تأریخ نگاری را وجایبی است و اخلاقیاتی نه انتقام جویی و نه عقده کشایی!

شمار خوانندگان این مطلب تا حال: 0

۲۰۲۲/۰۵/۰۴

تأریخ نگاری را وجایبی است و اخلاقیاتی،
نه انتقام جویی و نه عقده کشایی!

دوست گرامی ام جناب انجنیر صاحب  معروفی!

با عرض سلام و احترام و آرزوی سلامتی و خوشنودی شما.

در این کهن سالی و تجارب رنگین روزگار و استقلال فکری، مجبوریتی نیست که در چنین صفحه ایی صرف برای خوشی خاطری بنویسیم، مطلب با روح وبا محتوی وبا مفهوم توأم با تبارز عقیده و موقف خاصی، سزاور ستایش و تحسین است و مستلزم مشارکت نظر.

اگر در پدیدۀ اندیشۀ صاحب نظری دید و احساس خود یافتی و اطمینان آن حاصل کردی که وجه مشترکی در موقف خاصی موجود است قناعت آفرین است.

من وجوه مشترک و توافق کامل نظر خود را در نوشتۀ عالی، معقول، مستدل و پر محتوای شما«مرغ یک لنگ مؤرخان شوقی» یافتم که با چه ملاحتی از تقوای مسلکی در تکریم و تقدس وظیفۀ تأریخ نگاری، پوهنتونی تنظیم و  مروارید وارجیل شده، درلای آن مشخصات  موقف و احساس مشترک خود را یافتم که بارها یاد آور شده ام. دانستم که در طی این طریق همراهان زیادی دارم، الحمدلله.

این زیاده نویسی های  جنون آمیز صد مقاله یی و کوبیدن پیهم سر در گاو صندوق اسرارآمیز استخبارات انگلیس صرف و صرف برای یک هدف خاص که  اقناع حس انتقام جویی و سرکشایی تومور مزمن عقدۀ  سرطانی است،  که قلم وسیلۀ کیموتراپی قرار گرفته طبیبی مذبوحانه در تلاش  تذریق این سم تحریف  واقعیت  ها در اذهان متفکرین و صاحب نظران است. نزد عاقل و عالم و جویندۀ واقعیت  این اصرار ورزی سطحی نگرانه  و سبک سرانه نه تنها که خسته کن و دلگیر است، بلکه به حدی مسخره، مبتذل و مضحک شده  که در آن  اثری ازروشنگری ،معلومات افزایی، تدریسی و تحقیقی پیدا نیست.

چندی قبل به توجه این داستان های دنباله دار نویسان نوشتم که  اگر به نحوی تعداد خوانندۀ این زحمات خود را مورد ارزیابی قرار دهند. محترم سیدال هومان مدیر مسؤول وبسایت آریانا افغانستان دات کام در تالاق هر مضمون میتری نصب کرده که تعداد خوانندۀ آن را نشان می دهد و این خود نویسنده را متوجه پیمانۀ علاقمندی  به زحمتش می گرداند.

در طول چندین سال با حدوث وقایع و گزارشات متنوعۀ مربوط روزگار کنونی ما از این نویسنده مطلب به درد بخوری  مربوط حال و آینده  نه خواندیم. او را در یک موضوع کلاونگ یافتم.

  • به هر حال، بعضی،  از مؤرخین ما به شمول میر غلام محمد غبار بدین باور اند که عامل اصلی سقوط سلطنت امیر امان الله خان امپراتوری انگلیس بوده که برای انتقام جویی استقلال طلبی شاه امان الله توطئه ساخت و دسیسه ریخت. بچۀ سقاء مهرۀ کلیدی عملی ساختن این توطئه بود. اگر این عقیده را کاملاًحقیقت پنداریم ، چرا استخبارات انگلیس و اسناد نامحرم آن تذکری از گماشتۀ انگلیس به نام حبیب الله کلکانی نمی دهد که چگونه و بر بنیاد چه دلائل این شخص مورد توجه انگلیس قرار گرفت و استخدام شد، و چگونه برای ایفای چنین وظیفۀ مهم، سقوط یک سلطنت، تحت تربیه  و آموزش، چه وقت، درکجا قرار گرفته و چگونه ارتباط حبیب الله با اشخاص و حلقات وابسته به انگلیس  در افغانستان قائم گردید . که باید قید و ثبت اسناد رسمی استخبارات انگلیس می بود مگر این نظر به دلیلی تا هنوز سری نگهداشته شده است. اگر اعلیحضرت غازی محمد نادر شاه گماشتۀ انگلیس بود  چرا همکار خود را اعدام می کرد، و انگلیس چرا مداخله نکرد و او را نجات نداد.
  • اگر انگلیس را ارادۀ به سلطنت رساندن سپه سالار سردار محمد نادر خان بود  دلیل منطقی این آشوب آفرینی چه بود؟ امپراتوری که سرنوشت بسی ممالک را تعیین و زعامت شان را انتصاب می کرد  در رسیدن به این هدف در افغانستان چه مشکلی داشت و عامل اصلی و منطق سیاسی به سلطنت رسانیدن بچۀ سقاء چه بود. در حالی که توسط یک کودتای نظامی و یا دسیسۀ قتل امیر به آسانی سردار محمد نادرخان را به سلطنت رسانیده به هدف می رسید. آیا دلائل و عوامل سقوط سلطنت شاه امان الله  در بطن جامعه گره خورده و خود نظام عوامل سقوط و فرو پاشی را در بطن خود پروارنیده بود، یا واقعاً توطئۀ انگلیس آن را سقوط داد. گرچه گپ تیر شدۀ تأریخی است با آن هم  مستلزم باز نگری و تحقیق است که خود یک  مونوگراف پوهنتونی شده می تواند که جمیع شرائط و اوضاع داخل وطن با صداقت، وفاداری، اهلیت، کفایت و اخلاق و شخصیت مهره های کلیدی نظام ، روحیات و ساختار روانی شخص شاه و موقف جامعه درکل در قبال طرح های اصلاحی و مترقی، و عوامل خارجی در قبال سیاست خارجی نظام متون اساسی این تحقیق را باید بسازد.
  • اگر شاه امان الله می دانست و متیقن بود که انگلیس وی را به این سرنوشت دچار ساخته چگونه راه اخراج خود را هند بریتانوی  انتخاب کرد. در حالی که از طریق ایران و ترکیه و یا شوروی به روم رفته می توانست.
  • اگر انگلیس چنین دشمن سر سخت شاه امان الله بود چطور به او اجازۀ ورود به قلمرو امپراتوری اش داد؟ و از اعلیحضرت با فراهم آوری تسیلات و امتیازات استقبال نموده امکانات سفرخود و همراهانش راا مهیا ساخت.
  • اکثریت  محققین و مؤرخین ما  تعییرات جو سیاسی دنیا را در ختم جنگ جهانی اول  به ارتباط  تداوم استعمار انگلیس در افغانستان کم تر در  نظر گرفته اند که پیامد این جنگ برای ممالک استعمار گر چه بوده و چگونه رقابت ها جای خود به رفاقت ها و هم پیمانی ها می دهد.

آیا دلیلی که انگلیس برای تصرف افغانستان در سال  ۱۸۳۹ داشت بعد از جنګ جهانی اول عین دلایل و شرائط موجود بود؟. در اثر این جنگ چهار امپراتوری بزرگ دنیا منحل و متلاشی و قدرت های استعماری انگلیس و فرانسه سخت آسیب دیده از لحاظ اقتصادی در بحران بودند و تمام قوت شان به شمول روسیه در تقسیم متصرفات امپراتوری عثمانی متمرکز بود و خوفی از جانب روس متوجه الماس تاج شاهی انگلیس یعنی هند بریتانوی وجود نه داشت که تداوم استعمار انگلیس را در افغانستان توجیه کند.  بعد از پایان جنگ  و شمول روسیه به حیث یکی از متحدین جنگ علیه جرمنی، هنگری، آستریا و دولت جوانان عثمانی عین شرائط  محافظۀ هندوستان و موجودیت حائلی چون افغانستان  در سال ۱۹۱۸ موجود نه بود. در ختم جنگ جئوپالتکس دنیا تغییر کرده و ظهور امپریالیزم امریکا به حیث قدرت نوی در جهان دست یابی به منابع انرجی انگیزۀ بازی های بزرگ سیاسی شد 

  • حقیقت دیگری که کسی از آن یاد نه کرده مطالبۀ استقلال افغانستان توسط امیر حبیب الله خان است که بسیار قبل از کشته شدنش،  برادرش«نائب السلطنه» سردار نصرالله خان را برای این مطالبه توظیف نموده و دستور داد که این موضوع را با شخص ملکۀ انگلستان مطرح کند.
    در تصویر دست چپ که در روزنامهٔ
    “اخبار مصور لندن” به تأریخ ۱ جون ۱۸۹۵ مطابق ۱۱ جوزای ۱۲۷۴ از این ملاقات خبر داده و مینویسد که “شهزاده نصرالله خان از افغانستان با ملکه ویکتوریا ملاقات نمود.”

پایان