طالبان دوباره در افغانستان

۲۰۲۱/۰۸/۳۱

نویسندگان: ادم ای کیسی، دن سلیتر، جین لاچپل

ترجمه:سیدال هومان

رهبران طالبان در افغانستان دوباره صاحب اختیار استند.

آیا آنها می توانند لشکر خود را کنترل کنند؟

رهبر سیاسی طالبان، عبدالغنی  برادر  پس از دو دهه تبعید به کابل رسید و وعده داد که یک حکومت ائتلافی تشکیل خواهد داد،   حکومتی که به طور قطعی طالبان خودشان آن را کنترول خواهند نمود. اما تلاش مذبوحانهٔ خارجی ها و افغان هایی که می خواهند این هفته از کشور خارج شوند و بمب گذاری های روز پنجشنبه در میدان هوایی کابل، کوچک ترین کمکی در انتقال آرام به حکمرانی طالبان انجام نمی دهد.

اسوشیتدپرس/ یک جنگجوی طالبان بیرق ها و پوسترهای رهبران طالبان را  به تاریخ 25 آگست در کابل نظاره  می کند. (عکس اسوشیتدپرس)

با کسب قدرت از طریق پیروزی نظامی علیه یک رژیم بر سر اقتدار، طالبان به صف ده ها رژیم دیگر می پیوندند که در 75 سال گذشته [در جهان] پس از بغاوت مسلحانه عرض اندام نموده اند. تحقیقات ما نشان می دهد، قبل از اینکه طالبان برای تحکیم کنترول  بر افغانستان امیدوار ی داشته باشند، با مشکلات روبرو خواهند بود. محار کردن صفوف خودی طالبان یک مانع فوری است که با آن مقابله خواهند کرد:

علاوه بر آنکه افغانستان قلمرو دشواری برای حکومت کردن است، طالبان نیز در درون سازمان خود با مشکلاتی روبرو هستند. با یک دستگاه نظامی نسبتا غیر متمرکز و خودمختار و چند مکانیزم تأسیساتی اندکِ کنترول مرکزی، رهبری تبعید شدهٔ قبلی، طالبان  ممکن است برای حفظ وفاداری قوای مسلح خود به تقلا بافتد.

گروه ها چگونه از جنگجویان گوریلائی به قوای دولتی تبدیل می شوند؟

ما تمام “رژیم های یاغی” را ارزیابی کرده ایم – گروه های یاغی را که قدرت ملی را بعد از یک مبارزه مسلحانه به دست گرفته و پس از سال 1945 پدیدار شدند. ما اطلاعات مربوط به روابط سیاسی و نظامی این گروه ها و ساختارهای سازمانی شان را جمع آوری می کنیم و عوامل چگونگی شکل گیری سیاست شان را  بعد از منازعات مطالعه می کنیم. طالبان چگونه با رژیم های دیگری که پس از دوره های شورشی مسلحانه ظهور کردند مقایسه شده میتوانند و درز های سیاسی احتمالی کجاست؟

طالبان مانند اکثر رژیم های شورشی، با چندین توانائی مهم به قدرت می رسند. رژیم های یاغی معمولاً اردوی موجوده  را با  قوای مسلح خود تعویض می کنند که برای رژیم سیاسی جدید منبع کنترل سازمانی می گردد.  طالبان نیروهای نظامی قابل توجه خود را وارد مینمایند که حالا با سلاح به جا گذاشته شدهٔ قوای ائتلاف و عساکر افغان تقویت شده اند. همچنان طالبان در میان رژیم های یاغی دیگر غیر معمولی نیز اند – آنها در حال گرفتن قدرت برای بار دوم استند، بنابراین یک کمی تجربه حکومت داری را دارا استند که اکثر رژیم های شورشی دیگر فاقد آن بوده اند.

این توانائی ها در برابر تهدیدات زیادی که رژیم در حال ظهور طالبان به آن روبروست، خواهند استاد. آنها با شورش مسلحانه  ئی در دره پنجشیر مقابل استند که در آنجا مقامات عالی رتبه رژیم سابق تجمع نموده با کمی حمایه ازخارج، شورشی را از خود براه انداخته اند.   و همانطور که این اعمال نافرمانی نشان می دهد، بسیاری از افغان ها از بازگشت طالبان به حکومت حمایت نمی کنند، در حالی که عکس العمل های اولیه دولت های خارجی از سرد و محتاطانه گرفته تا عملاً خصمانه است.

رقابت داخلی شاید بزرگترین مشکل باشد

اما همانطور که دانشمندان علوم سیاسی نشان داده اند، تهدیدات اصلی برای رژیم های در حال ظهور اغلب از درون خودشان ظهور مینماید و طالبان یک ضعف درونی مهم دارند که عبارت است از: “کنترل سیاسی شکنند بر قوای مسلح خودشان.” اگر نشانه  هایی ازشورش های دیگر را قبول نمائیم، اردوی که طالبان را به قدرت آورد، می تواند ثابت سازند که خود مانع اصلی در برابر اعمال قدرت استند.

بخش نظامی طالبان که در سال 2002 ظهور کرد، عمدتاً بدون نظارت مرکزی فعالیت می کرد. قومندانان نظامی از ګروه رهبری سیاسی که در کویتهٔ پاکستان مستقر بود په پیمانهٔ زیادی مستقلانه عمل مینمودند. در حالیکه ممکن، ماهیت غیرمرکزی قوای طالبان به آنها کمک کرده باشد تا از جنگ جان سالم ببرند، اما تهدیدهای عاجل در مقابل وحدت داخلی و کنترل سیاسی، در جریان انتقال از جنبش گوریلائی به دولت به وجود می آورد.

چگونه قومندانان را باید زیر نظر داشت

تحقیقات ما نشان می دهد که رهبران سیاسی در گروه های شورشی، از وفاداری جناح مسلح خود به سه روش اصلی اطمینان حاصل مینمایند.: آنها افراد را از سازمان های پیش از جنگ خود به سمت های عالی قومندانی ارتقا می دهند؛ کمیسارهای سیاسی را در صفوف جا میدهند، و سرویس های استخباراتی و امنیتی جدید برای کنترل قومندانان بیکار ایجاد منمایند. این اقدامات یقیناً از اینکه جناح مسلح تابع جناح سیاسی باقی می ماند، کمک می کند.

زمانی شمال افغانستان طالبان را دور نگه داشته بود. چرا اينقدر زود سقوط نمود؟

برای طالبان، که جناح های مسلح و سیاسی تا حد زیادی در موازات یکدیگر فعالیت می کنند، هر سه مکانیزم به هدف کنترول سیاسی وجود ندارد.   گروه های کوچک مرتبط با حکومت ساقط طالبان در افغانستان از سال ۲۰۰۲ با پشتیبانی اندک از رهبری ارشد پیشین خود به سازماندهی مجدد آغاز کردند . به گفته انتونیوگیوستوزی Antonio Giustozzi ، این گروه ها  به مثابهٔ یک” سازمان مدغم  ولی” سُستِ” چندین محوری عرض اندام نمودند .

بر علاوه طالبان، حضور  کمیساران سیاسی، دفاترسیاسی و یا مأمورین دفتری را که در جناح های نظامی برای نظارت بر افسران ګماشته  شده بودند، ادامه ندادند.   برخلاف گروه های شورشی دیگر ، طالبان هیچ خدمات اساسی استخباراتی و امنیتی که  به قومندانی مرکزی راپور بدهد نداشتند. در عوض قومندانان محلی، در برخی اوقات در تضاد آشکار با مقر مستقر در پاکستان، بخش های اطلاعاتی خود را حفظ کردند. این عدم تمرکز، رهبری را از یک مکانیسم کلیدی برای نظارت بر مأدونان شان محروم می کند.

این نوع مشکلات سازمانی زمانی روی هم انبار می شوند که رهبری سیاسی جنگ را به دور از قومندانان میدان جنگ، از تبعید به پیش میبرند. این تحقیق نشان می دهد که این رهبران شورشی اغلب در صورت ختم جنگ برای کنترل قومندانان خود به مشکل مواجه اند.

در مواردی مانند الجزایر (1952-1962)، انگولا (1963-1975)، اریتیریا (۱۹۷۲-۱۹۹۱)، اندونیزیا (۱۹۴۵-۱۹۴۹)، موزمبیق (۱۹۶۴-۱۹۷۴)، یمن جنوبی (۱۹۶۳-۱۹۶۷) و زیمبابوی (۱۹۶۶ تا ۱۹۷۹)، رهبران سیاسی شان تمام یا بخشی از جنگ را در خارج یا در زندان گذرانده اند. قوای نظامی که در هر کشور عملاً در  جنگ بودند، استقلال موثر قابل توجهی را از رهبران رسمی خود به دست آورد. به عنوان مثال، هنگامی که جنگجویان انگولا به  قدرت رسیدند، اولین درگیری که با آن مواجه شدند، مبارزه ای بود “بین جنگجویان صحرائی و ایدئولوگ هایی که  ایام جنگ را به راحتی در دفاتر خود گذشتانده بودند.”

مشابه به این، رهبری سیاسی طالبان جنگ 2002-2021 را در خارج از کشور به سر برد. و رهبریت تبعیدی   برای نظارت از عملیات روزانه قومندانان نظامی طالبان ظرفیت محدودی داشت.

کدام جناح طالبان ثابت خواهد کرد که مأدون است؟

مشابه سایر یاغیان که در آن جناح های نظامی از شاخهٔ سیاسی خودمختاری به دست آورده اند، رهبری سیاسی طالبان احتمالاً برای کنترول نظامیان مشکلات خواهد دید. در بغاوت های دیگر، قومندانان نظامی سابق پس از جنگ برای تسلط بر رژیم فایق آمدند. آنها حتی در موارد متعددی نظارت کننده های غیرنظامی خود  را از کار خارج کردند – به عنوان مثال، الجزایر در سال 1965،   بنگلدش در سال 1975   و اندونزیا در سال 1966.

سرعت پیروزی طالبان در ماه جاری به صورت تعجب آور ممکن است این مشکلات  را پیچیده تر کند. در برخی از شورش ها، رهبران سیاسی قادرند حکومت بر قومندانان نظامی را قبل از پایان جنگ به تدریج متمرکز سازند. خلاف معمول، طالبان قوای نظامی غیرمتمرکز خود را به راهروهای قدرت می رسانند.

طالبان با وظیفه تبدیل نمودن قوای پاشان گوریلایی خود به یک نظام وفادار و موثر دولتی روبرو هستند. در حالی که یک مبارزه ضد انقلابی که در دره پنجشیر تقلا دارد، می تواند طالبان را متحد کند، شکاف های داخلی در درون قوای مسلح فرقه ئی به نظر می رسد که موانع فوری را در برابر ثبات رژیم ایجاد کند.

پروفیسران :

ادم ای کیسی عضوتحقیقاتی مرکز دموکراسی های نو ظهور در مرکز ویزر درپوهنتون میشیگان است.

دن سلیتر مدیر مرکز دموکراسی های نو ظهوردر مرکز  ویزر درپوهنتون میشیگان و همکار غیرمقیم در موسسهٔ امریکن انترپرایز است.

جین لاچپل اسیستان پروفیسر گروه علوم سیاسی درپوهنتون اسلو است.

این سه نویسنده در حال نوشتن کتابی در مورد منابع قدرت سیاسی نظامی در جهان پسا استعماری استند.

پایان