مکثی کوتاه بر: «قران و امارت اسلامی»

شمار خوانندگان این مضمون: 0

۲۰۲۲/۰۱/۲۵
دوکتور محمد اکبر یوسفی

مکثی کوتاه بر: «قران و امارت اسلامی»

  نویسندۀ مطلب “دوکتور زمان ستانیزی، استاد الهیات وعرفان در پوهنتون تحصیلات عالی پسِفیکا، ایالات متحده آمریکا”، معرفی شده است. امید است جناب نویسنده متوجه باشند که در دین “عیسویت”، علمای بخش “الهیات” (“دین” و موضوعات “خدائی”) که “تیئولوژها” نامیده  شده اند، با این امور سروکار دارند، از سالیان دراز به این طرف، در بارۀ “دین” و “سیاست”، تغییراتی را در تحت عنوان “سیکولاریزم” درپیش گرفته اند، که علمای “دین مقدس اسلام” تا اکنون درین بخش، همچو قدم های مشابه، بر نداشته اند.

در چنین موضوعات “حساس” باید حین قضاوت ها و “ارزیابی های تأریخی و علمی” احتیاط لازم، بکار برده شود. در پرنسیپ نخست کافی نیست که کسی، کدام درجۀ علمی داشته باشد، حتماً هر حرف او، بدون تعمق قابل قبول باشد. این هم چنان بدان معنی نیست، که به “آزادی بیان” کسی محدودیت وضع شود. منتهی لازم به اشاره است، که “مذهبیون عیسوی” در رابطه با کتاب “مقدس” آنها و پیروی از مقدسات، روش و کلتور خود آنها را دارند، که نمی خواهم در آن جهت به مباحثه قدم بردارم. فقط برای تقاوت میان محتوای کتب “مقدس” و اظهارات “پیروان هر دین” که بشکل تعبیر ارائه می کنند، ممکن تفاوت  داشته و هم ممکن سوء تعبیر نیز واقع شود. این مربوط به آنست، که فرد، تا چه اندازه جرئت و شهامت آنرا دارد که به اشتباه  خود اعتراف کند. در کشور ما، اضافه از “چهل و سه” سال است، که خون می ریزد. در جریان تغییرات سیاسی خونین و غیر خونین، محافل و حلقات معین، از احساسات “پاک” مردم ما سوء استفاده نموده با تحریک واهمۀ “خطر در برابر اسلام” وطن ما را ویران و “مسلمان” را  هم بدست ” “مسلمان” به قتل رسانیدند. برای این نویسنده، پیشنهاد می گردد، که به “اعتراف نامۀ” خانم “هیلری کلنتن” گوش دهد. چون به زبان انگلیسی می فهمد، ممکن بهتر درک کند، که در سیاست داخلی و خارجی، از احساسات مذهبی، چگونه سوء استفاده صورت گرفته است.

Hillary Clinton CONFESSION About TALIBAN- US responsible for Pakistan situation – YouTube

قبل از همه برای این نویسنده دو مفهوم، کاملاً متفاوت، روشن است، یکی «عقیده» و دیگر آن فهمیدن و دانشی لازم در بارۀ عقیده، که انسان می تواند، از آن «فهم» مستفید شود. «قران» کتاب مقدس مسلمانان است. این کتاب به زبان «عربی» تحریر یافته است. این نویسنده از چنان اصول و موازین زندگی پیروی می کند، که از هیچ انسان معتقد به کدام دین و عقیده، نمی پرسد، که چرا او پیرو این و یا آن عقیدۀ دینی است. از جانب دیگر، وقتی در یک جامعه پیروان “ادیان” مختلف با سائر افراد غیر پیروان دین زندگی می کنند، مهمترین چیز، احترام به کرامت انسانی است، که همزیستی در صلح و هم چنان توجه به تطبیق عدالت اجتماعی و احترام به حقوق اساسی انسان انفرادی را می طلبد. در قدم اول کلمۀ “قران” که برای “مسلمان مقدس” است، با حرف ارتباط، و با “امارت اسلامی” ارتباط دادن یک نوع بی ربط و بی مفهوم است. از “امارت اسلامی” حد اقل می دانیم، که در واقعیت امر یک شکلی از سازمان “سیاسی – جنگی” است، افراد آن ادعا دارند، که خود آنها “مسلمان” اند. بهر صورت در سراسر جهان، قریب ۱،۸ میلیارد انسان، پیرو دین اسلام گزارش یافته است. بعضی ها ممکن قادر نه باشند، که خود «متن قران» را به زبان «عربی» قرائت بتوانند، چه جائی که به معنای کلمات بفهمند. متفاوت از ادیان دیگر، این پیروان پنج بار در یک شبانه روز، ادای نماز را فرض می دانند و هستند میلیونها انسان، که آن فرض را منظم بسر می رسانند. از روی منطق وقتی انتخاب «دین» حق فرد است، که بدان معتقد می گردد، پس به فرد دیگر، بشمول افراد مغرض، فضول، منحرف و هم غیر ازین “دین”، ربطی ندارد، که در مورد واقف شود که این «معتقد» تا کدام اندازه خودش را فهمانده است. ما می دانیم، که مردم عام که بنابر اعتقاد راسخی که دارند، قران شریف را قرائت می کنند،  بعضاً بدون اینکه به معنی آن بفهمند. در کشور ما بیش از هزار سال این حالت مسلط است. ده ها میلیون انسان در جهان، ممکن با چنین شیوه خود آنها را معتقد به خدایشان بدانند و در پذیرش محتوای کتاب مقدس، برای خود آنها، آرامش خاطر ببخشند، که این هم چنان، حق هر فرد معتقد است. بناءً برای اینکه باعث تحقیر و آزار انسانها نشویم، بهتر است، از چنین احکام، خود داری کنیم. اگر به عضو طرفدار « امارت اسلامی» گفته شود که کار دولت که مربوط نظم و ادارهٔ سیاسی حقوقی است، باید از عبادت دینی خود جدا بداند. زیرا عبادت خود را، باید بدون “امریۀ” یک دولت و یا حکومت انجام دهد. آنچه که شخص خودش انجام می دهد و با خود حتماً فکر می کند و خود می داند که خدای او چه هدایت داده است. از دید این نویسنده، با این نوع عبارات متوسل شدن، در حقیقت، فرد از دین به مفهوم یک «آیدیالوژی سیاسی» برخورد می کند. سیاست که خود یک امکان است، که با “وعده های میان خالی” می انجامد، عقیدۀ دینی تا زمانی که انسان بدان معتقد است، یک باور “ثابت” بنظر می رسد. اشتباه سیاسی در تحت نام و در تحت “سایۀ افکار دینی” می تواند، به فضای صلح بین پیروان ادیان، مضر واقع شود:« کسانی که روایت ملا را می پذیرند و آیات قرآن را قبول ندارند در واقع به ملا ایمان دارند، نه به قرآن. اینکه قرآن در مورد حاکمیت سیاسی حکم نمی کند نه تبلیغات ضد اسلام است و نه ضد حکومت طالبان. برای وضاحت موضوع این تفسیر صرف بر قرآن استوار است که معتبرترین منبع شریعت به شمار می رود. آنجا که دستور صریح کلام خدا وجود دارد، تکیه بر منبع دیگری توهین به قرآن است...» این برداشت، “استاد الهیات وعرفان در پوهنتون تحصیلات عالی پسِفیکا، ایالات متحده آمریکا” است، این نویسنده نمی خواهد در مورد این جملات “مبتذل” یاد شده از جانب نویسندۀ اولی، تبصره کند. قضاوت را به خوانندگان محترم می گذاریم. بهمین ترتیب این نویسنده با دیگر ادعاها و نتیجگیری های او هم چنان موافقت داشته نمی تواند، زیرا همه تذکرات او، نوعی از ابتذال را برملا می سازد، که نمی توان همراهی کرد و هم چنان نزد این نویسنده، احساسی وجود ندارد که از “ملا” و یا “کشیش کلیسا” در بارۀ اعمال آنها گزارش طلب کند و یا برای خود صلاحیت به چنین مطالبه را بدهد. اما از زندگی عنعنوی مردم ما  می داند، که وقتی به عنوان مثال، یک مسلمان کم سواد، با حفظ چند سورة به ادای نماز می پردازد و گاه گاه در محافل قرائت صوتی قران شریف نیز اشتراک نموده، گوش می دهد، کاملاً در اختیار او شمرده می شود، هر برداشتی که دارند، به کس دیگر ربطی ندارد. از جانب دیگر با “کلمۀ ملا” نمی توان بصورت عام وفادار بود و همه چیز را از او انتظار داشت و یا نسبت به او بی اعتماد و بد گمان بود. نه تنها “مسلمانان” اگر سواد کم و یا زیاد دارند، وهم اینکه اگر به زبان “عربی” بلدیت دارند و یا ندارند، به موعظه های دینی گوش می دهند که این هم حق خود آنها است، بلکه در عین حال در دیگر ادیان هم چنین رفتار و کردار مشابه، دیده می شود. در کلیساها نیز طوری که در تلویزونهای کشورها، نشان می دهند، پیشوایان مذهبی آنها، نقش خود آنها را ادا می کنند. در مورد هر انسان قضاوت کردن، باید فقط از روی عمل مشخص مطابق قواعد و قوانین و نورمهای معمول قضاوت صورت گرفته بتواند، آنهم طوری که قانون کشور و جامعه، شخص با صلاحیت و قابل اعتماد را، تعیین کرده باشد. به این جمله هم توجه کنید:«در قرون گذشته، حاکمان مستبد در جوامع مسیحی، اصول دین و دولت را با هم مختلط کرده، ملت ها را به نام دین استثمار می کردند و جوامع اروپایی را از روی رسوم و روایات اعتقادی شان تحت ستم عقب نگاه می داشتند. این عمل شیطانی در عصر حاضر به جوامع اسلامی سرایت کرده و استعمارغرب از خرافات جوامع اسلامی بیشترین بهره برده اند…» این برداشت، هم چنان غیر دقیق و گمراه کننده است. اما این هم درست تصور شده می تواند که تأریخ بشر اشکال مختلف “حاکمیت های” مستبد و دیکاتوری را به یاد دارد. بطور نمونه پیروان “دین عیسویت” به مبارزات خود از “اپوزیسون” علیه “حاکمان” وقت آغاز نموده اند، اما وقتی قدرت سیاسی را در دست می گیرند، برخلاف برداشت غیر دقیق نویسنده که می گوید “اصول دین و دولت را با هم مختلط کرده …”، “دولت دینی” می سازند. به عبارت دیگر، پیشوایان دین، حاکمیت دولت را در دست گرفته اند و صدها سال، حتی انسانها را در مخالفت با موعظه های دور از حقیقت آنها، سر بریده و یا سوختانده اند. آنها در آنزمان به این اعمال دست می برده اند که منجمله اثری از “انقلاب فرانسه” و جود نداشته است و هم اصطلاحات چون “ملت” در ادبیات “سیاسی وجود نداشته است. از جانب دیگر در قدم های “آزادی سیاسی” و برخورد با تعبیرات از “خرافات” و قرار دادن “شرق” و “غرب” علیه همدیگر، باید دقت لازم، به کار برده شود.

پایان