گردن بریدن حقوق مدنی مردم

۲۰۲۱/۰۹/۰۱

گردن بریدن حقوق مدنی مردم با  تلوار شریعت!

به جای اشک خون فرو ریزد ز دیدگان ما، ناله به دل ها شد گره، صدا برنیاید ز گلوهای ما. چون خواب های ترسناک است مردمان را، پخش سیاهی خفه کرده فریاد های ما. قاموس عاجز ماند ز عرضۀ  کلماتی مبین شرح روزگاران ما.

سیاهی، اندوه، ابهام و نا امیدی مستولی است بر اندیشه های بهی خواهان و اصلاح جویان. مردم از فروپاشی نظام دست نشانده سوگوار نیند، بلکه  سوز و گداز و ناله و فریاد از  سانحۀ فاجعه بار دنباله دار ۴۸ سالی است که این ملت در اسارت و در بند غل و زنجیر اشغال گران و مزدوران شان قرار داشت و  از اتخاذ کلیه تصامیم در امور زندگی و نعیین سرنوشت خود و وطن خود محروم گردیده بودند و حق حاکمیت ملی شان مستقیماً توسط متهاجمین و استعمار گران  و یا گماشتگان و مزدوران شان  سلب شده . در این مدت قدرت های مدهش نظامی و طرح و تدوین توطئه ها و دسایس شبکه های استخباراتی  این ملت را در ایجاد تفرقه های گوناگون  بر افرختن  جنگ های خونین به سوی بربادی و تباهی کشانیده، آرامش ، صلح، صفاه و، زیست باهمی و روابط حسنۀ اجتماعی را به کدورت، نفرت و تبعیض و تعصب مبدل گردانیده و از این ملت با غرور و به عزت، با وقار و با مناعت جمعیت محتاج، دست نگر، معتاد و آلوده به فساد ها ساختند.

شیرازۀ ساخت و بافت معتبر اجتماعی و امن و ثبات این وطن آرام، بی غرض و منزوی و بی طرف را برهم زده  شرائطی را خلق کردند که خون صدها هزارش ریخت و ملیون هایش آواره و دربدر شده و این سرمین به آزمایشگاه تطبیق انواع مظالم و کار برد پدیده های نو کشتار های گروهی و مادر بامب ها قرار گرفت.

امریکا خلاف میثاق معین شورای امنیت ملل متحد  زیر نام جنگ با تروریزم ، انتقام گیری از عاملین حادثۀ ۱۱/۹گروهی را که به اذن و ارادۀ امریکا در سال ۱۹۹۶ در افغانستان بنا یافته بود  با چشم پوشی علنی از عاملین و طراحان اصلی  این حادثه  نظام طالبان را Soft Target یا هدف آسان، ساده، بدون ممانعت  و مقاومت یافته با همدستی بانی تحریک طالبان(پاکستان) و همکاری  انتقام جویانۀ دولت آخندی ایران  قتل ناحق  ۱۲۰۰۰ فرد طالب و هم رزمانش  خون بهای واقعۀ یازدۀ سپتمبر را پرداخت، قهر و غضب مردم امریکا را فرونشانده و برای حیثیت برباد شده و  آبروی ریخته شدۀ خود بینی خمیری ساخت وبا مصرف ملیون ها دالر با ایجاد رو کشی به نام اتحاد شمال امریکا تخم نفاق را در مزرعۀ  افکار مردم و جامعۀ افغانستان بذر کرد.

امریکا در ۲۰ سال  افغانستان را بر بنیاد احساسات عاطفی نه ستراتیجیک  کارزار یک نبرد با اهداف مغشوش و مبهم بدون همآهنگی با متحدین و تضاد های علنی بین سیاسیون و نظامیون امریکا با چشم پوشی علنی از نقش پاکستان و بازی های دو پهلویش با مصرف ۳،۲ تریلیون دالرد و ریختن خون ۵۰۰۰ امریکایی و متحدین و گشته شدن  ۲۵۰۰۰۰ ملکی و نظامی افغانستان  عاقبت آن فروپاشی دولت دست نشانده و حالت فعلی دست پاچگی، واماندگی، درماندگی امریکا در عملیات خروج و ایجاد این محشری است که شما در شهر کابل و میدان هوایی  مشاهده می کنید.

ملت افغانستان تحت تأثیرات فرهنگ خود ار امریکا توقع فروش مملکت شان را به پاکستان و چنین ناجوانی و عهد شکنی را نداشتند گرچه موحودیت و عدم موجودیت ۲۵۰۰ سپاهش در قاغوش های مصون  مهم نبوده ولی از ابر قدرتی توقع چنین سراسیگی و و بی نظمی  را نداشتند.

برای ملت افغانستان  باز هم در این دولت نابکار دست نشانده آرزو های آمدن روز بهتر گره خورده بود و آن  را به دل می پرورانیدند که با فروپاشی آن همۀ آرزو های محصوصاً نسل جوان متلاشی شد.

گر چه مردم از یک اسارت و گیر ماندن   در این دائرۀ خبیثه  رهایی یافتند و زوال و گریز اهریمنان خون و آتش و رهزنان ستم پیشه ، ظالم، خون خوار، رهبران دروغین و پوشالی، مزدوران اجنبی را جشن می گیرند، ولی این جا بحث نظام و سیاست نیست، موضوع قوم و تبار و زبان و مذهب مطرح نیست، بلکه زندگی واقعی سی وچند ملیون انسان است که در لای این دگرگونی در ترس، هراس، دلهره، و عدم اطمینان به آینده در ژرفنای فقر و ناداری شب و روز می گذرانند و همه زندانی حالت مبهم و  سر درگمی اند، حتی شکل و شمایل و کالای این شریعت مداران وهمناک و باعث واهمۀ طفلکان است.

با فهرست دراز همه جنایات ۲۰ سال گذشته، حکومت ضعیف و ناتوان ناکاره و دوسره خود پرست مصلحت گراء و باج ده به زور آور و نوکران اجنبی همه بدبختی ها و سیه روزی ها به هیچ وجه موجب سوگواری نیست.

ولی این ماتم و غصۀ از دست دادن و محو داشتنی های امیدوار کنندۀ۲۰ سال است، که دست آوردش خوانند، که زادۀ شرائط و رشد سطح دانش مردم و بلاخص نسل جوان بود، نه تدبیر زعامت ، که نمی توان از همه چشم پوشید و انکار کرد. البته در ساحات مهم حیاتی مملکت تحولات چشم گیری دیده می شد. زنان افغانستان با سطوح عالی تحصیل ، اهلیت و کفایت در جمیع ساحات زندگی مملکت سهم فعال داشتند. در ساحات ثقافتی و فرهنگی پیشرفت های زائدالوصفی ایجاد شده و آزادی مطبوعات افغانستان، صرف نظر از نقش آن در اصلاحات، با دموکرات ترین ممالک جهان هم سری می کرد ، در ساحۀ ورزش افغانستان در رقابت های جهانی راه یافته بود .این مواهب تمدن و پیش تازی روزنه های امیدی برای تجلی نور معرفت و بیرون رفتن از ظلمات نادانی نشانه های بیداری و جهل زدایی بود.

این همه فر آورده هایی بود که با تسریع و تکامل آن امید هر نوع تغییر و اصلاح متصور بود و این بستر ساز خیزش یک قشر مترقی وطن دوست فارغ از هرگونه تبعیض و تعصب بود و امکانات و شواهد پیوند نسج از هم گسیختۀ وحدت ملی دیده می شد.

بلی، تحقق این آرمان ها شاید در حیات من میسر نمی شد ولی اولاد من و اولاد های شان شاهد این تحول می بودند.

هم وطن! برای من و ملیون ها افغان خیر اندیش، بشر دوست ، اصلاح طلب، معرفت پرور و مسلمان مؤمن و معتقد گردن بریدن این دارایی ها سترگ معرفت و تهداب های مستحکم برای آیندۀ مسعود و مرفوه افغانستان توسط شمشیر شریعت و جلادان نا بخرد و نا بلد به اسلام قابل قبول و پذیرفتنی نیست و شاهد بودن محو و زوال آن مرگ تدریجی یک ملت است با خواسته های مشروع و شرعی شان.

چکیدۀ از قلم شکسته و دل پرخون عاشق گریبان دریدۀ افغانستان..