پاسخ و توضیح

پاسخ و توضیحی به گماشتگان افغان جرمن

یکی از مدافعان و گماشتگان برقع پوش سایت افغان جرمن، مطالبی را به ارتباط نوشته من تحت عنوان «مسئول درجه اول کیست؟» منتشره  سایت وزین آریانا افغانستان، مورد نکوهش شدید قرار داده که اجباراً قابل تأمل و توضیح مختصری میباشد.

تواریش «آفاق» برقع پوش سویدنی، در مورد این جانب به صورت ظالمانه و به لحن مؤهنی، رقم نموده است:« هم فکر محمد گل مومند، هفته قبل از کار و کردار خود توبه کرد، اینک دوباره ماشین چتیات پراگنی اش …. این آقا در سن هشتاد به  هوس نویسندگی افتاده است…»

چنان به نظر میرسد که این برقع پوش سویدنی از خیرات پول مفت، خانه مفت، نان و مشروب مفت، دولت «ولف یر» سویدن، سرش سخت گرم بوده و به افرازات غیر قابل کنترول، متوصل گردیده است.

این آقای برقع پوش بی معرفت سویدنی، چنان از دین و آئین و کیش، اجداد و نیاکان و در مجموع مردم و ملت خود بی خبر است و یا اصلاً در ردیف شعله یی ها و پرچمی ها و خلقی ها، بدان ایمان و اعتقاد ندارد و نمیداند که عمل « توبه» از اعمال و کردار مغایر ارشادات دینی، مطابق به عقیده مسلمان ها تنها و تنها در برابر پروردگار عالم صورت می پذیرد نه در برابر مخلوق خداوند و یا به اصطلاح موریس مترلینگ، فیلسوف بلژیکی، مستراح های متحرک.

درعلم و دانش حقوق اصطلاحی وجود دارد به نام «عدیم الاهلیت» که از نظر «آی کیوی» ذهنی، نیاز به وصی و مقام وصایت دارد.

هویداست که «آی کیوی» ذهنی این برقع پوش خیرات خور دولت «ولف یر» سویدن، معادل شخصی است که آن را در حقوق «عدیم الاهلیت» گویند.

این فالبین برقع پوش خیرات خور سویدنی، به حساب رمل و فال بینی سن مرا به عدد ثابت «هشتاد» تثبیت نموده است که کاری است در سطح ذوات کم شعور و معتقد به رمل و فال بینی و تخمین.

این فال بین گفته میتواند که روی کدام سند و یا مطالعه سوانح زندگانی ام به چنین حکمی مبادرت ورزیده اند؟ زهی ضلالت و ذلالت ذهنی.

این خیرات خور کم شعور دولت ولف یر سویدن، تفاوت میان «توبه» و «اعتذار» را نمیداند، بد تر اینکه اعتذار من جنبه عام و کلی داشته و من  از هیچ شخص مشخصی، به شمول آغاصاحب سدید، طلب پوزش نکرده ام.

جای تعجب فراوان است که سید والا تبار و نویسنده پر نویس و دانشمند کثیر الابعاد علوم اجتماعی « سیاسی، تاریخی، فلسفی، ادبی، دینی، ماویستی ووو» و مشاور ارشد انجنیر صاحب قیس کبیر، یعنی آغا صاحب یا به قول پشتون تباران «پاچا صاحب» سدید، که همیشه از علم و منطق صحبت میکنند، روی کدام منطق، سند و شواهد به این نتیجه رسیده اند که من از ایشان معذرت خواسته ام؟

آغا صاحب والاتبار سید هاشم سدید در باره محمد داؤد مومند میفرمایند« مگر شش روز پیش ….از کار نا شائستی که نموده بودی معذرت نخواستی؟.»

آغا صاحب سدید در قسمت دیګری  به ابرام ادعای و اهی و تخیلی خود چنین ادامه داده اند:«… فراموش میکند که همین شش روز پیش از خطایی که از ایشان سر زده بود، مجبور به عذر خواهی، از من شده بودند»

آغا صاحب والاتبار، طوریکه قبلاً نوشته بودم، همیشه از «من، منیت و منم» صحبت مینمایند که دال بر غرور، نخوت و خود خواهی شان است، توضیح نفرموده اند که روی کدام علل و عوامل و و شواهد و دلایل منطقی، محمد داؤد مومند بیچاره مجبور و ناگزیر گردید که از سید ولاتبار و بزرگوار و عالی مقام پاچا صاحب سدید معذرت بخواهد؟

و اگر معذرت نمی خواستم خسرالدنیا و الاخره میگردیدم!!!

اگر من از انگشت کار گرفتم، پاچا صاحب سدید، با مشت جواب داد، و اگر من از مشت کار گفتم، آغا صاحب لگد خود را به من حواله کرد، اگر من حرف نامناسبی به کار برده باشم، دانشمند بزرگ علوم اجتماعی، آغا صاحب سدید به دو زدن و دشنام و الفاظ مغایر کرامت انسانی و الفاظ مؤهنی مانند «پاچه گیر» توصل ورزید تا به زعم مشی انقلابی و قهر آمیز شان، جواب دندان شکنی به من داده باشند!!!

ولی آغا صاحب والاتبار و وارث دودمان مبارک حسن و حسین و حضرت علی، باز هم انتظار دارند به حیث مرید دودمان سلاله سادات، دستان مبارک شان را ببوسم و ازایشان معذرت بخواهم!!!

و یا هم اینکه به حیث یک نویسنده پر نویس و دانشمند کثیر الابعاد و بی بدیل و مشاور ارشد و عالی مقام قیس جان کبیر، حقی بر من دارند، که متکی بر اعتقاد به علم و منطق منحصر به فرد شان، به این مسکین بیچاره، دشنام بدهند و من الزاماً باید معذرت بخواهم!!!

فکرمیکنم آغا صاحب سدید در زمینه به استخاره و الهام پناه برده اند و همچو نتیجه ای را در ذهن خود قوام داده اند و یا هم اینکه جد بزرگ، بزرگوار شان معروف به «غوث الاعظم دستگیر» در عالم روحانی و ممکن در حالت خواب، همچو بشارت و پیروزی را به سدید صاحب القاء فرموده اند. به قول  مسلمانان:

الغیب و عندالله

زمانیکه شخصیت اکادمیک داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، روی یک پرنسیپ و نه به منظور دفاع از دوست فرهنگی اش، محترم عباسی و به حیث شاهد عینی آن فرصت زمانی، مطالبی به رشته تحریر کشیدند، جای فرار و ابرام مزید بر اتهام و نشخوار زدن بر تفاله کدام عنصر مفسد، متقلب، دروگو، مفتن و شر انداز برای آغا صاحب نماند، آغاصاحب والاتبار وعالم چند بعدی وبی بدیل سایت افغان جرمن، چنین نوشت:

« با خواندن پیام داکتر صاحب کاظم….می باید معذرت بخواهم.

قسمت اعظم شرمندگی ای را  که از این ناحیه (یعنی اتهام سخیفانه بر محترم عباسی مبنی بر اذیت دختران در دوره تحصیل در پوهنتون- مومند) ایجاد شده است می گذارم به همان کسی که این موضوع را در یک مهمانی….حکایت نمودند،….شخص مذکور باید خجالت بکشد، یک بار برای دروغ گفتن و یک بار برای شرمنده ساختن دیگران.»

در نوشته فوق الذکر سید والاتبار سدید صاحب نکات ذیل قابل تأمل است:

یک: سدید آغا که همیشه از علم و منطق و دانش صحبت میکنند روی کدام منطق، حاضر شدند، که حرف یک آدم را در قسمت همچو افتراء و شخصیت کشی بدون اینکه در قسمت صحت و سقم آن کوچکترین زحمتی به خود راه  داده باشند، آن را با چشم پت، با سر و چشم قبول نموده و آن را نثار شخصی میسازد که با او عداوت و مخالفت شخصی داشته حتی خاندانش را خائن قلمداد میکند!!

دو- در نتیجه شهادت صادقانه داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، سدید آغا چرا برای رفع مسئولیت کامل از دوش خود، نام آن شخص محیل و کذاب و مفتری، مفتن را معرفی نمیکند، تا دیگران این سیمای کثیف را شناخته و بر حرف ها و دروغ ها و اتهامتش اعتماد نکنند.

این اختفاء سدید آغا از دو حال خالی نیست:

الف: شاید خدای نا خواسته، سدید آغا خودش به جعل داستان این اتهام پرداخته و اکنون آن را به گردن شخصی می اندازد، که هویتش معلوم نیست، تا صحت و ثقم ادعای آغا صاحب سدید، صد در صد مبرهن گردد.

ب: سدید آغا از این شخص منافق و مفتری، ترس و واهمه داشته و یا هم  کدام سرخمی در میان است، که مبادا آن شخص به منظور انتقام به کدام افشاء گری علیه سدید آغا بپردازد. الغیب و عندالله.

سه: در نوشته فوق الذکر شاغلی سدید صاحب، این اعتراف جانانه شان خیلی جالب است که میفرمایند:« قسمت اعظم شرمندگی ای را که از این ناحیه ایجاد شده است میگذرام به همان کسی که….»

یعنی بالاتر از پنجاه فیصد شرمندگی به همان شخص مفتری که آغا صاحب سدید روی دلایل نا معلوم و زیر زمینی از تشهیر نامش عاجز و درمانده است، تعلق می پذیرد و بقیه شرمندگی شامل حال دانشمند بی بدیل افغان جرمن یعنی آغا صاحب والاتبار سدید صاحب میگردد.

مگر چنین نیست سید بزرگوار و دانشمند کبیر و بی بدیل سایت افغان جرمن پا چا صاحب سدید؟

بعد از نشر نوشته داکتر صاحب کاظم، این جانب ضمن پیامی به محترم عباسی به ارتباط نوشته داکتر صاحب کاظم نگاشتم که:

سد تک زرگر، یک تک آهنگر

و از ایشان تقاضا نمودم که به صورت یک جانبه به این مناقشه، پایان دهند.

عالم کثیر الابعاد و بی بدیل افغان جرمن با برداشت کاملاً نادرست به چنین در افشانی که ممثل فهم عالی و نبوغ در نویسندگی شان است به چنین عکس العملی دست زد و نوشت:

«کاسه چینی که صدا میکند

خود صفت خویش ادا میکند

راستی جای بسیار تعجب نیست که کار یک آهنگر را با کار یک زرگر مقایسه میکند. کار آهنگری را سر و کارش با آهن است، با کار زرگر که سر و کارش با طلا و جواهر است و حاصل کارش زیب و زینت سر و گردن نفیس ترین موجودات عالم و هم شاهان و ملکه های که شاه طلبان برای شان سر و گردن می شکنند.»

در ادعای فوق الذکر آغا صاحب به نکات ذیل توجه کنید:

یک: آغا صاحب سدید، با علم و فضیلت و فراست کم نظیر خود، از مقوله پر مغز مردم ما یعنی «صد تک زرگر، یک تک آهنگر» که در شکنج قرون و اعصار نضج یافته، برداشت نادرستی گرفته بدین توضیح  محتمل، که منظور محمد داؤد مومند از تک آهنگر استدلال محترم عباسی و منظور از تک زرگر، استدلال خود آغا صاحب والاتبار سدید است.

و روی همچو انگیزه به تغییر عقاید دوران مبارزه قهر آمیزش و دفاع از حقوق دهقانان و کارگران و طبقات زحمتش کش و اسثمار شونده جامعه، پرداخته و دلباختگی خود را با کار زرگر و زر و سیم و طلا و احجار کریمه، که زیب و زیور ملکه ها و شاهان است، نشان میدهد.

به عبارت دیگر چون کار آهنگر با آهن کم قیمت است و کار زرگر با جواهرات نفیسه و فاخره که زیب گردن ملکه هاست، قابل مقایسه نیست.

انقلابی دیروز ما که برای حقوق کارکر و آهنگر گلو پاره میکرد امروز عاشق و دلداده طلا و جواهرات و گردن بند های ملکه ها و پرنسس هاست.

دانشمند چپ گرای انقلابی و مترقی دیروز ما فراموش نموده است که مدنیت و تکامل صنعت در جهان بستگی به کار کارگر و آهنگر و آهن  جامه دارد، نه به زر وسیم و الماس و منرال های قیمتی، که امروز انحصار، ملکیت و مالکیت آن عمدتاً در دست یک قشر و بخصوص یک نژاد اسثمارگر و حریص در جهان قرار دارد.

یک نکته در نوشته سدید آغا، برایم خیلی جالب است که موصوف از یکطرف بنابر بر مشرب چپگرانه اش مخالف طبقات حاکمه و ملکه ها و خانوادهای سلطنتی است ولی از طرف دیگر به تناسب طبقه کارگر و حاصل کار شان، افتخار میکند به هنر و صنایع مستظرفه زرگران، که محصول کار شان زیب و زینت سر و گردن نفیس ترین موجودات عالم و ملکه ها و شاهان است!!!!

آغا صاحب سدید، در یک پاراگراف عنوانی من، الفاظ و کلمات و اصطلاحات زشت، کثیف، متعفن، مستهجن و ضد کرامت بشری و انسانی را نثارم ساخته اند که شاید در قاموس دشنام ها، مانند و نظیر نداشته باشد، من این شیوه گفتار آغا صاحب سدید را به علم، دانش، فهم، اخلاق و وضع روانی این دانشمند کثیر الابعاد، سایت کبیر، قیس جان کبیر و محیط زیست و پرورش و ارتباط محتمل شان با حلقه های سیاسی، معتقد به جنگ قهر آمیز مرتبط میدانم.

اینکه این دانشمند علم منطق و فلسفه و الهیات، برایم چلنج میدهد، که اگر میل جنگ دارم، مردانه برآیم و مانند یک مرد بجنگم.

من در طول سالیان گذشته یک عده مخالفین نظریات و عقاید و برخی از کژاندیشان را به شمول آغا صاحب سید هاشم سدید، با قوت استدلال و منطق چنان درس عبرت داده ام که مجبور به سکوت مطلق شده اند، آرشیف مضامینم شاهد زنده مدعاست و در زمینه جای برای لاف و گزاف و جود ندارد.

ولی بد بختانه نهج کلام و علم و منطق آغا صاحب سدید، به چنان لجنی میماند که داخل شدن در آن به جز بی آبی و بی عزتی و باختن آبرو و شرف و وقار نتیجه ای ندارد.

من با انشاء این معروضه، به اتمام حجت پرداختم و هرگز حاضر نخواهم شد، با کنگاش مزید با سدید آغا، خود را بی آبرو بسازم.

میخواهم آغا صاحب سدید، استاد و رستم داستان و قهرمان مصاف بی عزتی و بی آبرویی باشد.

از اغلاط محتمل املایی و انشایی معذرت می طلبم.

خدایا چنان کن که پایان کار

تو خشنود باشی و ما رستگار