دوران “جنگ سرد” و اثرات آن بر افغانستان!۱۵/۱۶
۲۰۲۲/۱۱/۲۶
دوران “جنگ سرد” و اثرات آن بر افغانستان!
(قسمت پانزدهم)
یادداشت نویسنده: این قسمت مقاله قبلاً به تأریخ۱۹ ماه “می”۲۰۱۵م نشر شده است. پس از تصحیح اشتباهات ممکن تایپی، بار دیگر تقدیم است. برای قسمت های اول تا چاردهم لطفاً به آرشیف نویسنده در همین سایت مراجعه فرمائید.
« گزارشگر “شپیگل”متن مفصل گزارش خود را با این جملات آغاز می کند: «آنها در ایام عید عیسوی آمدند، دقیق مانند قوای ویتنام، در سال قبل به “کمبودشا”. لیکن غیر از آن، این اشغال کاملاً بر طبق نمونۀ “پراگ” انجام یافته است.
توظیف حدود ۲۰۰، طیارات ترانسپورتی شوروی از نوع “انتونوف”، در دوشنبه، سه شنبه و چهارشنبه گذشته در میدان هوائی “بگرام “در۸۰ کیلومتری شمال کابل، پایتخت افغانستان، و هم در میدان هوائی ملکی کابل، در پیش چشمان مسافران خطوط هوائی خارجی، نشست نموده است… برای نخستین مرتبه بعد از حملۀ شوروی بر جاپان در سال ۱۹۴۵م، عساکر شوروی، دوباره خارج از ساحۀ قدرت آن، در رد پای توسعوی “تزاری”، جنگیده اند. حکومت ایالات متحده به عنوان اعتراض، این حرکت را ” مداخلۀ صریح نظامی … در امور داخلی یک دولت “مستقل”، دانسته است. “جیمی کارتر” از کمپ “دیوید” به مرکز فرماندهی در “واشنگتن” پرواز برگشت نمود… بساعت ۵۱.۱۷ روز پنجشنبه گذشته، رادیو کابل خبر داد که رئیس و منشی عمومی جدید حزب، “ببرک کارمل، ۵۱ ساله” نامیده شده است. مسؤول قبلی، “امین” با فامیل اعدام گردیده اند…» مجلۀ “شپیگل” چاپ آلمان، در شماره های ۱ و ۲ در یک جلد، در جنوری۱۹۸۰م، این تصویر را در پشتی مجله انتخاب نموده است: « “دخول شوروی در افغانستان”، “ستراتیژی جدید قدرت؟”» نا گفته نماند، که عکس العمل رهبران سیاسی آلمان، در رابطه با این حادثه متفاوت بوده است. عکس العمل عاجل ایالات متحده”، تحریم بازی های “اولمپیک” سال ۱۹۸۰م در مسکو، منتشر گردیده است. به ادامۀ این گزارش مفصل “شپیگل”، در جایی چنین می خوانیم: ” به عنوان آمادگی تبلیغاتی برای یک تشبث اساسی، “پراودا” در روز “عید عیسویان،” نوشته است: “این ایالات متحده است، که افغانستان را” از «دوستان حقیقی آنها تجرید می خواستند» و یک “مداخلۀ علنی را در امور داخلی افغانها، آماده می ساختند.” ثبوت: نشریۀ ایالات متحده، بنام “کاونتر سپای” (Counterspy)، خبر داده است که «ایجنت های – “سی آی ای”» در پاکستان، شورشی های مسلمان افغان را تعلیم می دهند. “اُرگان” حزب شوروی در عین مقاله از “رئیس امین” نام برده است، که در قبل از ظهر، “کودتای – پنجشنبه”، تأریخ ۲۷ “دسمبر”، “رادیو مسکو”، از حکومت “امین”، در رابطه با شفاخانۀ جدید اطفال، ستوده است.
لیکن بعد از ظهر، “کارمل پیروزمند” هم چنان از “امین”، به عنوان” ایجنت امپریالیزم امریکا” یاد می کند و “پراودا”، آنرا به چاپ رسانیده است. او، رهبر جدید “کمونیست”، افغانستان را از “فاشیزم” نجات داده است، مسؤول قبلی و “قصابان وحشی” او، گویا ،”ده هزار از هموطنان ما را” بقتل رسانیده اند. حال رفقای “پرچم” از مهاجرت در “پراگ”، مقامات رهبری را اشغال نمودند. آنها با احتیاط از خط هوائی غرب، از طریق “فرانکفورت” به افغانستان سفر کرده اند. حکومت جدید، طوری که رادیو کابل خبر داده است، از “اتحاد شوروی”، «کمک عاجل، بشمول حمایت نظامی، طلب نموده است.» در حقیقت با این قدم، بحران افغانستان از “بحران داخلی”، به عنوان یک بحران بین المللی مبدل گردیده است، که عوامل خارجی، در چنین شرایط،، به قدرت های خارجی، بهانه های مساعدتری را برای مداخله در امور داخلی کشور افغانستان فراهم ساخته است.
در پایان تصویر «صدر اعظم و وزیر خاجهٔ وقت آلمان «هیلموت شمیدت» و («گینشر» (متوفی) می خوانیم: سیاستمداران تشنج زدایی، شمیدت و گینشر: «تا حدی که ممکن است، باید نجات داد.» برای عربستان – سعودی، قبل از همه، اهمیت موضوع در آن نهفته بوده است، تا به جهان اسلام ثابت سازد، که حاکمیت «ملک خالد»، علی الرغم اهانت به معبد، هنوز هم به صورت کافی نیرومند است، تا پاسداری و محافظت از کعبه را انجام دهد. شیخ عبدالعزیز ابن صالح در مکه، برای متخلفین، جزای سنگین تقاضا نموده است. قرآن، اهانت به عبادتگاه را چنین پیش بینی می کند: «اعدام با شمشیر، صلیب و یا قطع دست ها و پا ها…» در چنین شرایط در اطراف افغانستان، همزمان شورش های داخلی که علیه “کودتا” آغاز یافته بود، کسب شدت می نموده است. در پنج شمارۀ مجلۀ “شپیگل”، بالترتیب درشماره های ۱۲، ۲۴، ۳۴، ۴۶ و ۵۳، گزارشات مختلفی را در بارۀ اوضاع افغانستان منتشر ساخته است. موازی با انکشافات درین منطقه، آغاز مرحلۀ جدید روابط بین “چین” و “ایالات متحدۀ امریکا” و در عین زمان “جنگ چین و ویتنام”، در فضای “جنگ سرد ،”ممکن جانب “شوروی”، پس از وقوع حوادث متعدد در جهان، چون “شکست ایالات متحده در جنگ ویتنام”، “سقوط رژیم شاه در ایران”، یا واهمه از “محاصره” داشته بوده باشد و یا اینکه رژیم را در قوت دیده باشد، بهر صورت انواع مختلف “حدسیات” و “شایعات”، در رابطه با “اعزام” قوای آنکشور به افغانستان، هم چنان مدت کمی قبل از آن، به حمایت “شوروی”، قوای نظامی “ویتنام” بر “کمبودیا” (کمپوچیا) هجوم برده و رژیم “پلُ پتٌ”، را سقوط داده اند. در اخیر ماه دسمبر ۱۹۷۹م، “قوای اتحاد شوروی” وارد خاک افغانستان می گردد. درست در همان سال ۱۹۷۹م، “شپیگل ،”از وقوع حوادث بس خونین در افغانستان گزارش می داده است. رهبران سیاسی “حزب حاکم “و دولت وقت، که در جهت استقرار “سیستم یک حزبی” تلاش می نموده اند، با شکایات از مداخلات “خارجی، “بیشتر از همه، اعتراضات آنرا علیه “ایران خمینی” و “پاکستان جنرالان”، بیان می داشته اند. روز های اخیر ماه “دسمبر ۱۹۷۹م”، که مصادف با لحظات گذار به سال نو عیسوی بوده است، “شپیگل” گزارش تأریخ ۳۱ “دسمبر “۱۹۷۹م آنرا تحت این عنوان منتشر می سازد: “افغانستان: ما آنها را بیرون می رانیم.” در جملات مقدماتی چنین می خوانیم: «برای نخستین بار، از سال ۱۹۴۵م به اینطرف، شوروی ها، قوای آنرا خارج از قلمرو قدرت آن، توظیف نموده اند: با یک ضربت غافلگیرانه، نظامیان شوروی، با زور داخل شده اند. رئیس جمهور “امین” اعدام گردید. جانشین او “کارمل” باید مانع آن شود، که افغانستان همجوار – شوروی، بر طبق نمونۀ ایران در دست ملا ها، بیفتد.» انکشافاتی که در طی سالهای تسلط فضای جنگ سرد، در مناسبات بین المللی بمشاهده رسیده است، نمایانگر آنست که طراحان و پیش برندگان اصلی این جنگ، دو قدرت بزرگ و یاران عمدۀ آنها بوده اند. در جبهۀ غرب، :ایالات متحدۀ امریکا” و در شرق، طوری که قبلاً نیز تذکار یافته است، “اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی”، قرار داشته است. قبلا هم یاد آوری بعمل آمده است، که این فضای جنگ سرد، دو سال بعد از ختم جنگ دوم جهانی، عمدتاً به سبب بروز اختلافات بر سر تقسیم ساحات اشغالی سرزمین آلمان، یعنی از خاک تقسیم شدۀ آلمان آغاز یافته و با وحدت دوبارۀ آلمان، جنگ سرد نیز در فضای مناسبات بین المللی بین قدرت های بزرگ رخت سفر بسته است. نقش آلمان فِدرال در جبهۀ غرب بخصوص در مناسبات شرق و غرب و پیشبرد سیاست “تشنج زدائی”، وزن سنگین و سمت دهنده داشته است.
اساسی ترین موضوع در مناسبات بین قدرت های بزرگ وقت، “مسابقات تسلیحاتی “بوده است، که اصلاً باعث ویرانی و درماندگی اقتصادی “اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” و پیمان نظامی “وارسا” نیز شده است، نه آنچه رهبران “جهادی” افغانستان، مدعی بوده اند. بطور مشخص “برهان الدین ربانی “در لحظات معین، تلاش ورزیده است، تا به عنوان مثال، “سقوط دیوار برلین را”، که “وحدت دوبارۀ” آلمان را هم با خود داشته است، نتیجۀ “جهاد” خود و “گروپ های” “بنیادگرای” پیرو و هم مسلک خود، وانمود سازد. چنین یک ادعا، ارزش به بحث ندارد. نباید از نظر دور داشت، که در پهلوی توانمندی اقتصادی غرب، موضوع “مسابقات تسلیحاتی”، که قبلاً نیز ذکر شده است، موازی با وقایع بحرانی متعدد دیگر در جهان، بشمول حوادث افغانستان به عنوان یکی از بحرانات منطقوی که مداخلۀ قدرت های بین المللی را با خود داشته است، ممکن است در “فروپاشی” نظام در اتحاد “شوروی”، اثر وارد نموده باشد، اما، نه تنها. درینجا وزنۀ این اثر در مجموع به بررسی علمی نیاز دارد. در یک پروسۀ طویل المدت، می تواند عوامل مختلف نقش سرپوشیده با تناسب معین داشته بوده باشد. اما ادعای رهبر جمعیت اسلامی، که تاج پیروزی در فرو ریختن “دیوار برلین” را خود بر سر نهاد، شباهت با رعد و باد اقلیمی داشته است، که فاقد قطرۀ باران بوده است. چنانچه دیده شد که وحدت دوبارۀ آلمان، توسط رهبران این کشور، که سر زمین آنها، چهل سال طولانی در دو دولت در تحت شعاع و فشار قدرت های”متخاصم “جهانی بسر می برده اند، حتی بدون ریختن “خون بینی” یک فرد هم تحقق یافت، اما، دیری نگذشت، که آن “فاتح خود ساخته”، به نسبت عدم قابلیت به رهبری ادارۀ لازم و معقول سیاسی، در کشور جنگ زدۀ افغانستان، این کشور را بار دیگر، بسوی جنگ “داخلی” کشانید. راز مسائل را مجلۀ “شپیگل” در شمارۀ اختصاصی، بعد از وفات “هیلموت شمیدت”، صدر اعظم سابق آلمان (بتأریخ ۱۰ نومبر ۲۰۱۵م به عمر ۹۶ سالگی) برملا ساخته است. بر طبق اعترافات “میخائیل گرباچف” واضح گردیده است، که “فیصلۀ دو گانۀ” ناتو، که “هیلموت شمیدت” حامی آن برنامه بوده است، عامل اساسی، در فروپاشی نظام اتحاد شوروی، در جمع عوامل مهم شناخته شده است. حال بار دیگر توجه خوانندگان محترم را با وقایع یک و نیم دهۀ قبل از سقوط نظام در “اتحاد شوروی” در منطقۀ افغانستان جلب می نمائیم. آغاز بحران را بعضاً با سقوط نظام جمهوری “پنجساله” یاد می کنند. در اذهان جهان، مطبوعات بر رخ قدرتمداران جدید، مهر “کمونیستی” زدند. خیلی مشهود است، که “انقلاب اسلامی ایران” ازین وضعیت در منطقه، به نفع آن بهره برده است. در قسمت های قبلی هم تذکراتی صورت گرفته است. تصویر “شپیگل شماره ۴۶ سال ۱۹۷۹م”، خمینی را با شمشیر و بیرق ایالات متحده در حال حریق نشان می دهد. کلمات سمت راست روی پشتی مجله می خوانیم: “بی نظمی در ایران” و در قسمت پائین تصویر، سمت راست، از “خمینی” به عنوان “متعصب” نام برده شده است.
در نخستین روز های “انقلاب اسلامی ایران”، که “شپیگل” با نشر این تصویر از حالت بی نظمی و درهمی و برهمی، سخن گفته است، قدم های خارج از ساحل سیاسی کشور ایران “ملاها”، که شورشی های اسلامی در ایران علیه ایالات متحده براه انداخته بود، موقف، به مبارزه طلبی با امریکا را تقویت نه بخشید. برخلاف، بر حسب گزارش شپیگل: هیأتی که «آیت الله» به جلسۀ سران عرب به “تونس” فرستاده بود، برای آن هیأت، حتی اجازۀ دخول به محل جلسه، داده نشده است. جهان عرب بطور آشکارا، حاضر نبوده است، تا خود شانرا توسط “آیت الله گردن شخ”، در حوادث گرداب مانند غیر قابل محاسبه، پاره پاره سازند. بخصوص آنکه، از سعودی های مورد نظر، که کمی قبل ازآن، با عراق چپ، دشمن ایران، کورکورانه و غیر طبیعی، در صورت یک حملۀ “خمینی”، بر منطقۀ خلیج، متحد گردیده اند، «آیت الله» نمی تواند، انتظار کمک داشته باشد. صرفنظر از همه بی نظمی ها، هواداران “خط امام “که در حقیقت، در آن خط هواداران “خمینی” متشکل گردیده بودند، با استفاده از ساختارها و ظرفیت های رژیم سابق (یعنی رژیم شاه)، به فعالیت های تخریبی خارج از سرحدات آنکشور، در قلمرو افغانستان “بحران زده” نیز دست برده اند. در همین شمارۀ ۲۴ سال ۱۹۷۹م، “شپیگل”، مؤرخ ۱۱ جون ۱۹۷۹م، قریب سه ماه بعد از “شورش هرات” در “نیمۀ ماه مارچ” همان سال، که قریب یک و نیم ماه بعد از بازگشت “خمینی” به “تهران” واقع شده است، در عنوان مطلب می خوانیم:” کابل به فضا منفجر خواهد شد“، در سطر بعدی، “شپیگل” سؤالی را، به این عبارت طرح می کند:” شوروی در جنگ داخلی افغانستان مداخله خواهد کرد؟.” تصاویر درین ارتباط در قسمت ۱۴ برای مشاهده، نشر شده است. در مقدمۀ گزارش مفصل هم چنان می نویسد:” در سراسر کشور، شورش علیه رژیم مسکو شنو، رئیس کودتا، “نور محمد تره کی”، گزارش می یابد. در همین گزارش، مدعی بوده است، که “طیارات جنگی شوروی علیه شورشیان به کار برده شده است. اتباع شوروی، توسط شورشیان با شیوۀ محاکمۀ صحرائی به قتل رسیده اند: مسکو در افغانستان، با یک رژیم زورگوی شرقی علیه مردم سروکار دارد، تا به قدرت نگهدارد.” در رابطه با شورش “هرات”، طوری که قبلاً نیز تذکار یافته است، یک ماه و ۱۹ روز بعد از “فرود آمدن” طیارۀ حامل خمینی” در میدان هوایی “مهرآباد تهران” و سه ماه بعد از رویداد، خبر می دهد. “مجلۀ شپیگل” از زبان مردم و “حدسیات گزارش” داده است. آغاز وقایع را، چنین بیان می دارد: “آنچه به نام شورش و اغتشاشیاد می گردد، علیه حکومت “کمونیست ها”، در شهر ولایت هرات، انجام یافته است. در آنجا، در نیمۀ ماه مارچ، علیه قوماندان های محلی، درین غوغا، “لاگرهای اردو” به آتش گرفته شده ،عساکر را به قتل رسانیده و ارتباطات تلیفونی را قطع نموده اند. درین حرکت، قرارگاه نظامی را اشغال نموده اند. در شیندند، واقع در جنوب هرات، واحد های قوت های هوایی، امتناع ورزیده اند، تا دست به اقدام شوند. در آن حالت شوروی ها، کمک برادرانه به سر رسانیده اند: طیارات از اتحاد شوروی سوسیالیستی، در تورغندی، در شمال به گردش هوایی پرداخته اند و هرات را بمبارد نموده اند. یک افسر افغان به شپیگل می گوید روس ها پرواز های بی رحمانه انجام داده اند.” شایع است که ۱۲۰۰۰ کشته وجود داشته است. ممکن است، تنها ۱ ۲۰۰ بوده باشد. (منابع دیگر از ۲۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰نفر یاد می کنند. این اطلاعات متضاد و متفاوت خود بر موثق بودن اطلاع مهر باطل می کوبد. کدام عدد باید حقیقت پذیرفته شود؟) به هر صورت، زنده مانده ها، به انتقام گیری از “روس ها”، که می توانسته اند دستگیر کنند، پرداخته اند: ۴۵ مشاور شوروی را در محل به شمول متخصصان نظامی، دسته جمعی، به قتل رسانیده اند. درین غوغا، جمعی از افراد، به شمول “لومپن ها”، گروپی از “روس ها” را در یک حلقه محاصره نموده، لباس ها را از بدن های آنها، پاره کرده اند. بعد گوش ها وبینی های قربانیان را قطع نموده اند و در انجام هم چنان اعضای جنسی را نیز قطع نموده اند. بی رحم ها ب “سادیست”، سه زن روسی را کش کرده، قبل از اینکه به قتل برسانند، سینه های آنها را نیز برُیده اند. رئیس جمهور «تره کی» در کابل در یک کنفرانس مطبوعاتی از یک “جریان خونین” در هرات یاد نموده، گناه را به عهدۀ «۴۰۰۰ ایرانی»، که لباس افغانی پوشیده بودند, خوانده است. وقتی در جلال آباد به تأریخ ۲۰ اپریل قسمتی از قرارگاه نظامی به نا فرمانی، پرداخته بود ، «تره کی» اعلام می کند: ” هیچ چیزی رخ نداده است”… در مقالۀ قبلی تحت عنوان: ” نعمت آزادی حق است، از حق باید دفاع کرد!“، یادآوری بعمل آمده است، که: … این تصویر، که قریب۶۳ سال (حال قریب ۴۳ سال) قبل انتشار یافته است، یکی از حالات اختلاف بین رهبران غرب را نیز نشان می دهد.
برخی از اختلافات بین “جیمی کارتر” و “هیلموت شمیدت” (بر انکشافات افغانستان و ایران، ممکن بی اثر نبوده باشد)، بعد از مرگ او در شپیگل اشاره شده است. در سطر فوقانی می خوانی.” مقابلۀ امریک – اروپا” در سطر درشت برنگ سیاه که بر سینۀ هر دو تحریر یافته است:” جنگ بر سر نفت” (تکرار احسن) در عین زمان مجله از موضوع مذاکرات سران، در رابطه با “سالت” (SALT)، نام می برد و از “تخفیف تسلیحات” به عنوان” دروغ بزرگ” یاد شده است. درین رابطه، “شپیگل” در شمارۀ ۲۴ سال ۱۹۷۹م، سرمقالۀ مجله را تحت عنوان: مقابلۀ “امریکا – اروپا ،””مبارزه بر سر نفت خام”، نشر می کند. قبلاً
(در پایان تصویر عرفات: «آمر “پی ال او” در تهران *»، یهودی های ایران ضد صهیونیستی؟)
هد: “او کارتر برین دیدار رسمی هیأت “ایالات متحده”، در “نومبر “۱۹۷۷م، پافشاری داشته است، تا بیشتر “آزادی” اجازه دهد. جانشین “کوروش” این مشوره را پذیرفته است:
تلویزون ایران برای نخستین بار اجازه داشته است، تا نه تنها، “مهمان دولتی” را نشان دهد، بلکه هم چنان مظاهرات خشمگین ضد ایالات متحدۀ امریکا را، که در جاده ها، جریان داشته است، نشان دهد. طوری که در مقطوعات اخبار ایرانی و هم چنان در پشتی مجلۀ “تایم”، مشاهده می نمائیم، درست به تأریخ ۲۶ جدی ۱۳۵۷م، “شاه” ایران، ایران را به قصد “مصر سادات” ترک می گوید. درین زمان مجلۀ شپیگل، در رابطه با “پادشاهی سعودی”، چنین مطلبی را نشر می کند .در گزارش هم چنان یاد شده است که “شاه” حلقۀ سلسله “پادشاهی” را از دوران “کوروش”، مستقیماً تا “رضا” متوصل ساخته است، و بدینترتیب، دوره های کمتر پیروزمند وافتخار آمیز را از “تاریخ – پارسی ها”، بشمول زمان حاکمیت “منگول ها”، “ترک ها”، “افغان ها” و “اعراب”، حذف نموده است. بر اساس برداشت، ژورنالست، “رضا می خواسته است، بدون شک، مانند “کوروش ،”یک پادشاه بزرگ، اما “مُدرن” باشد.
” رژیم را با دستگاه پولیس مخفی مخوف، “ساواک”، با ۵۰۰۰۰ پولیس مستنطق، اداره می نموده است. در جایی از متن گزارشگر، چنین بیان می دارد: ” اینکه ، احساسات ضد شاه درست در ماه جنوری ۱۹۷۸م، نه در تحت شرایط فضای جنگ سرد، بین بزرگترین قدرت های متخاصم، که در اثر “بازی ها”، رقابت ها و خصومت های آنها، در نقاط مختلف جهان و منجمله در افغانستان و ایران و مناطق اطراف آن، بشمول شرق میانه و قارۀ افریقا، خاصتاً، بحرانات سیاسی ادامه داشته است، در اروپا، آنطوری که “شپیگل” در شماره اول آن گزارش می دهد، به پای صندوق های انتخابات برای “پارلمان اروپایی” فرا خوانده شده اند”. انقلاب خونین اسلامی ایران” هم چنان در آغاز ترکیب نا همگون را در حرکات ضد رژیم شاه با خود داشته است، که حتی از اشتراک “افسران مخفی” حزب تودۀ ایران و سایر گروپ های چپی نیز سخن گفته می شده است. اما دیری نگذشت، که پس از سقوط شاه ،پیروان “خمینی”، بعد از اینکه با قسمتی از بقایای رژیم شاه تصفیۀ حساب نمودند، به کشتار و به زندان انداختن سایر گروپ ها، چون اعضای “حزب تودۀ ایران”، “مجاهدین خلق” و “فدائیان خلق” و غیره مخالفین “خمینی”،دست زدند. از همکاری های افراد سازمان “الفتح” تحت رهبری “یاسر عرفات”، در آن روز ها نیز، نشرات وجود داشته است. در عین زمان، در همان سال ۱۹۷۸م، قوای ویتنام به “تهاجم” علیه رژیم “پلُ پتُ” در «کمبودیا» قدم برداشته است، حکومت طرفدار ویتنام را تحت رهبری «هینگ سامرین» (Heng Samrin) در آنکشور، مستقر ساخت. مرحله چهارم را در “جنگ سرد”، نویسنده از سال ۱۹۷۹م تا سال ۱۹۸۵م می نامد. درین “مرحله” افغانستان بحیث یک موضع داغ و نقطۀ “مقابلۀ کشور های “بزرگ” در “رأس” دو “بلاک متخاصم، جای می گیرد. در پایان تصویر سیاه و سفید: «مظاهره در مقابل سفارت ایالات متحده در تهران: سنگین ترین بحران بعد از جنگ دوم جهانی ؟» پس از ورود “خمینی” به تهران، همواره اجساد اعدام شدگان رژیم شاه و مخالفین “خمینی” را، در آنزمان، در “تلویزون” ها، بنمایش می گذاشته اند.» ( به تأریخ ۱۹ ماه “می” ۲۰۱۵م).
ادامه دارد…
برای ارتباط، احترامانه از شما دعوت میشود به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید
nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com
به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت