«این جنگ، جنگ افغان ها نیست!»(۳)

۲۰۲۳/۰۷/۰۲

«این جنگ، جنگ افغان ها نیست!»

(بخش سوم و آخر)

 “قوماندان عبدالحق” در اولین لحظات توسط جنگی های طالبان دستگیر و اعدام می گردد. “حامد کرزی”، از خودتان باز می پرسیم: مگر چه کسی ادعا کرده بود که “این جنگ، جنگ افغانها است” که خودت خلاف آنرا باید به زبان می آوردی.
اوضاع جهان پس از ختم جنگ دوم جهانی، به چنان تغییر کیفی و بنیادی قدم گذاشته  بود، که چه در توازن قوای بین المللی و چه در فضای “جنگ سرد” بین دو قدرت بزرگ متخاصم، در هیچ نقطۀ دنیا، بدون اراده و اذعان آن دو قدرت، از هیچ سلاح کوت، مرمی و سلاح برای “جنگ” توزیع شده نمی توانست. اما این واقعیت هم، باید قابل تذکر باشد، که “بحران” افغانستان بطور خزنده، قبل از آنکه من و تو درین دنیا قدم گذاشته ایم، ریشه داشته است. در اساس آن، همان بقایای “قبیلوی” نیز نقش داشته است، که حال خودتان پس از ادوار نا معلوم، که حاکمیت  های دولتی برقرار گردیده است، با وجود دسترسی تان به “حاکمیت دولتی”، بازهم از مقام سرکردگی “قبیلۀ پوپلزائی تان” منصرف نشده اید.

خلاصه اینکه، این بحران طولانی و خونین زمانی آغاز صریحتر یافته است، که در “هرم قدرت” “خانواده و آن دودمان ، “هواداران غربی خودت”،  خودت را هم، از جمله “وابستگان دور” آن “خاندان پادشاهی” تبلیغ می نموده اند، زیرا مانند زمین “لرزه”، قدرت آن تکان خورده بود. در آن زمان خودت ممکن حدود هفت سال عمر داشته بوده باشی که “رهبر این خاندان و آخرین پادشاه، به طرح و تصویب قانون اساسی و تشکیل پارلمان دو مجلسه  تصمیم اتخاذ نمود. آن “تجربۀ نیم بند” را، یک حلقۀ محدود دور وپیشان حاکمیت و “دوستان دربار”، دهۀ “دیموکراسی” و “مشروطیت” نیز یاد می کرده اند، مگر کمتر از ده سال عمر کرد که کاسه و کوزه، در نتیجۀ بحران داخلی در “قبیلۀ حاکم”، که “قبیلۀ خودت” را هم، گاه گاه “پادشاه ساز” می خوانده اند، بهم خورد و در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ه ش، در اثر «کودتای بدون خوریزی سردار خود تان»، سلطنت چهل سالۀ این “آخرین پادشاه درانی تان”، سقوط داده شد. (البته کاملاً سفید هم نبوده است. نام “زرمتی” ثبت تأریخ است.

در بدن او هم خون دوران داشته است.) صرفنظر از تفصیل، فقط چند مفهوم را از زبان آن «رهبر ملت گرای بعدی شما.» یاد می کنیم که در روزهای کودتا، در مطبوعات «غربی» با هویت «شهزادۀ سرخ»، “جانبدار مسکو و مخالف چین” نیز، یاد می شده است: « افغانستان – آخرین دیدار: کشور  لم بزرع و از جهت اقتصادی دست ناخورده، در جوار هندوکش جمهوری شد. رهبر کودتا، داؤد، متحد “کریملن” علیه چین محسوب می گردد.» آن و ضعیت “نا اُمید کننده را برای پادشاه سقوط داده شده و تبعیدی”، خودتان، پس از ۲۹ سال اقامت در تبعیدگاه “روم”، ممکن ساختید؟ بعد از آنکه بعد از ۲۳ سال (در اخیر سپتمبر ۱۹۹۶م، بیهوده او را منتظر «دعوت طالبان» در روم نشاندید.در آن روزها، خودتان در یک سرنوشت مشابه «سهیل شاهین» قید ماندید.

سخت باید در انتظار نشستن بر چوکی افغانستان در «نمایندگی سازمان ملل متحد» بوده باشید. وقایع همان چند ساعت و چند روزی که در تحت نام جنگی های «حرکت  طالبان» در کابل رخ داد، ممکن تا همین لحظه نه «خودت» و نه هم «پادشاه» درک کرده باشند، که عملکرد آن روز، در تحت نام «جنگی های طالب» در تأریخ افغانستان چه یک بوی بد «نفاق و نفرت» ابدی را پحش خواهد کرد، که دیگر نه خودت «نجات» خواهی یافت و نه هم «التیام کوتاه مدت» همچو زخم های کاری و بی مثال در تأریخ حیات اجتماعی جامعۀ ما، متصور خواهد بود. خودت ممکن هیچ در تربیت طفلی خودت، نه شنیده باشی، که می گفته اند: «سړی، مړی په لغته نه وهی». در آن روزها، می خواستید چوکی افغانستان را در سازمان ملل متحد اشغال کنی، که  آن سازمان، متعهد به پیروی از منشور آن بوده است. شما در آن روزها «پادشاه سقوط داده» شدۀ تبعیدی را به “برگشت تشویق کردید” و آنهم که اولین “خبر” در بارۀ رویداد، بطور مختصر، چنین بیان شده بود: «طالبان کابل را متصرف می شوند و نجیب الله را به قتل می رسانند.» سازمان ملل متحد می دانست که “نجیب الله کی بود و از اپریل ۱۹۹۲م ببعد، در کجا پناه برده بود.” در همان اعلان هم چنان تذکار یافته بود که، “کشور را به یک دولت سختگیر اسلامی” مبدل ساخته اند و رهبر آنها “ملا محمد عمر” یک حکومت موقت را تعیین نموده است. (توجه: در همین تصویری که روزنامۀ “دی ویلت” به تأریخ ۳۰ سپتمبر ۱۹۹۶م، از رئیس جمهور وقت و برادرش، در حالت آویختگی نشان می دهد، «داغ» بر پیشانی او دیده می شود که، گمان همکار سازمان ملل متحد را، وزنۀ بیشتر می بخشد، که “رئیس جمهور داکتر نجیب الله با ضرب مرمی در ناحیۀ پیشانی»، باید به قتل رسیده باشد.

در همین گزارش از لت و کوب علنی زنان در سرک ها نیز یاد می گردد. تصاویر در منابع مختلف نشان می دهد که این افراد، با جسد مقتول مانند بازیچۀ اطفال عمل کرده اند. اگر تنفر بر آنها تا به حال غلبه داشته باشد، لازم است که نظرات دیگر انسانها، در جهان نیز در نظر گرفته شود. از آدرس سرمنشی سازمان ملل متحد، “بتروس بتروس عالی” گزارش یافته است، که او با شنیدن تلفات زیاد درین و قایع، احساس “مضطرب” داشته است.) روزنامۀ “دی ویلت” در گزارش این تأر یخ  ۳۰ سپتمبر ۱۹۹۶م، هم چنان خبر می دهد، که سازمان ملل متحد، از طریق فرستندۀ خاص آن سازمان، برای «افغانستان»، دیپلوات آلمانی «ناربرت هول»، به تأریخ ۲۹ سپتمبر ۱۹۹۶م، تماس برقرار نموده، نگرانی های آن سازمان را به رئیس حکومت موقت «ملا محمد ربانی» انتقال داده است. «هول همه موارد» را بشمول وضعیت زنان، تذکر داده، گفته است، که حکومت موقت و رئیس آن، «ملا محمد ربانی» در بارۀ “قتل داکتر نجیب الله” و برادرش که از جانب شورای امنیت سازمان ملل متحد، “تقبیح” شده است، هیچ معذرت نه خواسته است.

درین گزارش آمده است، که اخیراً اجساد،  به “صلیب سرخ» تسلیم داده شده است، تا به اقارب سپرده شود. سالها بعد، رهبری دولت بعد از “حامد کرزی”، که جانشین او به حیث رئیس دولت، خود را  نیز “احمدزی” می نامید، “مشاور امنیت خود، “محب” نام را  که زمینۀ “فرار” او را هم فراهم ساخت، بر سر قبر داکتر نجیب الله فرستاده است. در  روزنامه، هم چنان یادآور می شود که: “رئیس دولت کمونیستی، نجیب الله اعدام گردید و جسد او و برادرش در مقابل قصر ریاست جمهوری، اویزان به نمایش علنی، گذاشته اند.” بد خانواده نجیب‌الله، رئیس جمهوری پیشین افغانستان، خواهان بررسی قتل او ...رفتاری هائی که اینها با “جسد” مقتول برای خود اجازه داده اند، در هیچدین و مذهب مجاز نیست. از تفصیل درینجا می گذریم، اما در جهان متمدن امروزی، در مناسبات بین المللی، مفاهیم مختلف پذیرفته شده است. سازمان ملل متحد، در مدت “قریب چهار سال” از او “محافظت می نموده است. شخص مجرمی در حال فرار نبوده است، که بدون “محاکمه” به قتل رسیده می توانست.

در یک روزنامه تحت خدمات اخبار جهان از کابل گزارش یافته است:« مردی که در افغانستان از آن وهم داشته اند، کشته شد. واحدهای جنگی طالبان، پس از تسخیر کابل، با “محمد نجیب الله” تصفیۀ حساب کردند»، که از سال ۱۹۹۲م تقریباً به فراموشی سپرده شده بود و در عمارت ملکیت سازمان ملل متحد پناه برده بود. از دید آنها، دست نشاندۀ مسکو شناخته می شد که بعد از اعدام، او را به پایۀ “چراغ ترافیکی” در چهار راهی، با برادرش آویزان کرده بودند. در جسد او لکه های خون به مشاهده رسیده است. بر اساس یک گزارش غیر تأئید شده، او را در عقب یک “جیپ” روی سرک ها کش کرده اند. دهن او را هم با  دهن جسد محافظ (“برادرش”) با بندل های پول افغانی، پُر کرده بودند… و در بین انگشتان آنها هم سگریت مانده بودند. قبل از مرگ خود، داکتر نجیب الله از یک محل دیگر خدماتی سازمان ملل متحد، کمک طلب نموده بود.

از طریق مخابره (Funk)، طوری که کارمند سازمان ملل متحد گفته است، ساعت سه بجۀ شب، خود خبر می دهد، که محافظین او همه نا پدید شده اند. “من به یکنوع محفاظت نیازمند هستم.” فرستندۀ خاص سازمان ملل متحد برای افغانستان، “دیپلومات آلمانی”، “ناربرت هول”، اظهار می دارد که: «حقیقت اینست که ملیشه، رئیس سابق دولت را، از عمارت سازمان ملل متحد در کابل بیرون آورده اند، که تخلف صریح از مصوونیت تضمین شدۀ اشخاص تحت حفاظت دیپلوماتیک، در مطابقت با حقوق بین الدول، شمرده می شودپاکستان در همان لحظات حاضر شده است، که این حکومت را به رسمیت بشناسد. برخلاف پاکستان، روسیه دخول آنها را به کابل محکوم نموده از سازمان ملل متحد، خواهان توظیف وساطت شده است. تا اکنون داستانها و شاایعت زیادی در بارۀ جریان و زمان “قتل” داکتر نجیب الله و برادرش بدست نشر سپرده شده است، اما بررسی جامع و رسمی صورت نه گرفته است.

چند موضوع پیوست به حوادث، نا حل مانده است، که می توانست عاملین و تصمیم گیرندگان اصلی را افشاء نماید. درقریب بیست سال حضور قوای خارجی هم، هیچ اقدام در توضیح حوادث گذشته، درین کشور صورت نگرفته است. حساس ترین مسائل در حکایات عکس العمل یک “قومندان طالبان” به  نام “ملا بورجان”، در برابر “وزیر داخلۀ وقت پاکستان” که در مسیر راه بسوی کابل، از سمت شرق، قبل از ورود به کابل، از عقب مورد هدف مرمی کشندۀ دشمن قرار می گیرد. دوم “راز” صحبت های دو شخصی چون “احمد شاه مسعود” و “ملا محمد ربانی” (با سابقۀ عضویت در تنظیم “جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی”)  و تخلیۀ بعدی “کابل”، آنچه همه کس باید بتواند از خود بپرسد، که در “قتل عاجل داکتر نچیب الله” و برادرش و هم در “فرار دادن ماهرانۀ” دو شخص دیگر چون، “توخی” و “جفسر” چه دست های مرموز و قدرتمند، می تواند فعال بوده باشند. از قتل عاجل، چه کسی می توانست، آرامش خاطر داشته باشد و یا دلچسپی داشته بوده باشد.، در صورتی که اگر این چنین قتل عاجل صورت نمی گرفت و هم هرگاه کدام محاکمۀ علنی، رخ می داد، “داکتر نجیب الله” بیشتر امکانات و اطلاعتی را ممکن، می توانست اقشاء کند، که برای بسیاری از افراد در قدرت های مختلف دولت ها و هم برای رهبران “استخدام شدۀ تنظیم ها”، ناگوار باشد.

قریب همه جوانب تا به حال “خاموش” مانده اند، اما طوری که “دی ویلت” خبر داده است: “روسیه” این عملیۀ ورود به کابل را محکوم کرده است.” مرگ مرموز “ملا محمد ربانی” هم چنان، باید “رازهای چندی” را با خود، به گور برده باشد. از “حامد کرزی” باید، درین رابطه نیز  پرسیده شود، که با وقوع حوادث و موضعگیری “شورای امنیت سازمان ملل متحد” چه آبرو می داشتید، اگر احیاناً به حیث نماینده پذیرفته می شدید. از جهت دیگر وقتی “جنگ”، جنگ  افغانها نبود”،  پس خودتان چرا و به چه هدف، از “کویته” با سوار موتر سیکل، به اوروزگان رفتید. آیا این داستان “راست” است؟ همه می دانند که در مرحلۀ اول “ورود طالبان” به میدان “جنگ”، “جنرال سردار عبدالولی”، داماد و پسر کاکای آخرین “پادشاه” که به کمک خانواده و کاکاهایش “چهل سال” پادشاه بود، به پاکستان (کویته) به هدف دیدار با “مهاجرین” و رهبران “طالب” سفر کرده است.شاهد به نویسنده گفته است که “حاجی ملا محمد غوث”، وزیر خارجۀ روزهای اول را، که خود موتر نداشته است، در موتر خود به کویته برده است. خانوادۀ این شخص با خانوادۀ شما، خویشاوندی داشته است. احتمال دارد که در “کویته” با “پدر” و هم با خودتان”ملاقات ها” داشته بوده باشد.

شما به چه نتیجه رسیده بودید، که سلسله حاکمیت “درانی ها” چه مدت دیگر هم دوام خواهد کرد؟ اطلاعات از محافل دور پیش شما و “پادشاه”، اختلافات نظر” به بیرون از خانوده ها و دودمان های شما، لبریز شده بود. چنانچه در مورد مناسبات مرحوم “داکتر عبدالصمد حامد” پسر مرحوم عبدالرزاق خان، جانبدار “سردار محمد نادرخان”، “پادشاه افغانستان” که به اغتشاش”، “حبیب الله کلکانی” مسمی به “بچۀ سقاء” خاتمه داد (یک زمان حاکم اعلای فراه)، از جمله تدوین کنندگان اولین قانون اساسی زمان سلطنت (خودت باید در زمان تصویب قانون متذکره، هفت ساله بوده باشی) برای پادشاه “تبعیدی در روم» گفته بود، که دوران سابق پادشاهی شما، رفته است. برای این نویسنده، از سالهاست، که تعدادی از عکس های شما با “پادشاه”، نیز توجه را به خود جلب نموده است. از خود تان می پرسیم که چه عوامل باعث شده بود، که پادشاه یک ملکیت شخصی خود را که گفته می شد، یک “قرآن شریف قلمی” و تأریخی، را برای خودتان “تحفه” می دهد. به چه منظور؟ آیا از خانوادۀ خود بیزار و نا اُمید بوده است؟ چرا این کتاب مقدس  به کدام موزیم تسلیم داده نشد تا در آن موزیم یک شعبۀ مختصر، به نام او نیز اختصاص داده می شد. درعکس  فوق لازم است، تا یک روانشناس، به چهرۀ “جنرال سردار عبدالولی خان” نظر اندازد و برداشت خود را نسبت به چهرۀ او ابراز دارد، که با چه خشم و نفرت و هم تأثر بسوی خودت می نگریسته است.

برداشت نویسنده اینست، که برای او باید، خیلی ناگوار بوده باشد. با استفاده از همان تصویر، درست به روز چهارشنبه، ۱۹ دسمبر فقط سه روز قبل از ادای «سوگند» خودتان به حیث رئیس ادارۀ مؤقت، با استفاده ازین تصویر، دو مطلب نیز خبر داده شده است: « رهبر افغان حاضر به پذیرش قوای خارجی است.»  و در سطر پائین تصویر: «کرزی (سمت چپ) یکی از اقارب دور ظاهر شاه”»). از قرابت می گذریم، چه چیز و یا چه کسی در عین حال مقام “سرکردۀ قبیلۀ پوپلزائی” را برایتان سپردند. ایا با این حرکت، حافظۀ تأریخ را به دوره های قبل از تشکیل دولت، ورق نه زده اید. با این حرکت مسبب تحریک دیگر اقوام “رقیب” نشده اید؟ که هم چنان “سرکردگی های” خود آنها را هم تازه سازند. آیا این چنین حرکات “باندیتیزم” نیست؟ آیا این همه القاب چون “مارشال تاجیک”، “مارشال ازبیک” و یا “جنرال تاجیک” “امیر چلتار پوش” وغیره وغیره، نتیجۀ سیاست عقبماندۀ “قبیلوی” خودت نبوده است، که در مطابقت با نقشه های “سری” دشمنان افغانستان، در کشور به “راسیزم” و سائر حرکات نفاق افگنی، خدمت کردید؟ تأریخ باید ترا با این سیاست دروغ و فریبکاری، به میز محاکمه، بکشاند. حال بگوئید که کی برای کی “دام» شانده بود؟ درینجا باز می پرسیم که آیا آن داستان “حقیقت داشته است، که از”کویته”، به سمت قندهار و به هدف “اروزگان”، با سوار موتر سیکل، می شتابید؟

درین هدف سقوط حکومت طالبان، باید برای همکاری با قدرت های بزرگ، به این مقام رئیس ادارۀ مؤقت، منسوب می گردید؟ چهره ها و حلقات و “مهره های” بی شمار، تحت هویت های مختلف، بشمول شخص رئیس جمهور سابق، درین “جنگ” دخیل بوده اند، صرفنظر از همه مسائل ، بحران اخیر را بعضاً در تحلیل های آنها، در چهار دهۀ اخیر، از زمان “سقوط سلطنت” می دانند. بهرصورت، موضوع تلاش های حلقات مختلف را در امر، رسیدن به قدرت، نباید، نا دیده گرفت. البته عقبمانی های وسیع اقتصادی و علمی تخنیکی و غیره، نمی تواند، اقلاً بحیث عوامل سرپوشیدۀ بحران نادیده گرفته شود.

تعجب آور نیست، که رئیس جمهور وقت افغانستان،« حامد کرزی»، پس از قریب سیزده سال، در مقام رهبری کشور، در روز های “ختم دوره های ” کارش”، می گوید: “این جنگ افغان ها نیست.”  البته بحث بر سر این نیست، که کدام “جنگ، جنگ افغان هاست .” و یا کدام “جنگ، جنگ  افغان ها نیست.” (به ارتباط تصویر سمت چپ: (“چارشنبه، ۲۶ دسمبر ۲۰۰۱م … چهار روز بعد از “تاجگذاری” بر سرش، اظهار این شخص را “بی بی سی” به چنین عبارت اطلاع  می دهد: « رهبر افغان می گوید، “تروریزم” سرکوب شده است.، کرزی اعتراف می کند که او نمی داند که “بن لادن” کجاست) واقعیت اینست، که این همه جنگ ها، در قلمرو افغانستان صورت می گیرد و ویرانی و قتل و قتال را افغان ها متحمل می شوند. جای شک نیست، که برای هر قدرت طلب و “فعال سیاسی” این چنین حالت غم انگیز، فضای اظهارات عوامفریبانه را هم، فراهم می سازد. اگر “افغان ها” خود مالک واقعی یک “دولت مورد اعتماد” مردم آن می بود، برای یک رئیس دولت، در تحت شرایط معین، ممکن چنین اظهار، وارد می بود. اما برای جلوگیری از بحث جدال بر انگیز”، برخی از “فکت ها” و حقایق را از صفحات نشرات، جمع آوری نموده ایم، تا دیده شود که ریشۀ اصلی، این همه بحرانات در کجا، نهفته خواهد بود. وقتی منشاء اصلی تداوم این جنگ روشنتر گردد، دیده خواهد شد که چه وقت “افغان ها”، “افغان ها” بوده اند و یا به عبارت دیگر، چه وقت “ما ما بوده ایم” و در تحت چه شرایط، “ما”، “ما” خواهیم بود. در قدم اول باید از نظر دور نداشته باشیم، که چه کسانی ازین جنگ “سود” برده و می برند. وقتی در سال ۲۰۰۱م، بعد از حوادث “۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱م” در “نیویارک” و “واشنگتن”، “جنگ علیه ترور” با عملیات نظامی ایالات متحدۀ امریکا و متحدان، براه افتاد، “شپیگل” چاپ آلمان، این جنگ را “جنگ قرن ۲۱ تعریف نمود. حمایت، قوای نظامی ایالات  متحده، در جریان این سفر، در کنفرانس بن، در کجا، نهفته خواهد بود.

چه وقت “افغان ها”، “افغان ها” بوده اند و یا به عبارت دیگر، چه وقت “ما ما بوده ایم” و در تحت چه شرایط، “ما”، “ما” خواهیم بود. در قدم اول باید از نظر دور نداشته باشیم، که چه کسانی ازین جنگ “سود” برده و می برند. وقتی در سال ۲۰۰۱م، بعد از حوادث “۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱م” در “نیویارک” و “واشنگتن”، “جنگ علیه ترور” با عملیات نظامی ایالات متحدۀ امریکا و متحدان، براه افتاد، “شپیگل” چاپ آلمان، این جنگ را “جنگ قرن ۲۱ تعریف نمود.

چون این جنگ را از افغانستان آغاز می نمودند، پس سقوط رژیم طالبان را، یک امر حتمی و ناگزیر می دانسته اند، زیرا،  طراحان این فاجعه را در افغانستان مستقر می دانسته اند. در غیر آن، رژیم “طالبان” را، ایالات متحده، هیچ وقت، منبع خطر برای امنیت آنکشور بزرگ و یگانه قدرت در جهان یک قطبی، نمی دیده اند. قبل از آغاز عملیات هوائی، به قوای همکار در زمین نیاز داشته اند. برای این منظور “اتحاد شمال”، بحیث “بدیل”، بجای طالبان  تعیین گردید. “جنگ علیه تروریزم”، درین مرحله و درین سزمین، واضحتر آغاز یافته است. این تصویر در ۲۴ دسمبر ۲۰۰۱م، دو روز بعد از «سوگند، حامد کرزی»، گرفته شده است. درین مصاحبه که با «سی ان ان» داشته است، گفته شده است که «شش ماه» حکومت افغانستان را رهبری می کند. اجرای کدام وظایف را برای او سپرده بودند؟ در آن روزها، حتی کابل را کاملاً در اختیار نداشته است. در «توره بوره» جنگ بود. مردم محل و حتی اطفال با متحدین خارجی، برای این «اداره» می جنگیدند. دوست و نجات دهندۀ «حامد کرزی»، «گلبدین حکمتیار»، به رساندن کمک به «بن لادن» متوسل شد. اما متحدین خارجی “ادارۀ حامد کرزی” از اطفال در جنگ، به نفع ادارۀ “حامد کرزی” دست نشانده، کار می گرفتند. آخر، این جنگ، چه نوع جنگ بوده است؟. شما  “حامد کرزی” که مدعی رهبری حکومت بودید، از چه نوع اعمال جلوگیری می کردید و چه چیز را مانع شده می توانستید؟ در مصاحبۀ طولانی ای که با گزارشگر “سی ان ان” انجام داده بودید، در یک روز “احساس رهبری” از آن “حکومت ” مسخره این چنین “خیالبافی” را نیز حکایت کرده بودید که: “افغانستان از ترور آزاد است. این گفتار تانرا به یاد دارید: “ ما آنرا خواهیم دید که تروریزم در تمام اشکال آن در افغانستان ختم است به به. این همه گپ ها را در یک روز رهبری حکومت تان، از کدام معلم تان آموخته بودید؟ ممکن پدر تان خوشبخت می بود اگر در امتحانات “کانکور” برای شمول به پوهنتون هم، چنین لیاقت از خود نشان می دادید. در عین زمان از پیگردی، خودت از «اوسا ما بن لادن” و “ملا محمد عمر“، تصمیم خود تانرا اعلان داشتید، اما طوری که تصویر فوق نشان می دهد، در روزهای قبل از آن، یکبار  غفو عمومی برای آنها اعلان کردید و بعد پس گرفتید. اعلان به صلاحیت کی بود؟ و واپس گرفتن به امر کی بود؟ این بار دروغ نگوئی. مدعی شدید که همین هر دو در افغانستان متهم شمرده خواهند شد“.

پایان

از افتتاح وبسایت (۲۰۲۱/۹) تا کنون

مجموع شمار خوانندگان 1595

برای ارتباط، احترامانه از شما دعوت میشود به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید

nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com

به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت