قطره قطره دریا

شمار خوانندگان این مضمون: 0

۲۰۲۲/۰۲/۱۰
دوکتور محمد اکبر یوسفی

قطره قطره دریا

عنوان این مطلب در حقیقت تکیه کلامی است، که از آوان طفولیت شنیده ایم. اما وقتی نویسنده قسمتی از اساسات وتوضیحات مختصر، در بارۀ مسیر، بسوی “فزیک ذروی” را از «لکچر های» یکی از معروف ترین دانشمندان فزیک ذروی (“کوانتن فزیک”) در آلمان و فیلسوف نامدار آلمانی، هنس پیتر دیور”، شنیده است، تصور ایجاد گردیده است،

که این تکیه کلام هم چنان باید، معنی و مفهوم خود را داشته بوده باشد، که گذشتگان ما، بزبان می آورده اند. اینکه تا چه حد مردم ما ازین مفاهیم در زندگی کار می گرفته اند، معلوم نیست. اما تصور سطحی اینست که در حال حاضر “راسیزم” و “باندیتیزم” با سائر انحرافات در کشور ما، با عطش “قدرت” و خودخواهی که سران این باندها از خود نشان می دهند، چنان انتباه حاصل شده می تواند که ساختار و مناسبات عنعنوی جامعۀ ما را به چنان وضعیتی، برهم زده و لگدما کرده اند، که ممکن کسی هم توجه به همچو مقوله ها، نداشته باشد. به هر صورت نویسنده می کوشد که درین مطلب کوتاه، ارتباط مفهوم را با دیگر مفاهیم که توسط دانشمندان بزرگ تعریف شده است، دریابد و به جوانبی ازین مفهوم نیز آشنائی حاصل نماید.

این نویسنده ۴۴ سال قبل، زمانی که در رشتۀ ریاضی و فزیک، با مضمون اصلی “ریاضی” و مضمون فرعی “فزیک” در ساحۀ “تیئوری توابع، یک متحولۀ کومپلکس” به اخذ “دیپلوم ریاضی”، مطابق اصولنامۀ تحصیلی در آلمان، در پوهنتون “بوخوم”، نائل آمده است، امتحان مضمون فرعی را در رشتۀ “فزیک نظری”، بخش «فزیک “ذروی”، یک “ذره” (“یک پارتیکل”)»، با مؤفقیت، سپری نموده است. مدتهاست، که “لکچر های” این دانشمند را در “یوتوب” چه در زمان حیات او و چه بعد از وفات در آرشیف های رسانه و هم در برنامه های تلویزونی آلمان، که در بخش “فلسفه” و “کلتور”، ارائه داشته است، گوش می داده است و ادامه می دهد.

انگیزۀ اصلی این بوده است که این دانشمند، در حکایات خود از زبان “فزیکدانان” معروف چون “ورنرهایزنبرگ”، “مکس پلانک” و “آینشتاین” که هر یک از آنها در سنین جوانی به دریافت جائزۀ “نوبل” نیز نائل آمده بودند، یادآور می شده است، که جهان با بحران روبرو است و تأکید می ورزیده است،

که باید راه و روش تحقیقاتی دیگری را در بخش علوم و بخصوص فزیک “مُدرن” در پیش گیرند و به جوامع انسانی بفهمانند که «ما باید به راه دیگری برویم، که البته راه دشوار است.» او از “ورنر هایزنبرگ” نقل نموده است که یک زمان گفته است: “ما نمی توانیم بدون آگاهی خود ما، به چاره سازی مؤفق شویم.» این دانشمندان می دانسته اند که قریب «سه هزار سال»، در دنیای قدیم کوچکترین “ماده” را «اتوم» پذیرفته بودند، که دیگر «غیر قابل تجزیه» می دانسته اند، از جانب دیگر بسیاری از تصاویر آنها در بارۀ کائنات و حقایق دنیای ما را که در موعظه های “مذهبی”، تکرار می کرده اند، علماً غلط ثابت شده بود. بنابر اظهارات این دانشمند که می گفتِ در دنیای قدیم علاوه از اینکه، هزاران سال، به این عقیده بوده اند، در عین حال، اشتباه بزرگ دیگری را هم مرتکب شده اند که در آن زمان انسان را خارج از “جهان” یا این “دنیا” ما در نظر گرفته بودند، علاوه از اینکه قدرت «خلاقیت» را در وجود انسان می دیده اند، هم چنان، چنین تصور می کرده اند، که گویا، انسان “مقدس” و “غیر قابل لمس” نیز می باشد. “دیور” که این “غیر قابل لمس بودن” انسان را رد می نموده است، برخلاف گذشتگان، انسان را  شامل و جز همین جهان می دانسته است، تأکید می ورزیده است، که “آینده” هم در مقابل آنها “باز” است، باور داشته است که انسان می تواند، پلانهای خود را برای آینده خود ترتیب نماید. او هم چنان تأکید می نموده است، که “باز” بودن، بدین مفهوم نیست که چیزی معین شده باشد، اما از انظار ما مخفی نگهداشته شده باشد، بلکه کاملاً غیر معین و باز است. در تلاش به “خلاقیت های کلتوری”، همه را متوجه “مسؤولیت” خطر صدمه رساندن در برابر آینده می ساخته است. همین دانشمند، از سنین جوانی خود حکایت می نموده است، که علاقه به شناخت از “کوانتن” (“ذره”) داشته است که غیر از “اتوم” می دانسته است، اما مشابه به آن، فکر می کرده است. او برین عقیده بوده است، که با درک ماهیت اصلی این ذره باید تلاش صورت گیرد تا بدانیم، که چه چیز و چگونه از جهت درونی، واحد بودن این دنیا، یکجا حفظ می گردد. اما علاوتاً اظهار می نموده است که یک عادت عمومی انسان، چنین بوده است، که وقتی می خواسته است، به ماهیت یک شی بفهمد، آنرا پارچه پارچه می ساخته است، به ادعای اینکه باید به ماهیت اصلی، پی ببرد. در حالی که با آغاز به این کار، آن پدیده تخریب می گردیده است. او مکرراً از تصور قبلی یادآور می شده است، که اگر یک پارچۀ غیر قابل تغییر را به حیث عنصر اولی در دست داشته باشد، می تواند آنرا تغییر دهد و از آن “مُدل” بسازد. صرفنظر از تفصیل، تمام وقت توجه به آن جهت بوده است، که مبداء اصلی این جهان را نیز بیابند. درک او این بوده است، که به چنین نتیجه دسترسی نداشته و سرحد را نمی دانسته است، در عین حال پس از انجام تحقیقات بیش از چهل سال، به این نتیجه می رسد، که “ماده” به آن هدفی که آنها داشته اند، و تحقیقات علمی جریان داشته است، وجود نداشته است. از جانب دیگر، تبلیغات کسانی را هم صریحاً رد می نموده است، که بشریت را در انتظار یک “انفجار بزرگ” دیگر، مانند داستانهای انفجار عمومی اولی، قرار داده بودند. او وقوع یک “انفجار دیگری” را، رد می نموده است و می گفته است، که هر لحظه انفجار رخ می دهد و تجدید درین دنیا بطور متداوم، صورت می گیرد، نه اینکه “کاپی” از گذشته” به آن علاوه گردد، بلکه همه چیز در حال تغییر است. آنچه توجه جدی شنوندگان و خوانندگان را بخود جلب می نموده است، اینست که او این زمین و دنیای حیرت انگیز را که “چهارنیم میلیارد سال؟” عمر آن تخمین شده است، دیگر بزرگ نا شدنی می دانسته است. انسانها برای امرار حیات، می توانند از سطح آن، تا یک ارتفاع  معین چند هزار متر بلند تر از سطح زمین و هم تا چند هزار متر در عمق استفاده کنند. اما این را هم هوشدار می داده است، که مواد ثابت و محدود در اختیار است. در صحبت های متعدد خود گفته است که: “فزیکدان کسی است که یادداشت ها یا کلید موسیقی را می شنود.” “هایزنبرگ” طوری که “دیور” گفته است، خود در جملۀ بهترین “پیانو نوازها” شمرده می شده است، نخست “آهنگ” را می شنیده است، بعد “کلید” نواختن موسیقی آنرا می نوشته است. برای “هایزنبرگ” مفهوم “کلی” و واحد بودن جهان مورد توجه بوده است. “دیور”، انسان را “جز” این “واحد” می دانسته است. منشاء تغییرات کلی و اساسی را در بخش “فزیک مُدرن”، “هنس – پیتر دیور”، زمانی دانسته است، که “مکس پلانک” به درک ماهیت “نور” علاقمند می شود، و پس از شناخت ها و دریافت نتائج تحقیقاتی، ابراز نظر می کند که “نور قابل دسترسی” است. در حالی که تمام دنیار را هم متعجب ساخته است، به تعقیب آن حکایت می کند، که “آینشتاین” نیز یک اثر تحریری نوشته است، که در آن، برداشت “مکس پلانک” را تأئید می کند و می گوید، که بلی، “نور قابل دسترسی” است. حال بر می گردیم به افکار و برداشت های علمی و “فلسفی” که “هنس – پیتر دیور” در بارۀ دنیای ما بیان داشته است. “دیور” او گفته است که در “دنیای قدیم”، “روحانیون مذهبی”، انسان را ازین دنیا، جدا ساخته و بعد در بارۀ دنیا هر چه خواسته اند، گفته اند که گویا “بعد از اینکه خدا، این دنیا را در هفت روز خلق” کرده است، گفته باشد، که حال تو ادامۀ کار را به پیش ببر. اینها فکر می کرده اند که کنترول جهان را، در دست گرفته می توانند و به اصطلاح جلو همه چیز، در دست آنهاست و گویا، طبق دلخوا تغییر داده می توانند. برخلاف تصور قدیمی ها، “هنس – پیتر دیور”، بار بار تأکید می ورزیده است، که دنیای ما همیشه و بطور دوامدار و بلا وقفه در حال تغییر و تحول است. ما باید همیشه در بارۀ آیندۀ خود بیندیشیم. اینرا هم نه باید فرموش کنیم که ما در یک دنیا «دینامیک» و متحرک زندگی می کنیم. همه چیز را به حالش گذاشت و به عنوان یک جز خلاق و با مسؤولیت  کاری انجام دهیم، که بنیاد زندگی برای ما و دیگران، نا بود نگردد. او می گفته است که بشریت قریب “چهار میلیارد سال” دیگر را در پیش دارد، بعد “آفتاب” هم به پایان خود می انجامد. حکایت تجربۀ زندگی و استعداد علمی«هنس پیتر دیور» ( متولد: ۷ اکتوبر ۱۹۲۹م در “شتوتگارت”. وفات ۱۸ اکتوبر ۲۰۱۴م) که از او به عنوان یک آزمایشگر، مقاله نویس و استاد کلمات صریح یاد نموده اند، مقوله ها و نتیجگیری هائی هم از خود به جا مانده است، که برای آیندۀ بشریت از اهمیت خاص حیاتی برخوردار می باشد. ا

و سه مرتبه، آنهم از ۱۹۷۰م – ۱۹۷۱م، ۱۹۷۰م – ۱۹۸۰م و در نهایت بار دیگر از ۱۹۸۷م تا ۱۹۹۲م، در رأس انستیتوت معروف تحقیقاتی «مکس پلانک» قرار داشه است.  در صحبت های خود همواره می گفته است که، این دنیائی ما دارای یک ساختار واحد است که همه بخشای آن، با هم مرتبط است، و انسان هم چنان جز آنست. بدین معنی که،این دنیا تنها برای ما انسانها، نیست. وقتی مطالعات و تحقیقات صورت می گیرد، باید با دید کلی بینجامد، نه اینکه پارچه پارچه ساخت. اینرا هم باید فراموش نکنیم که دیگر زنده جانها هم که اگر ما می بینیم و یا دیده نمی توانیم، موجود است. “دیور” می گفته است که در پیشبرد حیات، ما در قید قوانین طبیعت نیستیم، بلکه به عنوان بخشی از آن، باید در زندگی ما مطابق وضعیت طبیعت عمل کنیم، طوری که “آیندۀ””باز” در برابر ما قرار دارد. مکرراً  گفته است که بدین مفهوم نیست، که آینده، تعین شده، اما از نظر ما مخفی نگهداشته شده باشد. خود  می گفته است که همه چیز در اختیار انسان است، که آیندۀ خود را  خود “پلان” کند، اما طوری که با شریط طبیعت تطابق نشان دهد.

بطور نمونه تذکر می دهد که ما از مواد “سطح زمین” طوری کار گیریم، که طبیعت در اختیار ما در سطح زمین، قرار داده است. در نقطۀ آغاز صحبت خود، او در خطاب به حاضرین این کلمات را بیان داشته است: “ما پرابلم های زیاد داریم. آدم نمی فهمد که از کجا آغاز شود” درین لکچر او از مقایسه ها و اندازه گیری ها، بین فزیک کلاسیک و مُدرن، نامبرده است، و تأکید ورزیده است که “تکنالوژی جدید” را نمی توانیم با آگاهی های “فزیک کلاسیک” و ابتدائی، درک کنیم. “دیور” تحصیلات خود را در رشتۀ “فزیک ذروی” و کار  در بخش تحقیقات علمی به پیش برده است. به حیث “طفل جنگ”، طوری که خود حکایت نموده است، که در سن ۱۴ سالگی، به جنگ اعزام می گردد، در حالی که هیچ جرمی نداشته است، در ختم جنگ، وقتی امریکائی ها می آیند، او را زندانی می سازند. چنان شغلی را هدف خود تعیین می کند، تا خود مطمئن باشد، که آنچه را که خود منحیث نتیجه بدست می آورد، برایش حقیقت باشد و بس. او درین “لکچر” می گوید که همکارانم همیشه گزارش می داده اند، که گویا اونها، به هدف نزدیک شده اند و تذکر می داده اند، که فقط منتظر چند نتیجۀ کوچک استند و بعد قرار خود آنانرا اعلان می کنند. چنین انتظار داشته اند که بعد می دانند که جهان را در “دسترسی” خود دارند. وقتی پس از « چهل سال برایم می گویند که “ماده” یا “ماتری” وجود ندارد.» طوری که درین لکچر حکایت می کند که  بعد با خود گفته است: “بیچاره چهل سال منتظر“، بعد آنچه را که باید می دانستیم که کوچکترین “ماتری” چه است، حال می گویند، “ماتری” وجود ندارد. بعد می گوید، البته نتیجه چنین نیست. او می گوید که آنچه ما جستجو می کردیم، خارج از  تعبیرات ذهنی ما و فیصله های ذهنی ما، مستقل وجود داشته است. بعد با خود شکر خدا را بجا می آورد، که این دنیا چنین استقلال را دارد و بعد می گوید که این “دنیا بنابر چه اساس باید دلچسپی داشته باشد، که  ما آنرا تعبیر کرده بتوانیم.” و با توضیح مفاهیم “فزیک مُدرن” که در سالهای “شاگردی” و همکاری با “هایزنبرگ”، از آموزش خاص برخوردار گردیده بود، آثار علمی ارزشمند و لکچرهای بی مثالی را هم از خود، به میراث گذاشته است. حقیقت اینست، که ممکن هیچ انسان علاقه نداشته باشد، که به صحبت خود ادامه دهد، وقتی درک کند که شنونده خود می داند و باعث ضیاع وقت شود. برخلاف انسان بیشتر علاقمند به درک آنچه خواهد بود که نمی داند و این چنین عدم آگاهی از وضعیت می تواند مسبب ایجاد واهمه و خطر نا امنی در برابر زندگی او شود. در رابطه با دریافت جواب، به سؤال اینکه این دنیا از چه چیز بوجود آمده است، “ورنر هایزنبرگ” آنرا متشکل از کوچکترین “ذرات” تعریف می کند. او که بیشتر وقت خود را در مشاهدات طبیعت می گذشتانده است، در سن قریب به نوجوانی، مفتخر به جائزۀ “نوبل” در رشتۀ “کونتن فزیک” شناحته شده است. «ورنر هایزنبرگ»(Werner Heisenberg) به تأریخ  ۵ دسمبر ۱۹۰۱م متولد می گردد، این زمانی است که  یک سال قبل از تولد «هایزنبرگ»، «مکس پلانک»(Max Planck) در بارۀ درخشش نور و قطرات «باران» توضیحات خودش را ارائه می دارد. که اساسات فزیک “ذروی” گذاشته می شود، و راه جدیدی برای شناخت از “رازهای” طبیعت ما را می گشایند. حال اضافه از ۱۰۰ سال قبل، “مکس پلانک” اشعه نور را متشکل از “پارسلهای” انرژی تشخیص نموده است که تشعشع جدا نا پذیر نه، بلکه، به فرود آمدن قطرات آب باران شباهت داده است. ازین لحظات ببعد، در حقیقت، فزیک “ذروی”، راه انکشاف را، می یابد. در مورد “قطرات باران”، “هنس – پیتر دیور” توضیح می دهد که و قتی “قطرات باران” بزمین می ریزد، “آب” را می سازد و می گوید، دیگر این “قطره” وجود ندارد و فقط آب است، چه دریاست و چه “بحر” است. قطره قطره دریا را هم ما در جامعۀ عنعنوی ما، می شنیدیم. تلاش های بعدی بخاطر دریافت کوچکترین عنصر غیر قابل تجزیه، که قرنها قبل، “اتوم” می دانسته اند، با تشریح “مٌدل اتوم” ، توسط فزیکدان “ایرنیست رادرفورد” از ریشه تغییر کرد. حال درین سن پیری، این نویسنده، بالاخره وقتی در “چینلهای” متعدد، از افراد مختلف که خود آنان را به وطن نویسنده، افغانستان، منسوب می شمارند و با سطح نازل علمی و لسانی، موضوعات سیاسی و علمی، از آدرس آنها شنیده است، که نه تنها زبان وطنی ما را تحریف می کنند، بلکه در استعمال “ترمینولوژی های” علمی، نیز عدم درک لازم را، از خود نشان می دهند. وقتی در یکی از “سایت ها” بطور نمونه دیده شده است که کسی حتی، “سقراط” (Sokrates)، فیلسوف “یونان قدیم” را با صورت تحریری “سکرات” نوشته است، بر این نویسنده، اثر خیلی تکاندهنده داشته است.سائر افراد که حتی به مفهوم “دولت” توجه ندارند و ممکن ندانند، که هر انسان  متولد شده،  موجود واحد است، که “کاپی” مطلق او وجود ندارد.

خود دارای استعداد و توانمندی خاص است، که اگر متعهد به تابعیت دولت شده باشد، پس از اینکه خود را مکلف و متعهد به قوانین می داند، بناءً در زندگی او قیودات متفاوت از مرحلۀ زندگی قبل از تشکیل دولت، مطرح می باشد. فقط مختصراً این کلمات به آدرس “راسیستها” گفته شده است. و حال کسانی هم که در گفتار آنها توجه لازم به خرچ نمی دهند، مانند این افراد، که در سطر های قبلی از آنها یاد شده است، نه تنها از جامعۀ ما خیلی بیگانه بنظر می رسند، بلکه بدینترتیب این سرزمین  و مردم ما را، آگاهانه و یا نا آگاهانه، از تأریخ کهن آن نیز محروم می سازند. اگر احیاناً کسی با این صورت تحریر کلمه، بخواهد، که این کلمه را در آثار تحریری و تأریخی کشور ما، جستجو کنند، که آیا کسی هم درین کشور، از موجودیت این فیلسوف واقف بوده است و یا خیر، یقین است، که نخواهد یافت. از جانب دیگر، ممکن این افراد از مفاهیم چون تمدن “گریکو بودیک” هم چنان یا آگاهی نداشته باشند و یا اینکه عمداً ازین سابقۀ تأریخی میهن ما، منکر باشند. بهر صورت، این نویسنده با وجود، تسلط فضای نا سالم، باز هم به تهیۀ اینگونه مطالب متوسل شده است، به امید اینکه در طرز تفکر ما و آزادی بیان برای همۀ ما، چنین فضاء ایجاد گردد، تا نسل جوان ما هم در آینده بتوانند به اصل آزادی بیان، و دفاع از آن، بهتر پی ببرند و هم چنان در رابطه “مرزهای” آگاهی های “دینی” و “علمی”، طوری برخورد کنند، که در دیگر نقاط متمدن دنیا، یک امرعادی و ممکن  شناخته شده است.

پایان