښانه وه. د مشرانو احترام به مو کاوه او د هغوی له خوا څخه توجه او مهربانی به مو لیدله. ستاسی دا پراخه پیژندنه د شخصیتو سره ډیر ارزش لری. کلتور او فرهنګ او د انسانانو سره ژوند کول چی د تفاهم او متقابل احترام څخه بهره مند وی، د خوښی او سعادت زمینه برابرولای سی. په بای کښی یو ځل بیا سلامونه او احترامات وړاندی کوم. په مینه، یوسفی.

  147. ارجمند برومندم، “سیدال جان هومان”، به سلامت باشید و موفق در کارها!!!
    جوابیۀ شما دوست ارجمند و گرامی را خواندم و متیقن شدم، که کارهای غیر مترقبی صورت گرفته است.
    چند روز پیش وقتی متوجه گشتم، که صفحۀ جدید دفعتاً و یکی و یکبار و “بدون مقدِّمه”، جانشین صفحۀ سابق شده است، حدس زدم، که باید کار غیر منتظر و غیر مترقبی پیش آمده باشد. در هر حال و هرچه پیش آمده است، باید منتظر انکشاف اوضاع بمانیم و آرزو کنیم، که صفحۀ جدید از گذشته اش منقطع نشود!!!
    از ذوات محترمی، که باعث این انقطاع شده اند، دوستانه و از صمیم قلب خواهش میکنم تا به خود آیند، از شرافت افغانی و انسانی و وجدانی خود کار بگیرند، و کاری نکنند، که صفحۀ جدید “آریانا افغانستان آنلاین” را از سوابق پرغنایش و از گنجینۀ گرانبهائی، که در این مدت پنج سال در آن ذخیره شده است، محروم سازد!!!
    در هر حال منتظر انکشاف اوضاع میمانم و دعاء میکنم، که عاقبت به خیر باشد!!!
    با تقدیم محبت فراوان او په درناوی
    جرمنی ــ ۱۲ آگست ۲۰۲۱

  148. معزز و محترمم عباسی صاحب به شما به خاطر بزرگواری تان سر تعظیم پایین مینمایم، یقیناً که سوء تفاهم گردیده، دوست محترمی هم هرکه اند به ایشان احترام، ولی شریفانه که کوچکترین ناخوشی به من در قسمت خودم پیش نشده و فقد نهایت رنج بردم که چه چیز ها بر اساس برداشت های احتمالاً غلط باعث رنجش شما و سدید صاحب گردیده و من مات و مبهوت به این علت گردیدم که خود را بیچاره یافتم که نتوانستم زمینه را تغییر دهم، من از راه گُمی خودم مات و مبهوت گردیدم. میدانی معزز من؛ این اولین شبیست که در چند سال گذشته نتوانستم بخوابم و چهار صبح است، حدث زدم که کدام خبری است که احتمالاً کسی را ناراحت ساخته باشم، باور فرمایید که چندین بار در زندگی ام چنین پیش شده است، کمپیوتر راا سوچ کردم و اسم شریف شما را چون دیدم، درک کردم که من اشتباهاً شما گرامی را نا راحت ساخته ام، معذرت میخواهم! نه به هیچ صورت من آزرده نیستم اما از تمام جریان رنج میبرم.تشکر از یاد آوری تان عباسی صاحب بزرگوار، برادروار دست تان را میفشارم و به امید صحتمندی و امید روزی که شما را ببینم، اگر زمینه مساعد شد به کالیفورنیا و سیتل سفر خواهم کرد. گلوونه

  149. منلی او محترم داکټر صاحب یوسفی
    احترامات می ومنه
    پر هغه مهال چی پاچا خانصاحب په بره پښتونخوا کی اقامت درلود، زه دائم د دوی په خدمت کی وم، په دوه، دری سفرونو کی هم د دوی په رکاب کی وم، پر هرخای د خلکو او مستقبلینو، په محافلو او غونډو کی، تر مخه تر دی چی هغوی خپل تقریر «بیانیه» واوروی، موږ ته به یی مخ کړ او وبه یی فرمایل چی : تاسی خپل بیتونه «منظور اشعار» واوروۍ.
    خو ما د اجمل خټک سره د دیری پخوانه بیژندګلوی درلوده ، د والاحضرت سردار صاحب داوود خان د صدارت په دوره کی د بزم د انجمن د شمعی او د رزم د دګر لوی اتل او ملی قهرمان خوشحال بابا د شخصیت او عظیمو کارنامو د تجلیل په منظور به هر پنځه کاله نړیوال سیمینارونه دائریدل، نو زما او زما د مشر ورور آشنایی د اجمل ختک سره له هماغه مهاله شروع شوه.
    یو مهال اجمل کابل ته راغلی وه او موږ یی لیدو ته هوټل ته ورغلی وه، خو د کوم پروګرام په منظور، موږ تول د هوتل نه یو ځای راووتو، پدی وخت کی نور محمد ترکی له کومه ځایه پیدا شو او موږ ټول سره ودریدو، پدی وخت اجمل ختک مخ ماته واړاوه، او ویول چی زه ستا د حال او احوال نه پیښور کی هم خبریدم.
    نو نور محمد ترکی، اجمل ته وویل چی دی خوشبخت دی چی دده د احواله په بیښور کی هم خبریدی، خو زموږ د احواله دلته هم نه خبریږی. تره کی ته ځان د اجمل په مقابل کی دومره کوچنی معلومیده.
    د والاحضرت سردار صاحب داوود خان د کودتا نه وروسته، د اجمل قدر او منزلت دومره زیاد شو چی دده ولسی شخصیت په یوه ارستوکراتیک شخصیت بدل شو، ده د خان دپاره یو منشی مقرر کړ او زړو دوستانو سره یی هغه مستقیم تماس کم شو.
    نو زما او زما د ورور اخلاص هم ده ته کم شو او په ندرت به دده لیدو ته ورتلو، په بل عبارت دی هغه پخوانی اجمل نه وه.
    په افغانستان کی د کوزی پښتونخوا یو بل سیاسی او ادبی شخصیت هم په دائمی توګه مهاجر شوی وه، د هغه نوم خان محمد ایوب خان اڅکزی وه چی خورا دروند، فهیم او قابل قدر شخصیت وه.
    د بښتو ژبی او ادب او فلالوزی نامتو لیکوال حسین بخش کوثر غوریاخیل هم څوکاله په کابل کی وه او خورا نږدی دوستی مو سره لرله.
    معاصر لوی دانشمند علامه صاحب عبدالشکور رشاد د پښتنو دوه سترو مشرانو یعنی فخر افغان خان عبدالغفار او محمد ګل بابا په مورد کی لیکی:«محمد ګل خان مومند او پاچا خان، دواړه اوس په موږ کی نشته. د پشتنو لښکر. بی قافله شوی دی او قافله هم سالار نلری.
    ددی بی سالاری قافلی خطرناکی راتلونکی ته به دغه دوه مشران حیران پاتی وی او په ډیر حسرت به دغد پر شلو لارو روانو پښتنو ته ګوری.»
    د لوی مفکر علامه صاحب رشاد وینا، حقیقت وموند.
    په مننه او درناوی

  150. گرامی محترم الله محمد جان بعد از سلام و ادای احترام خدمت تان بعرض برسانم که من باگفته های جوابیهٔ مؤرخ ۱۱ اگست تان چون « رویا ی پاکستان را نا توانی رهبران افغانستان از مدت بیست سال به این طرف آهسته آهسته میرود که به واقعیت تبدیل نماید» کاملاً موافق استم زیرا این دستگاه حاکم فاسد کشورما بود که برای تحقق پلانهای مردم ستیز زمینه ها برابر کردند و هر روز ملت را پراگنده تر از دیروز بدور مفسدین، قطاع الطریقان، قاچقبران و سرمایه اندوزان طاغوتی متفرق و فرسنگ ها دور از وحدت ملی ساختند.
    در بارهٔ بمباردمان طیارات امریکایی من هرگز حکم قاطع صادر نکرده ام بلکه از قراین پیداست که این بمباردمان ها نیز به نحوی در راستای سایر اقدامات استخباراتی و دیپلوماتیک امریکا از سال ۲۰۱۴ تا کنون که همهٔ جهانیان شاهد آنست در همکاری اطلاعاتی پاکستان به نفع طالبان راه اندازی شده باشد.
    در گزارش به صراحت گفته شده که چینایی ها با تحلیل همین وضع با طالبان به مذاکره و تأثیر گزاری پرداخته اند. البته این پاکستان است که به طالب فرمان جنگ، سفر، مذاکره، موافقتنامه و تماس صادر میکند.
    در همه این حالت اسف بار و ضعیت نا هنجار کشور ما حلقهٔ مفقود وحدت و همبستگی مردم ما در زیر بیرق سه رنگ ملی و خطوط زرین منافع ملی کشور میباشد. اگر ملت ما بیدار و آگاه گردد شررافگنان را از صفوف خویش ترد کنند انشالله ما بر این مشکلات فایق می آییم.

  151. په جرمنی ژبه کښی ویل کیږی چی : اوس موږک د کڅوړی څخه راووت ! د امریکا لعنتی او شر جوړونکۍ واقعیت په ګوته شو یعنی افغانان باید خپلو مینځو کښي جنګونه سره شروع کړی اما دی خائينینو قصدآ هیر کړی دی چی وروسته د افغان ملت ستره قربانی ظالم شوروی د افغانستان څخه وشړلو او د شوروی غلام کمونیستانو ناستومانه د منافقت هڅی شروع کړی اما د ظالم امریکا ، انګلیس او پنجابی پاکستان ( همدارنګه د اخوندی ایران غلامان ) دا تربیه قاتل تنظیمونه وحشیان په کابل راخوشی کړل او د کابل اوسیدونکی ئي قتل عام او چور چپاول ئي شروع کړل او کابل کښی اته حکومتونو جریان درلود ، په ۱۹۹۵ کال کښي موفقیت تر لاسه شو چی ددی قاتلینو څخه سلاحګانی ټولی شی او کابل ددی قاتلانو څخه نجات ومومی ، شپږ میاشتی دسلاح ګانو فعالیت مثبت شروغ او وروسته له شپږو میاشتو امریکا ( خلیلزاد خائين ) د پنجابی پاکستان په کومک ئي تربیه شوی طالبان رامینځ ته کړل او د سلاح ګانو جمع کولو ګروپ ئي له مینځه یووړ او دا تهدابی تربیه طالبان ئی رامینځ ته کړل او وروسته ئی د افغانستان اشغال لپاره د نیویارک برجونو ورانولو ډرامی په واسطه طالبان په اتفاق سره پنجابی پاکستان ته ولاړل او امریکا او انګلیس د خلیلزاد په کومک دا قاتل تنظیمونه ، کمونیستان او تربیه شوی دیموکراتان ئی د همه شمول شعار لاندی د قدرت خاوندان کړل او د ډالرو باران ئی پری شروع کړ ، وروسته ئي هلی ځلی شروع کړی چی طالبان د یادو قاتلو او ملی خائنينو شعار لاندی سره یو ځای کړی اما حقیقت کښی هڅی روانی دی چی ددی قاتلینو په وسیله افغان ملت تباه کړی او اجنبیان د افغانستان دوامداره استعمار تر لاسه کړی اما نظر و کامل معلومات ته افغان ملت د اجنبیانو له خوا نشی غلام کولای او همدارنګه د افغان ملت تجزئي باندی به موفقیت تر لاسه نکړۍ شی !!!!!

  152. پیشنهادهای اصلاحی به ادارۀ محترم وبسایت “آریانا افغانستان آنلاین”
    صفحۀ باوقار و معزّز “آریانا افغانستان آنلاین”، که به ابتکار شخصیّت بزرگ وطن، جناب “ولی احمد نوری” تأسیس شد، اینک در تحت ادارۀ مدیر مسؤول جدید، جناب “انجنیر سیدال جان هومان”، هویّت و چهرۀ جدیدی را اختیار کرده است. هنوز ابعاد گوناگون وبسایت جدید روشن نگشته است، تا چهرۀ جدید این صفحۀ گرامی را با چهرۀ سابق و کهن آن مقایسه کرده بتوانم. اینجانب “خلیل معروفی” در هر حال منتظر انکشاف اوضاع است و روزانه موضوع را دنبال میکند، تا در شکلگیری درست این صفحۀ محبوب، سهم خود را اداء کند. من هیچگاه یک همکار “بیغرض” و “سیل بین” نبوده ام، بلکه تا جائی، که عقلم قد داده است، نظرم را بر زبان آورده ام. البته در زمان تصدی جناب “نوری صاحب” سهم خود را پنهانی و نامشهود و “در پشت پرده” اداء میکردم، طوری، که پیشنهادهای اصلاحی خود را روزمره از طریق تلفون و یا از طریق سکایپ به سمع “نوری صاحب” میرساندم، که به صورت اکثر پذیرفته شده و مرعیّ میگردیدند. گرچه این شیوه و طرزالعمل مثمر واقع شد و من “سهم وجدانی”ِ خود را در شکلگیری و بهبود کارهای این صفحۀ گرامی اداء کردم، اما خدمات من همیشه “مکتوم” و “پنهان” ماند و هیچکس از خوانندگان و همکاران و اعضای محترم این وبسایت گرامی ندانست، که رول “خلیل معروفی” در بهبود امور این وبسایت، در چه حد بوده است!!!
    نامۀ تودیعی جناب “ولی احمد نوری” و “ارزیابیِّ ناقصِ” ایشان از سهمگیری همکاران در بهبود و پیشبرد امور این وبسایت، برای شخص من، متأسفانه بسیار زیاد مأیوس کننده بود!!! چون جناب “نوری صاحب” رول و نقش “خلیل الله معروفی” را درست ارزیابی کرده نتوانستند و از کسانی قدردانی شایان کردند، که در شکلدهی این صفحه، از سهم به مراتب کمتر و یا کمترین سهم برخوردار بودند….
    از همین خاطر اینک “کار مکتوم” و “پشت پرده” را کنار گذاشته و پیشنهادها و نظریات اصلاحی خود را به صورت مشهود و آشکارا و “بی پرده” پیش خواهم کشید. این کار را ازین خاطر در پیش خواهم گرفت، تا کسی به “ارزیابی ناقص” از خدمات همکاران دست یاراسته نتواند!!!
    ادارۀ محترم وبسایت محبوب “آریانا افغانستان آنلاین” و خوانندگان ارجمند این صفحۀ گرامی، ازین به بعد نظریات و پیشنهادهای اصلاحی مرا خواهند خواند.
    با عرض حرمت به همه عزیزان او په درناوی

    1. جناب معروفی سلام و احترامات بنده را بپذیرید،
      از حسن نظر تان به سایت آریانا افغانستان آنلاین یک جهان تشکر. در بروی تمام هموطنان چیز فهم و دانشمندی مثل شما همیشه باز است و نهایت خرسند میگردم که با رهنمائی های سود مند تان مرا مستفید گردانید تا با هم بتوانیم، آنطوری که شاید و باید در خدمت هموطنان قرار بگیریم.
      سایت کهنه چند روز قبل بصورت غیر مترقبه، بدون آکاهی من و یا هشدار و اخطار قبلی به من در حالیکه هنوز کار ساختمان سایت جدید تمام نشده بود، از جانبی، قصدآً مسدود گردید. به این علت من سایت جدید را با عجله بدون اکمال و اشباع صد در صد به راه انداختم تاسلسلهٔ مراتب قطع نگردد. خلا ها و اشتباهات و یا کمبودی های محتمل زادهٔ این شاهکار است که میکوشم به زودی
      ممکنه به رفع و دفع آنها برسم.به انتظارهمکاری ها و رهنمائی های جناب شما و باقی دوستان.
      با ارادت تام و تمام،
      سیدال هومان

  153. جناب محترم آقای عبدالقیوم میرزاده!
    سلام و احترامات به شما متفکر محترم تقدیم نموده از تبصره تان بالای تبصره بنده تشکری می نمایم:

    1- “ثانیاً درمورد شک و تردید تان در اتحاد امریکا – پاکستان برای بقدرت رسانیدن طالب شما هر چه فکر میکنید و هر استنباطی در زمینه دارید آنرا محترم شمرده من در این باب هیچ نوع شک و تردید ندارم که امریکا به همکاری پاکستان مصمم است طالبان را در کشور ما بقدرت برساند”.

    اینکه امریکا با پاکستان در ارتباط افغانستان از نگاه سیاسی چه معامله دارد بنده اصلاٌ نمی توانم چیزی بفهمم و چیزی هم ننوشته ام زیرا همچو مسایل یا رسمی باید اعلان شده باشد و یا موثق اطلاعات وجود داشته باشد. اما شک و تردید بنده بالای بمباردمان طیارات ب 52 امریکایی است که مواضع نظامی دولت افغانستان را به فرموده شما بمباران می نمایند و راه را به طالبان هموار می سازند. در حالیکه هم ریس جمهور امریکا و هم وزیر دفاع ان اعلان داشته اند که از نیرو های امنیتی افغانستان دفاع می ‌کنند. ضمناٌ قسمیکه بنده در اخبار خوانده ام بمباران غرض از بین بردن طالبان صورت گرفته و می گیرد.

    2-“البته این پروژه از آرزوهای رویایی پاکستان است.”
    رویا ی پاکستان را نا توانی رهبران افغانستان از مدت بیست سال به این طرف آهسته آهسته میرود که به واقعیت تبدیل نماید.

    3-“در ازای این خدمت به پاکستان امریکا خواهان دست بازبرای مقاصد استخباراتی خویش علیهٔ اهدافش در چین، کشور های آسیای میانه و ایران میباشد که احتمالاً این بخش قرار داد فیمابین امریکا و پاکستان نانوشته است،”
    در کجا نا نوشته است! امریکا فکر نمی کنم که مقاصد استخباراتی خود را در ارتباط چین و دیگر کشور های که در بالا ذکر شده از طریق پاکستان بخواهد تنظیم نماید.

    4-” زیرا اکنون پاکستان در بسیاری از موارد متحد چین میباشد ”
    در صورت که پاکستان متحد چین باشد چطور بر ضد چین برای امریکا نقطه سوم را اجازه میدهد. فکر نمی کنید که شما از موضوع اطلاع داشته باشید و چین از موضوع بی خبر باشد اما با وجود ان روی پاکستان را ماچ نماید که با امریکا بر ضد وی عمل نماید.

    5-” بسیار محتمل است که این موضوع درج بخشهای مخفی توافقنامهٔ امریکا – طالبان باشد که حتی با وصف تأکیدات مکررآنرا به دسترس کانگرس امریکا نیزنگذاشتند و تا کنون این بخش ها همچنان مخفی باقیمانده است”.

    امریکا انقدر ساده نیست که در ارتباط چین و پاکستان همچو قرار داد با طالبان امضا نماید و اگر قرار داد مخفی هم باشد کانگرس امریکا هم انرا مخفی نگاه میکند زیرا در همچو مسایل انها هوشیار به اصطلاح جان خود یعنی کشور خود هستند.

    به هر صورت توکل به خدا که به فرموده شما ” با نعرهٔ ملکوتی الله اکبر دیدگاه جهانی را به امر صلح در کشور ما متغیر سازد” ونه زیادتر بدتر نماید زیرا طرف مقابل هم با عین سلاح مسلح است و نه مانند شوروی سابق با فیلسوف آلمانی کارل مارکس.

    شد نفس از کار اما عقدهء دل وا نشد
    این کلید از پیچ و تاب قفل ما دندانه ریخت

    بیدل

  154. گرانقدر محترم الله محمد جان بعد از عرض سلام و حرمت خدمت تان بعرض برسانم نخست از توجه و تبصرهٔ تان به نوشتهٔ از این قلم زیر عنوان « نقش مخرب پاکستان دربحران افغانستان» اظهار شکران وامتنان میکنم. ثانیاً درمورد شک و تردید تان در اتحاد امریکا – پاکستان برای بقدرت رسانیدن طالب شما هر چه فکر میکنید و هر استنباطی در زمینه دارید آنرا محترم شمرده من در این باب باب هیچ نوع شک و تردید ندارم که امریکا به همکاری پاکستان مصمم است طالبان را در کشور ما بقدرت برساند البته این پروژه از آرزوهای رویایی پاکستان است. در ازای این خدمت به پاکستان امریکا خواهان دست بازبرای مقاصد استخباراتی خویش علیهٔ اهدافش در چین، کشور های آسیای میانه و ایران میباشد که احتمالاً این بخش قرار داد فیمابین امریکا و پاکستان نانوشته است، زیرا اکنون پاکستان در بسیاری از موارد متحد چین میباشد و با کشور های آسیای میانه نیر درصدد تأمین روابط تجارتی بزرگ میباشد و بسیار محتمل است که این موضوع درج بخشهای مخفی توافقنامهٔ امریکا – طالبان باشد که حتی با وصف تأکیدات مکررآنرا به دسترس کانگرس امریکا نیزنگذاشتند و تا کنون این بخش ها همچنان مخفی باقیمانده است.
    به استنباط شما مقالاتی یا غیر مقالاتی راه حل معضلهٔ افغانستان تنها و تنها اتحاد مردم بدور نظام و حاکمیت قانون میباشد، با اتحاد و همبستگی مردم بدور نظام نقاب ازچهرهٔ غلامان حلقه بگوش استخباراتی خارجیان برداشته شده،آنها منفور گشته و از جامعه ترد میگردند. در آغازین مرحلهٔ راه مشارکت مردم مشاده میگردد که چهرهٔ های منفور این خود فروختگان چون گلبدین، صلاح الدین ربانی، لطیف پدرام، دوستم، خلیلی و دیگران برای ملت برملا شده است امیدوارم این امر محق گرددو رستا خیز مردم ما با نعرهٔ ملکوتی الله اکبر دیدگاه جهانی را به امر صلح در کشور ما متغیر سازد.

  155. موقف انگریز و ابلیس مشربانه اتحاد شیطانی شمال
    امروز مضمون ناب جناب پوهاند صاحب دود یال را تحت عنوان « د فرهنگ تنوع»مطالعه نمودم، نوشته های پوهاند صاحب دودیال هم از نگاه صلابت مفاهیم و هم از نظر سلاست و زیبایی کلام در خور ستایش است، چی خاصه که جناب شان در تحریر مضامین در هردو السنه بزرگ ملی، از صلاحیت قابل وصفی برخوار دار است، که مایه عطشان مطالعه کنندگان و در زمره این جانب میگردد، قلم شان رسا و توانا باد.
    توارش میر غلام غبار، مدت چهار سال در کندهار و فراه، میان پشتون تباران سپری نمود ولی این سید تبار متعصب در طول زندگانی خود حاضر نشد، که حتی یک پاراگراف به قول علامه طرزی به زبان ملتی پښتو که در آن زمان آن را زبان «افغانی» میگفتند بنویسد، در حالیکه امتی هایش ادعا میکنند که او به چند زبان خارجی تسلط داشت!!! اگر این تعصب و بدبینی به زبان قوم اکثریت کشور نیست، پس چه نام و عنوانی میتوان به آن داد.
    در حالیکه پشتون تبارانی مانند دودیال صاحب، حیثیت طوطی شکر شکن را در زبان درباری دری دارند، مرحبا دودیال صاجب.
    د میر غلام غبار، امتیان دی نر شی، او ستاسی په سلمه برخه دی په دواړو ژبو کی لیکنی وکړی.
    درین روز ها که قوای طلبه بر استحکامات وسنګر های تسخیر نا پذیر سقوی های دوم یعنی جنایتکاران به اصطلاح جهادی شورای نظار، جمعیت و گروپ چنگیز ثانی، رشید دوستم بی خدا، غلبه حاصل نمودند و این مارشال پوپکی مانند روباه مکار به کابل فرار کرد، اکنون ماشین تبیلیغاتی این گروه های جنایتکار به حیله شیطانی تشدید نفرت های قومی پرداخته، میخواهند جنگ طلبه را رنگ، جنگ پشتون تباران علیه اقوام دیگر مسکون صفحات شمال بدهند، یعنی جنگ طلبه جنگ پشتونی و پشتون ها علیه اقوام دیگر است.
    در حالیکه تمام جهان میداند که طلبه به تفکر ملیت خواهی و ناسیونالیزم کوچکترین اعتقاد ندارند.
    نه تنها گروپ طلبه بلکه قبل از تشکل گروپ طلبه، از همان آغاز دوره به اصطلاح جهادی گروپ های پشتون تبار جهادی مانند ملا خالص و گل بیدین و امثال شان در ضدیت کامل تفکر ملیت خواهی قرار داشتند، چنانکه گل بیدین، رهبر حزب به اصطلاح اسلامی به صراحت میگفت که «من پشتون نیستم بلکه مسلمانم»
    بر عکس گروه های جمعیت و شورای نظار و احزاب هشت گانه مخلوق ایران و رهبران شان، بیشتر از عقاید مذهبی شان، نژاد پرست بودند، رهبران فاسد قوم شریف هزاره، از طرف رهبران ظاهراً مذهبی شان چنان شست و شوی مغزی شدند و چنان جنایاتی را علیه اقوام دیگر مرتکب گردیدند که در تاریخ کشور سابقه نداشت.
    هم چنان و در موازات آن، گروه های فاسد و مفسد جمعیت ربانی و شورای نظار و دوستمی ها روی احساسات کاذب ستمی، جنایاتی را علیه پشتون تباران مظلوم صفحات شمال انجام دادند، که در تاریخ کشور بی سابقه بود.
    این گناه و تقصیر مردم مربوط به اقوام مختلف افغاستان نیست که روی احساس نژادی یا منطقوی و لسانی علیه یکدیگر دست به شمشیر مبرند، بلکه مسئولیت بزرګ و عظیم این جنایات ارتباط میگرد به رهبران جنایتکار و جنایت شعار تنظیمی و قدرت بیگانه و خارجی که ایشان را به همین منظور ضد ملی تجهیز و تقویت و حمایت مینمایند.
    مقاطعی در تاریخ کشور ظهور نموده که احساس ملی گرایی و و وحدت ملی، تحت غبار احساس نژاد پرستی، منطقه پرستی و اختلافات زبانی، به حدی تضعیف یافته که شیرازه حیات ملی را در مخاطره انداخته است.
    وضعیت خطرناک فعلی در کشور، ممثل متبارز مدعای فوق الذکر است.
    دا مو د دادا وطن
    دا مو د بابا وطن
    دا پر موږ ‌ډیر ګران دی
    دا افغانستان دی

  156. ګرانه جهانی
    ښه شو چی د وزارت د عاطلی نوکرۍ نه خلاص شوی او د مطبوعاتی خدمت زمینه درته مساعده شوه.
    ستا د غازی امان الله خان په مورد کی د مقالی دوهمه برخه خورا په زړه پوری او زما دپاره په کی څه نوی معلومات خوندی شوی دی.
    زه پدی نه وم خبر چی سور جرنیل محمد عمر خان ناسر«ناصری» چی زما کاکا خسر کیده، امان الله خان بندی کړی وه، ما پدی مورد کی ځینی وخت د خپلی خسرګنۍ غړو ته پیغور ورکاوه، چی سور جرنیل د بچه سقو په حمایت کی ودرید، اوس یی په دلیل پوه شوم.
    دوهمه نوی خبره دا ده چی محمود طرزی د سپه سالار محمد نادر خان غوندی مدبر جنرال، د نظر په مخالفت کی د امان الله د دریز په حمایت کی ودرید، دلیل یی هم یی هم دا وه چی محمود طرزی د ترکیی او مصطفی کمال د نظامی اصلاحاتو ټینګ حامی وه، په داسی حال کی چی مصطفی کمال تر هرڅه دمخه د نظامی قدرت او د پوځ په پیاوړتیا کی د کلک تدبیر نه کار واخست، ویل کیږی چی مصطفی کمال د امان الله خان سره په خبل ملاقات کی پدی مسئله باندی د هغه سره خبری کړی وی او د امان الله توجه یی پدی برخه کی غوښتی وه، هیله لرم ددی خبری په صحت یا ثقم باندی رنا واچوۍ.
    د اعتماد الدوله عبدالقودوس خان بارکزی خبره هم ماته نوی وه، چی د امان الله خان د حکومت لا یو کال لا نه و تیر چی هغه د مشوروطه شاهی نظام د نسکوریدو دپاره په اصطلاح روحانی شخصیتونو ته د نظام د ړنګیدو دپاره لیکونه واستول، والی علی احمد خان بارکزی هم د خپل قدرت په غم کی وه نه د نظام د استحکام په حمایت کی.
    آخری عرض دادی چی ما فکر کاوه چی د پکتیا د یوه قوم نوم «ځاځی» لیکل کیږی ولی تاسی «زازی» لیکی دی، هیله پدی مورد که ما بوه کړۍ
    مننه او کور ودان

  157. جناب محترم آقای دوکتور یوسفی!
    با عرض سلام و سلامتی چشمان مبارک تان و دستان لرزان تان بنده را بی اندازه متاثر ساختید. آفرین به شما محترم که با وجود مشکلات سن و زندگی بسیار ساده تان اینقدر زحمت کشیده وقایع تاریخی و سیاسی کشور را برای ما تجزیه و تحلیلی می نمایید.

    البته بنده دانستم که شما نوشته تان را عنوانی بنده به عجله نوشته اید و یگا ن”ت” و “پ” خطا خورده که در قسمت اسم تا ن “ی” فراری شده بود که از اسم تان چیزی دیگری ساخته بود. ما از آن مردمانی هستیم که پس ت و پ و نقطه و بقطه نمی رویم اما باز هم بسیار زیاد از توجه و احترام تان به بنده تشکر که به اصلاح ان اقدام نمودید.

    خدوند شما را زنده داشته باشد که خوب تصور نموده می توانم شیوه کاری تان را مانند یک عالم و فیلسوف واقعی گرچه ممکن خود را فیلسوف ندانید اما تحصیل علم فلسفه تان شما را غرق افکار فیلوسوفان نموده که در حقیقت خواهی نخواهی از قید افکار شان خلاصی ندارید که معنی خاص خود را دارد.

    اعتبارات محو یکدیگر اند
    آنچه کم شد ز شب به روز افزود
    بیدل

  158. دوستان گرامی!

    با عرض ادب.
    مقالهء محترم عبدالقیوم میرزاده “نقش مخرب پاکستان” از مطالعه بنده گذشت.
    نویسنده از نگاه بنده بسیار روشن مطالب را از نگاه تاریخی و سیاسی و جریاناتی که در آن دخیل بوده و است به تفصیل ترسیم نموده که برای خواننده در جریان خواندن چنین تصور خلق می گردد که راه نجاتی برای کشور وجود ندارد از دست اینقدر چشم اندازان اما نویسنده راه نجات را در “اتحاد و همبستگی مردم” و” بی طرفی” کشور در اخیر ترسیم نموده تا در برابر اینقدر چشم اندازان مبارزه نموده بتواند اما جالب اینست که نویسنده از جملهء این همه چشم اندازان امریکا را سر آمد ان دانسته که خواهان به قدرت رسانیدن طالبان در کشور است و به سویه “ب 52 ” می نویسند که:” ” نیرو های خاص قوای مسلح کشور به محلاتیکه بدست طالبان سقوط کرده است حمله میکنند ازجانب طیارات امریکایی بمبارد میگردد، من دسترسی به اطلاعات عسکری ندارم ولی نمیدانم کی و کدام مرجع برای این طیارات نشانی کوردینات محل بمبارد را میدهد، زیرا اخبار واصله از محلات میرساند که این بمباردمان ها بیشتر برای جلوگیری از پیشرفت نیروهای قوای مسلح دولت افغانستان صورت گرفته و همچنان ساختمانها و تأسیسات شهری را منهدم کرده است کاریکه طالبان نیز کرده اند.”

    هر گاه چنین باشد که نویسنده تحلیل اوضاع را به خواننده می دهد پس در اثر اتحاد امریکا، طالبان و پاکستان چانس حکومت فعلی که بودجه نظامی ان توسط امریکا تامین می گردد بی نهایت کم میباشد که بتواند موفق به همبستگی مردم توسط همچو تقاضا های مقالاتی شده تا در برابر امریکا، پاکستان و طالبان مقاومت نماید.
    ضمناٌ بر داشت که بنده از سر تا سر مقاله نموده می توانم کشور ما مانند خسی در داخل این همه جریانات غرق دریای سیاست اقتصادی بین المللی گردیده که حکومت فعلی اصلاٌ قادر به جلوگیری ان با مارشال های شناخته شدهء تاریخی خود نخواهد شد.

    جز کف بی مغز از این دریا نمی اید بیرون
    ای گهر مشتاق دیگی از هوس چوشانده گیر

    بیدل

  159. ز ادارۀ محترم خواهشمندم تا سطور قبلی را که عنوانی محترم الله محمد خان فرستاده شده است، به نسبت اشتباهات تایپی که بنا بر دو تکلیف چشم و لرزش دست رخ داده است، با این متن تعویض نمایند. این سومین بار است، که مراجعه صورت گرفته است. تا اکنون تعویض نشده است. این مناظره نسبت اشتباه تایپی برایم به محاکمه بدل شده است. با احترام، یوسفی.
    ! هموطن گرامی و نهایت محترم الله محمد خان
    سلام و احترام صمیمانه ام را حضور تان تقدیم می دارم.
    ازینکه با محتوای مقاله دید مشترک دارید، برایم احساس خرسندی بوجود می آورد. از حسن. نیت تان باربار تشکر می کنم.
    با احترام
    یوسفی
    از آلمان

  160. غوربندی صاحب محترم!
    نشراعلامیۀ شما یک مکر وحیلۀ سیاسی بیش نیست. شما درب را برای سدید فراخ بکشودید و برایش کافی فرصت میسر ساختید که کثافات افکارش را دراین مبرز خالی کند، تحت عنوان نقد بر نوشتۀ فیس بوکم برحسب عرف قدیم لجام گسیختگی وبسایت شما من خانواده قوم و آباء و اجداد مرا مورد توهین و تحقیر اتهامات خلاف واقعیت های تأریخی مورد توهین و تحقیر متضاد با همه اصول و موازین اخلاقی قرار دهد.
    وقتی به سدید برای عقده کشایی وتوهین و تحقیر و هتک حرمت و تبصره های غیر اخلاقی اش فرصت کافی داده شد، با این مکر و حیله و نشرچنین اعلامیه، به دستور مدیران حقیقی چهار کلاه قدیم شما درب آزادی بیان را به رخ من و دیگران بستید. در حالی که مترادف با اعلامیه باید نوشته های سدید که عنونی من بود حذف می شد.
    البته در تغییر نحوۀ کار شما مرا قدرت و توانی نیست ولی در بیان واقعیت محدودیت و هراسی وجود ندارد.
    شما با این اعلامیه ولی ناتوانی تطبیق عادلانۀ متون آن سیاست تبعیض طلبی، سلیقوی و متخاصمانۀ وبسایت تان را روشن ساختید.
    این اعلامیه های عوام فریبانۀ شما مدار اعتبار نیست.
    با شناخت پیشین که ازجناب شما دارم حترامم باقی وپایدار است.
    این آخرین تذکر من در این مورد بود که شما از نشر آن اباء ورزیدید.

  161. لیک بعد از هزار رسوایی
    چند روز قبل تحت عنوان «مسئول درجه اول کیست؟» مطالبی به ارتباط پخش لجن و فحاشی مطبوعاتی در سایت افغان جرمن با ذکر امثله ای چند نگاشتم، یک بار دیگر به ذکر امثله در مورد خودم به اتمام حجت میپردازم:
    در سایت افغان جرمن ادعا گردید که محمد داؤد مومند مایملک پوهنتون مانند روغنیات و مواد پترولی وسائط حمل و نقل استادان و مامورین پوهنتو ن کابل را به سرقت برده و در بازار سیاه فروخته است.
    در سایت افغان جرمن ادعا گردید که پدر محمد داؤد مومند، آدم رشوت خور، خائن و حتی خدای ناخواسته آدم بی….بود!!!! لاحول والله.
    یکی دو ماه قبل عرضی داشتم خدمت استاد آریا که از روی لطف مضمون منتشره خود را ذر سایت افغان جرمن، به سایت وزین و انسانی آریانا افغانستان نیز ارسال دارند، برقع پوش پا….. گیر واقعی افغان جرمن با کمال بی حیایی و دور از شرافت انسانی، این معروضه ام را خدمت استاد آریا حر….مطبوعاتی قلمداد نمود.
    آیا افغان جرمن و اداره طویل و عریضش در زمینه، متکی بر پالیسی روی ورقش، احساس مسئلیت وجدانی میکند و یا نه؟
    این سایت نشراتی افغان جرمن است که همچو فحاشی مطبوعاتی را در نشرات خود انعکاس میدهد.
    مگر چنین نیست قیس جان کبیر او ګرانه غوربندی؟
    هدف از نوشته من تحت عنوان (مسئول درجه اول کیست) اصلاح روش ناهنجار مطبوعاتی سایت افغان جرمن بود، اگر کمیته نشراتی و اداره و مدریت افغان جرمن، یک کمی شعور داشته باشند، باید بدانند که توضیح من در مورد اصلاح همچو روش مطبوعاتی در واقعیت امر، دوستی با سایت مذکور است، نه دشمنی، مگر درک این مطلب یک کمی شعور و وجدان بیدار میخواهد.
    چند روز قبل افغان جرمن، تحت عنوان«یاد داشت پورتال افغان جرمن » نوشت:«پورتال افغان جرمن آنلاین اخیراً از سوی عده ای هم وطنان محترم ما، مورد ملامتی قرار گرفته است….»
    ګرانه ښاغلی غووربندی صاحب ، نه، این بار اول نیست بلکه صد ها بار همکاران قلمی سایت شما، در زمینه شکایت نموده اند، یک بار هم داکتر صاحب کاظم آن را دریچه منازعات توصیف فرمودند. همکار قلمی شما شاغلی کاسی هم برای رفع مشکل پیشنهاد نمودند که یک کلکینچه خاص برای مناقشات و منازعات مفتوح گردد.
    ملیون ها بار یک نوار و فیته دورانی برقی در پیشانی این سایت در زمینه هشدار میداد ولی همیشه در سطح یک شعار خوب باقی ماند و هرگز عملی نشد!!!
    ګران او منلی غوربندی صاحب، چرا اسماء مبارک ذواتی را که اخیراً در زمینه شکایت نموده اند، ذکر نکردید، تا ما به نوبه خود از این خدمت بزرگ انسانی و معنوی شان ابراز قدر دانی نمائیم، لذا ضرورت به اختفاء اسماء شان در زمینه چیست؟
    من فکر میکنم که تغییر این روش مذ موم و متداول و معمول در سایت افغن جرمن به پیشنهاد داکتر صاحب سید عبدالله کاظم صورت پذیرفته است، زیرا یگانه کسی که مدیریت سایت افغان جرمن و شاغلی قیس کبیر را در زمینه متقاعد ساخته میتواند، داکتر صاحب کاظم است و بس.
    امیدوارم اداره سایت افغان جرمن در زمینه صادق بوده و به قول و وعده خود استوار باشد.

  162. هموطن گرامی و نهایت محرم الله محمد خان!
    سلام و احترام صمیمانه ام را حضور تان تقدیم می دارم.
    ازینکه با محتوای مقله دید مشترک دارید، برایم احساس خرسندی بوجود می آورد. از حسن نیت تان باربار تشکر می کنم.
    با احترام
    یوفی

  163. یعد از عرض ادب،
    مومند صاحب و دوستان دیگری که ضرورت به بزرگ ساختن یک متن دارند، میتوانند هم در بالا و یا هم در پائین همان صفحه در طرف چپ فیتهٔ فولادی رنگ، از علامت (+) برای بزرگ ساختن و علامت (ـ) برای کوچک ساختن استفاده نمایند. همچنان دو تیر “سر بالا و سر پائین” شما را به صفحات قبلی و یا بعدی میبرد.
    عنقریب رهنمای مکمل سایت جدید برای آشنائی بیشتر دوستان و مهمانان گرامی به نشر سپرده میشود. یکبار دیگر از تمام محترمین علاقمند تقاضا مینمایم، تا هر مشکل، مانع، و ابهامی که به نظرشان میرسد ما را در جریان گزاشته ممنون سازند.
    په درنښت،
    سیدال هومان

  164. جناب محترم دوکتور یوسفی صاحب!
    بعد از عرض سلام و احترام و آرزوی سلامتی شما محترم مقالهء شما تحت عنوان “از بد بدترش توبه!” از مطالعه بنده گذشت.
    مقاله انعکاس دید بنده هم بوده که بدینوسیله از شما تشکری می نمایم.

    بد ترین جهل جهل مرکب است که متاسفانه در سر سران نه سروران زیاد دیده میشود.

    ما حریفان بزم اسراریم
    مست جام شهود دیداریم

    جوش بحر محیط لاهوتیم
    فیض صبح جهان انواریم

    اثر و فعل حق، ز ما پیداست
    بی‌گمان عرضِ سر اظهاریم

    گاه جامیم و گاه باده‌ی ناب
    گاه ساقی و گاه خماریم

    که جهان نیست جز تجلیِ دوست
    این من و ما، همان اضافت اوست

    بیدل

  165. معزز و گرامی ام عباسی صاحب، امید که احترامات مرا بپذیرید..
    با اینکه به جز در ابتدا کوشیدم که سخن به درازا نکشد و شما محترم به آدرس من معلوماتی لطف فرمودید که من تا امروز مات و مبهوتم. متأسفانه سخن ها طولانی گشتند با اینکه من دیگر نه خواندم و نه مداخله نمودم، هرچه که شده، این تیر خطا رفته، بزرگواری در بخشیدن است و نه در انتقام؛ من از شما معزز معذرت میخواهم! و دوباره معذرت میخواهم!
    با حرمت، گلوونو سره

  166. عزتمند مومند صاحب!
    لمړی سلامونه او احترامات می قبول کړی.
    ما د لمړی ځل د پاره ستاسو پدی خبر کښی دا متن ولوست: «موقف ملی و افغانی نواسه خان عبدالولی خان
    ایمل خان ولی، نواسه ولی خان در اجتماع بزرګان قومی افغان های ماوراء سرحد در پشاور ګفت که:
    من افغانستان را به حیث یک کشور همسایه نه، بلکه خاک و وطن پدران و اجداد خود میدانم.
    مرحوم ولی خان گفته بود:« یا به یو کیږو، لیا به ورکیږو»»
    حقیقت دادی چی ما، تر پرونی خبر د اوریدو څخه د مخه دا نوم پدی هویت نه وو اوریدلی. ډیره مننه. ستاسو د برداشت څخه نه یواځی د زړه له کومی مننه کوم، بلکه ددی موقف ملاتړ یم. ماته د خوښی ځای دی، چی څو میاشتی د مخه می د پښتون قوم د یو ناخلف زوی، چی ما پیژاند، او یوه خائنانه خبره ئی کړی وه، نو می د هغه پر ضد یوه مقاله په دری ژبه ولیکه، چی تر دی عنوان لاندی: « به جواب صوفی جمعه خان!» تقریباً یوه میاشت د مخه په همدی «آریانا افغانستان آنلاین» کښی چاپ سوی. زه ډیر ویاړم چی په خپل تفکر او نظریه کی یواځی نه یم. زه پدی هم فخر کوم، چی ما ته د «باچاخان» مهربانی او لطف څو ځلی په یاد دی. د ګلستان د ولسوالی قومونو دا افتخار در لود، چی هغه مشر د دوی میلمه وو. او د همدی لیکونکی د کور څخه پدی میلمستیا کی ظروف وړل سوی وه. که چیری وخت ولری، دا مقاله د هومان په کمک تر لاسه کړی. زه ټولو پښتنو او په تیره بیا د پاچاخان کړوسی ته په ژوندانه کښی لویی بریالیتوبونه غواړم. په ډیره مینه، یوسفی د جرمنی څخه.

  167. مشکل مطالعه مضامین
    محترم انجنیر صاحب سیدال هومان که به تنهایی و بدون داشتن دستیار و حتی با وجود حرکات تخریبی یک عده ذوات بی انصاف، شباروزی در قسمت تکمیل نقایص سایت جدید کار میکند، شاید شکوه و شکایت مرا نیز بی انصافی بداند، ولی من مشکل خود را در قسمت مطالعه مضامین باید به عرض برسانم.
    در سایت کهنه من مضامین را با فشار دادن علامه مثبت به حد اعظم بزرگ میساختم و مطالعه مضامین با حروف بزرگ شده برایم نهایت آسان بود.
    در سایت جدید ساحه مضامین به صورت افقی خیلی ضیق است و نمیتوان آن را به حد لازم وسیع ساخت تا مطالعه مطالب آن برای اشخاصی مانند من آسان گردد.
    خدا کند که حل این مشکل از زمره مشکلات نا ممکن سافت ویر جدید نباشد، در غیر آن چه خاکی بر سر باد کنم؟
    با عرض معذرت

    1. مومند صاحب مشکل شما یادداشت شد و به اسرع وقت به آن پرداخته میشود. من از جناب شما و همه دوستان دیگر که تا حال در توسعه و تکامل و حتی تصحیح بعضی نکات به ما یاری و رهنمائی و مشاورهٔ لازم و سازنده داده اند تشکر مینمایم.

  168. فرار چنگیز ثانی رشید دوستم
    چند روز قبل با یکی از دوستان در کابل راجع به اوضاع جاریه صحبت مینمودم، موصوف گفت که در محیط کابل یک عده منتظر آمدن رشید دوستم از ترکیه است که در رول یک ناجی کشتی در حال غرق شدن وطن را نجات دهد.
    امروز یکی از دوستان در تیلفون گفت که طلبه جوزجان و مرکز قیادت و قوماندانی چنگیز ثانی رشید دوستم را فتح نموده، رشید دوستم به کابل فرار نموده و پسرش به میدان هوایی مزار.
    طلبه داخل خانه رشید دوستم شده و یکی از طلبه لباس مارشالی دوستم را پوشیده و آن را به نمایش گذاشت.
    فرار رشید دوستم شباهت به فرار موش پنجشیر دارد که در نیمه شب از ترس طلبه پا به فرار گذاشت.
    رشید دوستم موش، از حکومت تقاضای استقرار حکومت نظامی نموده است.
    شاید دوستم موش به این فکر باشد که موصوف در سمت قوماندان اعلای کشور مقرر گردد و تمام قوای مسلح افغانستان تحت فرمان او باشد
    دوستم موش این آرزو را به خاک خوهد برد
    این خیال است و محال است و جنون
    منتظریم که مرکز بزرگ فساد و پناه گاه جانیان قرن یعنی پنجشیر نیز از طرف مخالفین فتح گردد.
    حق به صد حجت و برهان نکند عرض وجود
    تا ز ارباب جهادی رگ گردن باقیست
    بیت مرحوم مولانا خسته با کمی تصرف.

  169. موقف ملی و افغانی نواسه خان عبدالولی خان
    ایمل خان ولی، نواسه ولی خان در اجتماع بزرګان قومی افغان های ماوراء سرحد در پشاور ګفت که:
    من افغانستان را به حیث یک کشور همسایه نه، بلکه خاک و وطن پدران و اجداد خود میدانم.
    مرحوم ولی خان گفته بود:« یا به یو کیږو، لیا به ورکیږو»
    شعار امروزی نهضت پشتون، بلوچ است که:
    لر او بر، یو افغان
    شاعری سالیان بسیار قبل ګفته بود:
    د خیبر دره خو لیار د تلو راتلو ده
    په کابل او پیښور کی افغان یو دی

  170. جناب محترم آقای هومان!
    با عرض سلام و احترام جهانی تشکر که پیشنهادات بنده عملی گردید. واقعآٌ حالا برای بنده لذت بخش تر است بنویسم.
    البته چند پیشنهاد دیگر هم در صورت عملی بودن تخنیکی ان:

    1- هر گاه قسمت “دیدگاه” مانند سابق در بالا بیاید بهتر است و نباید هنگام نوشتن پاهین امد و نوشت بلکه راساٌ در بالا نوشت.
    2-هرگاه تاریخ و وقت ارسال نظر “سبز” گردد به نظر بنده به زیبایی صحفه و لذت روحی می افزاید.
    یار زنده و صحبت باقی.

    هرگاه به پیش کس بری حاجت خویش
    طفلی می زیبدت نه افلاطونی

    بیدل

    1. جناب الله محمد سلام مرا هم بپذیرید
      .از پیشنهادات سازندهٔ تان یک جهان ممنون
      در مورد رنګه ساختن تأریخ ورود یک نظر فعلاً کاری کرده نمیتوانیم زیرا آنقسمت در اختیار کمپنی سافتویر بوده و فعلاً مانند چند برخ دیگر به آن دسترسی نداریم، ولی با آنها در تماس استیم و امید است در آیندهٔ نزدیک این نقیصه به شمول تراجم نا مأنوس
      بعضی اصطلاحات مثل تار نامه و نامهٔ برقی و عنکبوت نما و غیره حل گردد.
      .من متوجه موقعیت چوکات برای نوشتن نظر که در پائین قرار دارد استم و امید است تا آخر امروز درست گردد
      از توجه و رهنمائی تان متشکرم
      سیدال هومان

  171. د پنجابی پاکستان او اخوندی ایران له خوا د امریکا په ډالرو تهدابی تربیه شوی طالبان د غلامو تنظیمونو څخه هم زیاتره د پنجابی پاکستان او امریکا کنترول لاندی دی د پنجابی پاکستان دا وسنی شعار بابولالی چی مونږ په طالبانوباندی کوم اغیزناکه تأثیر نلرو او همدارنګه کاؤبائیي امریکا پر طالبانو باندی د غټو بمونوغورپشونه کوی دا ټولی زرګری مخالفتونه دی ، امریکا او انګلیس د قاتلو تنظیمونو ، طالبانو ، کمونیستانو او نورو وارداتی مضرو ساختګیو ګوندونو وفاداری باندی باوری دی او د دی غلیسی لاری غوښتل کیږی چی د ملت تر مینځ قومی ، لسانی او مذهبی نفاق هم زیات کړی او هم بین المللی شکل ورکړی او ښکاره کړی چی دا وحشی ملت اصلاح کیدونکۍ ندی نو یوازنۍ لاره د حل د افغانستان تجزيه کول دی !!!!
    صادقو مسلمانو ملی افغانانو : مونږ او تاسی هغه وخت ددی تربیه شوو غلامانو او ددوی غلیسو بادارانو څخه نجات پیدا کولای شو که مونږ د خودخواهی حریصی بیماریو ته د پای ټکۍ کیږدو او د غیرتی ملت سره یو ځای دافغانستان استقلال او د خاوری تمامیت تضمین ته عملآ ملا وتړو دا کار کیدوونکۍ دی که ټول منورین په صداقت سره د واحد ملت ملاتړ ته ملا وتړی دا د تاسو سره د ما صداقانه وعده دی !!!!!!!

  172. بزرگوارم جناب مایار صاحب والاتبار
    بعد از عرض احترام و تمنیات نیک
    برای من جای افتخار و مباهات است، که شخصیت بزرگ ملی، مانند جناب شما، که خود یک تاریخ زنده و صادق کشور هستید، مؤید نوشته های من و اندرین راه مشوق بزرگ من میگردید.
    خدمات شما در دوره هجرت در راه آزادی وطن، باید با خط زرین و طلایی نوشته شود، همین نوشته ارسالی شما و خاطره ملاقات شما با شاه مغفور جنت مکان، و حسرت روزگاران پار، که دوره عزت و سر بلندی و آزادی و وحدت ملی بود، اشک به چشمانم آورد.
    مدیون لطف و شفقت و محبت و زره نوازی شما هستم.
    کوچک تان
    داؤد

  173. افغان جرمن آنلاین از سیاست دو رویگی استفاده نموده درب لجام گسیختگی و بی بند و باری هرزه نگاری، کوچه و بازاری نوشتن ، کار برد کلمات سخیف و رکیک را زیر نام آزادی بیان به سید هاشم سدید که حزء گروه انقلابی ها و هم صنفی آفاقی ها است باز نکهداشته و از نشر دو نوشتۀ من که حق مسلم از حیثیت خودم و قوم و آباء و اجدادم که توسط سید هاشم دائم الخمر مورد اهانت قرار داده اباء ورزیده.
    نوشته را این حا انتقال می دهم
    سدید! متأسفانه نه ترا عزت است، نه وقار و نه شرم و نه حیا. خطا کردی ولی به هر شکلی که بنشینی فائده ندارد. «فحاشی» صفت است که ترا می زیبد و خود متصف به آنی. سفسطه برگ درخت انجیر نمی شود که شرمگاه ترا بپوشاند. تو به قصه سرایی جعلی ات و ملامت کردن فاطن اصلاً خودرا رسوا کردی و اعترافت
    خود مبین لودگی تو بود که بدون تعمق و تحقیق چنین اتهامی بر کس ببندی. اگر بر کلمۀ تهمت چند کتاب هم بنویسی ضیاع وقت است و بیهوده، تعقیب کنندۀ موضوع، قضاوت آگاهانه دارد.
    این شتنک زدن و بهانه پالیدن ها برای چیست؟ و چه آرامش و سروری برایت می بخشد. دنباله دار ساختن این منازعه و تحقیر و توهین متواتر من دو دلیل دارد. یکی- حتماَ تکلیف روانی داری که ناشی از اعتیاد تو به چرس و یا الکهل است. دو- با این دروغ گویی ات خود را خود سخت مفتضح ، رسوا و بی آبرو ساختی که برای مرمت کاری سر به آسمان کرده دم قرقره کرده صدا سر می دهی.
    تو بازهم بدون ارتباط مثل مبرز های فرقۀ ۸ قرغه با نهایت ضعف منطق و یاوه سرایی، بدبختی های این چهل سال اخیر افغانستان را به اجداد و قوم من رجعت می دهی، در حالی که واقعیت ها و قضاوت سالم مردم آگاه و دانا و هوشیار غیر جانب دار، و وقایع رویداد های پیهم این چهار دهه، عاملین اصلی این سیه روزی افغانستان را شما نوکران کرملن و پیکنگ می داند که با تخیلات واهی و فرضیه های تحریف شدۀ کتابی بدون معرفت واقعی به شرائط عینی مملکت و ساختار های اجتماعی و ذهنیت های اکثریت در صدد دگرگونی آنی وطن بودید. شما مترقیون قلابی هردو مکتب که اولی با مبارزۀ معتدل دو ملیون کشت و شما پیروان مائو تحت دستور مبارزۀ قهار، اگر نوبت می رسید، شاید ¾ نفوس را محو می کردید. گِل خشک به دیوار نمی چسپد و مردم افغانستان تا آخرین وارث خانواده از استقلال، امنیت، آسایش روانی و وحدت ملی برخوردار بودند و وقایع خونبار بعد از آن را با گوشت، خون، پوست و استخوان خود دانستند و درک کردند.
    آباء و اجداد من مردم شناخته شده صاحب عزت، وقار و اعتبار اجتماعی بودند. با تمام احترام به نام «سید» پدر و پدر کلان ترا کس نمی شناسد که مجاور زیارت بودند و یا کدام دم گر و طومار نویس و یا سادو.
    اقوام من با تمام محدودیت ها و قیودات رقابت دو قدرت بزرگ زمان عیار صادق و وفادار اعلیحضرت امان الله خان بوده در معاذ استقلال افغانستان در جبهات مقدم و مظفر وظیفۀ رهبری و قومانده داشته و در بحرانی ترین برهۀ تأریخ که دیگران فرای و یا بیعت کرده بودند, مملکت را با قبول همه خطرات از حکمروایی جهالت و سیه روزی نجات دادند و بر توده های خاک و خاکستر افغانستان را مجدداً با زیر بنا های قوی و اساسی اعمار کردند و اساس یک دولت مستقل و قوی مرکزی را گذاشتند.
    با آن هم گپ میان من و تو بود ولی تو به آباء و اجداد و قوم من بی موجب تعرض و هتک حرمت کردی و برای ارضای خاطر پریشانت برای منازعه با من بهانه می پالی ولی فائده ندارد.
    من با احترام به تقاضای دوستان محترم و مخصوصاً توصیۀ داکتر صاحب کاظم تصمیم به قطع یک جانبۀ این بُرد و بحت تأثر آور و بیهوده گرفتم. ولی تو دست بردار نیستی و هر روز جفنگ می گویی و بر من می تازی و توهین می کنی که آن کلمۀ پاچه گیری بر تو صدق می کند
    لذا در این وضع پابندی به این تصمیم برایم مشکل است و دیگر کسی ملامتم نسازد.
    دوست گرامی ام رحمن غوربندی صاحب!
    اگر شما از نشر این نبشتۀ من اباء ورزید جبهه گیری مشترک را علیه من نشان می دهد و پابندی تان را به اصل احترام به آزادی بیان زیر سؤال می برد و شما حق مسلم مرا برای دفاع از خود سلب می کنید.

  174. دوست گرانقدرِ حقیقتجو م.د.مومند عزیز-
    مقال اخیر تان را زیر عنوان “تر هغی چی په هیواد کی سلطنت وه” مانند هر نوشتۀ دیگر تان با علاقمندی خاص مطالعه کردم و یک بار دیگر به مردانه صفتی تان شادباش گفتم. شما یکی از همان مبارزین افغان ما بوده که از ارزش های والای میهن رنجور و شخصیت های بزرگ ما در این وضع بی سَر و سامانیی که سرحد خودرا بهم ریخته، بدون از ترس و لرز با استدلال قوی دفاع نموده، راستی و واقعیت ها را بسمع دشمنان ملت و خاک ما افغان ها می رسانید که به خوشی وطندوستان می افزاید.
    گزارش شما بر مبنی و استناد یادداشت محترم جمیلی که خود یک شخصیت وطندوست و واقعیتبین هستند، ملت افغان را متوجه به ارزش های ناب کشور ماتم زدۀ ما می نماید که بیم آن می رود که به فراموشی سپرده شود.
    اعلیحضرت محمدظاهرشاه وارث تاریخ پُر شکوه دوصد و بیست و چند سالۀ میهن ما آخرین صفحۀ تاریخ پادشاهی افغانستان را با امانتداری مهر نموده و به یادگار سپردند. ازاینکه بعد از اختتام نظام مطلوب بنده بالای کشور و مردم آن چی رو داد و می دهد بحثی است که در مورد نمی پیچم.
    دوست عزیز! نوشتۀ شما خاطره ای را در ذهنم تداعی نمود که مربوط به چند دهه قبل است لیک یاد از آن بازهم به شخصیت و کرکتر ناب بابای ملت تعلق میگیرد که به یاد آن ارج میگزارم.
    سال منحوس 1978م و کودتای خونین توسط کتله ای از مزدوران بیگانه ملت و خاک افغانستان را به تباهی کشانید که تفصیل آن بیرون از چوکات این نوشته است. قیام ملت افغان علیۀ کتله ای به نام افغان در هر کنج و کنار افغانستان آغاز و ملیون ها را به ترک وطن زیبای شان مجبور گردانید که بنده نیز در قطار آنها محسوب می شوم. مبارزات آزادیخواهان در خارج از کشور قدم به قدم انکشاف نموده که یکی از مراکز عمدۀ آن در روم تحت قیادت پادشاه محبوب افغانستان در محافل سیاسی و تصمیمگیری جهان شناخته شده است. در نظر است که این مختصر را در بخش ” کلکین مناظرات” سایت ملی آریانا افغانستان آنلاین به نشر بسپارم، لذا شایسته است که بالای اصل موضوع چند سطری بنگارم تا اینکه در لابلای گزارشات پار از حوصله مندی دوستان استفاده نمایم.
    اوایل دهۀ 80م هیئتی به نمایندگی اعلیحضرت موظف گردید تا به پاکستان سفر کند و در مورد یک جبهۀ متحد مطالعاتی انجام داده و در ساختار آن با احزاب و تنظیم های جهادی مشوره نماید. خوشبختانه در جملۀ 7 نفر نماینده اعلیحضرت بنده نیز شامل بوده که یک مدت طولانی این وظیفۀ سترگ ملی به تنهائی به عهدۀ بنده باقی ماند. تعامل چنان بود که بعد از ختم سفرم به پاکستان به روم سفر نموده گزارشات سفر خودرا خدمت اعلیحضرت به عرض می رساندم و یک راپور سفر را به دفتر روم می سپردم.
    ضمن یکی از همان سفر ها به روم مواصلت نمودم و حوالی سه بعد از ظهر روز بعد آن با همراهی جنرال عبدالولی به خدمت اعلیحضرت رسیدم.
    در این گردهم آئی محترم سلطانمحمود غازی و دوست گرامی همایون شاه آصفی نیز تشریف داشتند.
    اعلیحضرت بعد از شنیدن گزارشات بنده و ارشادات شان که در حدود دو ساعت را در بر گرفت در ختم صحبت اعلیحضرت فرمودند که آقای لطیف جلالی از ماسکو تلفونی اطلاع داده که میخواهد با من مصاحبه ای نماید و اضافه فرمودند خوب است که شما از پشاور راساً اینجا حاضرید میخواهم که نظر شمارا نیز داشته باشم. اعلحضرت دوسیه را که در پهلوی شان قرار داشت به دست گرفته، عینک ها را بالای پیشانی بالا نموده، به قرائت سوال، قبلاً از ماسکو فرستاده شده بود، و جواب آن آغاز نمودند. در ختم آن سوی بنده نگاهی فرمودند و من مختصر عرض کردم : بسیار خوب است.
    اعلیحضرت فرمودند: من در بارۀ خوب بودن آن از شما سوالی ندارم بلکه نظر تان را میخواهم بدانم.
    بدون آمادگی با مشکل مواجه شده و آنچه درک مینمودم عرض نمودم.
    دوست ما، آقای عزیز عسکرزاده، پسر فرقه مشر جعفر خان در پشاور هر اعلامیه و یا مصاحبۀ اعلیحضرت را که در رسانه های بین المللی نشر میشود صدها کاپی نموده و با دوستانش در کمپ های مهاجرین توزیع می کند تا مردم از جریان مطلع باشند. تا جائیکه میدانم آخرین مصاحبۀ اعلیحضرت که سه هفته قبل در بی بی سی نشر شده هنوز به دسترس مردم قرار ندارد و بر علاوه ازآن در سوال های آقای جلالی کدام مطلب مهمی را سراغ کرده نمی توانم که با بی بی سی توضیح نشده باشد. با یک نگاه متوجه ترشی پیشانی جنرال و نظر موافقت آقای غازی شده منتظر فرمایش اعلیحضرت سکوت نمودم. اعلیحضرت موضوع را طرف دیگر کشانیدند و بعد از صرف پیالۀ چای مرخص شدم. در دهلیز جنرال عبدالولی گفت: کار خوب نشد بالای این موضوع ده روز کار شده است و در جواب گفتم اعلیحضرت نظرم را میخواستند و من عرض خودرا کردم.
    شب در هوتل گذشت و فردا برای خداحافظی نزد آقای غازی که در یک الحاقیۀ منزل اعلیحضرت چند روزی می گذشتاند رفتم. ما هر دو گرم صحبت بودیم که اعلیحضرت داخل اطاق شدند و با محبت و تبسم دلپسند فرمودند: نظر تان در مورد مصاحبه درست است، تشکر. و اضافه فرمودند به آقای جلالی اطلاع داد شد که مصاحبه فسخ شده است.
    تا آن لحظه نمی دانستم چگونه میتوان “دیموکراسی” را در تار و پود وجود یک انسان لمس نمود لیک بعد از گفتن کلمۀ “تشکر” از زبان اعلیحضرت دانستم که وی رادمردی است که به دیموکراسی عقیده داشت و این بهای بزرگ را به ملت افغان پیرزو نمود تا در روشنی آن تاریکی های زندگی را به عقب گذارند، حیف است که نگذاشتند.
    روانت شاد و جنت مکانت مانند کاریز میر گلزار و خُرم باد.

  175. محترم اداره!
    با عرض سلام.

    بنده قبلاٌ زمانی بالای یک مقاله و نقاط طرف علاقه تبصره می نمودم امکان کاپی نمودن همان قسمت وجود داشت اما فعلاٌ این امکان از بین رفته و یا هم من نتوانستم انرا پیدا کنم که یک نقص برای نویسنده میباشد که اصلاٌ امکان تبصره را غیر موثر می نماید.

    امید این موضوع طرف توجه تان قرار گیرد.

    تشکر

    1. جناب الله محمد از تشریف اوری و توجه تان تشکر. هر یک از مواردی را که که شما انگشت گذاشته اید، مورد ارزیابی قرار میگیرد.چنانچه قبلاً هم یاد اوری و اعلان نموده ام، این شروع کار است و من یقین دارم که به سکتگی ها و حتی اشتباهاتی بر خواهیم خورد. تعدادی شناسائی گردیده و در حال اصلاح است و تعدادی هم نظر به محدودیت های سافتویر جدید شاید فعلاً امکان نداشته باشد به اسرع وقت اصلاح گردد، به این سبب خاصغانه از جناب شما و سائر دوستان متمنی استم در پهلوی ابراز نظریات سازنده با .
      .حوصله مندی خود با ما باشند
      سیدال هومان
      ادارهٔ آریانا افغانستان

  176. اداره محترم !

    لطفاٌ معلومات دهید که ارشیف نظریات که تا کنون در جریان ماه ها و سالها داده شده است در کجاست؟

    تشکر

  177. جناب محترم آقای هومان!
    سلام های بنده را قبول بفرمایید اما بعد:
    بنده تقریباٌ تمام عناصر و کنج و کنار را به اساس هدایت شما از یک دید انتقادی نظر انداخته و پیشنهادات و نظریات ذیل را البته از نگاه خود ارایه میدارم:
    1-هر گاه سطح عقب صحفه که نظریات نشر می گردد “سفید” باشد مانند سابقه روح و روان روشن کا ر نموده می تواند و ضمناٌ هرگاه نوشته ها مانند سابق به “آبی” که یک رنگ زیبا است باشد خوشی روحی خلق میکند هنگام نوشتن.

    2-ضمناٌ هر گاه ممکن باشد کسانیکه عکس ندارند از کدام سمبول و یا منظره استفاده گردد بهتر است عوض انکه کنون است.

    3-به نظر من هر گاه محل سکونت از نظر تخنیکی امکان داشته باشد مانند سابق نوشته شود جالب و تشویق کننده میباشد و ضمناٌ هر گاه نام و محل سکونت و تاریخ مانند سابق به سرخ نوشته شود برای روح و روان رنگهای “ابی” “سرخ” و سفید تاثر خوب دارد.

    امید است پیشنهادات درست باشد.

    ز پا نه نشست آتش تا نشد خاکستر اجزایش
    به سعی نیستی هم غیرت کار این چنین است

    بیدل

  178. نمایندۀ ایران در مراسم حلف وفاداری داکتر اشرف غنی اشتراک نکرده بلکه در مراسم داکتر عبدالله عبدالله شرکت کرده بود که باید برای ادای دین داکتر عبدالله ایران می رفت در حالی که در این حال مصیبت بار افغانستان نباید هیچ کس در چنین محفل رئیس جمهور شدن یک قاتل حرفوی شرکت می کرد

    در محفل تاج پوشی رضا شاه پهلوی از اعلیحضرت محمد ظاهر شاه دعوت شده بود ولی او سیاست مدار خردمند و مؤقر اشتراک نکرده عبدالولی را فرستاد

  179. زمانه بهترین و عالی ترین آموزشگاه است . دروسش در ردیف تجارب، پایدار و ماندگار است. از آموختنی های سودمند زندگی اطمینان داشتن، به صحت ادعا است به هر نحوی که باشد. اگر پای دیگری در میان باشد قبل از قضاوت و اتهامی باید بر صحت وسقم آن تحقیق گردد. عواقب پخش معلومات نا درست بی حد ناگوار است. دشمنی، کینه و کدورت می آفریند.

    فهم این موضوع در هر سن و سالی که باشد سودمند است.

  180. جناب محترم سیدال هومان!
    همانطوریکه در پیام قبلی بیان داشتم ویبسایت جدید با بسیار دقت و حرفویی طرح و دیزاین شده از رنگهای مرغوب برای برجسته سازی لینک ها و سب لینک ها استفاده بعمل آمده است. همچنان موقعیت های مناسب نظر به اهم مسایل برای مندرجات ویبسایت در نظر گرفته شده است. به نظر من محل مناسب برای نشر مقالات روز مره بخش وسطی صفحهٔ نخست میباشد، زیرا بخش وسط خود دارای اهمیت میباشد و ارزش مقالات را نیز بالا برده و به بازدید کنندگان و خوانندگان بدون زحمت مقالهٔ مورد نظر را نشانی میدهد. همچنان اگر سوفت ویر این امکان را داشته باشد تا درپیشانی ویبسایت در پهلوی تاریخ و وقت تعداد بازدید کنندگان را در دو کتگوری عمومی و همزمان نشان بدهد بر اعتبار ویبسایت می افزاید.
    برایتان طول عمر با صحتمندی و سعادت آرزو دارم، مؤفق و سرفراز باشید.

  181. صفحۀ جدید “آریانا افغانستان آنلاین” مبارک!
    صفحۀ جدید وبسایت باوقار و عزیز “آریانا افغانستان آنلاین” را باز کردم؛ مبارک باشد!!!
    از دل و جان آرزو میکنم، که انتقال مطالب مندرجۀ وبسایت فعلی به وجهِ احسن پیش برود و وبسایت جدید روزی کاملاً جانشین صفحۀ گرامیِّ کنونی گردد!!!
    و نیز از صمیم قلب آرزو میکنم، که سعی و تلاش بلیغ ارجمند برومند و مبتکر، جناب “سیدال جان هومان”، در بهبود و بلکه بهترشدن این صفحۀ محبوب، قرین موفقیت باشد و صفحۀ جدید مزایائی را در بر داشته باشد، که از صفحۀ کنونی متصور بوده نمیتواند!!!
    آروزی قلبی من، بهبود و بهترشدن هر پدیده است؛ و من هر نوآوری معقول و مقبول را به دیدۀ قدر مینگرم.
    امیدوارم، که صفحۀ جدید کماکان و بلکه بهتر و مؤثرتر از آن، در خدمت وطن و مردم و فرهنگ ما باشد!!!
    زنده باد افغانستان
    پاینده و فیروز و سرافراز باد صفحۀ جدید

  182. جناب عزیزی از تشریف آوری تان تشکر وبه حیث اولین مهمان سایت جدید آریانا افغانستان به شما خیر مقدمم میگوئیم.

  183. دوستان عزیزِ من!
    افتخار دارم که طبق وعده، سایت جدید آریانا افغانستان را تقدیمتان مینمایم.. درین هیچ جای شکی نیست که در اوایل به مشکلات و اشتباهات محتمل سر و کار خواهیم داشت، ولی به همکاری شما عزیزان در حد اقل زمانی به آن فائق خواهیم شد. من از همهٔ دوستان متنمی استم که تمام عناصز و کنج و کنار را از یک دید انتقادی نظر انداخته و پیشنهادات و نظریات تانرا در همین دریچه و یا از طریق سکاپ و تیلیفون به سمع اینجانب برسانید . هر نوع پیشنهاد و انتقاد به سر چشم مورد قبول و یا مناقشه و تبادل افکار واقع خواهد گردید.
    باید خاطر نشان سازم که کار مدیریت درین سیستم جدید تقریباً ۸۰ در صد تقلیل یافته، که ما میتوانیم محصول خود را به همان اندازه بالا ببریم و یا وقت کافی برای کار های مهمتر وقف نمائیم. همچنان این سیستم کاملاً محفوظ بوده و طرز العمل آن دینامیک است. یعنی باز کردن آن در تلیفون و تابلیت و کمپیوتر هیچ تفاوت نداشته به اسانی باز میگردد.
    به امید اشتراک همه در راه هرچی بیشتر بهبود کار
    سیدال هومان

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *