روان فرخنده، با مادرش سخن میگوید!

شمار خوانندگان این مضمون تا حال: 0

۲۰۲۲/۰۳/۱۹

مادر به انتظار من مباش، دیگر پای برگشت به خانه ندارم، مرا مردان نا مرد طوری به قتل رساندند که حتی در تابوت هم اثری نخواهی دید، من دنیای پر آشوب را به صاحبانش می سپارم.

 مادر من هم مثل همه مخلوقات، خلقت خدا بودم و حق زنگی داشتم، شما و پدرم باهمه سختی و دشواری های زندگی پرورش دهنده ای تن وتربیت اخلاقیم بودید، سپاس گذار محبت های همیشگی تان هستم، از خود نیز راضی هستم که اقلاً خلاف رضایت تو و پدرم کاری نکرده ام.

 من از توجه شما درسهایم را که به پایان رساندم، آرزو داشتم در یکی از نهاد های عدلی و قضایی یا هر جای دیگر، یک جایکی و یک معاشی بدست آرم و صادقانه کار کنم و از بار مشکلات شما یک کمی بکاهم و به زنگی خود نیز سر وصورت دهم. اما با لباس شریعت و نداشتن واسط به هر دری که سر زدم و نزد هر مقامی که مراجعه کردم، کسی به عرضم گوش نداد و هیچ کس هیچ کاری به من محول نکرد.

فکر کردم بر اساس ارشادات اسلام مسوولیت دارم و می توانم در راه حقانیت اسلام کار تبلیغی و ارشادی کنم و تا جائیکه بتوانم نگذارم کسی با استفاده از نام اسلام ریاکارنه از بندگان ساده خدا سوء استفاده نماید. به این مقصد لباس سرا پا سیاه و ملا پسندم را پوشیده به زیارت شاه دو شمشیره علیرحمه رفتم. در آنجا امام مسجد را دیدم از او اجازه خواسته پرسیدم:

 ملا صاحب آیا اگر کسی مریض و یا کدام مشکل دیگر داشته باشد، شما برایش تعویذ می دهید؟ ملا با تبسم مرموزی گفت بلی چرا نه ! بگو تو چه مریضی و مشکلی داری؟

 گفتم من مریض نیستم و هیچ مشکلی ندارم فقط  خواستم به شما بگویم که در اسلام تعویذ وجادو وفال بینی و از این قبیل چیز ها مجاز و روا نیست. ملا از شنیدن این جمله به لرزه در آمد و دفعتاً برافروخته شده با لحن تند وخشن گفت:  تو زنی و از اسلام چیزی نمی دانی، تعویذ با آیاتی از قران نوشته می شود. کلام خدا شفا بخش هر نوع مشکل و رفع هر نوع مریضی است. گفتم درست در کرامات خداوند شکی نیست، اما این کار ها سوء استفاده از دین وبی اعتبار ساختن اسلام است. با شنیدن این جمله چهرۀ ملا کاملاً دگرگون شد وبا خشم عجیب بمن گفت:

اینرا بدان که تو زنی و به حکم شریعت اسلام حق نداری از خانه بدون محرم بیرون آیی و با مرد نا محرم صحبت کنی. بلی

 این را با صدای خشمگین ادا کرده و رو به مجاوران زیارت نموده گفت: ببینید: این زن کافر شده به قران باور نداره، قران را سوزانده. الله و اکبر، این زن کافر و قران سوز را بزنید، بزنید، بزنید . . .!

 مادر وقتی مرا مردم به فرمان ملا زیر لت وکوب گرفتند، هر قدر چیغ زدم که من قران را نسوزانده ام، بلکه قران را در سر حفظ دارم، آخر آدم چرا قران را بسوزاند؟ ولی مثل اینکه هیچ کس صدای مرا نمی شنید. هر کس به آنجا میرسید به التماس به او نگاه می کردم تا اگر دلش بحالم بسوزد و نجاتم دهد، اما به زعم خود شان مرا به بار صواب با چوب وسنگ و لگد می زدند.

 مادر رنج و درد اصلی ام از اینست که بعد از قتل و سوزاندنم شنیده شد، که ملای مسجد وزیر اکبر خان کشتار فجیع مرا توجیه کرده و به نحوی از قاتلین دفاع نموده. حتی بعضی نمایندگان ولسی جرگه ومشرانو جرگه هم بگونه ای کشتار وحشیانۀ مرا توجیه نموده اند.

از این موضعگیری ها دریافتم که بین ملای شاه دو شمشیره و ملای مسجد وزیر اکبر خان و اکثراً ملاها و تعویذ نویس ها و مجاوران قبور، فال بین ها و نمایندگان دروغین مردم در ولسی جرگه و مشرانو جرگه و اکثراً افرادی از این قماش یک همفکری و منافع مشترک وجود دارد،. آنها سال ها و قرن ها به اصطلاح در یک شرکت انتفاعی از همدیگر حمایت کرده و تا امروز منافع مشترک شان را دنبال نموده اند و برای حفظ حاکمیت مستقیم و یا غیر مستقیم شان از دو روش استفاده نموده اند:

 از یک سو خلاف دین که در آغاز هدف اساسی هر دینی برقراری عدالت و سعادت همه افراد بشر بروی زمین بوده. مگر اینها بخاطر تامین مقاصد خود همواره در میان مردم تبلیغ و تلقین جهل و خرافات کرده و برای اطاعت کوکورانه مردم ایجاد فضای ترس. و برای رسیدن به این هدف از دره زدن، اعدام نمودن، سنگسار کردن و انواع خشونت کار گرفته اند و بدینترتیب دراثر جهل و خشونت تاریخی مردم را آله و وسیله دست خود ساخته اند.

و می بینیم که با گفتن یک جمله چگونه افراد برق آسا عقلانیت شان را از دست داده به خواست ملا وسنت های فرتوت و منحط دیوانه وار عمل می کنند.

مادر همواره شنیده بودم که مردان افغان بسیار باغیرت و با ناموس ترین مردم جهانند، اما امروز مفهوم این غیرت و ناموس داری را در حق زن و در حق خود لمس کردم، دیدم و شنیدم که با یک تهمت و گفتن الله واکبر بزنید، بزنید چگونه عقل از سر مردم کوچ کرد و مردانگی شان را با چه قهر وغضبی علیه یک زن بی دفاع نشان دادند، و جنایتی را از خود برجا گذاشتند که شاید تاریخ بشر تاحا ل به این گونه در خود ندیده باشد.

 مادر ضرورت به توضیح نخواهد بود، زیرا در این چند شب و روز بسیار چیز ها بیان گردیده وبسی نوشته ها واشعاری هم در وصف قتل من سروده شده است و از برکت دنیای علم، فلم های ویدویی صحنه های زدن و پرتاب کردن و زیر تایر موتر نمودن و سوزاندن مرا به صورت بسیار زنده به نمایش گذاشته که ممکن میلیون ها فرد بشر در سراسر جهان آنرا دیده باشند.

 آنچه که جنایتگران در حق من وسال ها وقرنها در حق زن مسلمان بی دفاع روا داشته اند، ای کاش این همه غیرت و انرژی  شان را توأم با عقلانیت، در حفظ امنیت و ترقی کشور شان به کار می گرفتند و به تروریستهای فرستادۀ پاکستانی ها اجازه نمی دادند که زن ومرد وطفل معصوم افغان را بیرحمانه بکشند و ده ها مسجد و صد ها جلد قران و صدها مکتب شان را ویران کرده و در دهند.

مادر گفته می شود یکصد وپنجا هزار مسجد در افغانستان وجود دارد که چهل هزار آن رسماً از سوی دولت به رسمیت شناخته شده که ملا ها و چلی های آن از معاش خوران دولت و بقیه غیر رسمی بار دوش مردم اند.

 مادر این ملایان در سرتاسر افغانستان و در هر شهر و قریه و ده، شب و روز در میان مردم بسر می برند و در رابطه تنگاتنگ واز نفوذ بالقوه در میان مردم برخور دار اند، اگر اینها بخواهند هیچ یک فردی از پاکستان و یا کشور دیگری نمی تواند وارد خاک افغانستان شده وعملیات تروریستی و انتحاری انجام دهد. اما معلوم است که اینها به جز به فکر منفعت شخصی و پخش جهل و خرافات اصلا فکر دفاع از خاک و مردم بی گناه را در سر ندارند.

 اگر اینها از ایمان راستین و زبان حق در جهت حفظ امنیت کشور و حقوق حقه مردم سخن گفته و بدفاع برخیزند، باور کنید به مراتب از هر نوع سلاح دست داشته پولیس و اردوی افغان برنده تر و کاراتر واقع می شوند.

مادر اگر بخواهی بدانی روح و روانم درچه حال است؟ باور کن از آنهمه درد وزجری که از لت وکوب و سوزاندن کشیدم، به مراتب بیشتر از آن از گفتار دروغین و غیر حق بعضی ها رنج وعذاب کشیدم. من از لت وکوب افراد نادانی که در دام جهل و خرافات گرفتار اند زیاد گله مند نیستم اما از افرادی چون ملا نیازی امام مسجد وزیر اکبر خان، بعضی نماینده گان به اصطلاح مردم در ولسی جرگه و مشرانو جرگه شاکی و ناراضی ام زیرا آنها به عنوان افراد نسبتاً آگاه و نماینده حقوق مردم قبل از درک واقعیت و حقیقت، قتل فجیع مرا توجیه نمودند.

خاصتاً از خانم سیمین حسن زاده که هم قاری قران و هم در مقام معین وزارت اطلاعات و فرهنگ قرار داشت و مهمتر از همه به حیث یک زن افغان، توجیهات وسخنان دروغین او در تلویزیون طلوع، سخت مرا نا راحت ساخت، مگر درعین حال خوشم که پاسخ دروغ ها و سخنان بی ربط  خود را از سوی یک خانم زیبا و صاحب فهم و وجدان آگاه اجتماعی در همان میز صحبت تلویزیونی دریافت.

 مادر غصه نخور مرگ یک امر اجتناناب ناپذیر قانون طبیعت است، من بالاخره روزی می مردم اما با وحشتی که روی داد و جان مرا گرفتند، باور کن هرگز فکر نمی کردم.
چنان مرگی با این همه بزرگی و افتخار آمیز نصیب من شود و چنان تاثیرعمیق و همبستگی در میان افغان های عزیزم ایجاد کند
که در افغانستان و در بسی شهر های جهان به جاده ها برآیند وشعار ها و سخنانی را علیه جهل و ظلم و بی عدالتی به راه اندازند. سپاس گذارهریکی شان هستم و آرزومندم این همبستگی بی نظیر شان را در راه دفاع از آزادی و حقوق زن ومرد همواره دنبال نمایند.

مادر مرا ببخش که تا اینجا از ظلمی که برمن رفت سخن گفتم، میدانم که شما وهمه فامیل و مردم آگاه و با وجدان از قتل فجیع من تکان خورده و رنج برده اید،  مگر با اینحال آنچه که از میان همه عکس العمل ها روح مرا شاد ساخت یک احساس عاطفی و عقلانیت عالی انسانی باور نکردنی یک هموطن یک همجنس، یک هم نوع؛ یک اهل هندوی کشورم، محترمه دوکتورس انارکلی سناتور در مشرانو جرگه بود. او از تریبون تالار مشرانو جرگه درد مرا و درد زنان افغان و همه زنان مظلوم جهان را که بر آنها در طول تاریخ ظلم و وحشتی اعمال گردیده بخوبی وبا چنان سخنان واشک و پیچ وتاب وجودش فریاد زد که نظیرش را شاید کسی از یک زن هندو مذهب در غم یک زن مسلمان تاکنون ندیده ونه شنیده باشد.پایان