«افغانستان ــ گورستان جهانکشایان!!!»

۲۰۲۱/۰۸/۲۴

«افغانستان ــ گورستان جهانکشایان!!!»

«اوغان چل سال باد قصدِ خوده مِگِره!!!»

عنوان این مقاله را با دو ضرب المثل آراسته ام:

ــ یکی همان مقولۀ مشهور „Afghanistan ist The Graveyard of Empires“ انگریزی، که معنای دقیقش “افغانستان گورستان امپراتوریها” ست و من آن را بهتر دانستم به شکل “افغانستان ــ گورستان جهانکشایان” درآورم. این مقوله را، که سابقاً در خلال کتب تأریخ میخواندیم، اینک میرود، که آهسته آهسته ورد زبان خاص و عام جهانیان گردد و صبغت “ضرب المثلِ جهانی” را به خود بگیرد.

ــ و دوم عبارت است از یک مثل بسیار مشهور مردم قدیم و اصیل کابل.

“مثل” یا “ضرب المثل” را به انحاء و اشکال و در هیئتهای مختلف تعریف کرده اند. من مگر نظر و برداشت خاص خودم را در زمینه دارم، و آن مبتنی بر مطالعه و تحقیقی ست، که ضمن کاوش و بررسیِّ زبان و فرهنگ و بالخاصه زبان و فرهنگ عوام کابل قدیم، میسرم گشته است. یکی از ضرب المثلهای بسیار بسیار قدیم و مشهور مردم اصیل و نازنین کابل قدیم گوید:

«اوغان چل سال باد قصد خوده مگره!!!»

(افغان چل سال بعد قصد خود را میگیرد!!!)

درین مثل “اوغان” مراد از “پشتون” است و “قصد” هم منظور از “انتقام”. پس اگر فحوای این مثل را با الفاظ دیگر بیان کنیم، به عبارت «پشتونها چل سال بعد انتقام خود را میگیرند!!!» میرسیم. عدد “چل” درینجا ممثل یک مدت بسیار طولانی ست. و اگر این مثل را به شکل متعارفتر و مفهومتر بیاریم، بدین فارمولبندی میرسیم:

«پشتونها هرقت باشد، بالآخره انتقام خود را میگیرند!!!»

و اگر به زبان عامیانۀ کابلی بگوئیم، این عبارت به دست می آید:

«پشتونها آخر نی، آخر، انتقام خود را میگیرند!!!»

منظور از این مثل اینست، که نباید کینۀ “پشتونها” را برانگیخت، چون ایشان هیچگاه از انتقام منصرف نمیشوند!!!

به یاد آریم واقعۀ مرموز و مشکوک یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ ــ Nine Eleven را، که بهانه ای به دست اضلاع متحدۀ امریکا یا “اتازونی” داد، تا بر سرزمین ما بتازد و “کشور آزادگان” را در اشغال نظامی خود درآورد. در آن زمان طالبان بیشتر از نود و پنج درصد افغانستان را تحت سیطرۀ خود آورده و حکومت مطلقۀ “امر و نهی” را تشکیل داده بودند؛ و رهبر “القاعده”؛ یعنی “بن لادن” به حیث مهمان عالیقدری در نزد طالبان به سر میبرد. چون امریکا واقعۀ یازدم سپتمبر را کار “القاعده” قلمداد کرده بود، با صدور “اولتماتوم” از طالبان تقاضاء کرد تا “بن لادن” را به ایشان تسلیم بدهند و این کار برای “طالبان” ناممکن بود، چون نمیتوانستند “مهمان” خود را تحویل دشمنش بدهند!!! از همین سبب بهانه درست آمد و امریکا بر کشور ما تاختن گرفت. داستان از نظر نسل کنونی باربار و به کرّات گذشته است و تکرارش لزومی ندارد ….

در زمانی، که قوای هوائی امریکا با طیارات ستراتژیک و مَخوف B-52 خود شمال افغانستان را فرّاشی میکردند، “دانلد رمزفلد” وزیر دفاع امریکا بود. در بُحبوحۀ بمباردمان مواضع طالبان در شمال افغانستان، و در هنگامی، که طالبان به اصطلاح عوام کابلی، “مثل توت” به زمین میریختند، باری “رمزفلد” از روی ریشخند گفته بود:

«چه جنگاوران شجاعی هستند، طالبان!!!؟؟؟»

و طالبان به قوای هوائی امریکائی میگفتند، که:

«اگه مرد استین، از طیاره بیائین پائین!!!»

به هر صورت صحنه های جنگ از نظرهای همۀ ما و شما گذشته است و ضرورتی به تکرار کردن آنها نداریم ….

متعاقب بمباردمانهای بی امان، قوای قهّار امریکائی به افغانستان سرازیر شدند و عساکر ممالک عضو ناتو و در واقع “نوکر امریکا”، از دمبشان!!!

اتازونی و قوای ناتو بیست سال تمام افغانستان را در اشغال نظامیِّ خود داشتند و درین مدت از هیچگونه سفاکی و ددمنشی یی، که خاصۀ زور “بی قالب” متجاوزان بی آزرم است، دریغ نکردند. با آن هم عقربۀ زمان به نفع طالبان چرخید و مقولۀ نویسندۀ امریکائی Ian Bremmer  را تأئید کرد، که:

«اگر امریکائی ها “ساعت” داشتند، طالبان “وقت” داشتند!!!»

گذشت زمان و گردش لیل و نهار به نفع طالبان کار کرد و زمانی رسید، که دولت متجاوز امریکا مذاکرات صلح را به طالبان پیشنهاد کرد. همه شاهد بودیم، که مذاکرات دولت امریکا و طالبان در “دوحه” ــ پایتخت “قطر” ــ هژده ماه آزگار را دربر گرفت و آخرالامر به امضای “قرارداد دوحه” منتهی گشت. درین قرارداد دو نکتۀ جلیّ و بسیار نیرنگی را به چشم سر میبینیم:

ــ اول “زانوزدن” امریکا در برابر طالبان، و تعهد بر این، که قوای امریکائی و ناتو در ظرف مدت معیّن از افغانستان خارج گردند. و همین نکته است، که شکست قطعی امریکا و ناتو را مسجّل میسازد!!!

ــ و دوم این، که “امریکا” با امضای این قرارداد، “طالبان” را به حیث “مالکان اصلیِّ افغانستان” به رسمیت شناخته و “قبالۀ مالکیت” وطن ما را دودسته به دست ایشان داده و در واقع زمینۀ فتح افغانستان را مهیا ساختند. و چنان، که دیدیم “طالبان” افغانستان را گویا “به اشارۀ سر” فتح کردند!!!

باز و یکبار دیگر میبینیم، که وطن عزیز ما:

ــ «سرزمینی ست، که ایمان فلک در خطر است!!!»

ــ و «افغانستان گورستان امپراتوریها ست!!!»

 Ian Bremmer دانشمند و تحلیلگر سیاسیِّ امریکائی، نکتۀ اخیر را ضمن کاریکاتور ذیل، چه زیبا به نمایش میگذارد و با “زبان حال” و از طریق “طنز و طِیره و کنایه” میگوید:

«سفر خوش به افغانستان!!!»

“یان برمر” تلویحاً میگوید، که بعد از “یونانیها” و “انگریزها” و “روسها” و “امریکائیها”، اینک نوبت مسافرت “چین” بدین سرزمین رسیده است، تا گورش کنده شود!!!

از ارجمند بیحد عزیزی، که این کاریکاتور را در اختیارم گذاشت و در واقع انگیزۀ نوشتن این مقاله را برایم داد، از صمیم قلب تشکر میکنم!!!

در اصطلاح عامّ مردم افغانستان و خاصتاً مردم کابل، “اوغان”(افغان) را معادل “پشتون” میدانند. البته نه تنها مردم کابل بلکه ــ غیر از پشتونها ــ دیگر تمام مردم افغانستان “افغان” را مُعادل “پشتون” میشمارند. بازهم البته باید گفت، که این برداشت از کلمۀ “افغان”، از زمانه های بسیار پیش بدین طرف به ما به ارمغان رسیده است؛ چنان، که در اشعار بزرگانی چون “فرخی سیستانی” و “فردوسی توسی” میخوانیم.

“حکیم فرخی سیستانی” فرماید:

به گــــــونۀ شِلِ افغانیان، دُوپره و تیز

چو دسته بسته بهم، تیرهای بی سوفار

(“شِل”(به کسر شین) مراد از “نیزۀ کوچک” و “سُوفار” مراد از “بیخ تیر” است، که در چلۀ کمان گذاشته میشود)

و “حکیم فردوسی توسی” هم در شاهنامۀ خود  “افغان” را به مفهوم “پشتون” به کار برده است. چنان، که این نکته از داستان رزم “رستم زال” با “کُکِ کهزاد افغان”، که در یکهزار بیت پرورش یافته است، به نکوئی روشن میشود. ضمن یکی از مقالات بسیار قدیم و مطولم تحت عنوان “افغان، افغانی، افغانستانی”، که در آرشیفهایم در پورتال معظم “افغانستان آزاد ــ آزاد افغانستان” قابل دسترس است، در زمینه به اشباع و اِکثار سخن گفته ام.

و از طرف دیگر، وقتی ایرانیان در کتابهای تأریخ خود از “محمود و اشرف افغان” قصه میکنند، مرادشان از “محمود و اشرف هوتکی” ست، که هردو “پشتون” بودند ….

در هر صورت مُعادل و یا مُساوی شمردن کلمات “پشتون” و “افغان”، یکی از “اغلاط مشهور”ِ بسیار بسیار مشهور و قدیم است، چون تحقیقات علمی و تأریخی و زبانشناسانه ثابت ساخته است، که “افغان” یک لقب رزمی و به معنای “سلاحشور سوارکار” و یا “سوارکار جنگجوی” بوده و مستقل از “قوم و تبار و نژاد” است ….

(خلیل الله معروفی ــ جرمنی ــ ۲۱ آگست ۲۰۲۱)