تهمت ناحق یا «جفای بزرگ»

شمار خوانندگان این مضمون تا حال: 0

۲۰۲۲/۰۳/۱۲

تهمت ناحق یا «جفای بزرگ»

درود و سپاس به جوینده وپویندۀ حق و بیرون آورنده و جلا دهندۀ  واقعیت از پس پردۀ سیاه دسیسه، توطئه کذب و ریا.

گر ستم زبان ببندد و قلم بشکند هرگز احساس درون حقیت پرستی را نابود نه توانسته آن را برای ابد مکتوم نگهداشته نمی تواند.

جبر و زور و ستم ابر نازک ، ناپایدارو گذراییست در برابر اشعۀ تابناک راستی و و اقعیت که این حائل را به نیروی خاص خود زدوه  و با درخشش فزون تر متجلی می گردد.

نه تنها این باور کاملاً عیار به یقین  محترم داوود ملکیار بلکه باور هزاران دیگر بیدار، هوشیار، آگاه و دانای شرائط و احوال آن زمان و فهم واقع بینانۀ نقش گروه شریک  در حریم  قدرت رهبری کودتای ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ ، نیک و روشن می دانستند که اتهام وارده بر بر مرحوم محمد هاشم میوندوال و شخصیت های محترم  محکوم و مظلوم دیگر پوچ، بی اساس و بی بنیاد بوده  مطلقاً انگیزۀ سیاسی و برخورد عقیدتی داشت. اعترافات توسط تعذیب و شکنجۀ مافوق توان بشر گرفته شده.

اتهام بستن کودتا بر شخصیت والا اعتبار جامعه دپلومات ورزیده و دانشمند فرهیخته محمد هاشم میونوال و هموطنان دیگر اولاد صدیق این میهن بر بنیاد عرف معمول مکتب ستالینیزم برای  برچیدن نیرو های ملی مطرح، در هر بخش؛ از دامان جامعه بود، که حزب سست بنیاد، متزلزل،  فاقد قاعدۀ مردمی و اعتبار اجتماعی از وجود شان در هراس بود.

مرحوم محمد هاشم میوندوال

این توطئه در آن مرحله و شرائط محو مخالفین ردۀ اول بود که تقصیر آن به شخص دیگر منسوب می شد، ولی تداوم تصفیه کامل را  به مرحلۀ بعدی که کسب حکمروایی و سلطۀ مطلق  بود واگذار شده بودند، و خون اقشاری ریختند که تنها شامل روشنفکران وطن پرست ، داکتر، پروفیسور، معلم، محصل و متعلم نه بود بلکه کارگر، خباز، نجار ،آهنگر، حمال ، دهقان و چوپان و بچۀ خورد سال تبنگی بود که سنگ دفاع از حقوق این قشر را شعار گونه به سینه می زدند ولی انقلاب خود را به خون آن ها رنگین ساختند چنان چه عملاً دیدیم.

 هر محققی که برای ثبوت باور راستین خود و  هزاران  باورمند صدیق دیگرراه حق را به کرسی واقعیت بنشاند، این گونه تلاش درخور ستایش است،  تقدیر و توصیف. که برای ابراز آن  هر گز دیر نه شده، ولو که محقق در برابر عمل انجام شده قرار داشته باشد و مقدرات را تغییر داده نه تواند، ولی همین ثبوت مستند ، مستدل و منطقی ایفای یک وجیبه و مسؤولیت، سترگ اخلاقی، ایمانی و وجدانی است.

محترم داوود ملکیار در سبیل بازتاب دادن واقعیت اتهام بستن و  به قتل رساندن مرحوم محمد هاشم میوند وال و بی گناهان دیگر بر بنیاد اصول با شهامت و متانت مبارزه کرد، و با استفاده از هر گونه امکانات و وسائل  فریاد بی گناهی محکومین را بی هراس بلند کرد، نه تنها که به گفته هایش و استدلال منطقی اش توجه نه شد بلکه  توسط جمعی سبک نظر بی عرضۀ سطحی نگر بیگانه با تبادل نظر عاقلانه و عارفانه و ناتوان درشمول بحث منطقی و مستدل، متأسفانه ره تحقیر و توهین محترم ملکیار و حتی وخانواده اش را پیشه کردند.

ولی درتحقق آرمان شرح واقعیت و رد تبلیغات دروغین و عوام فریبانه برای به سر رسانیدن این هدف عالی این ضدیت ها و تخریبات، محترم داوود ملکیار را بیشتر مصمم ساخته با قبول زحمات خستگی ناپذیر و مصارف مالی  به نیت و اراده اش استحکام بخشید واین وثیقۀ قوی، مستند و شرعی (جفای بزرگ) میثاق واقعیت  را پدید آورد که باعث تقویت روحیات عیاران محفل حق پرستی و سازندۀ  سرود و ترانۀ دل پذیر بزم  مستان و سرشار بادۀ حقیقت شد.

محمد داوود ملکیار

نویسنده به حیث یک  فرد آگاه، کنجکاو و باخبراز اسرار و رموز تحولات دهۀ ۶۰ و ۷۰و سازمان های فعال سیاسی، پیوند ها و اهداف دراز مدت شان و آشنایی با سوابق تأریخی در شرائط همگون،  به طور قطع و یقین می دانستم که توطئۀ اتهام  کودتای میوند وال صاحب به شمول دوستان خوب و قریب پدرم، خان محمد خان مرستیال، محمد رحیم خان ناصری، عبدالسلام خان ملکیار و ماما زرغون شاه که دام تزویریست برای محو  مخالفین حزب بر سر اقتدار شخصیت های محترم که با دانش اعلی مسلکی و اعتبار قوی اجتماعی هریک برای حزب هراس برانگیز بودند که در سطح اندیشۀ خود قبل از معرفت با محترم داوود ملکیار به یقین می دانستم که حزب دموکراتیک نام نهاد خلق  طراح این توطئه بود. شاید، احتمالاٌ رهبر جمهوریت در برابر عمل انجام شده قرار گرفته باشد

حقیقت را هیچ قدرتی ذروی یا فرهنگی برای ابد پوشانده نمی تواند.

دوست گرامی ملکیار صاحب موفق و سرافراز باشید.