آرام شدن افغانستان

 ۲۰۲۱/۰۸/۱۳                                                                                       

مکثی در قبال آرام شدن افغانستان

مطالبیرا که از نظر می گذرانید در ذهنم از سالها باینطرف حجراتی را در اختیار خود دارد که در این چند سطر از آن یاد میکنم.
اثری به نام بازی بزرگ که با قلم روان پیتر هاپریک، Great Game. Peter Hopkirk رقم شده برای بنده یکی از منابع دلپذیر تاریخی بوده که از مطالعۀ آن با منطقه طور نسبی اشنائی پیدا کرده ام. این کتاب به رقابت‌های سیاسی و ژئوپلیتیکی بریتانیا و روسیه از سال های ۱۸۱۳ تا ۱۹۱۷ در آسیای مرکزی می ‌پردازد.
دو رویداد تاریخیی را از لابلای چند صد صفحه ای اثر فوق که با افغانستان وقت مستقیم رابطه دارد از نظر خوانندگان میگزرانم تا در گزارشات بعدی بحیث یک افزار فکری از آنها استفاده شده بتواند.
انگلیس ها از استیلای هند، بزرگترین منبع ثروت خود با تمام قوای دست داشته حراست مینمود و صیانت از آن یکی از وظایف عمدۀ استخبارت انگلیس تصنیف شده بود.
دولت انگلیس از دو طریق حملۀ دشمنان سیاسی خود بیم داشت یکی احتمال حملۀ ناپلیون بناپارت (۱۸۰۴-۱۸۱۵) از طریق ایران و هرات و دومی از روس تزاری از طریق افغانستان.
با درک این معضله گروه های استخباراتی انگلیس وظیفه داشتند تا تمام خطوط احتمالی حملات معاندین را تحت کنترول خود داشته و در مورد مسئولین اداره معلومات کامل داشته باشند.
پيترهاپكيرك Peter Hopkirk تحت عنوان “نقطۀ اشتعال در ارتفاعات پامير” در صفحات ۴۶۵-۴۶۸ اثر خویش زیر عنوان “بازى بزرگ The Great Game”” مينگارد:
در ماه جولائى ۱۸۹۱، زمانيكه ينگ هزبند Younghusband و مك ارتنى Macartney صاحب منصبان انگلیس در كاشغر بودند، راپورهايى در لندن ميرسيد كه روسها پلان تسخير پامير را تصميم گرفته و قشونى به صوب آن منطقه در حركت است. در اثر تماس انگليس ها با مقامات روسيه، وزارت خارجۀ روسيه اين خبر را جداً تكذيب كرد. ليكن يك هفته بعد از تكذيب اين خبر روسها به وزارت خارجۀ انگلستان اطلاع دادند كه يك قطعۀ كوچك و محدود عساكر روسى به آن منطقه فرستاده شده تا در بارۀ فعاليتهاى چين و افغانستان راپورى تهيه نماید.
بعد از چند روز گزارش اين گفت و شنود به سمع ينگ هزبند و مك ارتنى در كاشغر رسيد. انگليسها چون از ابتدا به روسها و اظهارات نيكولاى پتروفسكى Petorvsky اعتماد نداشتند، ينگ هزبند تصميم گرفت تا مناطق پامير را از نزديك ببيند مك ارتنى را در كاشغر گذاشته و خودش به معيت چند عسكر جانب پامير حركت كرد. روس ها قبل از آنكه چيني ها به منطقه برسند يك قواى ۴۰۰ نفرى قزاقها را به منطقه رسانيده و در شمال پامير بيرق تزارى را برافراشته بودند.
به تاريخ سيزدهم اگست ينگ هزبند واقعيت را دريافته و در يادداشت خود چنین مينگارد:
“حينيكه از خيمه خود به بيرون نظر انداختم ديدم كه در فاصله نزديك تقريباً بيست نفر قزاق و شش افسر روسى در رأس اين جوقه كه يكى از ايشان بيرق روسيه را در دست داشت به سوارى اسب در حركت بوده و در فاصله اى نه چندان دور خيمه هاى خود را برافراشتند. اين منطقه خالى از سكنه ۱۵۰ مايل در جنوب سرحد روسيه قرار داشته و به نام منطقه بوزاى گمباز Bozai Gumbas ياد ميشود كه از ديد انگليسها مربوط به قلمرو افغانستان ميباشد.”
كمپ روسها تقريباً نيم مايل از محل توقف ينگ هزبند فاصله داشته و افسر انگليس بدون تعلل يكى از عساكر خود را با كارت دعوت و ملاقات با ايشان نزد روسها فرستاد. طورى معلوم مى شد كه آنها انتظار چنين دعوتى را داشتند، زيرا كمى بعد هیئتى كه در رأس آن يك كرنيل روسى ملبس با يونيفورم كه نشان سان جورج St. Georg (تقريباً معادل با نشان صليب ويكتوريای انگليسى) در يخن كرتى اش الحاق شده بود به خيمه محقر انگليس حاضر شد. مذاكرات دوستانه بوده و افسر انگليس ودكايى با خود نداشت كه به مهمان خود تعارف كند، ليكن وى از كاشغر چند بوتل واين روسى با خود آورده بود و با گیلاس واين در دست به مذاكره آغاز كردند.
ينگ هزبند از كرنيل روسى، به نام يانوف Yanov، سؤال كرد افواهى به سمعش رسيده كه روسها در نظر دارند تا تمام منطقۀ پامير را تحت تصرف خود درآورند، و اضافه كرد نشر اين خبر باعث نگرانى كلكته و لندن شده و از اين سبب است كه وى در منطقه سفر كرده تا اوضاع را از نزديك مطالعه نموده و راپور مطالعات خود را به مقامات مربوط تقديم كند.
جواب روسها واضح و غلط فهمى در آن مستور نبود. كرنيل يانوف از بين اوراق خود نقشه اى را بيرون كشيده كه در آن منطقه اى به رنگ سبز علامه گذارى شده بود كه تا منطقه آبگردان هند را احتواء ميكرد و آنرا به مقابل ينگ هزبند گذاشت. در نقشه مناطقى از افغانستان و چين علامه گذارى شده بود كه روسها در صدد تصرف آن مناطق اقدامات فعلى خود را رويدست گرفته بودند اما اين مناطق تا حال از طرف تزار روسى ملكيت روسيه اعلام نشده است.
با نظر اندازى نقشۀ كرنيل روسى، ينگ هزبند كنايه آميز به آن اشاره نموده اظهار داشت كه وى معتقد است “روسها دهان خود را از اندازه بيشتر باز كرده اند”. با استماع این گفتۀ انگليس، كرنيل روسى خنديده و گفت نه خير”اين صرف سر آغاز كار است”. مذاكرات حدود يك ساعت را دربر گرفته و كرنيل روسى از مهماندار انگليس اجازه خواست تا به كمپ خود برگردد و افسر انگيس را براى صرف طعام شب به كمپ روسى دعوت كرد.
مذاكرات در خيمۀ مجهز كرنيل روسى در فضاى صميميت آغاز گرديد ولى منجر به جديت گرديد … ينگ هزبند در اثر صحبت با رقيب خود دريافت نمود كه روسها منطقۀ پامير را كاملاً تحت تصرف خود در آورده و علاوه بر از تصاحب آن در مناطق فوق العاده حساس هند برطانوى نيز داخل شده اند.
كرنيل يانوف روى نقشه ای به ينگ هزبند خط سفر خود را از طريق كوتل دار كوت Darkot در دره ياسينYassin كه مستقيماً با گيلگت وصل است، نشان داد.
ينگ هزبند تصور كرده ميتوانست، كه اگر جنرالهاى انگليسى مقيم هند از صحبت هاى اين سفر وى اطلاع حاصل كنند، خون در بدن شان خشك خواهد شد …
فرداى آن شب روس ها كمپ خود را جمع كرده به حركت افتادند. ينگ هزبند در كمپ خود به انتظار يك افسر انگليس كه بايست از كاشغر ميرسيد، در محل باقى ماند … سه شب بعد از دعوت شبانه، ينگ هزبند در بستر خود هنوز نخوابيده بود كه صداى اسب سوارانى را شنيد كه در مقابل خيمه وى توقف كردند. ينگ هزبند از جايش پريده و با عجله لباس افسرى خود را به تن كرده از خيمه بيرون برآمد و كرنيل يانوف را با تقريباً ۳۰ سوار كار قزاق در مقابل خود منتظر يافت. كرنيل یانوف بدون صحبت مقدماتى رك و راست افسر استخبارات انگليس را مخاطب قرار داده گفت :”با تاسف به اطلاع شما رسانيده مي شود كه شما مجبوريد خاك روسيه را ترك كنيد.”
ينگ هزبند پروتست كنان جواب داد كه اين منطقه بوزاى گمباز Bozai Gumbaz مربوط قلمرو افغانستان بوده و شما صلاحيت اخراج مرا از اين ناحيه نداريد. كرنيل يانوف برايش با شدت جواب داد “شما ميتوانيد هر اسمى كه خواسته باشيد بر آن بگذاريد، ليكن ما اين منطقه را مربوط به خاك روسيه مي دانيم و شما بايد اين جا را ترك كنيد.”
ينگ هزبند، افسر انگليس، با ملاحظه قزاق ها گفت: “تنها با پروتست شديد از اين منطقه بيرون مي شوم و از اين حادثه به حكومت خود راپور ميدهم …”
رسانه هاى انگليس، پارلمان و مردم باشنيدن اين اخبار به هيجان آمده و بار ديگر آتش دشمنى شان با روس ها شعله ور گرديد. لارد روزبرى Lord Rosebery ستون قدرت حزب ليبرال، كه بعداً به سمت وزير خارجه تعيين گرديد، بوزاى گمباز Bozai Gumbaz را، جبل الطارق در هندوكش ناميد. در هند قوماندان اعلى انگليسى جنرال روبرت به ينگ هزبند گفت كه وى عقيده دارد كه بايد با روسها داخل جنگ شوند، زيرا روس ها آمادگى ندارند و احضارات ما تكميل است و در عين روز فرمان آماده باش يك فرقه عسكر را با تجهيزات آن صادر كرد و امر داد در صورت اعلان رسمى اشغال پامير توسط روسها، بالاى آنها حمله كنند…
پروتست شديدى از حركت تجاوز كارانه روس ها در پامير توسط روبرت مورير Robert Morier سفير برطانيه با ضم امر لارد ساليسبرى Lord Salisbury (صدراعظم) به وزارت خارجه در سن پيترسبورگ تسليم داده شد و در آن روس ها را در صورت دوام ادعاى ارتباط پامير به خاك روسيه چلينج به جنگ داده و همچنان تقاضا كرد تا از ينگ هزبند، نسبت اخراج وى از “بوزاى گمباز” رسماً معذرت بخواهند ….
قابل یاد آوری دانسته توجه خوانندگان را به راپور منتشرۀ مورخه ۱۹۸۱/۰۸/۱۳ چهل سال قبل فرانكفورتر الگيماينى Frankfurter Allgemeine آلمان غرب معطوف می دارم که مینگارد:
“جنگ اتحاد شوروى و چين بالای “انگشت افغانستان”:
عقد معاهده بين ماسكو و كابل / اثر: ليوويلاند Leo Wieland
ماسكو: ۱۲ اگست. اتحاد شوروى و چين در مورد تعيين سرحدات باهم جنجال دارند.
اين بار نزاع هر دو كشور بالای”انگشت افغانستان” است، جائيكه كوه هاى پامير سرحد بين افغانستان و چين را تثبيت ميكند.
چين رسماً در بارۀ امضاى قرارداد تعيين سرحدات چند ماه قبل افغانستان و اتحاد شوروى احتجاج كرده است. روز چهارشنبه گذشته، وزارت خارجه اتحاد شوروى در روزنامۀ پراودا احتجاج چين را جداً رد كرده و در عين زمان پراودا براى اولين بار در بارۀ متن قرارداد راجع به پيوندهاى تاريخى اين منطقه مطالبى بيان كرده است.
بتاريخ ۱۶ جون وزيرخارجۀ افغانستان، شاه محمد دوست، و سفير اتحاد شوروى در كابل تابيوف Tabejew معاهده ايرا در كابل امضاء كردند كه در آن سرحدات دولتين از غرب ساحل درياچه سركول Zorkul تا قله كوه پوالو شويكوفسكى Powalo Schweikowski را دربر ميگيرد. اين كوه سرحد مثلثى بين اتحاد شوروى، چين و افغانستان را تعيين ميكند. اين قرارداد به تعبير اتحاد شوروى “خطوط سرحدى بين افغانستان و شوروى را از نقطه نظر حقوق بين الدول تثبيت ميكند” و به اين ترتيب تنها و تنها بين اتحاد شوروى و جمهوريت ديموكراتيك افغانستان صورت مى گيرد و بس.”
خوانندگان به خاطر خواهند داشت که در رسانه ها با این اعطای خاک افغانستان توسط ببرک کارمل به اتحاد شوروی گذارشی پخش گردید که روسها در این منطقه با نصب راکتهای اس اس ۲۰ موقف تهاجمی خودرا تقویت نموده که باعث احتجاج دولت چین گردید.
گزارش دوم در رابطه با سقوط پنجده، سرحد شمال غرب، ربط دارد. این حادثه زمانی صورت میگیرد که امیر عبدالرحمن خان در سال ۱۸۸۵با لارد دفرین، ویسرای هند در هند مذاکراتی دارد. تا جائیکه به خاطر دارم پیام سقوط پنجده توسط مارتمر دیوراند، وزیر خارجه رسانده شده بود.
متیقنم که ازاین دو رویداد حیاتیی افغانستان امیر عبدالرحمن خان، کوچکترین اطلاعی نداشت.
منظور از یاددهانی این دو رویداد تاریخی این است که تا امروز، بعد مرور تقریباً ۱۳۵ سال رول بازیگران در سرنوشت سازی افغانستان تغییر فاحشی نیافته بلکه در تعداد آن کشورعظیم چین، ابرقدرت جدیدی اضافه شده که در افغانستان علایق خاص دارد. یگانه انکشافی تغییر قدرت از امپراطوری استعماری انگلیس به امریکا است که در واقعیت این تغییر به اسم بوده و نه در سیاست که کمتر تفاوت دارند.
یکی از بیانات مهم بارک اوباما، چهل و چهارمین رئیس جمهور امریکا در وست مینستر هال لندن، محلیکه ۹۰۰ سال قبل اعمار و مادر قوانین جهان، مگنا کارتا، در آنجا تسوید و تصویب گردیده، که بارها شنیده و دیده ام، در آن در جائی تقریباً چنین میگوید: ” اگر ما، امریکا و انگلستان، رهبری جهان را متعهد نشویم، پس این وظیفه را به کدام کشور بسپاریم و در آنصورت وضع جهان چگونه خواهد بود؟” ،در یوتیوپ برای علاقمندان موجود است.
ما می بینیم که علایق جهان و نفوذ سه ابر قدرت در کشور های کوچک، با وجود اختلافات بین هم، بنحوی وجود دارد و کشور های خورد و ریزه بایست با این قدرت ها برای حفظ ثبات خود بسازد.
با این مقدمه چینی میتوان اذعان نمایم که افغانستان در بازی سیاست جهانی ماندد قرن نزدهم اهمیت ستراتیژیکی خودرا دارد که باید برای دفاع ازآن این همه قربانی ها را حوصله کند. مشکل ما در این است که این موقف خاص کشور در منطقه بیشتر ازاین خواستۀ بازیگران نبوده بل وجود افغانستان در منطقه حایل روابط سیاسی و تجاری بین آسیای مرکزی و نیمقارۀ هند ارزیابی شده که بایست بنحوی منتفی گردد.
در پهلوی این مشکل غامض وجود دو فکتور جداگانه مشکل ها بالای مشکل خلق میکند که بایست راه حلی و یا جورآمدیی بدست آید تا افغانستان ازاین وضع متشنج به کرانۀ ارامی راه یابد.
1- راه حلی در قبال چگونگی پذیرش رسمی سرحدات، خط معروف دیورند. و
2- مهار کردن منابع آبهای سرشار افغانستان با سَرِ موافق شوراندن ایران و پاکستان
و در نهایت ازاینکه مردم افغان تشنۀ آرامی و نشنیدن صدای کثیف تفنگ، زیر حکمرانیی هر که باشد، می باشند خواسته ایست که ازاین ساده تر تقاضائی وجود ندارد. ختم