گریز گریز از “سرزمینِ من”

۲۰۲۱/۰۸/۱۶

گریز گریز از “سرزمینِ من”

ظاهر کار چنین است، که قرارداد مرموزی موسوم به “قرارداد دوحه” بین طالبان و امریکا امضاء شد و تضمینائی هم داده شد. بعداً دیدیم، که قوای امریکائی و ناتوئی شتابان افغانستان را ترک کردند و پر له پسی دیدیم، که طالبان میز مذاکرات دوحه را ترک گفتند و به تسخیر ولسوالیها و بعداً شهرهای افغانستان روی آوردند. صحنه ها چنان آراسته شدند، تا جهان و جهانیان قبول کنند، که طالبان به زور سلاح افغانستان را فتح کرده و در فرجام بر اریکۀ قدرت نشسته اند. این ظاهر امر است، باطن امر مگر معلوم نیست و کس نمیداند، که در پشت پرده چه معاملاتی صورت گرفته است، تا کار افغانستان بدین سرحد بکشد ….

استاد عدیم النظیر ساز و آواز، “اولمیر”، زمانی ترانۀ جاودانۀ “دا زمونږ زیبا وطن” را ثبت کرد، که در دلها نشست و ورد زبان عام و خاص گشت. یک بندش را از پیش دیده ها میگذرانم:

دا زمونــــږ زیبا وطــــن

دا زمونـــــږ لیلا وطــــن

دا پر مونږ دېر ګران دی

دا افغانستان دی

خوانندۀ پرآوازۀ دیگری به نام “مددی” سرود:

وطن عشق تــــو، افتخارم

وطن در رهت جان سپارم

و سالها بعد خوانندۀ عزیز و نوجوانی چنین خواند:

سرزمین من، خسته خسته از جفائی!!!

سرزمین من، خسته خسته از جفائی!!!

میگویند افغانان به وطن خود عشق میورزند و “عاشق افغانستان” استند و آنقدر “عاشق افغانستان” هستند، که هیچکس از ابنای زمان را در وطندوستی، سِیال خود نمیگیرند!!!

و میگویند، که تأریخ تکرار میشود؛ نه تنها یک بار، بلکه باربار و مکرّر در مکرّر، مگر هر بار به شکل دیگر. این نکته را باربار و با چشم گنهگار خود دیده و آزموده ایم:

ــ خوانده و شنیده بودیم، که “امان الله خان غازی” حدوداً یکصد سال پیش، از “سرزمین من” گریخت و تخت و تاج و اورنگ را برای “بچۀ سقو” گذاشت.

اینک به چشم سر دیدیم، که “داکتر اشرف غنی” نیز از “سرزمین من” گریخت و “ملا عبدالغنی برادر” در ارگ ریاست جمهوری جلوس کرد.

ــ “امان الله خان غازی” گفته بود، که برای جلوگیری از قتل و قتال و برادرکشی در “سرزمین من”، از تاج و تخت منصرف گشته و به ملکهای پایان میرود.

ــ اینک به چشمان گنهگار خود دیدیم، که “اشرف غنی” عین عبارت “امان الله خان” را با الفاظ دیگر بر زبان راند و رهسپار دیار نامعلوم گشت.

ــ بیست و شش سال پیش همین، که پای طالبان به کابل رسید و چشم و چراغ افغانستان را فتح کردند، “داکتر نجیب” را از پناهگاهش در دفتر ملل متحد در کابل، بیرون کشیدند، بعد از شکنجۀ بسیار جانش را گرفتند و به دارش آویختند.

اگر “داکتر اشرف غنی” پای میفشرد و در ارگ ریاست جمهوری میماند، هیچ تضمینی وجود نداشت، که به سرنوشت “داکتر نجیب الله” گرفتار نشود!!!

عجیب سرزمینی ست، “سرزمین من”، که خدا از نظر “ازخود و بیگانه” نگاهش دارد!!!

در کشاکش چند روز معدود و مختصر دیدیم، که جنگاوران طالب شهرهای افغانستان را یکی پی دیگر و غالباً بدون مقاومت فتح کردند. عساکر اردوی سه صدهزار نفری ملی، که بیست سال آزگار و در سطح اردوهای ناتو تربیه شده بودند، بدون این، که به دفاع “سرزمین من” بپردازند، یکسره دستها را بالا کردند و سر تسلیم فرود آوردند.

و در کشاکش چندروز گذشته صحنه هائی را دیدیم و در صفحات مَجازی به چشم سر مشاهده کردیم، که اگر دیگران قصه میکردند، باور نمیکردیم:

ــ هجوم هزاران نفر در میدان هوائی کابل، جهت سوار شدن به طیاره و برای گریز از “سرزمین من”!!!

ــ صدها نفر را در میدان طیارۀ کابل و در رنوی ها دیدیم، که میدویدند و با تیله و تنبه میکوشیدند تا خود را در کدام قسمت طیارات جای کنند؛ این همه کارروائی را به ذمه گرفته بودند، تا از “سرزمین من” فرار کنند!!!

ــ چند نفر افغان را نشان دادند، که جهت فرار از “سرزمین من”، خود را با حکمتی در کدام جای طیاره ای پنهان کرده بودند، و همین، که طیاره پرواز کرد، یکه یکه پرتاب گشته و رهسپار دیار عدم شدند!!!

….

خدایا!

چه حکمت است در “سرزمین من”، که به خاطر و با وجود عشق سرشار، ترکش میکنند؟؟؟

خدای کارساز!

“سرزمین من” را به تو سپردم،

تا خود چارۀ کارش را بسازی!!!

(خلیل الله معروفی ــ جرمنی ــ صبح مردانِ ۱۶ آگست ۲۰۲۱)