« از یک غار به غار دیگر»

« از یک غار به غار دیگر»

یادداشت مترجم: مجلۀ “شپیگل” در شماره ۴۸ سال ۲۰۰۱م، به تأریخ ۲۵ نومبر مصاحبه ای را با “یوناتان ایال”، متخصص نظامی برتانوی، که درست ۴۹ روز از جریان عملیات “سینتکوم” و”متحدان” آن علیه “القاعده” و “طالبان” می گذشت، انجام داده، و به تأرخ ۲۶ نومبر، بدست نشر سپرده است. روز نشر، که  پنجاهمین روز عملیات بوده است، با یک روز قبل از تدویر کنفرانس “بن” (۲۷ نومبر ۲۰۰۱م تا ۵ دِسمبر همانسال) مصادف شده است. مجله، متن مصاحبه را در یک گزارش مفصل منتشر ساخته است که در عین حال درین روز موضوعات زیادی در منابع دیگر نشر شده است. در «لینک» ذیل می توانید قسمت قبلی را مطالعه کنید:
عجولانه پیروز شدند (ariana-afghanistan.com)

اغاز ترجمۀ متن گزارش “شپیگل”، :

« سیستم تونل، که در کوه های هندوکش هزاران سال سابقه دارد، آشکاراست که اینبار به عنوان “قلعۀ فرار” و خفاء، برای “اوساما بن لادن” نیز استفاده شده است. در آبادی این استحکامات، خود او هم سهیم بوده است. آنها در سد بندی سرک ها و شاهراه ها و در همه جاها در جنوب افغانستان با – چهره های سیاه کرده، با سلاح ها در دست آماده به فیر، کمین گرفته اند. همکاران قوای بحری (Marine)، مشغول شخم زدن ها از طریق امواج بحر عرب – با دوربین ها، بر همه نقاط، جهتگیری نموده، که چه چیزی را از آن نقاط، مخفیانه حاصل نمایند. قوای هوائی – ایالات متحده نیز در ارتباط، نگهداشته شده است. عساکر آنها گاه گاهی هم، صدها کیلومتر، در طیارات ترانسپورتی ثقیله، مجهز با اسباب و وسائل الکترونیکی “حساس” مختلف، مصروف جستجوی “سیگنال هائی” اند که برای آنها می تواند “لو” دهد که “اوساما بن لادن”، دشمن درجه یک امریکا، در کجا مستقر است. قوای جنگی قدرت بزرگ، حال «کاملاً در یک جنگ دیگر»، متمرکز درگیر است،

که بر آن “جورج دبلیو. بوش”، رئیس جمهور، در هفتۀ قبل از ملت خود می خواسته است که بر آن تصمیم، با حکومت او توافق داشته باشند. در جستجو و تعقیب فراریها و معتمدین القاعده، او، قریب همه نیروها، به کار برده شده است، که ایالات متحدۀ امریکا از نگاه نظامی در اختیار دارد – از تحلیل عالی آمار و اطلاعات توسط کمپیوتر های بزرگ، و تخنیک پیشرفتۀ اسلحۀ تا – سلاح های کاملاً معمولی – جستجو، اندازه گیری نموده، با جنگی های نخبه و سرسخت، توظیف اند. زیرا پس از هفت هفتۀ برخورد محاربوی، امریکائی ها نمی دانند، که دشمن آنها، خودش را در کجا مخفی نگه داشته است یا نگه می دارد. در کدام جا، در مثلث غیر قابل دسترسی بین قندهار، کابل و جلال آباد، حدس زده می شود. این منطقه قبل از همه توسط قطعات “کوماندوی امریکائی”، در چهار راهی سرک ها، و سائر راه های ارتباطی، موترها و سواری های آن، کنترول می گردند. از سواری ها و راهروها نیز در بارۀ  مشاهدات آنها، در بارۀ افراد مشکوک می پرسند. (اینکه این چنین اخبار رسمی از جانب قدرت بزرگ و هم از جانب ژورنالستان پخش می گردد، تا چه حد، با حقیقت مطابقت خواهد داشت، فاقد شک و بدگمانی هم نخواهد بود. بخصوص اینکه اقلاً یک دهۀ طولانی، این قدرت بزرگ، متحدانه با متحدان، علیه حریف یا رقیب “کمونیست” آن، فعالیت مشترک داشته اند، برای آگاهان سیاسی معلوم است. چه کسی می تواند غیرممکن بشمارد، که بازهم رشته های مخفی روابط برای کسب “نفوذ”، قدرت بزرگ، در حلقات “دشمنان امروز” که “دوستان دیروز” آنها بوده  اند، وجود نداشته باشد. به همه جوانب فعالیت های مخفی اطلاع یافتن، دشوار است: مترجم) حتی سوار بر پشت اسپ ها، در صف جنگی های “اتحاد شمال”، با عساکر ایالات متحده، در مناطق صعب العبور و دره ها، گزمه اجرا می کنند. درین مأموریت از اسپ های کافی، در افغانستان کار می گیرند، که با سر زمین و اقلیم تطابق کامل از خود نشان می دهند. خوراک حیوانات را “پنتاگن” با زین های اسپ ها، خود می فرستد. درین مناطق کوهستانی با دره های عمیق و پیچیده، صفینهٔ جاسوسی ایالات متحده از کامره های خیلی حساس کار می گیرد. از تصاویر، کمپیوترها، اطلاعات استخراج می کنند، که بصورت تقریبی می تواند افشاء کند که در کدام درۀ دور افتاده رد پای انسان زنده  دیده می شود، که از “بن لادن” و بخشی از افراد و وسایل آنها بوده خواهد توانست. معهذا کوه های وحشی نه تنها که فاقد راه است، بلکه مانند یک کندو (عسل)، و جمعی از زنبور عسل، در تحت این حجم سنگلاخ ها، که دارای شاخه های متعدد مغاره های طولانی و خلاهای تحت الارضی با تونل های کاریزی مانند برای آبیاری می باشد و هم چنان، با موجودیت چاه های عمیق و جعبه های خالی دیده شده است، که با همدیگر مرتبط بوده، تا رطوبت و آب پر قیمت را به کشتزارها و زمین های حاصل خیز، ساحات مسکونی رهنمائی شده بتواند. این تونل ها و مغاره ها، چنان پیچیده ساخته شده است، که برای مدت های طولانی، به حیث قلعه های فراریان نیز از آن، کار گرفته شده، می تواند. در جوار این مغاره های طبیعی و تصنعی، خلاها و جا های ذخیره موجود است. تمام فاتحین و اشغالگران درین کوهستانهای وحش، با وضعیتی در مبارزه بوده اند که مخالفین ناگهان، غیر قابل تعقیب، در زیر زمین نا پدید می شده اند، تا درین مخفیگاه ها، از ضربات خونین به امان بمانند. هر یک ازمتجاوزین، ستراتیژی خاص آنان را انکشاف داده اند، که به هر صورت ناکام بوده اند.

چنانچه، وقتی “چنگیز خان” در سال۱۲۲۱م برین کشور در هندوکش هجوم آورده است، تمام دهات و شهرها را به آتش زده است، که باشندکان در همان تونل های قدیمی آبیاری، پناه برده بودند، بعد، “مونگول ها” می روند. چند روزی بعد، “خان” یک قطعۀ امنیتی را دوباره فرستاده است. بر آنها امر می شود، که باید همه انسانهائی را که در روشنی روز، جرأت بیرون آمدن را از خود نشان می داده اند، قتل و به اصطلاح قصابی، کنند. مطابق شرایط جنگی، مخفیگاه های شبکۀ زیر زمینی و راه های فرار در دهۀ هشتاد قرن بیست در جنگ علیه قوای اشغالگر شوروی انکشاف نموده است. “اوساما بن لادن”، خود، از نسل یک فامیل یمنی، که در عربستان سعودی، از طریق ایجاد یک شرکت ساختمانی، میلیاردها، عاید داشته است، خودش را در آنوقت در کار ساختمانی آن ساحۀ کوهستانی که عملاً غیر قابل تسخیر شناخته می شده است، مشغول بوده است. به کمک امریکائی ها و طیارات “چارتر”، “بن لادن”، تُن ها مواد تعمیراتی، و ماشین آلات را، درین کشور انتقال داده است. بدینترتیب، تونل های زیر زمینی قوی و مستحکم اعمار کرده است، که حتی وسایط ثقیله با ۹ «اکسل» می توانسته اند، گذر کنند. در نزدیکی خوست، در جوار “سرحد” با “پاکستان”، “آمر القاعده” یک مجتمع بزرگی را عمیق در کوه ها، سمنتکاری کرده است. در آنجا دیپوهای اسلحه، مراکز تعلیمی و تمرینی و حتی محل حفاظت مریضان وجود داشته است – پول این همه  از جانب خدمات مخفی “سی آی ای” (CIA) پرداخته شده است. (آیا احتمال ندارد که در همچو پلانهای طولانی رقابت های آن قدرت “بزرگ”، “دوست قبلی آنانرا” را هم، به ساده گی از دست نداده باشند، برای فریب اذهان عامه و مطابق نقشه های احتمالی طویل المدت، به ظاهر، “لباس دشمن” پوشیده باشند، از طریق فعالیت های مخفی، در نقش فریبندهٔ دیگر، به اصطلاح، گرگ در جامهٔ میش، برای رسیدن به هدف تعیین شده، دست یابند: مترجم) ازین قلعه های “بیتُن” و هم چنان، از هزاران غار و سوراخ های کنده شده، در دامنه های کوه های افغانستان، که انجام یافته می تواند، «مجاهدین»، شوروی ها را تحت فشار قرار داده بودند، که در نتیجه در سال ۱۹۸۹م، بالاخره شکست خورده، باید خارج می شده اند. تنها در جنگ سال ۱۹۸۳م، جنگی ها، از این غارها، ۳۱۸ حملهٔ متغییر بر «قطارهای جنگی ما» بسر رسانیده اند. حال «تورن   جنرال»، “ییگوینی نیکیتینکو” (Jewgenij Nikitenko) که یک زمان آمر “اپراتیفی” در تشکیلات اردوی نمبر۴۰ شوروی در افغانستان، بوده است، که شکایتوار بیان داشته است. ۲۲۲

حمله آتش افزا و ۹۶ حملهٔ دیگر، “ییگوینی نیکیتینکو” حساب کرده است. “دائماً حملات مؤثر” از سیستم تونل انجام یافته است. جنرال به یاد می آورد که: ماهرانه و سریع از جنب و هم از عقب نیز حمله کرده اند. “نیکیتینکو”: ” ما تلاش کرده ایم، تا مخالفین غیر قابل دید را، با بنزین، مواد انفحاری و گاز اشک آور با دود وآتش مقابل سازیم.” آشکارا بوده است که مؤثریت خاص نداشته است… «دگرمن “الکسندر بِک “» در آنزمان، قطعۀ کوچک برای جنگ علیه مجاهدین در مغاره ها، تشکیل نداده بود. مرکز تعلیمی دراختیار واحدهای خدمات مخفی، در موقعیت ۱۴ کیلومتری در شمال شهر کابل قرار داشته است. درس های «بِک»، برای قطعات او فقط یک مقدمه، برای چاه ها و سیستم تونل در افغانستان و تمرینات عملی جنگی بوده است. که فقط در دامنهٔ کوه ها در جنب «کاریز» عملی شده و هدایات و امر هم بندرت در قطر بیشتر از یک متر و در جای دیگر، تا سه متر ارتفاع داشته است. گاهی هم در فواصل نا معین و بی قاعده، بطور عمودی این خلاها، به روشنی روز می رسید. ازین طریق، نخست پس از لوش و ریگ، بعد اعمار تونل آغاز می یافته است. درین مجرا ها، هم چاه های عمیق و هم مغاره ها، کنده شده است، که فراری ها، می توانسته اند، به حیث پناهگاه از آن استفاده کنند. بنابر اظهار «بِک»، برای اینکه از تلفات ملکی جلوگیری بعمل می آمد، از آنها، قبلاً تقاضای بیرون شدن بعمل می آمد. بعد  دو «نارنجک» را برای ترس و ارعاب مشتعل می ساختیم.

اینرا، «دگرمن» حکایت می کند که از مدت ها در حالت تقاعد بسر می برد. در نهایت «از مواد منفجره برای دفع مخالفین کار گرفته می شد.» «مین» ضد تانک، تا سطح زمینی مغاره، رها می شد و دیگری هم  در مدار سطح بالائی. هر دو تقریباً همزمان منفجر می شد. فشار فوقانی، مغاره را مسدود می ساخت. انفجار تمام مغاره و گودالها را تخلیه می ساخت. «هر آنچه، که بین دو محموله و مغاره های همجوار وجود داشت، در تحت فشار، مطلقاً می مُردند. اینرا “اثر ستیریو” می نامیدیم.» این چنین «تاکتییک» را “بِک” بیاان داشته است. همین پرنسیپ را با انفجارات “سینکرون” (تطابق صدا و تصویر بطور همزمان) در همه “مغاره ها” عملی می ساخته اند، تا سیستم تونل را، “تخریب کنند”. متخصصان شوروی به آن “کوادروفونی” (Quadrophonie)، نامگذاری نموده بودند. امنیت حقیقی، در خلاها، غارها و راهروها، که “فاقد دشمن” می بود، می توانست فقط در یک گردش کنترولی، واحدهای خاص، برقرار گردد. این اصل در یک سند مطالعاتی “لوی درستیز”، ایالات متحده، در “فورت لیوینورت” (“کینزاس”) (Fort Leavenworth (Kensas)) در بارۀ جنگ تونل مسکو، بیان شده است. برای آمادگی، این کوماندوی خطرناک، متخصصان، یک سلاح واقعاً وحشتناک را تا سطح پائین بخش سیستم آبیاری، رها می کرده اند. یک شعله انداز نوع Typ RPO – A. „”،  که تا یکهزار متر، آتش کشنده، پخش می نموده است. نخست پس از آن، قطعات جست جو جرأت می کرده اند، که وارد عمل شوند. در تحت الارضی ها – قاعدتاً سه نفری: شخص عقبی برای تأمین امنیت و جلولگیری از حملات احتمالی جنبی مغاره موظف بوده است، که دشمن، اغلباً در آنجاها، زنده می ماندند، برای شخص وسطی که در نقش سلحشور دلاور، لقب داده بودند، با چراغ جیبی یا دستی در دست و یک تفنگچه در دست دیگر، پیش می رفته است. او باید در تونل، دام مواد منفجره، «مین»  و مخالفین مخفی شده را تثبیت می کرد. به کرات و بطور اغلب این افراد مجروح می شده اند، بدین علت یک طناب یا ریسمان بدور خود حمل می کرده اند، تا رهبر قطعه، همکاران خودش را از ساحات خطر دوباره به عقب کش کرده می توانسته اند. از این نوع تجارب خونین، امریکائی ها در صورت امکان، امتناع می ورزند. یک جنگ «از غار به غار»، وجود نخواهد داشت. « دونالد رمسفیلد» وزیر دفاع ، به جای آن، با تکنالوژی پیشرفته مجهز بوده است. و یا با استفاده از شیوه های قدیمی «خیانت». بالغ بر ۵۰۰  مغاره را امریکائی ها  تا اخیر هفتهٔ قبل، شناسائی نموده و یا از هوا مورد حمله قرار داده اند. به تعقیب آن اطلاعات و اشارات از منابع مختلف حاصل نموده اند – آگهی و شناخت استخبارات خود آنها، در باره راه های مهم فرار و همچنان گزارشات استخبارات پاکستان و روسیه ، در بارهٔ مخفیگاه های معلوم، اشارات فراری ها و یا اسیران، در بارهٔ اقامتگاه های مخفی در کوه ها. حال «پنتاگن» متوقع است که از تذکرات «طالبان»، که سلاح های آنان را پوشیده نگهداشته اند،  معلوماتی بدست آورند، که بر اساس آن، رد پی تروریست ها را شناسائی بتوانند. درین جهت باید ۲۵ میلیون دالر پاداش نیز، ممد واقع شود، تا محل اقامت «بن لادن» را بیابند که در اهداف آنها، شامل ساخته اند. احتمالاً با کاربرد «سینزور های» مُدرن بر مسیر مواصلات، که «برای اولین بار »  (از آن کارگرفته می شود)، هم چنان به هدف، رهنمائی خواهند شد. وسایل خیلی حساس تشخیص گرمی، تثبیت کنندهٔ محل توقف موتر ها در فاصلهٔ ده ها کیلومتر، و یا در ارتفاع چندین کیلومتر، مراکز تولید انرژی، قوهٔ «جینراتورها» با کیبل و هم گرمی هواکش های «مغاره» را تشخیص می توانند. چشم های «رادار‌ها» خلاها را در عمق  طبقات سنگلاخ ها، کشف می کنند. هرگاه، «بن لادن» به آن چالها و نیرنگ هایی که یک زمان «سی آی ای» یا «اس ای اس» قوای نخبهٔ برتانوی به مجاهدین در جنگ علیه قوای شوروی، آشنائی حاصل نموده باشد، موفق خواهد شد تا از تخنیک انکشاف یافتهٔ بعدی امریکائی، نیز گریز کند، برای واحد های جنگی ایالات متحده، فقط آنچه باقی خواهد ماند، که «ستراتیژیست های – پنتاگن»  برخلاف آمر آنها، بصورت ممکن بدون انحراف «از غار به غار» و در صورت عاجل، همچنان با کارد زیر دندان خواهند جنگیدند.»  («زیگیسموند فُن ایلزه من») ختم ترجمه.

پایان

برای مطالعۀ مضامین دیگر داکتر ا. یوسفی، لطفاٌ در بالای صفحه، به روی اسم نویسنده کلک فرمائید

This image has an empty alt attribute; its file name is Footer-1024x90.png

برای ارتباط، لطفاً به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید

nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com
به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت.