مکثی بر«سراب ناسیونالیزم در عشوه های طالبي»!

۲۰۲۱/۱۰/۰۲

دوکتور محمد اکبر یوسفی

مکثی بر«سراب ناسیونالیزم در عشوه های طالبي»!

مرور کوتاه بر متن این مضمون و هم چنان، علی الرغم تعمق بیشتر بر عنوان موضوع، برای این خواننده تصویر دقیق و روشن بدست نیامد، تا فهمیده شود که جناب ایشان اصلاْ چه هدفی را درین عنوان در ذهن داشته بوده باشند. قبل از اینکه به مطالعۀ بدون میل پرداخته شود، زیرا درین عنوان که قبلاً به چشم خورد، چندان جالب به نظر نمی رسید و نوید دهندۀ کدام معلومات مفید، هم شناخته نمی شد. وقتی در دریچه نظر خواهی، تذکزات محترم مومند مرور گردید، شک و تردید پیدا شد، که ممکن جناب نویسندۀ مقالۀ اصلی، تا حدی استعداد “شعری” و هم چنان علاقمندی به حرکات “عاشقانه” داشته بوده باشند، اما اینکه تا چه حد به موضوعات “سیاسی” و این بحران غم انگیز وطن ما، توجه داشته بوده باشند، تا هنوز هم تاریکی به چشم می خورد. اما محسوس است، که حتماً بر او دلچسپی خاص، کلمۀ “عشوه” که به عنوان تاپه بر تمایل و یا خصوصیت “طالبی” کار گرفته شده است، اثر گذاشته باشد. حال برای تکمیل معانی کلمات عنوان، اولاً عقب کلمۀ “سراب” سفر می کنیم. این کلمه را در یک فرهنگ “بزرگ علوی” که از فارسی به آلمانی، مشترکاً با “هاینریش اف. یوت. یونکر”، با ظرفیت ۵۰۰۰۰ اصطلاح به چاپ رسانیده شده است، مراجعه می کنیم. درین فرهنگ معانی مختلف و متعدد ارائه شده است. برای نویسندۀ این عنوان اطمینان می دهم که اقلاً یک معنی آنرا، در سنین جوانی، عملاً در یک سفر پیاده  در “دشت دلارام” واقع در سرحدات سه ولایت چون «فراه»، «نیمروز» و ولایت «هیلمند» افغانستان، در جنوب سلسله کوه های “سیاه کوه” درک نموده ام. معنی اولی را  “انعکاس هوا” تعبیر نموده، دومی را که “Fata  Morgana”  در فرهنگ انگلیسی فارسی “آرینپور” (کوراب، سراب (مخصوصاً سرابی که در تنگۀ مسین Messina دیده می شد و گمان می کردند، که کار جنی به همین نام است)، خیال، وهم فکر بیهوده.) و معنی سومی آن در گروپ اولی کلمات هم چنان اعجاز و یا معجزه معنی شده است. با عین تلفظ، به مفهوم ذوب قوی، اولین عصاره گرفتن، شیره کشیدن و منجمله ریختاندن چای گرم در پیاله و غیره. حال دقیق نمی توان گفت  که جناب ایشان در مطلب خود، چه مفهومی را در نظر داشته اند. حال نیازمندی احساس شد، تا معنی “عشوه” را هم دریافت کنم، زیرا نه شاعرم و نه هم هنر پیشه و یا دیگر صنعتگر. متأسفانه که در رابطه با این کلمه اگر «فرهنگ علوی» وجود نمی داشت، درین تلاش ناکام شناخته  می شدم. “بزرگ علوی” برای این کلمه به زبان آلمانی فقط این سه کلمه را درج نموده است ( Koketterie, Getändel, Liebesspiel). برای دقیق ساختن مفاهیم به دکشنری آلمانی انگلیسی و بعد از انگلیسی به فارسی مراجعه صورت گرفت و برای این سه مفهوم، هم چنان، کلمات چون “عشوه گری”، “دلبری”، “ناز”، “طنازی”، “غمزه”،  وقت را به بازی گذراندن، طفره زدن، عشق بازی، به مسخره گرفتن وغیره دیده شده است. حال قبل از اینکه بر برخی از نکات مهم مطلب ایشان مرور کوتاه صورت گیرد، آرزو و انتظار این نویسنده از ایشان این بوده می توانست که اگر آن محترم درین معضلات پیچیدۀ بحران خونین وطن ما که بیش از ۴۸ سال عمر را پشت سر گذاشته است، موضوعات «کلتوری و فرهنگی» و سائر مناسبات «ایتنی» را از مسائل جدی «سیاسی» باید مجزا تحت مطالعه و تحلیل قرار می دادند. در قدم اول از ترکیب عنوان، چنین انتباه سطحی هم حاصل می گردد، که ایشان ممکن عاشق خوابها و خیالاتی باشند که در زبان آلمانی («ترویمر» (آدم رؤیائی) و در زبان انگلیسی («دریمر» (آدم خیالباف) یاد می کنند. چنین حرکات و برداشتها، ما را با حل و فصل معضلات جامع  در جامعۀ کثیرالایتنی ما نمی رساند، و هیچ نوع پیوند غمخورانه با مسائل غم انگیز ما نشان نمی دهد. خیلی متأسفم که همچو تصویری از اظهارات و اصطلاحات یاد شدۀ نا مناسب، که توسط ایشان سنجیده شده است، بدست آمده است. این ادعاهای او که تا حدی غیر علمی بیان شده است، فقط در کلمات فرق دارد، اما هدف بازهم، مانند سائیر قدرت طلبان، یک هدف مضر با یک دولت “مُدرن” بدون هر گونه تبعیض را، در خود تعبیه دارد. او تا حدی با بلند پروازی و خودخواهانه در مورد موقف و طرز دید هموطنان خود، بدون ذکر نام، قضاوتی را بیان داشته است، که دور از واقعیتها بوده است و اصلاً با نبض کنونی جامعۀ ما هم حرکت نمی کند. برای این نویسنده که در کارهای تحقیقاتی، حدود پنجاه مقاله را که با  موضوع “ملت”، “ملت گرائی”، ترکیب “قومی” و غیره مرتبط است، تهیه و بدست نشر سپرده است. خود ایشان اگر از “ناسیونالیزم” نام می برند و طوری وانمود می سازد، که نظر مخالف با “ناسیونالیست ها” دارد، در یک فورمولبندی دیگر خود در حقیت خودش را زیر خاشاک، “راسیزم” و بیگانه از ماهیت نقش یک “دولت مُدرن” گم می کند. ما همه به خوبی می دانیم، که دارای نظرات مختلف هستیم. تفاوت نظر، نه باید به عنوان منبع دشمنی بین هموطنان ما، فهمیده شود. مردم ما نه با کسانی که متمایل با مفکورۀ “ناسیونالیستی” اند و یا حتی مفکورۀ “افراطیت” مذهبی را در ذهن دارند، کدام دشمنی خاص ندارند. برخلاف حال این یک حالت و واقعیت است، که نوعی از تخفیف و یا خاموشی سلاح های وهمناک را نشان می دهد. با چنین وضعیت باید برخورد سالم صورت گیرد. هیچ کسی بنابر داشتن عقیده و مفکوره محکوم به به کدام جرم شده نمی تواند. فقط مفکوره ها، ممکن زمانی، محرکۀ کدام عمل شود که بر ضد منافع انسانها و حتی منجر به قتل، انسانها شود. با تأسف که در تحلیل و تجزیۀ متباقی متن، نمی خواهم وقت را ضایع سازم. وضعیت فعلی در مقایسه چهل سال گذشته علایم مثبت خود را هم چنان داراست. با پیشداوری ها، یکدیگر را از هم دور نسازیم. مردم ما “طالب” را هم می شناسند و “ناسیونالیست” و غیره را هم. تفاوت نظر را باید یک امر عادی و ضروری بپذیریم و با صحبت سالم با یکدیگر، به تأسیس یک دولتی دست یابیم، که همه دارای حقوق و شانس مساوی دسترسی به منابع حیاتی باشند. نسبت های قومی مختلف و یا تفاوت عقیدت، انسانها را از مراودات انسانی متقابل محروم، نمی سازد. اینکه “ناسیونالیزم” چه تعاریفی دارد، در منابع بی شمار توضیح شده است، که ضرورت به رخ کشیدن  به یکدیگر نیست.

پایان