«جو بایدن»: اینجا افغانستان است!

شمار خوانندگان این مضمون: 0

۲۰۲۲/۰۱/۲۴
دوکتور محمد اکبر یوسفی

«جو بایدن»: اینجا افغانستان است!
« اگر فکر می کنید کسی می تواند افغانستان را دریک دولت واحد، متحد کند دستان را بلند کنید.»
(از بیانیۀ اخیر “جو بایدن”، رئیس جمهور برحال ایالات متحدۀ امریکا، از “حزب دیموکرات” در ایالات متحدۀ امریکا)

جناب “جو بایدن”! شما چند سال قبل هم چنین حرف هائی را با فورمولبندی مشابه و تا حدی متفاوت گفته بودید. نویسنده در حال حاضر، در ختم بیست سال سیاست و عملیات نظامی “ناکام” تان، که یک وضعیت فاجعه بار را با خود داشته است، نمی تواند صریح انتظار داشته باشد که در نتیجۀ بازی های محسوس “سرپوشیدۀ” و “فرار نابغۀ تشخیص شده و رئیس جمهور تحت حمایت شما”، چه شکلی از یک حاکمیت دولتی استقرار خواهد یافت

و هم چنان چه درجۀ ثبات حاصل خواهد نمود؟ همین لحظه وقتی، “لینک” ذیل از طریق “ایمیل” دریافتم، یادم از آن جلسۀ عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۸۵م آمد، که مصادف با «چهلمین سالگرد تأسیس» سازمان ملل متحد بوده است. در آن جلسه بیانیۀ “رونالد ریگن” را در تالار اسامبلۀ عمومی سازمان ملل متحد، که سومین عضو هیأت نمایندگی کشور افغانستان بوده ام، گوش می دادم. (“گلبدین حکمتیار” که از آنوقت ببعد، حد اعظمی “کمک ها” و تعداد بیشتر “ستینگر” دریافت داشته است، در آن روزها، در نیویارک حضور داشته است). در حقیقت این اعتراف نامه، چنان حقایقی را برملا می سازد، که اصلاً برای شما جناب “جو بایدن” خاصتاً، می تواند یک شرم تأریخی هم باشد، که چنین کلمات را، به زبان می آورید. درست است که “کمونیزم” را شکست دادید، اما کشور فقیر ما را درین رقابتها، با مهر جعلی، لگدمال و ویران کردید. با قتل میلیونها انسان، بیوه، یتیم و بی پناه بی شمار نیز باقی ماند، و حال هم اگر تنها، شش میلیون معتاد به مواد مخدره را در نظر بگیریم، راست بگوئید، که آیا شمۀ از احساس و عاطفۀ انسانی هم، در حجرات مغز شما، باقی مانده است، یا نه؟

Hillary Clinton CONFESSION About TALIBAN- US responsible for Pakistan situation – YouTube

مردم افغانستان، سابقۀ دیرینه سکونت درین قلمرو داشته، با دولت های جهان هم مناسبات آبرومند داشته است.

اما، از اینکه، در وضعیت خاص جغرافیائی و در نقطۀ تقاطع “مناقع غارتگران جهانی” شناخته شده است، این همان قدرت ها بوده اند که درین سرزمین مانع رشد و انکشاف ممکن این جامعۀ عنعنوی کهن ما، شده اند. حال شما بوده اید که بر زخم های مردم مجروح ما، نمک پاشیده اید و “پاکستان” را “پنجاه مرتبه” برای منافع کشور تان، نسبت به افغانستان، در پیشروی “اجیران” تان “ترجیج” داده اید، که بعداً خبر به ظاهر “بین شما و دوستان” تان، به بیرون “لیک؟” شده است. این حرفها را  در حالی به زبان آورده اید، که کشور ما را در اشغال خود داشته اید و جنگ هم در حالی جریان داشته است، که افراد مسلح ضد دولتی، که شما، از آن دولتمداران دست نشاندۀ خود تان حمایت می نموده اید، مقامات دولتی افغانستان، تحت حمایت پاکستان می دانسته اند. تصویر این شخص را که “پاکستانی ها” در سال ۱۹۸۰م  (۴۲ سال قبل) از او، استقبال نموده اند، حتماً شناختید. این شخص «مشاور امنیتی»، رئیس جمهور دیموکرات »، «جیمی کارتر» بوده است. درینجا، برای شما، که از گذشتۀ کشور ما، خود تانرا بی خبر جا می زنید، یک قسمتی از مقالۀ قبلی این نویسنده را دوباره نقل می کنیم که از حوادث قرن “نزده” حکایت شده است (می توانید به “بوش” و “بلیر” هم بفرستید). “شپیگل” چاپ آلمان، در ارتباط با موقف رهبران وقت افغانستان، در قرن نزده، در بارۀ مناسبات آنها با “قدرت های بزرگ” چنین گزارش داده است: «… بزرگترین دستاورد زمامداران عاقل افغان در آن نهفته بوده است، که تهدید خطرات روسی از شمال را، علیه فشار برتانوی ها و بالمقابل فشار برتانوی ها را علیه روسها، استعمال نموده و با شجاعت، در امر حفظ توازن و تعادل، توانسته اند، کشور را از قدرت های بیگانه، آزاد، نگهدارند…» برای نخستین بار در تأریخ، یک قدرت بزرگ با افغان ها تماس گرفته است. برای اولین بار هم چنان به این قدرت بزرگ، افغانها  ادعای شانرا خبر داده اند، که استقلال آنها را در همه جهات حفظ خواهند نمود. برتانوی ها با این زبان مغرورانۀ پادشاه افغان همزمان هم احساس آرامش و هم احساس واهمه داشته اند. از قریب تمام جهات، “لعل هندی” از طریق سرحدات طبیعی محفوظ مانده بود. اما در دفاع آن، پاشنۀ پای “اخیلی” (Achilles)، باز هم، همان سرحد شمالغرب، که با دروازۀ عنعنوی حمله بر هندوستان، معروف بوده است، به همان حالت باقی مانده است. زمانی که ۳۰ سال بعد برتانوی ها به چنان تلاشی جرأت کرده است، تا افغاستان را تابع نموده، و کشور را با مستعمرۀ آن در هند مرتبط سازند، درین سفر اکتشافی، برتانوی ها غرق خون خود گردیدند...» (“شپیگل” شماره ۵۱، تأریخ ۱۴ دسمبر ۱۹۵۵م)”.

مسئله بر سر این نبوده است، که در افغانستان دولت تشکیل شده نمی توانسته است. تأریخ بشر در طی هزاران سال با اشکال مختلف دولت های “مستبد” و “دیکتاتوری های” مختلف، بشمول “طبقاتی” و “دینی” سروکار داشته است. مگر شما در قریب “هفتاد سال” با “حریف تان” که از “سوسیالیزم” و “دیکتاتوری پرولتاریا” دفاع می کرد، بخصوص پس از جنگ دوم جهانی با مسلط ساختن فضای جنگ سرد در عرصۀ بین المللی و مسابقات تسلیحاتی، دار و ندار مردم دو طرف را مصرف نه کرده اید؟ مگر مردم ما هم قربانی رقابت های شما نشده اند؟ خجالت آور است که از “انرژی اتومی” به هدف “جنگ” و “کشتن جمعی انسان ها” کار گرفته اید! همین اکنون دیوانه های معروف معاشخور شما، در رابطه با حوادث افغانستان، چنان فعال اند، که در “میدیاهای تحت کنترول شما”، حتی “کوه های هندوکش” را به عنوان یک “ظلم” بر باشندگان کشورما تعریف و تعبیر می کنند. می خواهند در هر درۀ کوه بعد از چنین اظهار شما، یک دولت، “اعلان” کنند. برای چنین دیوانه ها، در کشور شما، با استفاده از “تابعیت دوگانه” و به کمک دستگاه های “جهنمی”، که به صفت “تحلیلگر” شهرت یافته اند به حسابات آنها “عواید” سرشار سرازیر می شود. اما از آنجائی که “گذشته پیش چشمان ماست” و هر آنچه واقع شده است، تغییر داده نمی توانیم، با چنین برداشت های دور از واقعیت، که به زبان می آورید، و مدعی هستید: « اگر فکر می کنید کسی می تواند افغانستان را دریک دولت واحد، متحد کند دستان را بلند کنید.»، تا حدی بی معنی و غیر دقیق است. ازین چنین افاده، هم چنان تعبیرهای نا درست، بدست می آید، که گویا این اجتماع ما و سرزمین ما، با مفهوم دولتداری هیچ نوع سابقه نداشته بوده باشد و یا اینکه اصلاً درین جامعه هیچ امکان وجود نداشته بوده باشد، که به حیات دولتی، قدم گذارد. چنین طرز دید را از بنیاد رد می کنیم. البته این نویسنده،  تعریف متفاوت” از “ملت” و “وحدت ملی” هم دارد، که بعضی از افراد وابسته با شما مفاهیمی را در تحت نامهای مختلف چون “ملت” و “مردم”، طوری نشخوار می کنند که در حقیقت با انتخاب “راسیزم”، به عنوان “آیدیالوژی” ضد انسانی، تحت حمایت شما، منفعت بدست می آورند. همین حلقات که “دیموکراسی” را بدنام ساخته اند، در کشور ما باشدت، به نفاق افگنی بین “ایتنی ها” متوسل می شوند. درین کشور “کثیرالایتنی” و “کثیرالمذهب” که با یک بحران طولانی مواجه است، هر یک از “محافلک های جنایت پیشه” خواب “قدرت سیاسی” را می بینند که طبق تصورات فردی خود آنها، از اندازۀ “سهمیه” در “حاکمیت” آینده، که تا حال درست استقرار هم نه یافته است، نیز سخن می زنند.

در مصاحبه با «شپیگل»، رئیس جمهور جعلی، “حامد کرزی”، در آن زمان ۴۶ ساله، دربارۀ “جنگ سالار گلبدین حکمتیار”، “وضعیت امنیتی در ولایات و هم چنان، در مورد مبارزه علیه کشت مواد مخدره می گوید: “آنها مجبوراند خود آنها را منطبق سازند“. فقط ۱۳ سال بعد در شرایط موجودیت “قوای خارجی” شخص مورد نظر، “گلبدین حکمتیار” به ساحۀ “امنیت” حاکمیت، تحت حمایت شما متصل شد و در ۱۵ آگست ۲۰۲۱م در لحظات سقوط با دو مستخدم قبلی شما، یعنی «حامد کرزی» و «عبدالله عبدالله» یک «شورای سه نفری» را تشکیل داده اند، تا بهانۀ روشن ساختن «چراغ سبز» را به «طالبان» فراهم سازند.

اگر در گذشته درین سرزمین کلتور “دولتداری” وجود نداشته بوده باشد، اینها از کجا “الهام” گرفته اند؟ درینجا، بدون اینکه به حرف های بی مفهوم اینها ارزش داده شود، ترجیح می دهیم تا این نقل “سر پیتر الکسندراوستینوف” را خدمت خوانندگان محترم تقدیم داریم که می گفته است: “این ابهام و شک است، که انسان ها را متحد می سازد. اقناع آنها را از هم جدا می کند.” بدون شک که وضعیت جنگ و حالت “اشغال توسط قدرت نظامی شما” پس از ۷ اکتوبر سال ۲۰۰۱م، که توسط «چهار گروپ» از همچو گروپک های معلوم الحال، که «ابهام و شک» در تحت کنترول شما، آنها را متحد ساخته بود، موازی با تداوم «جنگ» در تحت تسلط شما، این مستخدمین شما بوده اند که برای “تمثیل ادارۀ دولتی” در نتیجۀ “کنفرانس بن”، مشغول بازیهای دستوری در “تیاتر دولتداری”، آنهم در شرایط اشغالی خاص شما، بوده اند. به این تصویر سال ۲۰۰۴م توجه کنید، که فرد «انتصابی» شما، اولین انتخابات کثیف «جعلی» را به کمک شما انجام داده بود. در یک «هیلیکوپتر» در حال پرواز نشسته است و فرد دیگر آشنا، “علی احمد جلالی” هم، در پهلوی اوست.

این عمل انجام یافت، اما به صلاحیت، اعتبار و هدایت کی؟ حال اعتراف نامۀ “خانم هیلری کلنتن” بسیاری از جوانب تاریک را روشن ساخته است. اینکه حال این کشورما، نزدیک به نیم قرن در بحران بسر می برد، از کلانسالان تان هم می توانید بپرسید، که پس از “چهل سال” پادشاهی آخرین پادشاه، آیا کدام دولت دیگر و هم چنان آیا در قریب ۲۲۶ سال پادشاهی کدام دولت دیگرهم به نام پادشاهی برین قلمرو وجود داشته است؟ البته خانه جنگی های شهزاده ها بر سر تاج و تخت حکایت شده است. حال این سؤال هم ممکن مجاز باشد، تا پرسیده شود که همین شخصیت سیاسی – امنیتی شما، که در تصویر سمت چپ سیاه و سفید، دیده می شود، حین دیدارهای خود در کابل، با سران افغانستان، چه پالیسی را در پیش گرفته بود؟ چنین بنظر می رسد، که شما یا از افغانستان و مردم آن شناخت لازم و کافی ندارید و یا اینکه همکاران دولتی شما، برای شما در بارۀ بازی های احتمالی “سرپوشیده” چیز دیگری توصیه کرده اند؟ تمام جهان و هم چنان رهبران کشور های متحد تان، در رابطه با آغاز “عملیات نظامی” در تحت نام “جنگ با ترویزم” و “برای آزادی دوامدار” می دانستند و از اشتباه آمیز بودن آن هم هوشدار می داده اند که برخی ها از اعتراض هم، باک نداشته اند.

زمامداران در واشنگتن، عمر جنگ آغاز یافتۀ خود آنها را، تا “ده سال”، اما بهترین دوست امریکا، یعنی “برتانیه” تا “پنجاه سال” تخمین می کرده است و کارشناسان انگلیس، رهبران سیاسی و نظامی تانرا، بیست سال قبل هم “بی طاقت” و “عجولانه” تشخیص کرده بودند. آنچه در آن سالهای آغاز “ماجرا” گفته بودید که گویا خود تان شخصاً از همان آغاز، طرفدار “ملت سازی” در افغانستان نبوده اید. تا حدی خنده دار هم است. اولاً قریب دو صد سال زیاد و کم است، که تفاوت نظر در بارۀ اصطلاح “ملت” و “دولت ملی” ورد زبان دانشمندان است. با شناخت “تصنعی” و “اختراعی” از این مفهوم، حلقات زیادی در جهان ازتعاریف غیر دقیق و از اعتبار افتاده، کار می گیرند، تلاش برای کسب قدرت و نفوذ از خود نشان می دهند. اینرا هم می دانیم که در جهان تعداد کمی از دولتها وجود دارد، که گاه گاه از “ملت” خود آنها نام می برند و تا حدی با ذکر کلمات “حاکمیت”، “خود ارادیت” و حفظ تمامیت ارضی آنها، خود آنها را مطمئن نشان می دهند. متباقی همه با مسائل مختلف و وابستگی ها روبرو اند. افغانهای “آگاه” در اوج تبلیغات بعد از کنفرانس “بن” و هم چنان، حین شنیدن ادعاهای شخص شما، گفته  شده است که گویا گفته باشید که:”ما برای ملت سازی نیامده ایم“، و یا با چنین برنامه مخالف بوده اید، هم چنان می دانسته اند، که این نه کار شما بوده است و نه هم اکثریت در انتظار چنین کاری از جانب شما بوده اند. چنین مفاهیم را همان مشترکین “کنفرانس بن“، با هنر عوامفریبی نشخوار می کرده اند، که حال شما پس از بیست سال، با فروپاشی “سریع” و “فرار دست نشاندۀ” تان، باید نه تنها، شرمسار باشید، بلکه با آنچه که در رابطه با یک دولت “واحد و متحد” برای افغانستان فکر می کنید، چنین شک ایجاد شده می تواند، که ممکن حتی خود تان، تعریف یک دولت را هم، درین “سن” فراموش کرده  باشید. دلم برایتان می سوزد. ناگزیرم تا درینجا کمی راجع به ترکیب جامعۀ افغانستان، چند کلمه ذکر کنم. ترکیب اجتماعی جامعۀ افغانستان بدون تردید “کثیرالایتنی” و “کثیرالادیان” است. آیا این یک عیب است و یا کدام برجستگی؟ از دیدگاه این نویسنده نه عیب است و نه هم برجستگی دارد، بلکه آنچه هست که هست. این جامعه در طول عمر طولانی، چنین تشکل و ترکیب را، بدون نقش ذهنی ما و یا هم بدون نقش ذهنی اسلاف ما، بخود اختیار کرده است. هیچ کسی حق ندارد که فرد دیگر را بنابر تفاوت های طبیعی، کدام امتیاز خاص بدهد و یا بگیرد.

تبعۀ دولت، بطور انفرادی، با همه اعضای جامعه دارای مکلفیت و حقوق مساوی اند. هیچ کس نمی تواند کدام فردی را ازین تشکل جامعۀ ما، حذف و به اصطلاح عام به دریا بیندازد. از اینکه در ادیان هم چنان، از مذاهب مختلف حرف زده می شود، بناءً  می توان کشور ما را، “کثیرالمذهب” نیز تعریف کرد. در چنین حالت همزیستی همه پیروان، در صلح و در همبستگی مطرح بوده می تواند. با توجه به تأریخ  کشور، این سر زمین هم چنان دارای سابقۀ کهن تأریخی است. درین سالها، تحقیقات علمی نو در بارۀ این به اصطلاح “نژاد” و در رابطه با شناخت های قبلی”بیولوژیکی” اجتماعات، صورت پذیرفته است و نتائج دیگری بدست آمده است و بخصوص اینکه، این “نژاد های مختلف” که قبلاً “نژادپرستان”” تبلیغ می نموده اند، و بر اساس ادعاهای “برتری نژادی” حلقات محدود، قدرت آنها را تحکیم می بخشیده اند، نا درست ثابت شده است. “زبانهای” مختلف، “مذاهب مختلف” و سائر ارزش های کلتوری، گنجینه های “باز” است، که جمعیت های مختلف، آنرا خلق نموده  اند و رشد و توسعه می بخشند. “هنس پیتر دیور”، در یک صحبت خود می گفته است که “کلتور محصول هنر و صنعت است، نه محصول زبان“. بناءً کسانی که در شناخت ازین جهان فقط بر “زبان” واحد و ادعاهای “حوزۀ تمدن” را بر “زبان مشترک” محدود می سازند، اشتباه بزرگ را مرتکب می شوند. درینجا باید برای جناب “جو بایدن” نیز گفته شود، که دولت “واحد و متحد” در افغانستان، نه بر طبق خواست شما و نه هم بر طبق خواست غیر افغانها،  و هم چنان نه بر اساس “ارزش های کلتوری” که خواست قدرتمداران باشد، ساخته شده نمی تواند. زیرا دولت می تواند فقط با قوانین جبری تحت اداره و کنترول قرارگیرد. ارزش های کلتوری توسط هر فرد در زندگی مورد استفاده قرار می گیرد. این به امر و جبر نیازمند نیست. حال مربوط به افغان هاست، که چه شکل و چه محتوای “قانونی” به دولت آن، می بخشند. کی برای شما حق اشغال افغانستان را داده بود؟ شما پولیس جهانی هستید؟ این خود ناتوانی فکری خودتان را نشان می دهد، که ممکن این بار، باز دنیا و جامعۀ افغانستان را نه شناخته اید و یا نمی خواهید، بشناسید.

شما بیشتر متوجه ارقام مصارف “پولی” هستید. این گناه افغانها نیست. جای شک نیست، که دولت افغانستان (از زمان تأسیس دولت پادشاهی در سال ۱۷۴۷م) در مقایسه با بسیاری از دولت های دیگر در جهان، خیلی جوان است، اما این افغانها بوده اند که درین توفان ها، هر گونه قربانی ها را متحمل شده اند. اما خود میدانید که یک چند دهه عمر بیشتر در مقایسه با زمان اعلامیۀ آزادی ایالات متحدۀ امریکا، ثبت تآریخ دارد. این هم درست است، که پدران ” تونی بلیر بهترین دوست” کشور شما، تنها در “هشتاد سال عمر این پادشاهی” افغانستان (۱۸۳۹م تا سال ۱۹۱۹م)، سه جنگ تجاوزگرانه را علیه این کشور به راه انداخته اند، که فقط ۱۹۲ سال از عمر پادشاهی درین کشور می گذشت، در همان وقفه حتی نسبت “امپراتوری” به پادشاهی آنها داده شده است. حال از شما می پرسیم، که مردمان چند کشور را می شناسید که از خاک خود، در برابر حملات بزرگترین قدرت های وقت جهان، با این سرسختی دفاع کرده باشند. مگر کی به شما حق داده است، که “دولت واحد متحد” برای افغانها، شما بسازید؟ زمانی که دولت تان، به آغاز “عملیات” ۷ اکتوبر۲۰۰۱م آغاز نموده است، به نظرات «متحدان» تان، به حد اقل در بارۀ “ابتذال بدی” هم فکر می کردید. منفجر شدن هوتل «داوید پادشاه» در «جروزالم» در سال ۱۹۴۶م را بعضاً با حودث ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱م مرتبط می سازند. آیا در آنوقت هم، رهبران کشور تان به ریشه های تأریخی اعمال “شروری” توجه کرده بودند، که ممکن، کدام “انتقام جوئی” کسان دیگری در کار بوده باشد؟ شما  که فقط “متهم” را خود در خاک افغانها تشخیص کردید که گویا از این خاک به حیث “پناه گاه” شاید استفاده کرده باشد که تا امروز هم قرضدار ثبوت هستید. به این معلومات منابع «انترنتی» توجه کنید: زمانی که رژیم خرطوم در رابطه با اقامت “بن لادن” تحت فشار قرار می گیرد که به انتقادات خود علیه رژیم سعودی، به ارتباط حضور قوای امریکائی در خاک سعودی شدت بخشیده بود، باید سودان را ترک می کرد.

«برهان الدین ربانی» برایش “طیاره” می فرستد و در ماه می ۱۹۹۶م به شرق افغانستان، جلال آباد انتقال می یابد و او را در یک فارم در شرق افغانستان جابجا می سازند. بدینترتیب باید «برهان الدین ربانی» و «وزیر جنگ او احمد شاه مسعود»، چشم امید به حمایت و کمک او داشته بوده باشند، تا در برابر یورش طالبان که از سال ۱۹۹۴م ببعد، پدیدار گردیده بودند، دفاع کرده بتوانند، که اصلاً به هدف ختم جنگ های «فراکسیونی مجاهدین» قدم برداشته بودند که حکومت هم یکی از آنها بوده است. سه ماه پس ازمواصلت «بن لادن» به جلال آباد، طالبان در نزیکی جلال آباد می رسند و به تأریخ ۱۱ سپتمبر ۱۹۹۶م، هم چنان آنجا را تسخیر می کنند. «مولوی محمد یونس خالص (دوست “زلمی خلیلزاد”)» با جنگی های خود، به آنها، می پیوندد که «جلال الدین حقانی» و پسران او نیز شامل بوده اند. بدینترتیب، «بن لادن»، «مهمان طالبان» می گردد. امید است، کدام “اجنت سیاسی – نظامی” متقاعد انگلیسی و هم “روسی” را بیابید، که چند ساعت درس “حق الزحمه” برایتان بدهد، تا بدانید که افغانها، از چه زمان درین سرزمین زندگی می کنند و اینکه مسائل خود آنها را چگونه حل و فصل می کنند، مربوط خود آنهاست. تمام جهان می داند که در رابطه با “اتهام ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱م” تا امروز، شما ثبوت قانع کننده نداشته اید. تخلف از موازین “حقوق بین الدول” را صاحبنظران در همان لحظات نخست “آغاز جنگ علیه ترور” و “برای آزادی دوامدار” که با متحدان غربی تان عنوان کرده اید، به جهانیان بیان داشته اند. در پایان از “اعتراف نامۀ” خانم ” هیلری کلنتن” احساس راحت می کنیم که با همه آنچه که در طول مدت بیش از چهل سال، در بارۀ وقایع وطن ما و منطقۀ ما، مطالعه نموده ایم، مطابقت داشته است. طوری که در بالا نیز تذکار یافته است، صحنۀ بیانیۀ “رونالد ریگن” و شیشۀ “امنیتی” پیش رویش در میز خطابه، در تمام سالهای بعدی، حافظۀ اینجانب را همراهی می نموده است. حال شما در صف همه کشور های درگیر در بحران افغانستان، مکلف به ادای سهم تان در اعمار این وطن برای نسل آینده هستید. زندگی با همی افغانها را در داخل کشور آنها، باید به عنوان کار خود آنها بشناسید.

پایان